eitaa logo
امام حسین ع
19.3هزار دنبال‌کننده
401 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. ألسلام على مولانا ابالفضل - مولانا ابالفضل علمدار شاه كربلا ابالفضل - مولانا ابالفضل يابن اول القوم اسلاما اى بزرگ همه با مراما افتخار تموم اماما يا ابالفضل ٢ فضائلت بى حد و عدد ابوفاضل ندارى همتائى تا ابد ابوفاضل ارمنيام حتى موقع گرفتارى مى گيرن از اسم تو مدد ابوفاضل مدد ابوفاضل ماه زمين و آسمونا ابالفضل - مولانا ابالفضل عشق همهء پهلوونا ابالفضل - مولانا ابالفضل ادب تو ضرب المثل عباس نقش رُو علم و كُتَل عباس رفع الله راية العباس يا ابالفضل٢ چه هيبتى دارى چه شجاعتى دارى مثال بى تكرار حيدر كرارى تُو لشكر مهدى هم خودت علمدارى براى اين منصب تو فقط سزاوارى مدد ابوفاضل اباعبدالله ميگه جانم ابالفضل - اى جانم ابالفضل شير سرخ عربستانم ابالفضل - اى جانم ابالفضل بى همتايى و بى همآوردى تو امان نامه رو پاره كردى يل ام البنين خيلى مردى يا ابالفضل۲ نيومده مثلت با جنم ابوفاضل مياد به دستت تيغ دو دم ابوفاضل بدون شمشير رفتى ولى همه ديدن جنازه ميريختى روى هم ابوفاضل مدد ابوفاضل .👇
امام حسین ع
. #واحد #شب_هفتم_محرم #حضرت_علی_اصغر_واحد #واحد۱۱ نمونده تو خیمه ها براتو یه قطره آب رو دستای ماد
. پاشو تا به خیمه ها بریم سقای حرم علم افتاده زمین علمدار لشکرم بی تو ای برادرم غریب و بی یارم روی دامن خودم سرت رو میذارم تنهایی نمیتونم تنت رو بردارم قدّ رشیدت کجا شد فرق سر تو دوتا شد مشکو به دندون گرفتی وقتی که دستات جدا شد جانم ابالفضل ابالفضل رقیه از تشنگی توی خیمه کرده غش صدای ناله میاد عمو جانم العطش مشک پاره پاره افتاده زمین عباس به سرت زدن عمود آهنین عباس کمرم شکسته از غمت ببین عباس من دیگه طاقت ندارم دارم برات خون میبارم باید چجوری سه شعبه از چشم تو در بیارم جانم ابالفضل ابالفضل .👇
. یا ی بند اول: ای پناه لشکرم از جا بلند شو تشنه کامن بچه ها سقا بلند شو رفتی و با رفتنت پشتم شکسته تووی خیمه منتظر رباب نشسته پاشو عباس داره میره خیمه ها به غارت زینب و میبرن به اسارت میشه به این قافله جسارت بند دوم: پیکر خونیت شده پُر از جراحت از روی مرکب زمین خوردی با صورت فکرشو نکن اگه مشک تو افتاد تو فقط پاشو کسی آبی نمیخواد بمیرم که عمود آهنین به فرقت خورد تیر سه شعبه چشمتو آزرد امید و از توو خیمه هامون برد ✍ .
سبک زمزمه یا زمینه ی شب عاشورا ع: بند اول: گریه های تو دلم رو کَنده از جا زینبت طاقت نداره دوری ات را دلهره دارم دیگه فردا نباشی ای امیر قافله از ما جدا شی نزار تنها منو میون این همه نامرد میکُشه خواهر تو رو این درد دلشوره ی تو منو مضطر کرد بند دوم: میری و من تووی این صحرا اسیرم بی علیِ اکبر و سقا می میرم سهم ناموست میشه آشوب و تشویش موی دخترها میسوزه تووی آتیش داری میگی برا من از حرارته فردا دلا پُر از حسادته فردا تنت پُر از جراحته فردا ✍ .
