#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔹سحرهای اشتیاق🔹
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
خیل ملک مقابلشان سجده میکنند
اینها خدا نیاند ولیکن خداییاند
هرکس که میرسد سر اطعام میبرند
فرقی نمیکند که فقیران کجاییاند
یک «السلام» و یک «و علیک السلام» سبز
اینها همان مقدمۀ آشناییاند...
سوگند میخوریم که پروانه زادهایم
همسایۀ قدیمی این خانوادهایم
تو آسمان جودی و ما یا کریم تو
پرواز میکند دل ما تا حریم تو
احساس میکنم به تو نزدیک میشوم
وقتی که میوزد سر راهم نسیم تو
وقت کرامت است که از راه آمدهست
آن آشنای کوچهنشین قدیم تو...
سوگند میدهیم خدا را در این سحر
بر پینههای رحمت دست کریم تو
ما را همیشه سائل دست شما کند
ما را به زیر پای شما خاک پا کند...
ای در هوای پاک نگاهت سلامها
نامت نداشت سابقهای بین نامها
ای سبزی بهار خدا سیر میشوند
از عطر سفرههای حضورت مشامها...
در کوچهات کسی به کسی جا نمیدهد
مکثی نما به شوق چنین ازدحامها
سائل شدن کنار نگاه تو واجب است
وقتی گدا به چشم تو دارد مقامها
تو سفرهدار شهر خدا، ما گدای تو
مثل کبوتریم و اسیر هوای تو
آنکس که پیش پای شما خم نمیشود
در خانۀ فرشته هم آدم نمیشود
آقای من بدون توسل به نام تو
حالی برای توبه فراهم نمیشود
دست مرا بگیر و به سمت خدا ببر
چیزی که از بزرگیتان کم نمیشود
آرامش تو باعث طوفان کربلاست
بیصلح تو قیام مُحَرم نمیشود...
تا کربلا رسید صدای سکوت تو
این قیل و قالها به فدای سکوت تو
ای از هزار حاتم طائی کریمتر
لطف تو از تمام کریمان قدیمتر...
تو ابتدای نسل طهورای کوثری
هرکس حسودتر به تو باشد عقیمتر
در این مسیر رو به خدایی ندیدهایم
از رد پای گیوۀ تو مستقیمتر
در کربلا به آینهات سنگ میزنند
هرکس شبیهتر به تو جرمش عظیمتر
آقا تو در کلام خلاصه نمیشوی
در حضرت و امام خلاصه نمیشوی
📝 #علی_اکبر_لطیفیان
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹محض یار🔹
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
از یک خروش نالۀ عشاق کوی تو
«حاجت روا شوند هزاران هزارها»
یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها...
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیدهایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو «مهزیار» شد
یعنی گذشتن از همگان «محض یار»ها...
یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاده بارها
شبها بدون آمدنت صبح ظلمتاند
برگرد ای توسل شب زندهدارها
این دستها به لطف تو ظرف گداییاند
ای أیّهاالعزیز تمام ندارها
📝 #علی_اکبر_لطیفیان
🆔@ehsantabriziyan
#مناجات_با_امام_عصر
در میان جمعم اما باز غربت میکشم
جرم من این است که بار محبت میکشم
من همین در کنج عزلت آخرش میبینمت
دودمان هجر را بعدش به عزلت میکشم
با محبت میکِشی و با محبت میکُشی
هر چه دارم میکشم از این محبت میکشم
هر چهام دارم درِ این خانه خدمت میکنم
هر کهام دارم در این خانه رحمت میکشم
آبرویم را بگیر و آب رویم را نگیر
گریهام وقتی نمیگیرد خجالت میکشم
تا که من یک روز در هفته بیایم پیش تو
جان زهرات مادرت شش روز منت میکشم
سمت روضه آمدن طی طریقت کردن است
وقت مُردن هم خودم را سمت هیئت میکشم
بچههای ما به قربان زن و فرزند تو
با تو دور بچههای خویش را خط میکشم
#علی_اکبر_لطیفیان
🆔@ehsantabriziyan
#مناجات
از دهِ آباد ما ويرانه مي ماند به جا
آخرش از نام ما افسانه مي ماند به جا
آن قدرها آمدند و آن قدرها مي روند
سال هاى سال اين ميخانه مي ماند به جا
فيض ما از روضه ات از "روضه خانه" کمتر است
ما نمي مانيم اما خانه مي ماند به جا
هر کسى فانى نشد در عشق باقى هم نشد
در قبال سوختن پروانه مي ماند به جا
بعد مردن خاک ما را وقف ميخانه کنيد
لااقل از خاک ما پيمانه مي ماند به جا
خانه قبر من- اين ويرانه را- آباد کن!
