✅ذلّت و عزّت،با چشم و نگاه و زبان و حرف مردم مشخص نمىشود
🔶استاد علی صفایی حائری:
اينها كه عزّت و اقتدار حق را چشيدهاند، ديگر ذلّت در راه او برايشان سنگينى ندارد. ذلّت و عزّت،با چشم و نگاه و زبان و حرف مردم مشخص نمىشود؛ كه ذلّت و عزّت، از غنا و فقر قلبى برخاسته و با قُرب و بُعد هدفو با قُرب و بُعد حق ، مشخص مىشود. كسى كه از رزق كريم و واسع برخوردار است، ديگر ذليل نيست و در زير خاكروبهها و خنجرهاى شماتت، عزيز و مقتدر است؛ كم نمىآورد و باخت نمىدهد.
📚 #نامه_های_بلوغ ص۱۲۵
🌿 @einsad
🌿تذبذب و نفاق
استاد علی صفایی حائری
دوازدهمين جملهاى كه حضرت به آن اشاره كردهاند: «لا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ اللِّقَاءِ وَ لا إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ الْبَلاءِ»؛ نه آزادگان راستينى هستيد در روز جنگ و نه برادران مورد اعتمادى در وقت گرفتارى. اينها نه آزادگى دارند و نه برادرى، نه حرّ هستند و نه دوست و همراه.
آزادگى تعبيرى است كه اباعبداللَّه هم بر آن تأكيد دارند: «إِنْ لَمْيَكُنْ لَكُمْ دينٌ وَ كُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ فَكُونُوا أَحْراراً فِى دُنياكُمْ»؛ اگر دين نداريد و ادامه خودتان را هم باور نكردهايد و به نتيجه اعمال هم باور نداريد؛ يعنى نه به عمل و بازتاب عمل و نه به دين و ديانتى متدّين و پاىبند نيستيد، لااقل آزاده باشيد.
همان مقدارى كه مىخواهيد با كسى بمانيد، به او نشان بدهيد.
بگذاريد به اندازهاى كه مىخواهيد به او ببخشيد، بر روى آن امكان سرمايهگذارى كند. چرا فريبش مىدهيد؟ چرا گولش مىزنيد؟ اگر نمىخواهيد با او يك گام برويد چرا نشانش مىدهيد كه تا سرانجام با او هستيد؟ او وقتى بداند تنهاست، مىماند، گرفتار گرگها نمىشود، گرفتار درگيرىهاى پنهان و آشكار نمىشود، گرفتار درو كردنهاى بىوقت و زودرس نمىشود. چرا فريب مىدهيد؟! «لا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ اللِّقَاءِ»؛ حرّيّت نداريد، صادق نيستيد. مگر چه مىشود كه بگوييد نداريم؟!
شخصى نزد اميرالمؤمنين آمد و گفت: يااميرالمؤمنين، من اگر بيايم، خودم هستم ولى اگر بمانم اين ده هزار تا را از معاويه جدا مىكنم. 👈پس تو همانى كه هستى باش، نه اين كه بگويى من ده هزار نفر مىآورم اما وقتى حسين آمد تنهايش بگذارى. با هيجده هزار نفر پشت سر مسلم بمانى، بعد رهايش كنى. اين مشكل ماست.
آزاده، همراهش را مُعَلَّق نمىگذارد، نصفه كار و نيمه جان رها نمىكند، فريب نمىدهد، نمىگذارد مغرور باشد. اين خصلت [نبود حرّيّت و صدق] به خاطر اين است كه تو مىخواهى همه چيز را داشته باشى. 👈مىخواهى هم حسين را نصفه و نيمه داشته باشى، هم يزيد را تا اگر هر كدام مسلط شدند بگويى ما بودهايم. اين خصلت تذبذب و نفاق است كه آزادگى و حرّيّت تو را از بين مىبرد. اين منفعتطلبى توست كه تو را گرفتار مىكند. اگر اين خصوصيات هم آمد «فَمارَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ»؛ پس بهرهاى نخواهى گرفت.
📚 مشكلات حكومت دينى، ص 75
@einsad
✅ كسانى مىتوانند مربى انسانها باشند كه
🔶استاد علی صفایی حائری:
كسانى مىتوانند مربى انسانها باشند كه به دردها و درمانها و به وضع روحيهها آگاهى داشته باشند.
آگاهى از دردها و درمانها را بايد از وحى - از كتاب و سنت -بدست آورد؛ چون اوست كه از استعدادهاى انسان و قلمرو استعدادهاى او و از قانونهاى حاكم بر اين دو آگاه است و درگيرىها و دردها و درمانها و راه حلها را مىشناسد.
براى شناخت روحيهها مىتوان از تجربه و برخورد، از آموزش و تعلم و از لطافت روحى و فرقان استفاده كرد.