. مصطفی سیرت و علی هیبت الگوی ناب همّت و غیرت شد کلام ‌ ِششم شه عصمت** بر ابالفضل ؛ عَمّ  ِ ما رحمت در مرامش خلاصه شد اخلاص رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس* قد و قامت، قیامت عظمی' صورتش ماه  ِ جَنّةُ الاعلی' با ولایش گدا شود والا نوکرش راحت از غم‌ عقبا حبّ او بهر بندگی مقیاس رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس حرمش باب حاجت ما شد فلج آمد به صحن او، پا شد گره  ِ کور شیعیان وا شد نسخه ی لاعلاج ،پیدا شد در حریمش مطب شده احداث رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس دیدن روی او صفا دارد چشم و ابروی دلربا دارد چون حسن رأفت و سخا دارد روی دوشش، رقیّه جا دارد معدن جود و رحمت و احساس رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس وقت رزم است ثانی کرّار سربلند است موقع پیکار در جمال است یوسف بازار در وفا اسوه است بر ابرار دارد از مادرش ادب میراث رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس نام او می شود دوای درد داده نیرو به بازوی هر مرد ارمنی هم به او توسّل کرد از در رحمتش نشد دلسرد لقبش چون علیست خَیرُالنّاس رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس کربلایش بهشت نوکرهاست مأمن اصلی پیمبرهاست ضامن بهترین مقدّرهاست چون کلید تمامی درهاست حرمش قبله گاه عام و خاص رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس کربلا،جنّت نعیم او اولیا خادم حریم او حضرت نوح شد ندیم او عِطر رضوان شده شمیم او نوکرش خضر و عیسیْ و الیاس رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس در بهشت ِ حسین شد سقّا شد کفیل عقیله ی کبری' خوانده او را (أخا) امام ما پس شده پور حضرت زهرا او شده باغبان باغ یاس رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس به خدا کامل است ایمانش گفته معصوم ،جان به قربانش شد فدای امام‌ خود جانش جان به قربان کام عطشانش شده خاک قدوم او الماس رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس چون که شد آب در حرم نایاب از نوای عطش شده بی تاب او کشیده خجالت از ارباب که نبرده به سوی خیمه آب بوده بر قول آب خود حسّاس رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس شد جدا از تنش دو دست او خورده تیری به چشم آن مه رو گرزی از آهن آمد از آن سو رأس او را شکافت تا ابرو قاتلینش همه خدانشناس رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) *حضرت سجاد علیه السلام می فرمایند: رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس: خداوند بیرق حضرت عباس علیه السلام را خودش بالا برده است. **از امام سجاد و امام‌صادق علیه السلام: رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ عَمی الْعَبَّاس‏:خدا حضرت عباس علیه السلام را رحمت کند .👇
اللهم عجل لولیک الفرج (251).mp3
879K
سبک اجرای شعر: رفع الله رایة العباس
. خواهش دارم این شعرو در مجالستون بخوانید به قصد فرج تویی نور عالم، امام زمان شدی علّت خلقت این جهان زند بوسه بر پای تو آسمان تویی عرش اعلای حق را نشان تو در کلّ دنیا نداری نظیر امیری مهدیٌ و نعم الامیر تویی آخرین منجی روزگار تویی آخرین وارث ذوالفقار فقط شیعه ای که شده رستگار ظهور تو را می کشد انتظار بیا مجری عدل شاه غدیر امیری مهدیٌ و نعم الامیر منم غرق ظلمت، تویی ماه من تویی هادی قلب گمراه من الهی که ای عشق دلخواه من بیایی در این عمر کوتاه من شده مِهر تو ثروت این فقیر امیری مهدیٌ و نعم الامیر تویی فرمانده