ورنه از اين خانه ها ويرانه مي ماند به جا
نام نه، تصوير نه، هر آن چه که داريم نه
از من و تو ناله مستانه مي ماند به جا
آن که مي ماند در اين خانه در آخر فاطمه است
مي رود مهمان و صاحبخانه می ماند به جا
هر کجا رفتيم صحبت از رسول ترک بود
بيشتر از عاقلان ديوانه می ماند به جا
نيستم سرگرم سجاده، خودم فهميده ام
آخرش خدمت درِ اين خانه می ماند به جا
#علی_اکبر_لطیفیان
🆔@ehsantabriziyan
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مثنوی
آسمان است و زمين دور سرش مي گردد
آفتاب است و قمر خاك درش مي گردد
اين قد و قامت افتاده درخت طوبي است
اين محاسن بخدا آبروي دين خداست
اين حرمخانه ي زهراست مسوزانيدش
اين حسينيه ي دنياست مسوزانيدش
شعله پشت حرم فاطمه زاده نبريد
پسر فاطمه را پاي پياده نبريد
آي مردم بگذاريد عبا بردارد
پيرمرد است و خميده است عصا بردارد
ببريدش، ببريد از وسط مردم نه
هر چه خواهيد بياريد ولي هيزم نه
بگذاريد لبش ياد پيمبر بكند
وسط شعله كمي مادر مادر بكند
از مسيري ببريدش كه تماشا نشود
چشمي از اين در و همسايه به او وانشود
اصلا اين مرد مگر پاي دويدن دارد؟
پيرمردي كه خميده است كشيدن دارد؟
شعله ي تازه به چشمان غمينش نزنيد
آسمان است و در اين كوچه زمينش نزنيد
شايد اين كوچه همان كوچه ي زهرا باشد
شايد آن كوچه ي باريك همين جا باشد
شايد اين كوچه همان جاست كه زهرا افتاد
گر چه هم دست به ديوار شد اما افتاد
اين قبيله همگي بوي پيمبر دارند
در حسينيه ي خود روضه ي مادر دارند
#علی_اکبر_لطیفیان
#امام_باقر_علیه_السلام
#شهادت
#مثنوی
مردی از خانوادهٔ خورشید
امتداد غم امام شهید
انعکاس صدای عاشوراست
روضه های غروب های مناست
مرد سجاده، مرد نافله ها
مرد شب زنده دار قافله ها
مردی از جنس آیه تطهیر
خستگی های بردن زنجیر
هم سفر با ستارهٔ غم هاست
«کربلا زاده» محرّم هاست
هم نژاد امام بی کفنان
دومین مرد کاروان زنان
راه طی کردهٔ بیابان ها
قدم زخمی مغیلان ها
یاد خون طپندهٔ گودال
خنده های زنندهٔ گودال
زخم بال و پر کبوترها
پا به پای اسارت سرها
کوچه کوچه؛ گذر گذر، همه جا
هم رکاب صدای حنجرها
برگ سبزی است با نشانهٔ سرخ
کودک زیر تازیانهٔ سرخ
طفل رفته، خمیده برگشته
باغ گل رفته چیده برگشته
آفتاب کمی غروب شده ست
گل یاس بنفشه کوب شده ست
آشنای صدای سلسله هاست
سوزش ناگهان آبله هاست
او که آیینهٔ محرم بود
گریه هایش به رنگ ماتم بود
از ستاره گرفته تا شبنم
از بنفشه گرفته تا مریم
همه محو صدای او هستند
پای مرثیه های او هستند
#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_زینب_ولادت
قصد كرده است خدا جلوه ي ديگر بكشد
سوره يِ مريمي از سوره يِ كوثر بكشد
بگذاريد همين جا به قدش سجده كنم
نگذاريد دگر كار به محشر بكشد
دختر اين است اگر، فاطمه پس حق دارد
از خداوند فقط مِنَّت دختر بكشد
مادر ِ دَهر نزائيد و نخواهد زائيد
آنكه را از سر ِ اين آينه معجر بكشد
بالِ جبريل به اين قُبه تمايل دارد
تا دمشق هست چرا جاي دگر پر بكشد؟!
