13.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلتون رو ببرم شلمچه؟🙂🕊
نوش روحتون
التماس دعا:)❤️
#راهیان_نور
🕊
2.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و چه کسی میداند حکایت عاشقانه شلمچه را...:)💔
#راهیان_نور
هدایت شده از گلبولهای سڣىڊ 🇵🇸 シ
سلامی چو بوی خوش راهیان نور... 💔❤️
یکی از ادمین ها رفتن راهیان✨
اول اینکه جمیعا ازشون التمــــاس دعا داریم🤲🏻♥️. . .
دوم اینکه #اسرار_روانشناسی رو فعلا نمیتونن بزارن🍃
و سوم اینکه یه سری عکساشونو براتون میفرستم😍😭💔 با #راهیان_نور میتونین عکسارو دنبال کنین🌺
ان شاءالله هممممه مون به صلاح حاجت روا بشیــم🤲🏻💕
ان شاءالله حاجات دل هممممه مون با حکمت خدا یکی باشه✨🦋
اللهمصلیعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم-
اللهمعجلولیکالفرج-
امنیجیبالمضطراذادعاهویکشفالسوء-
اللهمصلیعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم-
#فور
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کوچه باغ دل ِمن عطر تو را دارد و بس
هر که شد عاشق تو فیض دمادم ببرد😔
دلتنگ #راهیان_نور 💔
#امام_زمان (عج)
#پیام_سیزدهم
#رفیق_شهید
#شلمچه
#راهیان_نور
همیشه در مورد شهدا کنجکاو بودم در مورد اسم و زندگیشون نه، در مورد خودشون حقیقت وجودشون. در موردشون زیاد شنیده بودم زیاد بهم در موردشون گفته بودن و برام خیلی قابل احترام بودن آسون نیست بخوای از همه چیزت بگذری و از کشورت دفاع کنی اما هیچوقت نشده بود که برم در موردشون تحقیق کنم در مورد جنوب و راهیان نورم زیاد شنیده بودم در مورد معجزه هایی که اونجا اتفاق افتاده بود هم زیاد شنیده بودم به خاطر همین خیلی دوست داشتم یه بار برم اونجا ببینم اصلا چه خبر هست واقعا این چیزایی که میگن درسته یا فقط میخوان یه چیزی بگن که اشک مردمو در بیارن آخه با اینکه شهدا برام قابل احترام بودن اما به زنده بودنشون باور نداشتم میگفتم قهرمانه درست ولی زنده بودنشون دیگه به نظرم الکی میومد تا اینکه یه روز وقتی رفتم مدرسه شنیدم که بچه ها در مورد یه اردو حرف میزدن میگفتن میخوایم بریم راهیان اون لحظه خیلی خوشحال شدم با خودم گفتم انگار دیگه وقتش رسیده به خاطر همین تا رسیدم خونه به مامانم گفتم و با کمال تعجب خیلی راحت بدون اینکه بخوام خیلی بهش بگم قبول کرد فرداش رفتم و ثبت نام کردم و از همون لحظه شروع کردم به لحظه شماری با خودم میگفتم یعنی میشه این چیزایی که تعریف میکنن برا منم اتفاق بیوفته اصلا اینا واقعی هست؟
لحظه رفتن رسیده بود و من از قبل حتی برای توی راه کلی موزیک ویدیو دانلود کرده بودم تا تو راه اونا رو ببینم، بگذریم که توی اتوبوس که نشستم خجالت کشیدم ببینمشون ولی بازم توی کل سفر داشتم آهنگ گوش میدادم وقتی رسیدیم شب بود رفتیم خوابیدیم و من با خودم گفتم فردا شروع ماجراس اما نبود ما رو چند تا جا بردن و در مورد شهدا برامون حرف زدن اما من به جز اینکه اشک ریخته بودم براشون اتفاق دیگه ای برام نیفتاده بود امیدم به طلاییه بود چون خیلی تعریفشو شنیده بودم و توی ذهنم خیلی در موردش تصویرسازی کرده بودم اما وقتی رسیدیم طلاییه با تصویرسازی توی ذهن من زمین تا آسمون فرق داشت خیلی بهتر بود اما اونجا هم اتفاقی نیفتاد با خودم میگفتم تو یکی دیگه چقد پررویی با این همه گناهی که کردی انتظار اتفاقم داری اصلا مگه باید برات اتفاقی بیفته تا باور کنی