بر همه انبیا تویی رهبر لایق اولیا تویی راه روشن به سمت خدا کند عیسی پشت سرت اقتدا تمام شاهان پیش تو سر به زیر امیری مهدیٌ و نعم الامیر تویی سرور سروران، من غلام شدم شکر حق صاحب این مقام نفس بی تو باشد به سینه حرام الهی باشم نوکرت مستدام منم مستجار و تویی مستجیر امیری مهدیٌ و نعم الامیر ندارم پیش تو اگر آبرو به دنبال تو گشته ام کو به کو کدامین کوچه را کنم جستجو که با خال رویت شوم روبه رو شدم من بر غم فراقت اسیر امیری مهدیٌ و نعم الامیر بیا ای بر درد همه التیام بگیر از اعدایت دگر انتقام بیا که صبر شیعیان شد تمام شود خوشبختی با حضورت مدام تویی باران رحمت و من کویر امیری مهدیٌ و نعم الامیر نظر کن به این قلب بشکسته ام من از دست اعمال خود خسته ام که با این گناهان ِپیوسته ام مسیر ظهور تو را بسته ام زمین خورده ام، دست من را بگیر امیری مهدیٌ و نعم الامیر شدی ای بهارم بیابان نشین شده همدمت روضه ی آتشین همیشه تو از غفلت مؤمنین شدی خون جگر روز و شب این چنین شده عمری سهم تو درد کثیر امیری مهدیٌ و نعم الامیر شده مادرت محتضر، العجل شده زخمی از میخ در، العجل زمین خورده بین گذر، العجل کتک خورده از چل نفر، العجل بگو در جوانی چرا گشته پیر؟ امیری مهدیٌ و نعم الامیر به حقّ آن مشک دریده بیا به عمّه ی قامت خمیده بیا ببین که تا مقتل دویده بیا به حقّ حنجر بریده بیا نشسته بر حلقوم شش ماهه تیر امیری مهدیٌ و نعم الامیر ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) 👇
164.9K
. مرثیه برخیز جان فاطمه اینجا نمان برو بگذار روی خاک مرا نیمه جان برو هی آه می کشی و تنم لرزه می کشد قربان مهربانی ات ای مهربان برو دستم بریده و کمرت را شکسته اند برخیز ای شکسته دل قد کمان برو بیرون مکش یکی و دوتا نیست تیرها جانم فدات ناله مزن این چنان برو این هرزه چشم ها به حرم چشم بسته اند برگرد خیمه زود نمانده زمان برو خون گریه های چشم ترم نذر زینب است آقا به جان خواهر تنهایمان برو برخیز و بی کسی حرم را نظاره کن زینب کجا و صحبت نامحرمان برو از من گذشت غربت و در انتظار توست گودال خون و نیزه و سنگ و سنان برو من سر به زانوان تو دارم چه ماتم است الشمرُ جالسٌ...سر تو ناگهان...برو ✍ .
زمان نشستن ، زمان دعا نیست به سجاده ماندن برادر روا نیست چه طوفانی از قدس برخاست ، آیا بَعَثنا علیکم عباداً لنا نیست ؟! کجا مانده پای تو ای اربعینی ! مگر آخر راه تو کربلا نیست ؟ غم کودکان به خون خفته آیا برای تو ای روضه خوان آشنا نیست؟ محرّم گلو پاره می کردی از غم گلوی تو را قدر یک آه جا نیست؟ فلسطین بمیرد ، شرف سربریده است که جز غیرت امروز بر نیزه ها نیست حسینی که من می شناسم ، برادر ! همین جاست امروز ، در بوریا نیست اگر مرد میدان حرفی ، بماند که مرز عمل عرصه ی ادّعا نیست به أین الحسینی که از دل نخواندیم عزیزی می آید که محتاج ما نیست . .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. میدونستم چی قراره سرم بیاد ولی باور نمیکردم من با تو اومدم اینجا بی تو چجوری برگردم آه فکر نمیکردم به اینجاش من بی تو زنده هستم داداش زینب تو دیگه خراب شده دنیاش کاش میمردم نمیدیدم تن تورو عریان (حسین جان)۳ من موندم با دخترات که باباشونُ میخوان (حسین جان) مثل اینکه واقعا جدا شدیم نمیخوام باورش کنم نا راحتم نتونستم تا لبت رو ترش کنم آه خشکه لبهات خشکه لبهام آه. نمونده دیگه جونی برام از شدت گریه سو ندارن چشمام میبینی که نمیدونن ما هارو مسلمان (حسین جان )۳ واسه قلب حزين من بخون کمی قران (حسین جان ) .