زينب آنقَدر بزرگ است كه آماده شده است
يكسره جام بلاي همه را سر بكشد
قبل از ايني كه خودش جلوه كند آماده ست
عالمي را به تماشايِ برادر بكشد
#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
آنانکه عابدند، به وقت اذان خوشند
آنانکه زاهدند، به یک تکه نان خوشند
نانی که میپزند به همسایه میرسد
این خانواده با خوشی دیگران خوشند
این سفره دارها که شدم میهمانشان
بعد از بیا، بروست، ولی با بمان خوشند
جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده
عشاق با معاملههای گران خوشند
با اخم خویش راه فرار مرا ببند
صیاد اگر علیست، همه با کمان خوشند
در نقطه نقطهی دل شیعه حرم زدند
بر بام خانه مشعل دارالکرم زدند
وقتی دخیلها گره این درند و بس
این خانواده نیز گداپرورند و بس
اینان که سنگ را به نظر فضه میکنند
از کودکی قبیلهیشان زرگرند و بس
در آستان شمع که طور مقدسست
پروانهها همیشه مقربترند و بس
دل دادن و ندادن ما دست ما نبود
اینان به شیوهی خودشان دلبرند و بس
بگذار بشکنند دلم را یکی یکی
اینجا فقط شکسته دلی میخرند و بس
ارباب زادهها همه ارباب میشوند
چون بندهزادهها که همه نوکرند و بس
این خانوادهای که مرا صید کردهاند
حالا اسیر زلف علی اکبرند و بس
وقتی میان کوچهی ما راه میرود
یک شهر در زیارت پیغمبرند و بس
ای بهترین! یگانهترین آفریدهها!
پیغمبر تمام پیمبر ندیدهها!
بیدار بود از سر شب تا سحر، پدر
میزد صدات با همه جای جگر، پدر
آهویی و به دام تو افتاده است شیر
عمه اسیر توست، ولی بیشتر، پدر
لیلا زیاد محضر آن دو نمیرسید
تا خوب ارتزاق کند از پسر، پدر
خیلی نیاز داشت زبان واکنی علی
خیلی نیاز داشت بگویی: پدر، پدر
تو یوسفی و دور مشو از مقابلش
وابسته است بر روی تو آنقدر پدر
پیش پدر رسیدی اگر، قد بلند کن
در آرزوی سرو رشید است هر پدر
ای مظهر صفات نبی! هیچ کس به تو
این قدر احترام نکرده مگر پدر
به به! به این مقام که پایین پا پسر
به به! به این مقام که بالای سر پدر
از بس نشسته موی تو را شانه کرده است
حالا دلش به گیسوی تو خانه کرده است
حاضر شدم برای اویس قرن شدن
شهر مدینه رفتن و دور از وطن شدن
حاضر شدم برای "تو" ازخویش بگذرم
دیگر مرا بسست گرفتار "من" شدن
لبهای تو همین که به خود آب میزند
نزدیک میشود به عقیق یمن شدن
میل رسول دیدن تو چارهش آینهست
پس واجب است محو درین خویشتن شدن
تنها تو میتوانی ازین کارها کنی
ابن الحسین بودن و ابن الحسن شدن
دل آن زمان که خانهی مهر تو میشود
اقرار میکند به بهشت عدن شدن
ای خاک پای مرکب تو کیمیای من
جنت برای مردم و خاکت برای من
وقتی که نیست خاک رهت، سر برای چه؟
وقتی که نیست در حرمت، پَر برای چه؟
اهل کرم مقابل در ایستادهاند
با این وجود پس، زدنِ دَر برای چه؟
وقتی تو سُفرهی حسنی پهن کردهای
پس سرزدن به سُفرهی دیگر برای چه؟
گر تو ادامهی علی کوفه نیستی
پس آمدهست این همه لشگر برای چه؟
ای خاک بر سر همه، تاج سرم شکست
افتاده زیر پا علی اکبر برای چه؟
مغرب نیامدهست هنوز ای مؤذنم
بالای نیزه رفتهای آخر برای چه؟
ما سعی میکنیم ولی یک عبا کم ست
اصلاً شدی تو چند برابر برای چه؟
عمه اگر برای من و تو نیامدهست
پس دست برده است به معجر برای چه؟
ای سایهی تو بر سر عمه! بلند شو
به احترام معجر عمه بلند شو
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
عاشقانت میفروشند عیش را، غم میخرند
دل به پاى روضه میریزند ماتم میخرند
باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد
بچهها دارند از بازار پرچم میخرند
مثل خار و خس در این سیل به راه افتادهایم*
باز درهم آمدیم و باز درهم میخرند
ماهها در یک طرف ماه محرم یک طرف