مگه تو این آرامشی که اینجا داشتی و جای دیگم داشتی که دنبال چیزه دیگه ای هستی اینو با خودم میگفتم و خودمو دلداری میدادم اما بازم ته دلم اون اتفاق و میخواست سوار اتوبوس که شدیم دیدم که اون صندلی که همیشه میشستم روش پر شده بود به خاطر همین رفتم رو یه صندلی دیگه نشستم و این توی اون سفر اولین و آخرین باری بود که اونجا نشستم دیدم که کنار صندلیا یه سری سربند و کارت آویزون بود خانمی که باهامون بود گفت میتونین هر کدوم یه کارت و بردارین و رفیق شهیدتونو انتخاب کنین چشمامو بستمو انگشتمو تکون دادم و شانسی یکیو برداشتم اما وقتی چشممو باز کردم و کارت و برگردوندم دیدم نمشناسمش پس گذاشتم تو کیفم رفتیم اردوگاه و چند تا برنامه دیگه هم گذاشتن برامون و رفتیم خوابیدیم تا اینکه روز آخر سفر رسید و من دیگه ناامید شده بودم از اینکه اتفاقی بیفته اما بازم توی اتوبوس که نشستم به فکرم رسید که بزار به رفیق شهیدی که انتخاب کرده بودم بگم شاید یه چیزی شد کارت و بیرون آوردم و گفتم ببین من رفیق شهیدو اینجور چیزا نمیدونم چیه ولی میگن که اگه واقعا یه شهیدی رفیقت باشه اگه یه چیزی ازش بخوای بهت میده منم دوتا چیز ازت میخوام اگه اتفاق افتاد تو از این به بعد میشی داداشم خواسته اولمو که خیلی نگذشت که بهم داد موند دومین خواستم ،گذشت و رفتیم شلمچه بعد از سخنرانی که برامون کردن با بچه ها رفتیم تپه سلام و اونجا بود که واقعا اون اتفاقی که میخواستم برام پیش اومد اونجا بود که هم داداش مهرداد شد داداش بزرگترم و هم به این باور رسیدم که شهدا همیشه زندن♡
#پیام_هجدهم
#شلمچه
#راهیان_نور
#رفیق_شهید
#شهید_محمدرضا_دهقان
حال و هوای راهیان .....🙂🥺💔اتفاقا همین صبحی بود داشتم میگفتم چقددددد دلم اونجا جا مونده ... چقددد دلم پر میکشه برا یه شب شلمچه موندن .... یه شب تو اردوگاه با بچه ها بودن ... یه شب بیشتر پیش آقای قربانی بودن ... یه چند دقیقه کنار جزیره مجنون و طلاییه بودن و ....
10.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با چشم دل آسمان را می نگری، همان آسمانی که روزی در های بهشتش را برای معراج خاکیان گشود و تو اکنون بی هیاهو در همانجا ایستاده ای که روزی افق نوریفرشی را به عرش دوخت.
آری اینجا محل بارش بی امان گلوله ها و خمپاره هاست، اینجا مین ها راه بهشت را بهتر می دانند، اینجا نخل هایش هم ایستاده میمیرند، اینجا محل عبور ملائک است، اینجا …
وقت تنگ است و باید راهی شد اما دلت را جا می گذاری و می روی و وقتی به خود می آیی که می فهمی فرسنگ ها از شعاع نور سرزمین خاکی دور شده ای و شهدا عیدیشان را با یک تکه از کفن و خاک تفحس شده خود به تو هدیه داده اند.
#راهیان_نور
#علقمه
#کربلای_4
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص🌊🥽
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
12.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 بیاد شهید عباس دانشگر
🔷 یادمان شهدای عملیات کربلای چهار (علقمه)
🔸 «هر قدمی که در این مسیر برمیدارم، زمزمهای از رشادت غواصان شهید و حماسهسازان این سرزمین را در گوشم طنینانداز میکند. اینجا، خاک، بوی بهشت میدهد.»
🔻گلزاری به وسعت اروند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#علقمه
#راهیان_نور #راه_شهدا_ادامه_دارد
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#داداش_عباس💚