بـَࢪ شما بٰاد بھ تَلاش و
سخت ڪوشێ
و مھیآ شدن ۅ آمـادہ گشتن !
- نهجالبلاغھ !📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پایدرساستاد📚
💛ازآقاۍبهجت
درمورداینپرسیدنکہ
شمانقلکردینهرکسنمازاولخوند
وبہجایےنرسید
آبدهنبہطرفمنپرتکنہ
یعنےاینقدرقطعیہ؟!💛
•استادپناهیان🌿
#هفتہ_بسیج🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری+داداشبابکمےدیگھ(:💜
- برادرآسمانے!
تازمانےکھ
منزندههستم
ومسئولیتدارم؛
نخواهمگذاشت
حرکتِعظیمِملتِایران
بھسویآرمانها؛
ذرهایمنحرفشود (:✊🏼
#حفظھالݪـھ🌱
#حضرتِآقا🧡
تازمانےکھ
منزندههستم
ومسئولیتدارم؛
نخواهمگذاشت
حرکتِعظیمِملتِایران
بھسویآرمانها؛
ذرهایمنحرفشود (:✊🏼
#حفظھالݪـھ🌱
#حضرتِآقا🧡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#با آل عـــلی هر کــه در افتـــاد ور افــتاد 🇮🇷🇮🇷
°•♡بـہوقتعـٰاشقے♡°•
#به_وقت_رمان😉 بـریـم بـرای پــارت پنجاه و ششم👇 ادامه پارت پیروز
#به_وقت_رمان😉
بـریـم بـرای پــارت پنجاه و هفتم👇
ادامه پارت دیروز
✨دختر بسیجی
°•| پارت پنجاه و هفتم |•°
حتی به لباس تو خونه ای باورت می شه؟!
آرام _من نمی دونم تو تو ی خونه چجور لباس می پوشی ولی به قول مامانم یه زن باید توی خونه بیشتر از بیرون به خودش برسه و جور ی باشه که شوهرش وقتی سر کاره دلش بخواد زودتر به خونه بره.
آیدا _هه! رابطه ی ما که جوریه که سعید یا به خونه نمیاد! یا اینکه تازه وقتی هم که میاد زورش میاد خودش در رو باز کنه و بیاد تو و من باید در رو براش کنم!
آرام _یه جا خوندم که نوشته بود مرد نباید یهویی وارد خونه بشه و باید در بزنه تا خانمش با رو ی خوش در رو براش باز کنه و زن هم وقت ورود همسرش نباید توی آشپزخونه باشه و باید با روی باز به استقبال شوهرش بره!
تازه من با خوندن این مطلب بود که فهمیدم چرا بابا با وجود داشتن کلید باز هم در م ی زنه!
به نظر من آقا سعید هم این مطلب رو یا شنیده یا خونده ولی تو جوری که خودت خواستی اون رو تفسیر کرد ی بدون اینکه دلیل کارش رو ازش بپرسی.
آیدا _یعنی تو هم مثل بقیه و خودم فکر می کن ی مشکل از منه؟
آرام _نه! آقا سعید هم بی تقصیر نیست!
او باید بهت بگه از چه کار تو ناراحته و چه رفتاریت رو دوست نداره و به نظر من خودت بهش بگو که بهت بگه!
مثال بهش بگو" من خوشحال میشم اگه کاری کردم که تو ناراحت شد ی بهم بگی" و خودتم اگه از رفتارش یا حرفاش ناراحت شد ی بهش بگو.
اگه شما از ناراحتی و علت ناراحتی هم خبر نداشته باشین سوء تفاهم پیش میاد و رابطه تون با هم سرد می شه!
آیدا _آرام جان من حرفات رو قبول دارم، فقط نمی دونم الان باید چیکار کنم! من نمی تونم برم و بهش بگم تو رو خدا من رو ببخش!دارم دیوونه می شم تو رو خدا! تو بگو من باید چیکار کنم من بدون مرسانا نمی تونم زندگی کنم.
_بدون سعید چی؟ بدون او می تونی زندگی کنی؟
آیدا سکوت کرد و لحظه ای بعد گفت :به نظر تو من باید چیکار کنم؟
_به نظر من بهترین راه اینه که فردا که آقا سعید خونه نیست بری خونه و یه ناهار خوشمزه و عاشقانه براش درست کنی و با هم حرف بزنین، ازش بخواه بهت بگه چه کاریت رو دوست نداره و تو هم سعی کن اون کار رو انجام ندی.
سعی کنین با هم به مشاوره برین و به خاطر یه سری مسائل پیش پا افتاده که با دونستن یه سری چیزا حل میشه زندگی قشنگتون رو خراب نکنین.
_یعنی ممکنه قبول کنه که باهام حرف بزنه و به مشاوره بیاد؟
آرام _مطمئن باش از خداش هم هست!
فقط اولش ممکنه روی خوش بهت نشون نده ولی تو صبوری کن و خودت ازش بخواه تا ناهار رو با هم بخورین. البته قبلش با مامان جون هم مشورت کن و اگه تونست ازش بخواه و مرسانا رو بزار پیشش بمونه تا خودتون تنها باشین.
در ضمن! یادت باشه هیچ وقت از آقا سعید پیش مامان جون گله نکنی چون او مادره و نمی تونه ناراحتی تو رو ببینه! ممکنه یه روزی مشکل تو با شوهرت حل بشه ولی مادر جون فکر کنه هنوز هم او تو رو اذیت می کنه و با شوهرت بد رفتاری کنه در صورتی که تو با شوهرت هیچ مشکلی نداری.