بیشتر از ماهها ماه محرم میخرند
اشک ما اینجا فقط این قدر قیمت یافته
ورنه جاى دیگرى عرضه کنى کم میخرند
تا تو را داریم ما، داراترین عالمیم
بچههاى ما در این خانه حاتم میخرند
این طرف گریان شدیم و آن طرف آباد شد
اشک کالایىست که در هر دو عالم میخرند
گریه بر مظلوم تکوینا تقربآور است
در حسینیه مرا، حتى نخواهم، میخرند
مطمئنا روضهاى یا گریهاى در کار هست
هر کجا عصیانى از فرزند آدم میخرند
عدهاى دم میدهند و عدهاى دم میزنند
پنج تن هم این وسط دارند از دم میخرند
گریهکن زهراست، ما تنها سیاهى لشگریم
باز با این حال شکل گریه را هم میخرند
اولین گریهکن مسلم رسول الله بود
گریه بر دندان مسلم را مُسَلَّم میخرند
#علی_اکبر_لطیفیان
______________________
🆔 @ehsantabriziyan
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_زمان_عج
#مناجات
چه میخواهد لبِ تشنه به غیر از لطف بارانی
چه میخواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی
شبِ طولانی و تسبیح و سجّاده چه می چسبد
بهارِ زود هنگام اند، شبهای زمستانی
توکّل بر توسّل کن، توسّل بر توکّل کن
درین دنیای حیرانی، درین دریای طوفانی
اگر تا شام میخندی، اگر تا صبح می خوابی
تو از مُردن چه میفهمی؟ تو از برزخ چه میدانی؟
خلاصه بار باید بست، یا امروز یا فردا
مَده از کف مَجال این دو روزی را که مهمانی
نیاز مستمندان را بِنه بر دیده یِ منّت
مباد آنکه بگیرد دامنت را آهِ انسانی
اگر آشفته ات کردند یعنی لایقِ وَصلی
به او نزدیکتر هستی زمانی که پریشانی
به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه
بگیرد دامَنَت دستی از این آلوده دامانی
به جز تو جُور عاشق را کسی گردن نمی گیرد
گناهش را زلیخا کرد، یوسف گشت زندانی
به لطف گریه کارِ طفل بهتر راه می افتد
چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بِگِریانی
اگر چه گریه یِ هجران شکسته می کند ما را
ولی از آب پیشانی ست بهتر، چینِ پیشانی
گِره هایی ست در عالم که بی تو وا نخواهد شد
نمی آید به کارِ این گِره ها هیچ دندانی
دگر فرقی ندارد جمعه یا شنبه فقط برگرد
گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی
پشیمان می شود آنکه برای تو نمیمیرد
چرا عاقل کند کاری که بعد آرد پشیمانی
خبر داری تو که رفتی به کوچه گردی افتادم؟
به من از تو فقط هجران رسید آنهم چه هجرانی
...
همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند
عجب شامِ غریبانی، عجب شامِ غریبانی
سَرِ پیراهن تو، گریه یِ ما را درآوردند
میان این همه کُشته چرا تنها تو عریانی
#علی_اکبر_لطیفیان
🆔@ehsantabriziyan
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#علی_اکبر_لطیفیان
سیر و سلوک من شده آواره بودن
بی "چاره" بودن با وجود چاره بودن
هرکس کسی دارد ولیکن من ندارم
کاری به جز زانو بغل کردن ندارم
من دوست دارم کوچه گرد شب شدن را
شب تا سحر دلواپس زینب شدن را
رفتند اما یک نفر دوروبرم بود
آن یک نفر هم سایه ی پشت سرم بود
گشتم ولی این شهر پروانه ندارد
انگار جز طوعه کسی خانه ندارد
این شهر بی درد است ، یک زن اهل درد است
طوعه پناهم داد ، خیلی طوعه مرد است
چه مردم نامهربانی داشت کوفه
ای کاش ده تا مثل هانی داشت کوفه
در کوفه دیگر حرمت مهمان شکسته
این چند روز آنقدرها دندان شکسته
اینجا وفا دارد ، وفاهای دروغی
بازار هم دارد ، چه بازار شلوغی !!!
بازار ، دنبال وفا رفتم ، جفا داشت
اما خدا را شکر دیدم بوریا داشت
حالا که دستم بسته شد یاد علی ام
معلوم شد امروز داماد علی ام
از بام نه از چشمشان افتادم آخر
دیدی چه کاری دست زینب دادم آخر؟!!