اين فرقان، روحيهها را از يكديگر جدا مىكند و وضع و زمينه و طرز برخورد را مشخص مىنمايد؛ چون همه را نمىتوان با يك چوب پيش برد و با يك روش تربيت كرد.
مربى به وحى و فرقان نيازمند است.
📚 #مسئولیت_و_سازندگی ص۵۵
🌿 @einsad
✅ اگربيش از امن و رفاه و رهايى را خواسته باشى...
🔶استاد علی صفایی حائری:
تويى كه اگر مرغ و جوجهات را بگيرند و لولۀ گازت را كم و زياد كنند يا نگذارند بروى و برسى،برآشفته مىشوى؛ اگر تو به حدى برسى كه به بيش از اين دنيا،به بيش از هفتاد سال،به بيش از اين امكانات رو آورده باشى و بيش از امن و رفاه و رهايى را خواسته باشى و خودت را باور كرده باشى و غيب را خواسته باشى و اين گرايش را بخواهى اين گرايشها باعث مىشود كه هجومى در علم تو بيايد؛ يعنى اين بصيرتها و اين گرايشها، علم مهاجم مىآفريند؛ علمى كه تو را بىقرار مىكند، علمى كه مسئوليت ساز است، علمى كه مدام فعاليت مىآورد و تو اقدام مىكنى و از ديگران حاصلى نمىخواهى؛ «لانُريدُ مِنْكُمْ جَزاءاً وَ لاشُكُوراً» ؛ هستىات را مىدهى، مزد و سپاس هم نمىخواهى و تازه دو ترس هم دارى: «اِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَريراً فَوَقيهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّيهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً ١» و «يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطيراً ٢» . هم از جزا مىترسى، از مقايسۀ امكاناتت با توانمندىهاى خودت و هم از رب ، از اين كه نكند در برابر آنچه كه او به من داده كوتاهى كرده باشم و كم آورده باشم.
📚 #خط_انتقال_معارف ص 70
🌿 @einsad
✅چگونه مىشود افراد را از عشقها و غريزهها و... جدا کرد؟
🔶استاد علی صفایی حائری:
ما افراد را مثل استخرى به آب بستهايم،به جاى آن كه همچون چشمهاى كاويده باشيم و اين است كه آنها به مرور زمان رنگ عوض مىكنند و كرم ور مىآورند.
آخر نمىشود آنها را از هوسهايى كه در خونشان ريخته و در اعماقشان ريشه دارد با چند شعار اخلاقى و مقدارى نصيحت، جدا كرد.
چگونه مىشود آنها را از عشقها و غريزهها و حرفها و وسوسهها و از حب نفس و ثروت و لذت و قدرت و رياست و شهرت رها كنيم؟
👈 مگر هنگامى كه به يك عشق بزرگتر رسانده باشيم. اين طبيعى است هر كس مهم را فداى مهمتر مىكند و محبوب را در راه محبوبتر مىگذارد.
📚 #مسئولیت_و_سازندگی ج۱؛ ص۴۱
🌿 @einsad
4_454890886946357573.mp3
1.19M
✅براى رسيدن به خوبى بايد از خوشىها و محبوبها گذشت.
🔶استاد علی صفایی حائری:
لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُم قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْيَومِ الْآخِر.
خوبى اين نيست كه رو به شرق و غرب بياوريد،بلكه خوبى در گرايش و عشق به اللّه و گرايش و عشق به ادامهى انسان و روز ديگر است.
خوبى در عشق و عمل و عهد و وفا و صبر، خلاصه مىشود، چون اينها انسان را بارور مىكند و تنها خداست كه به انسان مىدهد، ديگران از او مىگيرند و از او پل مىسازند.
گفتم قرآن هم خوبى را نشان مىدهد و هم راه رسيدنش را.براى رسيدن به خوبى بايد از خوشىها و محبوبها گذشت.
لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّون؛ هيچگاه نيل به خوبىها پيدا نمىكنيد؛ لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ ، تا اين كه از محبوبها و عشقها بگذريد.
📚 #روش_برداشت_از_قرآن ص۳۱
🌿 @einsad
✅ #تربیت_کودک
🔶استاد علی صفایی حائری:
كودك انسان، مانند بچۀ ساير حيوانات نيست. فقط شكم و بدن نيست تا براى توليدش منتظر درآمد و خوراك و لباس باشيم؛ همين كه بودجه بود، قطارشان كنيم و همين كه تنگدستى پيش آمد شعار بدهيم، اولاد كمتر، آسايش بيشتر...
كودك گذشته از آن كه شكم و بدن دارد؛ يعنى گذشته از احتياجاتى راجع به خوراك و پوشاك و مسكن و ... صاحب مغز و داراى فكر و روح است و بايد به تربيت اين دو قسمت هم پرداخت.بايد اين گونه مسائل را هم در نظر گرفت.
