سری بھ عزت با فرقِ شکافته و چشمی خون آب ِ از روضه مقتل ، و ای کاش ، ای کاش امشب در جوارِ حسین بن علی ، برایِ پدرش علی ابن ابی طالب روضه‌ی مسجد را می‌خواندیم 💔 . #شب_قدر | #شهادت_امام_علی #پادکست_صوتۍ | #امام_علی

گفتید چنتا نوحه بفرستیم براتون 🙂✨

التماس دعا ❤️‍🩹

یه شب آخریه رو برا مظلومیت آقامون بریم گریه کنیم .... برا ظهورشون دعا کنیم ... برا حاله خوبه جهان دعا کنیم ... برا بچه های بی پناهه غزه دعا کنیم .... #شب_قدر #امام_زمان

آقا جان ... تا نیایی گره از کار جهان وا نشود ...💔

ان شاالله شروع میکنیم...

رفقایی که نتونستین برین هیئت یه سر به این کانال بزنید التماس دعای فرج

شب ِ قدر ، امضاء میشود شهادتنــامه ها ... جایی میان آسمــان برایم دست و پا کنید...🤲🏻 امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود... __سال بعد این ایام یک عده را به نام #شهید می‌شناسند همان هایی‌ ڪه می‌دانستند چگونه بخواهند و بگیرند.. 💢 آرزویم را شهادت می نویسم . الهی الحقنا بالشهدا والصالحین 🤲🏻 #شب_قدر #شب_بیستُ_سوم #داداش_عباس 💚

🔸️محبت شهید به خواهران 💠 خانم سلیمانی چند وقتی بود که در فکر داشتن یک رفیق شهید بودم. بعد از مطالعۀ زندگی‌نامۀ چند شهید نمی‌دانستم کدام شهید را به‌عنوان رفیقم انتخاب کنم. تااینکه یکی از شب‌های قدر در فضای مجازی داشتم عکس شهدای مدافع حرم را نگاه می‌کردم که به عکس شهید عباس دانشگر رسیدم. معصومیتش من را به خودش جذب کرد و با خودم گفتم: یعنی واقعاً جوونی با این سن کم رفته سوریه و شهید شده؟ همان موقع درباره‌اش در فضای مجازی جست‌وجو کردم. دیدم واقعاً چنین جوانی بوده است. سیرۀ زندگی او را خواندم و از او درس‌های خوبی گرفتم. از آن روز تا حالا، عباس بهترین رفیق شهیدم شده و گمشدۀ خودم را در جهان هستی پیدا کردم. همیشه با خودم می‌گم این بزرگ‌ترین هدیه از جانب خداوند متعال به من در شب‌های قدر بود. از زمانی که با شهید عباس دانشگر آشنا شدم، نوع نگاه و هدفم در زندگی عوض شده است. 📗 #کتاب #رفیق_شهیدم_مرامتحول_کرد #داداش_عباس 💚 #شب_قدر

از کار گره خورده ی من یک گره وا کن من پیش خدا وجهه ندارم تو دعا کن… #گوشه‌_نشین #شب_قدر

داستان آشنایی و رفاقت من با شهید دانشگر هم به شب های قدر ۳ سال پیش برمیگرده .....🙂🥺❤️‍🩹🚶‍♀

«📷🦋» کم از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد. برای عملیات مهمات كم داشتند. رفته بود توی فكر. پیرمردی آمد و كنارش ایستاد. لباس بسیجی تنش بود. فكر می‌كرد او را قبلاً جایی دیده است،اما هر چه فكر می كرد یادش نمی آمد كجا🧐. پیرمرد به او گفته بود: "تا ائمه را دارید، غم نداشته باشید. توی عملیات پیروز می شید. عملیات بعدی هم اسمش بیت المقدسه. بعد هم می‌ریم لبنان. دیگه هم برنمی گردی." گریه می كرد و برای من تعریف می كرد.🥲 #شهیداحمدمتوسلیان🕊 #سالروز_تولد🤍 .