گفتم سرم را طوعه میگیرد به دامان
اما سرم را کوفیان دادند طفلان
مانند قربانی تنم را میکشیدند
دست مرا بستند و از پا میکشیدند
میخواستم خونم به پای رب بریزد
گل در مسیر محمل زینب بریزد ...
#امام_حسین_علیه_السلام
#اشعار_محرم
#شب_دوم_محرم
#ورودیه
بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست
کسی که با تو می آید سفر دیگر پریشان نیست
کنارِ تو کسی دلواپسِ خار مغیلان نیست
بیابان گَردمان کردی، ولی زینب پریشان نیست
اگر در به درِ کوه و بیابانم کنی عشقست
اگر زخمیِ صد خارِ مغیلانم کنی عشق است
پریشانم کنی عشق است،حیرانم کنی عشق است
اگر دنبال معشوق است دل،دنبالِ سامان نیست
بپرسی جای جای کربلا را شرح خواهم داد
بپرسی مو به موی ماجرا را شرح خواهم داد
مسیر کوفه تا شامِ بلا را شرح خواهم داد
هر آنچه از تو پنهان نیست،از من نیز پنهان نیست
برادر جان تو ثارالله، ثارالله دیگر من
حسینِ قبلِ خنجر تو،حسینِ بعدِ خنجر من
تجلی میکنم در تو،تجلی میکنی در من
شهادت یا اسارت هر دو آغاز است،پایان نیست
بنه پا بر زمین،این خاک ها مشتاقُ لبریزند
تمام دختران یک یک مُژه بر پات میریزند
نباید هم به مهمان داریت این قوم برخیزند
چرا که خلق میدانند صاحبِ خانه مهمان نیست
میانِ کاروانِ تو ندیدم غیر زیبایی
جوانان رشید و نونهالانِ تماشایی
به همره بارِ گل اورده ام آن هم چه گل هایی
غلط گفته هرآنکه گفته که این صحرا گلستان نیست
نقاب افکن مرا با مظهر حق رو به رو گردان
طنابی گردنِ زینب ببند و کو به کو گردان
همان گونه که مردی از شهادت نیست رو گردان
به پای تو زنی هم از اسارت روی گردان نیست
محال است از میانِ خیمه آهِ سرد برخیزد
ز کوهِ صبرِ من حتی نشان درد برخیزد
اگر زن شیر زن باشد،به جنگ مرد برخیزد
بجنگم با سنان؟ هرگز سنان که جزوِ مردان نیست
به زیر سایبانِ قد و بالای تو می خوابيم
من و این کاروان از چشمه ي فیض تو سیرابیم
نه اینکه دست ما دور است از آب و پیِ آبیم
فراتِ بی لیاقت لایقِ لبهای طفلان نیست
چه خوشبخت ست طفلی که به حلقومش نگات اُفتد
چه خوشبخت ست آنكس كه روی نعشش عبات اُفتد
یکی با لب، یکی با دل، یکی با سر به پات اُفتد
دلِ سلطانِ عالم را بدست آوردن آسان نیست
به طفلانِ تو گریه بر پدر کردن نمی آید
به زینب معجرِ پاره به سر کردن نمی آید
برادر جان به ما اصلاً سفر کردن نمی آید
کسی در خیمه های ما به جز شش ماه خندان نیست
صدا زد:آی مَردم! این شهید ما مسلمان است
بزرگِ خاندانم را نمی بینید عریان است
جوابِ قاریِ قرآنِ زینب بوسه باران است
جوابِ قاریِ قرآنِ زینب سنگ باران نیست
#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#اشعار_محرم
لالا بر آن که خواب ندارد چه فایده
ماندن بر آن که تاب ندارد چه فایده
گیرم تو را حسین بگیرد، بغل کند
وقتی دو قطره آب ندارد چه فایده
احساس مادری به همین شیر دادن است
آری ولی رباب ندارد چه فایده
انداخته حِرز، اگر چه به گردنت
تا صورتت نقاب ندارد چه فایده
پرسش نکن سه شعبه برایم بزرگ بود
وقتی کسی جواب ندارد چه فایده
با چه سر تو را به نی بند می کنند
زلفی که پیچ و تاب ندارد چه فایده
#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#شهادت
آسمان جلوه اي اگر دارد
از نماز شب قمر دارد
شب ميلاد تو همه ديدند
نخل ام البنين ثمر دارد
آمدي و حسين قادر نيست
از نگاه تو چشم بر دارد
كوري چشم ابتران حسود
چقدر فاطمه پسر دارد
اي رشيد علي نظر نخوري
شهر چشمان خيره سر دارد
باب حاجات ، كعبه ي خيرات
بر تو و قدو قامتت صلوات
اي نسيم پر از بهار علي
ماه در گردش مدار علي
چقدر مشكل است تشخيصت
تا كه تو مي رسي كنار علي
با تو يك رنگ ديگري دارد
