#عاشقانه_های_شهدایی🌷
#عاشقانه_مذهبی
#شهید_حسن_غفاری
.
مدتی بود حسن مثل همیشه نبود
بیشتر وقت ها تو خودش بود
فهمیده بودم دلش هوایی شده
.
تا اینکه یه روز اومد نشست روبروم
گفت : از بی بی زینب یه چیزی خواستم اگه حاجتمو بدن مطمئن میشم راضی ان به رفتن من . ازش پرسیدم چی خواستی؟
.
گفت : یه پسر کاکل زری .👶🏻 اگه بدونم یه پسر دارم که میشه مرد خونت ، دیگه خیالم از شما راحت میشه . وقتی رفتم سونوگرافی فهمیدم بچه پسره. قلبم ریخت .💔 تموم طول مسیر تا خونه رو گریه کردم چون خودمم مطمئن شدم حسن باید بره سوریه
.
وقتی رسیدم خونه : پرسید بچه چیه ؟
نگاهش کردم و گفتم : دیدارمون به قیامت
#عاشقانه_های_شهدایی ッ
هدیه به پیشگاه کسی که بیش از حد دوستش دارم و بهانه زندگیام میباشد.🌙❤️
خاطرات همسر شهید ابوحامد حتما یاد کتاب نادر ابراهیمی میافتد: «سلام، صد سلام به نازنین دلبرم و مهربان همسرم و مونس تنهاییم.🥺❤️
سلامی که از عمق جان یک عاشق بیقرار و از رگ رگ جانم حرکت کرده و از نوک قلم شکستهام بر جاده کاغذ سرازیر میگردد.💔🙂
او که چراغ کاشانه من است …✨
اگر از حالم بپرسی چنین است:
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت،🔥
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت.
اگر خواهی بدانی که چه میکنم چنین است:
خیال روی تو در هر طریق همره ماست:)
✨نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست.🫀
دعای من در حق شما این چنین است: …
🤲 تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد،
🤲وجود نازکت آزرده گزند مباد.
🤲سلامت همه آفاق در سلامت توست،
🤲 به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد.
🌱و اینکه:
حسن تو همیشه در فزون باد، 🔗
رویت همه ساله لالهگون باد.
اندر سر ما خیال عشقت، 😔
هر روز که باد در فزون باد.
هر سرو که در چمن درآید،
در خدمت قامتت نگون باد
. دیگر عرضی نیست🙂، به خداوند میسپارمت همسرت علیرضا🥺❤️.»
📝به روایت همسرشهید علیرضاتوسلی《ابوحامد》
فرمانده لشکر فاطمیون افغانستانی ها