فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقسمبھمحبوبذبحشدھۍما...(:
ڪھدلتنگیم!♥️
••
[🇸 🇹 🇴 🇷 🇾]
••
-صلاللھعلیڪیااباالشھداء؏
••
••
°•♡بـہوقتعـٰاشقے♡°•
#نـظراتتونـ🌹🍂 در حد توانمون چشم پارت گذاری میشه خوبی از خودتونه بزرگوار🌸
#نـظراتتونـه🍀🌷
وباز لطف ممبر های گرامی کانال😍
به روی چشم🌿
میدونی چرا از #حجاب بدش میاد؟🙂☝️🏻
چون بالا سرش یہ ناظمے بوده ڪه مدام بهش با اخم گفٺہ روسریت نیفته...😉💞
چون یہ معلمی داشته ڪہ بہش نگفته چقدر چادر بہش میاد!🙊
چون همش بہش گفتن اگہ حجاب نداشٺہ باشی میری جہنم!☝️🏻
نگفتن اگہ با حجاب باشی خدا عشق میڪنه با دیدنت!🙃♥️
چون بهش نگفتن اگہ حجاب داشٺه باشی نگاه طمع کسی سمتت نمیاد!🖇
چون فڪر کرده اگہ بہش میگی روسری سرت باشہ بخاطر اینه ڪه اونا بہ گناه نیفتن!🕊
چون نفہمیده ڪه تو براے خودش میگی..😊
با روش درست امر به معروف و نهی از منکر حجاب داشته باشیم..✨
🌼⟦ #طنز_جبهه ⟧🌼
🌃شب عملیات بود.
حاج اســـماعیل حق گو به علی مسگری گفت:
🤔ببین تیـــــربارچی چه ذکری میگه که اینطور استوار جلوی تیر و ترکش ایستاده و اصلا ترسی به دلش راه نمیده💪
💣🧨🔫نزدیک تیرباچی شد و دید داره با خودش زمزمه میکنه :
دِرِن ، دِرِن ، دِرِن ،...😧
(آهنگ پلنگ صورتی!)😅
🤨معلوم بود این آدم قبلا ذکرشو گفته که در مقابل دشمن این گونه ،شادمانه مرگــــــ رو به بازی گرفته !🙂🙃
#کپی_با_۱۰۰صلوات_ازاده 💖
#طنزجبهه😂🤣
#مگس🦗
بذله گویی و شوخی های علی رضا کوهستانی نظیر نداشت، طوری بود که آن شوخی ها هیچ وقت از ذهن من پاک نمی شود.
یک روز در فاو نشسته بودیم. درهمان اروژانس خط اول، با علی رضا چای می خوردیم. یک لحظه هر دویمان متوجه شدیم که یک مگس روی لبه ی لیوان چای علی رضا نشسته. همین طور خیره به مگس بودیم. مگس روی لبه ی لیوان راه رفت و راه رفت تا این که یک دفعه مثل این که سر خورده باشد، افتاد توی لیوان علی رضا.
علی رضا هم برگشت گفت:
- نگاه کن! می رود روی جنازه ی عراقی ها می نشیند و غسل میت اش را می آید توی چایی ما انجام می دهد.😂😂
#کپی_با_۱۰۰صلوات_ازاده