📌 ادامه👆
🔵اصل اختصاص
🔸ایشان در ادامه، یک مساله و حلقۀ بدیهی دیگر را بر آن مسالۀ بدیهی سابق سوار می کنند: این موجودات زنده با غریزه طبیعی و شعوری خدا دادی خود، می فهمند که به دست آوردن منفعت به صورت کامل حاصل نمی شود مگر با اختصاص دادن آن منافع به خود. به این صورت که فعل و تصرف در آن چیزی که موجب نفع می شود را به خود اختصاص داده و از فاعل های دیگر جلوگیری کند : «و هذه الفواعل التكوينية تدرك بالغريزة الطبيعية، و الحيوان و الإنسان بالشعور الغريزي أن التصرف في المادة لرفع الحاجة الطبيعية و الانتفاع في حفظ الوجود و البقاء لا يتم للواحد منها إلا مع الاختصاص بمعنى أن الفعل الواحد لا يقوم بفاعلين (فهذا حاصل الأمر و ملاكه) و لذلك فالفاعل من الإنسان أو ما ندرك ملاك أفعاله فإنه يمنع عن المداخلة في أمره و التصرف فيما يريد هو التصرف فيه، و هذا أصل الاختصاص الذي لا يتوقف في اعتباره إنسان». الميزان ج2، ص: 54
🔹ایشان تنازع و مشاجرات موجودات و سلاح هایی که آفرینش در بدن آنان تعبیه کرده است را شاهد بر این اصل اختصاص می گیرند: «و يشهد به ما نشاهده من تنازع الحيوان فيما حازه من عش أو كن أو وكر أو ما اصطاده أو وجده، مما يتغذى به أو ما ألفه من زوج و نحو ذلك، و ما نشاهده من #تشاجر_الأطفال فيما حازوه من غذاء و نحوه حتى #الرضيع_يشاجر_الرضيع على الثدي»
💠«ملک» نوعی اختصاص در عرصۀ اجتماع
🔹مرحوم علامه بعد از اینکه اصلی به نام اصالة الإختصاص را در میان موجودات -اعم از گیاه و حیوان و انسان- تبیین کردند، در مرحلۀ بعد وجهۀ نظر خود را به انسان برگردانده و وارد بُعد اجتماعی انسان می شود. بدین بیان: انسان به حکم فطرت و غریزه وارد زندگی اجتماعی می شود. لکن ورود به زندگی اجتماعی موجب از بین رفته آن اعتبار قبل الإجتماع (اصل اختصاص) نمی شود. زیرا همان اندازه که اجتماعی بودن انسان فطری است، اصل اختصاص هم برای او یک مسالۀ فطری و غریزی است. در تقابل میان دو مسالۀ فطری، هیچگاه یکی از دو طرف از بین نمی روند بلکه با اصلاح و سر و سامان دادن، آن دو را در کنار هم نگه می دارد. از این رو ورود انسان در فضای زندگی اجتماعی موجب از بین رفتن اصل اختصاص نمی شود بلکه با سر و سامان دادن، آن را به یکی از قوانین و نوامیس اجتماعی تبدیل کرده و با تنویع آن را به صورت های مختلفی در می آورد. به این صورت که اگر #اصل_اختصاص_در_مورد_مال_باشد، آن را «ملک» و اگر #در_مورد_غیر_مال_باشد، آن را «حق» می نامد. و به همین شکل تنویع های دیگری انجام می دهد: « ثم إن ورود الإنسان في ساحة الاجتماع بحكم فطرته و قضاء غريزته لا يستحكم به إلا ما أدركه بأصل الفطرة إجمالا، و لا يوجب إلا إصلاح ما كان وضعه أولا و ترتيبه و تعظيمه في صورة النواميس الاجتماعية الدائرة، و عند ذلك يتنوع الاختصاص الإجمالي المذكور أنواعا متفرقة ذوات أسام مختلفة فيسمى الاختصاص المالي بالملك و غيره بالحق و غير ذلك». المیزان، ج2، ص54
🔰از اینجا عمق و قدرت فقهی علامۀ طباطبایی«ره» آشکار شده و حقاً جای خالی حداقل یک اثر فقهی در میان آثار ایشان احساس می شود. اما ایشان مرد تکلیف بود و متناسب با نیاز زمانۀ قلم فرسایی می کرد. درود و رضوان الهی بر روان پاک و مطهّرشان باد.
┄┅┅═❅❅❄❅❅═┅┅┄
#فقه
#نقل از مراسلات
@ejtehad_jame