و براى اين چنين تربيتى، اگر پدر و مادر، آمادگى و شناخت داشته باشند، عوامل تربيتى و نيازها و طرز برآوردن نيازهاى كودك را شناخته باشند، مىتوانند هفتاد تا فرزندش را هم تربيت كنند، در غير اين صورت از عهدۀ يك نصفهاش هم بر نمىآيند.
📚 #تربیت_کودک ص۵۳
🌿 @einsad
#ازدواج
✅معيار انتخاب همسر
واقعآ معيار انتخاب همسر چه بود؟
هر روز با يك مورد جديد و يك خانواده جديد آشنا مىشدم. يكى فقير يكى ثروتمند، مذهبى، تاجر...
حاج آقا در مدتى كه دنبال موردى براى ازدواج بودم افرادى را معرفى مىكرد و حتى موقعيت ديدن را هم براى من فراهم مىكرد.
يادم هست از آخرين كسانى كه به من پيشنهاد دادند دختر يكى از افراد صاحب نفوذ و شناخته شده بود كه وصلت با آن خانواده براى هر كسى امكان پذير نبود.
وقتى حاج آقا نظر مرا خواست، من كه از طرفى به خاطر موقعيت خانوادگى و اجتماعى آنها راغب و از طرفى معيارى براى انتخاب همسر نداشتم، گفتم: حاج آقا يعنى قبول مىكنند؟
ـ اگر من باهاشون صحبت كنم قبول مىكنند انشاء الله.
ـ خب، من براى اينكه بفهمم انتخابم درسته يا نه بايد به چه چيزى توجه داشته باشم؟! يكى از مشكلات من در انتخاب همسر همينه كه اصلاً نمىدونم با چه معيارى بايد همسرم رو انتخاب كنم و اگه راستش رو بخوايد يكى از مواردى كه تا حالا هم توى ذهن من بوده، همين بنده خداييه كه شما پيشنهاد كرديد ولى همين امر باعث مىشد از گفتنش خوددارى كنم.
ـ اينكه من اين خانواده رو هم به تو پيشنهاد دادم يك دليلش همين بود كه احتمال مىدادم در نظر خودت هم باشه كه فهميدم بله! در ذهن تو هم بوده، و اما اينكه پرسيدى با چه معيارى بايد زن آينده خودت را انتخاب كنى :
👈از اونجا كه قراره تو تكيه گاه و پاى خانواده باشى بايد كسى رو انتخاب كنى كه به تو افتخار كنه و مايه مباهات او باشى نه اينكه تو بخواهى به او يا خانواده و موقعيت آنها افتخار كنى و...
✅آنها كه به خاطر تمامى نيازها و تمامى ابعاد وجود خويش براى زناشويى، براى انس، براى شناخت كسرىها و ضعفها و بهره بردارى از برخوردها و استقامت در مشكلات ازدواج مىكنند، با آنها كه به خاطر عادت و يا به خاطر كسب اعتبار و وجاهت وصلت مىكنند و به سراغ بزرگان مىروند و كسانى را مىخواهند كه بر آنها تكيه كنند و به آنها افتخار كنند، برابر نيستند.
اينها ذليل همين تعلقها و اسير همين ضعفها مىشوند و دنباله مىشوند، كه نقطه ضعفها آدمىرا به دنبال خود مىكشاند. مىگويند شترى خوابيده بود. روباهى مىگذشت، به شتر روى آورد و با دم شتر بازى آغاز كرد تا آنكه دمش را با دم شتر گره زد.
شتر برخاست. دم كوتاه اين دو به هم گره خورده بود. روباه معلق مانده بود و به دنبال شتر تاب مىخورد. گربهاى اين صحنه را ديد. از روباه پرسيد چه بر سرت آمده؟ روباه گفت: هيچ! با بزرگان وصلت كردهايم!
راستى كه ضعفها و تعلقها آدمىرا به ذلت مىكشاند و وصلتهاى ذليل، كار جوان مردان نيست. «روابط متكامل زن و مرد، ص: 14»
✅مرد زندگى با كسى همراه مىشود كه به اين مرد افتخار كند نه آن كه وثاق و پيوندى را به گردن بگيرد كه او را به دنبال بكشاند و در ذلت بنشاند. كسى كه مىخواهد در كلاس ازدواج بياموزد با كسى كه مىخواهد از توشه ازدواج نواله بخورد و افتخار جمع كند، برابر نيستند.
👈در انتخاب همسر كسى را دنبال كن كه بر تو تكيه داشته باشد و به تو افتخار كند.
رجل، پاى زندگى است. اين مرد است كه بايد تكيه گاه باشد نه اينكه خود ذليل و متكى به غير باشد. «روابط متكامل، ص: 14 و 22»
📚 رد پای نور در خاطرات من، خاطراتی از استاد علی صفایی حائری
🌿 @einsad