شجره نامه ي تبار علي
دومين حيدر ابوطالب
صاحب غيرت و وقار علي
به شما ميرسد ذخيره ي طف
همه ي ارث ذوالفقار علي
اي علمدار و سر پناه حسين
حضرت حمزه ي سپاه حسين
كاشف الكربي و تمنا من
دستهاي هميشه بالا من
تو بر اين خاكها بكش دستي
اگر اين خاك زر نشد با من
سر سال است مرد مسكينم
مكش از دست خاليم دامن
چقدر فاصله است اي دريا
از مقام ظهور تو تا من
تو بزرگ قبيله ي آبي
تو غديري ، فراتي اما من
خشكسالم ، كوير بي آبم
روزگاري است تشنه ميخوابم
كمرت جايگاه شمشير است
لب تو جايگاه تكبير است
سر ما را بزن همين امروز
صبح فردا براي ما دير است
هيچ كس روبه روت نيست مگر
آن كسي كه ز جان خود سير است
سيزده ساله حيدري كردي
پسر شير بيشه هم شير است
گيرم افتاده است روي زمين
دست تو باز هم علمگير است
پسر شاه لافتي عباس
ای جواني مرتضي عباس
از نگاه كبوتري وارم
به مقام تو غبطه ميبارم
سر من را اگر بگيري باز
به دو ابروي تو بدهكارم
ارمني هم اگر حساب كني
دست از تو بر نميدارم
بده آن مشك پاره ي خود را
تا براي خودم نگهدارم
بي سبب نيست گريه ي چشمم
حسرت صبح علقمه دارم
با تمامي شور و احساسم
آرزومند كف العباسم
زلف ما را ز مشك وا نكيند
لب ما را از آن جدا نكنيد
پاي ما را به جان خالي مشك
در حريم فرات وا نكنيد
دست بر زيرتان نمي آرد
آبها اينقدر دعا نكنيد
تيرها روي اين تن زخمي
خودتان را به زور جا نكنيد
تازه طفل رباب خوابيده
جان آقا سر و صدا نكنيد
تا كه از مشك پاره آب چكيد
رنگ از چهره ي رباب پريد
#علی_اکبر_لطیفیان
#امام_سجاد_علیه_السلام
#مدح
#مصیبت
...ای مناجات ای نسیم دعا
راه نزدیک ما به سمت خدا
ای که دریا کنار تو قطره
قطره با التفات تو دریا
نذر سجادۀ شبانۀ توست
چارمین رکعت نوافل ما
ای امام علیّ دوم من
ای امام چهارم دنیا
مرد شب زندهدار سجاده
مرد محراب، التماس دعا
از تو بوی نماز میآید
بوی راز و نیاز میآید
مادر تو نگین حجب و حیاست
شرف الشمس سیدالشهداست
مایۀ آبروی ایران است
افتخار همیشهام به شماست
از تو و مادر تو این دل ما
عاشق خانوادۀ زهراست
یک سفر پیش ما نمیآیی؟
وطن مادری تو این جاست
تو عجم زادهای، تو فامیلی
پس حرمسازیات به گردن ماست
تو در این سرزمین گل کاری
به خدا حق آب و گل داری
آفتابی که حق کشیده تویی
جلوهای که کسی ندیده تویی
با ظرافت، خدای عزّوجل
بی نظیری که آفریده تویی
آنکه با کفّۀ تولایش
پای میزانمان کشیده تویی
شب اسیر هزار رکعت تو
به خدایم قسم پدیده تویی
نخلهای بلند نخلستان
بارش رحمتی که دیده تویی
با دعای غلام تو دارد
آسمان مدینه میبارد
بی تو سجادهای اگر هم بود
فرش رسوایی دو عالم بود
بی تو یا حرفی از بهشت نبود
یا اگر بود هم جهنم بود
خطبههای گلوی زخمی تو
انعکاس غروب ماتم بود
تو اگر خطبهای نمیخواندی
خانههامان بدون پرچم بود
تو اگر روضه ای نمیخواندی
سال ما سال بی محرّم بود
از تو داریم فصل ماتم را
ده شب گریۀ محرم را
احترام تو را سلام نبود
حق تو کوچههای شام نبود
حق آیینهها شکستن نیست
گیرم این آینه امام نبود
هیچ جایی برای حال شما
بدتر از مجلس حرام نبود
گریه کردی، صدا زدی «ای کاش
هیچ سنگی به روی بام نبود
کاش مادر مرا نمیزایید
من امامم، خرابه جام نبود»
حرف ویرانه در میان آمد
دختر شاه، یادمان آمد
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
#امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت
درد بسیار، مداوا گریه
ارث جاماندهی زهرا گریه
روزها ناله و شبها گریه
آب میخورد، ولی با گریه
گریه بر آب وضویش میریخت
خون دل بر سر و رویش میریخت
گریه بر شاه شهیدان خوب است
گریه بر کشتهی عریان خوب است
گریه بر دامن طفلان خوب است