. علیه‌السلام دو دستِ تو که بر زمین  دو دست من که بر کمر نمانده دستِ دیگری  که خاک بر سرم کنم به قد گاهواره‌ای  کجاست راه چاره‌ای که گریه بر تنت کنم  که گریه بر حرم کنم حرامی است و این حرم  به نیزه تکیه می‌دهم ببخش میروم تو را  رها برابرم کنم رسیده است از نجف علی و داد می‌زند نمی‌شود که چاره‌ای به حال مادرم کنم رُباب خانه‌اش خراب  سکینه زار می‌زند که معجر اضافه‌ای  بیار بر سرم کنم  نه مرهمی به تاولی  به آبله به خارها نه کفش‌های پاره‌ای که پای دخترم کنم پس از تو دورِ دختران شراب هست و خیزران به نیزه‌ام نمی‌شود  کمک به خواهرم کنم (حسن لطفی ۱۴۰۳/۰۴/۲۴) .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. نبند چشاتو تا چشمام باز بمونه نزار شمر برام شععععععر غارت بخونه دستاتْ روی خاک و دلم ریشه ریشه می خوام پاشم از پیییییشت اما نمیشه تکون نده به پیکرت تا نریزه بال و پرت عمود آهن سنگینه ریخته بهم فرق سرت ۲ خودم کشیدم تیر از توو چشت بیرون خشکی لبهات تر شده با موج خون شریکه توو قتلت شمشیر یک لشکر چه جوری رو نیزه میری تو با این سر میکشه زینبو غمت خبر این قد خمت می ترسم لشکر بعد من بدزدن دست قلمت ۳ اگه بری داداش رقیه پیر میشه با دست حرمله دختر اسیر میشه سکینه بعد تو خوشی نمیبینه توو داغ معجرش به سختی میشینه زینب بی تو چه کار کنه با حرمله چه کار کنه فردا تنها بچه ها رو چه جوری خوب سوار کنه مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇
327.9K
حضرت عبدلله ابن الحسن علیه السلام
. چه غم از غم از این اینهمه حاجت شبِ باب‌الحوائجِ ماشد به گِره‌های کورِ ما بنویس وقت نذریِ ارمنی‌ها شد دمِ سینه زنیِ آب آمد شبِ خون گریه‌هایِ زهرا شد مادرم یاد داده  در همه عمر پایِ این مرد آبرو بگذار اگر عالم همه جوابت کرد تو بر این آستانه رو بگذار چه خیال است از همه دنیا کارِ خود را فقط به او بگذار رفت در بینِ آب با مرکب ایستاده به احترامش آب دست بر سینه ‌سر به زیر از شرم می‌کند با ادب سلامش آب می‌زند دست را به دامانش می‌زند بوسه زیرِ گامش آب مرکبش تشنه است تشنه ولی آب ، سرد و خنک ولی هیهات مرکبِ حضرت امیر حرم لب خود را نمی‌زند به فرات آب می‌سوزد از همان لحظه آب شرمنده‌ است از آن اوقات دید لبهای خشک او را آب چقدر بد شده برای فرات قبل از این ، بعد از این ندیده کسی اینقدر التماس‌های فرات زیر لب گفت یا علی‌اصغر آمد از رود ، های های فرات ماه عکسش به آب افتادو دید در آب های‌وهوی حرم مشکِ خود را گرفت بر سینه آب را بُرد آبروی حرم آب میگفت جرعه ای اما رفت تا خیمه‌ها عمویِ حرم دخترک رفت پیش گهواره گفت : با مشک آب می‌آید چند لحظه فقط تحمل کن جان خواهر بخواب می‌آید صبر کن بوی مُشک بوی عموست قول داده رُباب ، می‌آید اهل خیمه امیدوار  اما چشم‌های حسین مایوس است دستهای رُباب روی سر و در نگاه حسین افسوس است زیرِ گرمای آفتاب ای وای جمع هشتاد و چهار ناموس است همه حیران شدند وقتی که شیر بینِ مسیر می‌آمد جمعِ صدها حرامیِ از همه سو پشت نخل‌ند و شیر می‌آمد از هزاران طرف  هزاران بار نیزه و تیغ و تیر می‌آمد... یک نفر دست بر کمر دارد یک نفر دست روی سر دارد یک نفر دست بر جگر دارد یک نفر دست بر تبر دارد می رود بینِ دست سر دارد کاش دست از یتیم بردارد از سرِ زین که با سر اُفتادو در دل خیمه دختر اُفتادو خواهر اُفتاد و مادر اُفتادو بِینِ گهواره اصغر اُفتادو وای با نیزه  پیکر اُفتادو لشکری با تنش دراُفتادو.... (حسن لطفی) .