#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#چارپاره
کاش من هم به لطف مذهب نور
تا مقام حضور می رفتم
کاش مانند یار صادقتان
بی امان در تنور می رفتم
علم عالم در اختیار شماست
جبر در این مسیر حیران است
چشم هایت طبیب و بیمارش
یک جهان جابر بن حیان است
روز و شب را رقم بزن آخر
ماه و خورشید در مُرکّب توست
ملک لا هوت را مراد تویی
آسمان ها مرید مذهب توست
قصه تکرار می شود یعنی
باز هم در مدینه عاشق نیست
کوچه در کوچه شهر را گشتم
هیچکس با امام ، صادق نیست
خواب دیدم که پشت پنجره ها
روبروی بقیع گریانم
پابه پای کبوتران حرم
در پی آن مزار پنهانم
گریه در گریه با خودم گفتم
جان افلاک پشت پنجره هاست
آی مردم ! تمام هستی ما
در همین خاک پشت پنجره هاست
#سید_حمیدرضا_برقعی
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مثنوی
آسمان است و زمين دور سرش مي گردد
آفتاب است و قمر خاك درش مي گردد
اين قد و قامت افتاده درخت طوبي است
اين محاسن بخدا آبروي دين خداست
اين حرمخانه ي زهراست مسوزانيدش
اين حسينيه ي دنياست مسوزانيدش
شعله پشت حرم فاطمه زاده نبريد
پسر فاطمه را پاي پياده نبريد
آي مردم بگذاريد عبا بردارد
پيرمرد است و خميده است عصا بردارد
ببريدش، ببريد از وسط مردم نه
هر چه خواهيد بياريد ولي هيزم نه
بگذاريد لبش ياد پيمبر بكند
وسط شعله كمي مادر مادر بكند
از مسيري ببريدش كه تماشا نشود
چشمي از اين در و همسايه به او وانشود
اصلا اين مرد مگر پاي دويدن دارد؟
پيرمردي كه خميده است كشيدن دارد؟
شعله ي تازه به چشمان غمينش نزنيد
آسمان است و در اين كوچه زمينش نزنيد
شايد اين كوچه همان كوچه ي زهرا باشد
شايد آن كوچه ي باريك همين جا باشد
شايد اين كوچه همان جاست كه زهرا افتاد
گر چه هم دست به ديوار شد اما افتاد
اين قبيله همگي بوي پيمبر دارند
در حسينيه ي خود روضه ي مادر دارند
#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#ترکیب_بند
لب نگار که باشد رطب حرام بود
زمان واجبمان مستحب حرام بود
فقیه نیستم اما به تجربه دیدم
بدون عشق مناجات شب حرام بود
اگر که هست طبیبم طبیب دوّاری
به من معالجه ی در مطب حرام بود
بر آنکه دشمن اولاد توست نیست عجب
که نطفه اش نسب اندر نسب حرام بود
تو مرد ظرفشناسی و مهِر اولادت
عجم که هست برای عرب حرام بود
تو را کمال نوشتند یا رسول الله
بزرگ آل نوشتند یا رسول الله
تو آفریده شدی و سرآمدت گفتند
هزار مرتبه اَحسن به ایزدت گفتند
تو را به سمت زمین با نسیم آوردند
تو آمدی و ملائک خوش آمدت گفتند
نشان دهنده ی معصومیِ قبیله توست
اگر که "قّبه خضرا" به گنبدت گفتند
تمام آل عبا "کُلنا محمّد" بود
تو عین نوری و در رفت و آمدت گفتند
اگر چه یک نفری، جمع چهارده نفری
تو را محمّد و آل محمّدت گفتند
شب ولادتت ای یار می کنم خیرات
نثار مقدم خیر تو چهارده صلوات
برای خُلق تو باید کنند تحسینت
نشد مشاهده شصت و سه سال نفرینت
از آن طرف تو اگر نور آخرین هستی
نوشته اند از این سو تو را نخستینت
هزار و سیصد و هشتاد و چندمین سال است
شدیم کوچه نشینت، شدیم مسکینت
شدیم ریزه خور سفره های سیّدی ات
گدای سفره ی هر سال چهارده سینت
تو آمدی که علی را فقط ببینی و بس
نداده اند به جز دیده ی خدا بینت
یتیم مکه ای اما بزرگ دنیایی
اگر چه خاک نشینی، همیشه بالایی
مرا اویس شدن در هوای تو کافی است
اگر چه باز ندیدم، دعای تو کافی است
همینکه بوی تو را در مدینه حس کردم
لبم رسید به خاک سرای تو کافی است
چه حاجتی به پسر داری ای بزرگ قریش
همینکه فاطمه داری برای تو کافی است
همینکه اوّل هر صبح پیش زهرایی
برای روشنی لحظه های تو کافی است
تو آن پیمبر دنباله داری و بعدت
اگر علی تو باشد به جای تو کافی است
قسم به اشهد ان لااله الا الله
تو آمدی که بگویی علی ولی الله
تو آمدی و ترحّم شدند دخترها
چقدر صاحب دختر شدند مادرها
تو آمدی و رعیّت شکوه عبد گرفت
بدین طریق چه آقا شدند نوکرها
خدای خوب به جای خدای چوب نشست
و با اذان تو بالا گرفت باورها
بگو: مدینه ی علمی، علی در آن است
بگو: که واجب عینی است حرمت درها
بریز شیره ی پیغمبری به کام حسین
که از حسین بیاید علی اکبرها
زمان گذشت زمان ظهور دیگر شد
حسین منی انا من حسین، اکبر شد
هزار حضرت مریم کنیز مادر توست
تو را بس است همینکه بتول، دختر توست
به دختران فلان و فلان نیازی نیست
اگر خدیجه ی والامقام همسر توست
علی و فاطمه دو رحمت خداوندی
برای عالم دنیا و صبح محشر توست
به یک عروج تو جبرئیل از نفس افتاد
خبر نداشت که این تازه اوج یک پَر توست
به عرش رفتی و ماندی در آن تقّرب محض
خدا برابر تو یا علی برابر توست
تو با علی جریان ساز شیعه اید، اما
شناسنامه ی شیعه به نام جعفر توست
همیشه شکر چنین نعمتی روی لب ماست
که جعفر بن محمد رئیس مذهب ماست...
#علی_اکبر_لطیفیان