گریه بر آن لب و دندان خوب است
خواسته هر سحرش گریه کند
در فراق پدرش گریه کند
گریه بر نالهی آن مادرها
گریه بر گریهی آن دخترها
گریه بر غارت انگشترها
گریه بر سوختن معجرها
رنگ مهتاب، زمینش میزد
دیدن آب، زمینش میزد
گریه بر ناقه نشسته سخت است
گریه با پیکر خسته سخت است
گریه با بال شکسته سخت است
گریه با گردن بسته سخت است
"گریه خوب است که هر شب باشد
گریه بر چادر زینب باشد"
آنکه را هست پیاده نکشید
تشنه را بر لب باده نکشید
طفل را این همه ساده نکشید
ذبح را آب نداده نکشید
هیچ کس آب به گودال نبرد
پدرم ذبح شد و آب نخورد
آمد و دید تنی افتاده
کشتهی بی کفنی افتاده
شه بی پیرهنی افتاده
پاره پاره بدنی افتاده
همه پروانه و شمعش کردند
بوریا آمد و جمعش کردند
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#ترکیب_بند
لب نگار که باشد رطب حرام بود
زمان واجبمان مستحب حرام بود
فقیه نیستم اما به تجربه دیدم
بدون عشق مناجات شب حرام بود
اگر که هست طبیبم طبیب دوّاری
به من معالجه ی در مطب حرام بود
بر آنکه دشمن اولاد توست نیست عجب
که نطفه اش نسب اندر نسب حرام بود
تو مرد ظرفشناسی و مهِر اولادت
عجم که هست برای عرب حرام بود
تو را کمال نوشتند یا رسول الله
بزرگ آل نوشتند یا رسول الله
تو آفریده شدی و سرآمدت گفتند
هزار مرتبه اَحسن به ایزدت گفتند
تو را به سمت زمین با نسیم آوردند
تو آمدی و ملائک خوش آمدت گفتند
نشان دهنده ی معصومیِ قبیله توست
اگر که "قّبه خضرا" به گنبدت گفتند
تمام آل عبا "کُلنا محمّد" بود
تو عین نوری و در رفت و آمدت گفتند
اگر چه یک نفری، جمع چهارده نفری
تو را محمّد و آل محمّدت گفتند
شب ولادتت ای یار می کنم خیرات
نثار مقدم خیر تو چهارده صلوات
برای خُلق تو باید کنند تحسینت
نشد مشاهده شصت و سه سال نفرینت
از آن طرف تو اگر نور آخرین هستی
نوشته اند از این سو تو را نخستینت
هزار و سیصد و هشتاد و چندمین سال است
شدیم کوچه نشینت، شدیم مسکینت
شدیم ریزه خور سفره های سیّدی ات
گدای سفره ی هر سال چهارده سینت
تو آمدی که علی را فقط ببینی و بس
نداده اند به جز دیده ی خدا بینت
یتیم مکه ای اما بزرگ دنیایی
اگر چه خاک نشینی، همیشه بالایی
مرا اویس شدن در هوای تو کافی است
اگر چه باز ندیدم، دعای تو کافی است
همینکه بوی تو را در مدینه حس کردم
لبم رسید به خاک سرای تو کافی است
چه حاجتی به پسر داری ای بزرگ قریش
همینکه فاطمه داری برای تو کافی است
همینکه اوّل هر صبح پیش زهرایی
برای روشنی لحظه های تو کافی است
تو آن پیمبر دنباله داری و بعدت
اگر علی تو باشد به جای تو کافی است
قسم به اشهد ان لااله الا الله
تو آمدی که بگویی علی ولی الله
تو آمدی و ترحّم شدند دخترها
چقدر صاحب دختر شدند مادرها
تو آمدی و رعیّت شکوه عبد گرفت
بدین طریق چه آقا شدند نوکرها
خدای خوب به جای خدای چوب نشست
و با اذان تو بالا گرفت باورها
بگو: مدینه ی علمی، علی در آن است
بگو: که واجب عینی است حرمت درها
بریز شیره ی پیغمبری به کام حسین
که از حسین بیاید علی اکبرها
زمان گذشت زمان ظهور دیگر شد
حسین منی انا من حسین، اکبر شد
هزار حضرت مریم کنیز مادر توست
تو را بس است همینکه بتول، دختر توست
به دختران فلان و فلان نیازی نیست
اگر خدیجه ی والامقام همسر توست
علی و فاطمه دو رحمت خداوندی
برای عالم دنیا و صبح محشر توست
به یک عروج تو جبرئیل از نفس افتاد
خبر نداشت که این تازه اوج یک پَر توست
به عرش رفتی و ماندی در آن تقّرب محض
خدا برابر تو یا علی برابر توست
تو با علی جریان ساز شیعه اید، اما
شناسنامه ی شیعه به نام جعفر توست
همیشه شکر چنین نعمتی روی لب ماست
که جعفر بن محمد رئیس مذهب ماست...
