eitaa logo
پله پله تا اجتهاد جامع
355 دنبال‌کننده
1هزار عکس
209 ویدیو
255 فایل
پاسخگویی به سؤالات طلاب از دوران قبل ورود به حوزه تا پایان طلبگی،و ارائه یک نظام جامع علمی برای دستیابی به اجتهاد جامع ارتباط با ادمین @Elahi_alafv
مشاهده در ایتا
دانلود
پله پله تا اجتهاد جامع
کاپیتان امیر اسداللهی خلبان هواپیمای ایرباس شرکت هواپیمایی ماهان به ذکر خاطره ای درباره شهید سردار س
💎 تدریس اسفار لازم، و ترک آن در حکم کفر سلوکی است. علامه : 🔸 من‌ وقتی‌ از تبریز به‌ قم‌ آمدم‌ و درس‌ «أسفار» را شروع‌ کردم‌، و طلاّب‌ بر درس‌ گرد آمدند و قریب‌ به‌ یکصد نفر در مجلس‌ درس‌ حضور پیدا می‌کردند؛ حضرت‌ آیت‌الله‌ رحمت‌الله‌ علیه‌ اوّلاً دستور دادند که‌ شهریّۀ طلاّبی‌ را که‌ به‌ درس‌ «أسفار» می‌آیند قطع‌ کنند. و بر همین‌ اساس‌ چون‌ خبر آن‌ به من‌ رسید، من‌ متحیّر شدم‌ که‌ خدایا چه‌ کنم‌؟ اگر شهریّۀ طلاّب‌ قطع‌ شود، این‌ افراد بدون‌ بضاعت‌ که‌ از شهرهای‌ دور آمده‌اند و فقط‌ ممرّ معاش‌ آنها شهریّه‌ است‌ چه‌ کنند؟ و اگر من‌ بخاطر شهریّۀ طلاّب‌، تدریس‌ «أسفار» را ترک‌ کنم‌ لطمه‌ به سطح‌ علمی‌ و عقیدتی‌ طلاّب‌ وارد می‌آید!؟ من‌ همینطور در تحیّر به سر می‌بردم‌، تا بالاخره‌ یک روز که‌ بحال‌ تحیّر بودم‌ و در اطاق‌ منزل‌ از دور کرسی‌ می‌خواستم‌ برگردم‌ چشمم‌ به دیوان‌ حافظ‌ افتاد که‌ روی‌ کرسی‌ اطاق‌ بود؛ آن‌ را برداشتم‌ و تفأّل‌ زدم‌ که‌ چه‌ کنم‌؟ آیا تدریس‌ «أسفار» را ترک‌ کنم‌، یا نه‌؟ این‌ غزل‌ آمد: من‌ نه‌ آن‌ رِندم‌ که‌ ترک‌ شاهد و ساغر کنم محتسب‌ داند که‌ من‌ این‌ کارها کمتر کنم‌ من‌ که‌ عیب‌ توبه‌ کاران‌ کرده‌ باشم‌ بارها توبه‌ از مِی‌ وقت‌ گل‌ دیوانه‌ باشم‌ گر کنم‌ ... باری‌، دیدم‌ عجیب‌ غزلی‌ است‌؛ 🔸 این‌ غزل‌ می‌فهماند که‌ تدریس‌ «أسفار» لازم‌، و ترک‌ آن‌ در حکم‌ کفر سلوکی‌ است‌. و ثانیاً یا همان‌ روز یا روز بعد، آقای‌ حاج‌ أحمد خادم‌ خود را به‌ منزل‌ ما فرستادند، و بدینگونه‌ پیغام‌ کرده‌ بودند: ما در زمان‌ جوانی‌ در حوزۀ علمیّۀ اصفهان‌ نزد مرحوم‌ جهانگیر خان‌ «أسفار» می‌خواندیم‌ ولی‌ مخفیانه‌؛ چند نفر بودیم‌، و خُفیةً بدرس‌ ایشان‌ می‌رفتیم‌، و امّا درس‌ «أسفار» علنی‌ در حوزۀ رسمی‌ به هیچ وجه‌ صلاح‌ نیست‌ و باید ترک‌ شود! 🔸 من‌ در جواب‌ گفتم‌: به‌ آقای‌ بروجردی‌ از طرف‌ من‌ پیغام‌ ببرید که‌ این‌ درس‌های‌ متعارف‌ و رسمی‌ را مانند و ، ما هم‌ خوانده‌ایم‌؛ و از عهدۀ تدریس‌ و تشکیل‌ حوزه‌های‌ درسی‌ آن‌ برخواهیم‌ آمد و از دیگران‌ کمبودی‌ نداریم‌. 🔸 من‌ که‌ از تبریز به قم‌ آمده‌ام‌ فقط‌ و فقط‌ برای‌ تصحیح‌ عقائد طلاّب‌ بر اساس‌ حقّ، و مبارزۀ با عقائد باطلۀ مادّیّین‌ و غیرهم‌. در آن‌ زمان‌ که‌ حضرت‌ آیت‌الله‌ با چند نفر خُفیةً به‌ درس‌ مرحوم‌ جهانگیرخان‌ می‌رفتند، طلاّب‌ و قاطبۀ مردم‌ بحمدالله‌ مؤمن‌ و دارای‌ عقیدۀ پاک‌ بودند؛ و نیازی‌ به‌ تشکیل‌ حوزه‌های‌ علنی‌ «أسفار» نبود؛ 🔸 ولی‌ امروزه‌ هر طلبه‌ای‌ که‌ وارد دروازۀ قم‌ می‌شود با چند چمدان‌ (جامه‌دان‌) پر از شبهات‌ و اشکالات‌ وارد می‌شود! 