وقتی مرا ای جان من از من جدا کردی
جان مرا ای خویش با خود آشنا کردی
روزی که اسمم را جهان از دفترش خط زد
تنها تو در تنهایی اسمم را صدا کردی
دل دادنت را میشد از خط نگاهت خواند
هرچند فرصت رفت و از گفتن ابا کردی
مهر مرا در سینه آسان دفن کردی، حیف!
وقتی مرا نامهربانم مبتلا کردی
اول مرا مهمان نان شادیات کردی
آخر به دستم سفرۀ غم را عطا کردی
یک بار هم آخر نگفتی دوستم داری
با این نگفتن هم به جان من جفا کردی
حق دارم ای زیبا که مهرت را کنم انکار
حق دارم ای ظالم بگویم ادعا کردی
#زینب_نجفی
@eitaaparvanegi
♡
ای غصۀ مقدس من! درد محترم!
ای باعث سرور من! ای شادی دلم!
روزم به یاد روی تو ای دوست میرود
همصحبت من است خیال تو شام هم
هستی؛ ولی نه مثل همین هستها که هست
یا نیستی؛ بدون همانندی عدم
وقتی تو را صدا بزنم، با زبان توست
در دست توست موقع تحریرِ من قلم
گشتم درون جان و ندیدم رخ تو را
این دل مگر نبود همانند جام جم؟
آخر برای آن که بهدنبال عشق توست
تقدیر عشق را به دمی میزنی رقم
میخواهمت ولی به تو دستم نمیرسد
اندازۀ هزار جهان دور از توام
#زینب_نجفی
@eitaaparvanegi