#علی_اکبر_لطیفیان
#مرثیه_حضرت_معصومه
#سلام_الله_علیها
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سال ها منتظر روی برادر بودم
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است
یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم
سال ها می شود از پیرهنش بی خبرم
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته و با قد خمیده رفتم
بنویسید همه دور و برم ریخته اند
چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند
چقدر مردم این شهر ولایی خوبند
که سرم را نشکستند خدایی خوبند
بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد
چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت
...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟
من کجا بام کجا کوچه و بازار کجا؟
بنویسید که عشّاق همه مال هم اند
هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند
گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید...
روی قبرش بنویسید برادر بوده
سال ها منتظر دیدن خواهر بوده
روی قبرش بنویسید که عطشان نشده
بدنش پیش نگاه همه عریان نشده
بنویسید کفن بود، خدایا شکرت
هر چه هم بود بدن بود خدایا شکرت
یار هم آن قدری داشت که غارت نشود
در کنارش پسری داشت که غارت نشود
او کجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟
او کجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟
...
بنویسید سری بر سر نی جا می کرد
خواهری از جلوی خیمه تماشا می کرد
#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_زینب_ولادت
قصد كرده است خدا جلوه ي ديگر بكشد
سوره يِ مريمي از سوره يِ كوثر بكشد
بگذاريد همين جا به قدش سجده كنم
نگذاريد دگر كار به محشر بكشد
دختر اين است اگر، فاطمه پس حق دارد
از خداوند فقط مِنَّت دختر بكشد
مادر ِ دَهر نزائيد و نخواهد زائيد
آنكه را از سر ِ اين آينه معجر بكشد
بالِ جبريل به اين قُبه تمايل دارد
تا دمشق هست چرا جاي دگر پر بكشد؟!
زينب آنقَدر بزرگ است كه آماده شده است
يكسره جام بلاي همه را سر بكشد
#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#ترکیب_بند
🔹زهرای کربلا🔹
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
گفتیم دختر اسدالله غالبی
ایام کوفه آمد و دیدیم، حیدری
تو از زمان کودکیات تا بزرگیات
شیواترین مُفَسِّر الله اکبری
تو از کدام طایفه هستی که مستقیم
فیض از حضور علم خداوند میبری
بر شانههای سبز تو بار رسالت است
تو اولین پیمبر بعد از پیمبری
ای آفتاب روشن شبهای کربلا
ای زینب مدینه و زهرای کربلا
::
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...
غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تو
نزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟
گیرم که خیمۀ تو به تاراج رفته است
گنجینههای باغ بهشت است مال تو
از گوشههای چشم تو، ساحل درست شد
از سایۀ عفاف تو، محمل درست شد
::
ای سایۀ بلند اباالفضل بر سرت
ای بال جبرئیل گلستان معبرت
مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید
از بس که چون هلال گذشت از برابرت
شبزندهدارِ شامِ غریبانِ کربلا!
دلبستۀ نماز شب تو برادرت
ای خطبۀ رسای تو نهجالبلاغهات
وی محمل بدون جهاز تو منبرت
ای قلۀ نجابت و ایثار جای تو
عطر حضور فاطمه دارد صدای تو
📝 #علی_اکبر_لطیفیان