🔸 و امروزه‌ باید به درد طلاّب‌ رسید؛ و آنها را برای‌ مبارزۀ با ماتریالیست‌ها و مادّیّین‌ بر اساس‌ صحیح‌ آماده‌ کرد، و فلسفۀ حقّۀ اسلامیّه‌ را بدانها آموخت‌؛ و ما تدریس‌ «» را ترک‌ نمی‌کنیم‌. ولی‌ در عین‌ حال‌ من‌ آیت‌الله‌ را حاکم‌ شرع‌ می‌دانم‌؛ اگر حکم‌ کنند بر ترک‌ «أسفار» مسأله‌ صورت‌ دیگری‌ به خود خواهد گرفت‌. پس‌ از این‌ پیام‌؛ آیت‌الله‌ بروجردی‌ دیگر به هیچ وجه‌ متعرّض‌ ما نشدند، و ما سال های‌ سال‌ به تدریس‌ فلسفه‌ از «شفاء» و «أسفار» و غیرهما مشغول‌ بودیم‌. و هر وقت‌ آیت‌ الله‌ ‌برخوردی با ما داشتند بسیار احترام‌ می‌گذاردند، و یک‌ روز یک‌ جلد قرآن‌ کریم‌ که‌ از بهترین‌ و صحیح‌ترین‌ طبع‌ها بود بعنوان‌ هدیّه‌ برای‌ ما فرستادند.  📗 بیان فوق به نقل از علامه می باشد (مهرتابان، ص ۱۰۴ - ۱۰۶ ) ♦️ کانال حوزه و فلسفه: ✅ @feghheakbar
📆 به بهانه‌ی سال‌روز وفات مرحوم آیت الله سید احمد زنجانی؛ (۲۹ ۱۳۹۳ ق)؛ نقل جریانی از کتاب "الکلام یجرّ الکلام" 🔹 ... ممکن‌ است‌ افرادی‌ که‌ به‌ محضر علمای‌ مشرف‌ شده‌ و کمالاتی‌ از آن‌ سروران‌ دیده‌ باشند و نیز نقل‌ تشرف‌ بعضی‌ از آنان‌ را به‌ محضر ارواحنا له‌ الفداء را شنیده‌ باشند، باور نکنند که‌ ممکن‌ است‌ این‌ اعاظم‌ در این‌گونه‌ مسائل‌ دچار اشتباه‌ شده‌ باشند؛ ولی‌ باید بدانند که‌ طبق‌ اختلاف‌ جناب‌ با جناب‌ ، این‌ عوارض‌ بشریت‌ به‌ غیر عارض‌ خواهد شد و شاهد این‌ عرض‌ داستانی‌ است‌ که‌ در همین‌ نزدیکی‌ها یعنی‌ در عصر واقع‌ شده: یکی‌ از علمای‌ فارغ‌ التحصیل‌ از اشرف‌ در بازگشت‌ به‌ ، در حوالی‌ به‌ شغل‌ و اقامه‌ی‌ جماعت‌ اشتغال‌ داشته‌ و بسیار مرد پاک‌دل‌ و صادقی‌ بوده‌ است. یک‌وقت‌ به‌ مناسبتی‌ متذکر می‌شود که‌ چرا در رشته‌ علوم‌ و مانند رشته‌ی‌ و تخصصی‌ ندارد و این‌ کمبود را حتماً باید جبران‌ کند. این‌ بود که‌ حسب‌‌الوظیفه‌ به‌ تنهایی‌ و بدون‌ آشنایی‌ به‌ سوی‌ تهران‌ حرکت‌ می‌کند و در این‌ شهر، سرگردان‌ می‌گردد ولی‌ ناگاه‌ شخص‌ ناآشنایی‌ به‌ او می‌رسد و او را به‌ مدرسه‌ و به‌ مدرس‌ و به‌ کتاب‌ و به‌ هر چه‌ که‌ لازم‌ داشته‌ می‌کند و هر مشکلی‌ پیش‌ می‌آید با ملاقاتی‌ آن‌ را حل‌ می‌نماید. از او می‌پرسد که‌ جریان‌ شما چیست؟ می‌گوید: ما از ناحیه‌ی‌ مقدسه‌ مأموریم‌ امثال‌ شماها را یاری‌ رسانیم‌. این‌ داستان‌ را در رساله‌ی مرحوم‌ آیت‌ الله‌ سید و جناب‌ آقای‌ آیت‌ الله‌ از مراجع‌ می‌توان‌ ملاحظه‌ کرد و نیز مرحوم‌ آیت‌ الله‌ شیخ‌ یزدی،‌ شفاهاً نقل‌ می‌کرد. 🖊 قسمتی از مقاله: دستخوش تفکیکی دیگر تألیف مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama