eitaa logo
امام حسین ع
17هزار دنبال‌کننده
389 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
♻️درد دل حضرت عبدالله بن حسن با حضرت سیدالشهدا♻️ 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔷🔶🔷 💢دیدم که نیزه ها نفست را بریده اند 💢 میخواستم به جای پدر یاورت شوم جای عمو به اشک غم اب اورت شوم احلی من العسل نه فقط سهم قاسم است بگذار تا عمو غزل دیگرت شوم با بغض کوچه ها به هواخواهی امدم میخواهم از خدا سپر حنجرت شوم گودال مثل کوچه و شمشیر اتش است وقتش شده فدای تو و مادرت شوم دیدم که نیزه ها نفست را بریده اند دیگر نشد به خیمه تماشاگرت شوم هرگز مخواه بعد تو با چشم های خیس من شاهد اسارت این خواهرت شوم اغوش وا کن ای گل صد چاک زیر تیغ تا زایر ضریح تن اطهرت شوم دستم شکست و حرمله چشم انتظار من بگذار تا شبیه علی اصغرت شوم ✅حسن کردی 🔶
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ یک وقت از ما نوحه و دم را نگیری سینه زنی و شور و ماتم را نگیری خیلی میان روضه هایت سود کردیم یک موقع از ما روضه و غم را نگیری سینه زدم تا که گناهم را بریزی این کمترین چیزی که دارم را نگیری حال بد ما با وجود روضه خوب است از دست نوکرهات مرهم را نگیری آقا برای ما محرم خیرها داشت از ما گنهکاران محرم را نگیری با هم خریدی خوب و بد را بین روضه این گریه کردن های با هم را نگیری در بین روضه التماست می کنم من جانم بگیری،گریه هایم را نگیری در بین هیأت کار من پرچم زدن شد دستان من خالیست...پرچم را نگیری! یک شب میان روضه ات گفتم خدایا از نوکران شاه دو عالم را نگیری ⏹
غریب گیر آوردنت  تشنه سر بریدنت  غریب گیر آوردنت  با اسبا رفتن رو تنت  غریب گیر آوردنت  چقدر با نیزه زدنت  غریب گیر آوردنت  با نیزه زد تو دهنت  غریب گیر آوردنت  رو نیزه ها نشوندنت  غریب گیر آوردنت  --  رو خاکها کشوندنت  وای بمیره خواهرت  لشگری ریخت روی سرت  تو رو خیلی بد زدن  با نیزه چقدر زدند  به پهلوت چقدر زدن  یکی بی هوا می زد  یکی با عصا می زد  یه مادری صدا می زد  رو خاک های کربلا  نداری کفن چرا  به غیر از یه بوریا  لشگریان خیره سر  چند نفر به یک نفر  فاطمه می کند نظر  به قتلگاه کشوندنت  جلو چشای خواهرت  جلو چشای مادرت  به پیش دیده خواهرت  به قتلگاه کشوندنت  کو تن و پیرو همنت  .
🌷 یا زینب کبری (سلام الله علیها) ... 🍃 چادرت را می‌تکانی؛ می‌شود نوکر درست می‌چکد بر خاک، اشکت؛ می‌شود قنبر درست عرشیان از عرش می‌آیند، روی گنبدت می‌کنند از ریشه‌های پرچم تو پَر درست دکَه‌ی کوزه‌گرانِ شهر تو پُر رونق است می‌کنند از خاکِ گنبد کاسه‌های زر درست تا کبوترهای تو سرگرمِ لانه‌سازی‌اند می‌کنیم از خُرده چوبِ لانه‌ها منبر درست گر چه سرباریم؛ ما را از حرم بیرون نکن لااقل با پیکر ما می‌شود سنگر درست حُرمت یک کاشیِ صحنت اگر که بشکند می‌کنیم از دشمنانت کوهی از پیکر درست گنبدت شمع است، ما پروانه؛ پرچم شعله‌اش در طوافش می‌کنیم از خویش، خاکستر درست ... نامت آمد بر زبانم؛ دَر زدم؛ دَر باز شد شد براتِ کربلایم لحظه‌ی آخر درست •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• @emame3vom •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 🖊 | 🖊 ۱۳۹۸ 🖊 "ع" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ راه وا کنید که زهرا، با قامت خم اومد ناله کشید بُنَیَّ، ماه محــرم اومد شال عزای ماتم، رو شونه هامون افتاد زهرا خودش دوباره، دنبالمون فرستاد مادر دوباره امسال، در زده خونمون و به اسم می شِناسه، دونه به دونمون و با چشم دل ببینید، کنار در نشسته هی میزنه به سینه، با بازوی شکسته بوی حرم گرفتیم از عطر سیب مادر تا ما میگیم حسین جان میگه غریب مادر هی زیر لب میخونه، شمشیر و تیر اوردند بچم رو مثل من هم غریب گیر اوردند بچم رو مثل من هم، نامرد بی هوا زد گودال بود و بچم، لب تشنه دست و پا زد حسین غریب مادر تیری که خورد و باید، از پشت در بیاره انگشتر و نشد از انگشت در بیاره تاج سر ملائک تاراج پای شمره مویی که شونه کردم، تو پنجه های شمره بند دلش رو مادر عطشان ببینه سخته بچش رو بین مقتل عریان ببینه سخته لعنت به شمر تیغش دریا رو خاک می کرد با پیرهن حسینم خنجر رو پاک می کرد ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📁 رَفَــعَ اَللّٰهٌ رایَــةَ اَلْعَـبّاٰسْ حاج‌محمودکریمی .
@MAHMOUDKARIMMI_SHAB_01_MOHARRAM(1).mp3
23.84M
📻 عــــزاداری شب اول محـرم ١٤٤١ ☑️ بامداحی: 🕌 هیئت رایة العباس "علیه السلام" ✅ حاج محمـود کریـمی ↙️
در اشک روضه است تمام خواص ها راه تعبد است همین التماس ها از فیض روضه است اگر درمیان عرش جمع است برزمین تمام حواس ها در روضه الحسین فقط دیده میشود باز است در به روی همه ناسپاس ها اینجا کرامتی است که بر باب رحمتش حتـی طمـع کنند نمک ناشناس ها این عفو، رحمو، رحمتو، رحمانی حسین برهم زده اساس و اصول جناس ها : عطری که از حوالی پرچم وزیده است مارا به سمت مجلس آقا کشیده است از صحن هر حسینیه تا صحـن کــربلا صد کوچه باز کنید، محرم رسیده است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
این شهر را هوای محرم گرفته است حال و هوای قلب مرا غم گرفته است قبل از دهه برای عـزای تو مادرم اسپند و چایی و رطب بم گرفته است باز این چه شورش است تو را مادرم حسین در وقت شیر دادن من دم گرفته است در بین نوکـران تو لات محـل ما شیون کنان برای تو پرچم گرفته است وقتی سماورم ز غمت جوش میزند یعنی که چای روضه ی ما دم گرفته است : هرچند بدم ولـی تـو راهـم دادی در سـایه ی هیئتت پناهـم دادی صد شکر که شبهـای آقا مـاننـد همیشه اشک و آهـم دادی صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
گفت سر بالا کن ای مهمان ما+مقتل، شعر و صوت اولین کسی که در کربلا دل بچه‌ها را لرزاند و راه را بر امام حسین (ع) بست، حر بود. در گفت‌وگویی که با امام حسین (ع) داشت، حضرت با او گفت ثکلتک امک! اما حر در مقابل حضرت زهرا (س) ادب کرد و همین ادب دستش را گرفت.  خبرگزاری فارس ـ گروه دین و اندیشه ـ مهند حامدی: فرمانده لشکر است. پهلوان جنگ است. کسی حتی جرأت در چشمانش نگاه کند. فرمانده لشکر است! اولین کسی که در کربلا دل بچه‌ها را لرزاند و راه را بر امام حسین (ع) بست حر بود. در گفت‌وگویی که با امام حسین (ع) داشت، حضرت با او گفت ثکلتک امک! اما حر در مقابل حضرت زهرا ادب کرد و همین ادب دستش را گرفت. «سر بلندی خصم دون پستت گرفت/ خاک پای مادرم دستت گرفت». حر، حر شد. روز چهارم روز حر نیست،‌ روز همه ماست. باید برای خودمان مفصل گریه کنیم.  حضرت حر و حضرت سیدالشهدا (ع) حر بن یزید ریاحی با هزار نفر، اولین کسی بود که راه را بر امام حسین علیه‌السلام بست و اجازه نداد به سمتی حرکت کند. آن گاه که بر امام به دستور ابن زیاد سخت گرفت امام به او فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند!» حر سر به زیر افکند و عرض کرد: «اگر غیر از شما در عرب کسی نام مادرم را می‌برد پاسخ می‌دادم اما چه کنم که مادر شما فاطمه علیها سلام است.» روز عاشورا وقتی امام حسین علیه‌السلام فریاد بر آورد: «أما من مغیث یغیثنا لوجه الله؟ أما من ذاب یذب عن حرم رسول الله.» آیا فریادرسی نیست که به فریاد ما برسد؟ آیا کسی نیست که از حریم پیامبر و خاندانش دفاع کند؟ حر سخت بر خود لرزید و به عمر بن سعد گفت: «آیا به راستی با حسین علیه‌السلام خواهی جنگید؟» پاسخ داد: «ای والله قتالا ایسره ان تطیر الرؤس و تطیح الایدی.» آری، به خدای سوگند با او خواهم جنگید؛ پیکاری که آسان ترینش، جدا شدن سرها و دست‌هاست. حر بازگشت. در حالی که می‌لرزید، شخصی به او گفت: «اگر از من می‌پرسیدند شجاع‌ترین مردم کوفه کیست، شما را نشان می‌دادم. اینک این چه وضعی است که داری؟» حر گفت: «انی و الله اخیر نفسی بین الجنة و النار، فوالله لا أختار علی الجنة شیئا و لو قطعت و أحرقت.» خود را میان بهشت و دوزخ می‌نگرم و به خدا قسم که چیزی را به جای بهشت برنخواهم گزید؛ گرچه قطعه قطعه شده و سوزانده شوم. آنگاه در حالی که دست‌های خود را روی سر نهاده بود، می‌گفت: «خدایا! من به بارگاه تو روی توبه آورده‌ام. توبه‌ام را بپذیر؛ چرا که من در دل دوستان تو و فرزندان پیامبرت هراس افکندم.» هنگامی که به امام نزدیک شد، آن حضرت فرمود: «که هستی؟» پاسخ داد: «جعلت فداک انا صاحبک الذی حبسک عن الرجوع و جعجع بک، والله ما ظننت ان القوم یبلغون بک ما أری، و أنا تائب الی الله فهل تری لی من توبة؟» حسین جان! فدایت شوم! من همان کسی هستم که شما را از بازگشت به سوی مکه و مدینه باز داشت. همان کسی هستم که راه را بر شما بستم؛ اما هرگز گمان نمی‌کردم که این ستمکاران با شما این گونه رفتار کنند و اینک پشیمانم. به بارگاه خدا توبه کرده‌ام. آیا توبه‌ام پذیرفته است؟» امام فرمود: «آری، خدا توبه‌ات را می‌پذیرد و تو را مورد بخشایش قرار می‌دهد. پیاده شو که میهمانی و مورد احترام. پیاده شو و کمی آرام گیر. «نعم یتوب الله علیک.» حر گفت: «حسین جان! من سواره کارآمدترم و سرانجام کار فرود خواهم آمد.» آنگاه افزود:‌ «بدان دلیل که من نخستین کسی بودم که راه را بر شما بستم و خاطر شما را آزردم، اینک اجازه دهید نخستین کسی باشم که جان را در راه آرمان‌های شما فدا کنم و در برابر دیدگانتان به خون آغشته گردم؛ تا در روز رستاخیز، این شایستگی را بیابم که با جدت پیامبر خدا روبرو شوم و و مورد لطف و عنایت آن حضرت قرار گیرم.» سپس گفت: «یابن رسول الله! زمانی که از کوفه خارج شدم، صدایی شنیدم که می‌گفت: بهشت بر تو بشارت باد! گفتم: وای بر حر و بشارت بهشت؛ در حالی که به جنگ پسر رسول خدا می‌رود.» امام فرمود: «تو به خیر رسیدی و پاداش تو محفوظ است.» امام حسین علیه‌السلام در برابر اصرار او به وی اجازه فداکاری داد و عازم میدان شد و جمع کثیری را به درک واصل کرد تا با پیکری آغشته به خون سر بر بستر شهادت نهاد. هنگامی که پیکر به خون‌خفته او را نزد پیشوای آزادگان آوردند، آن حضرت با دست نازنین خود خاک‌ها و خون‌ها را از چهره او کنار زد و ‌فرمود: «راستی که آزادمرد دنیا و آخرت هستی؛ درست همان‌سان که مادرت تو را «حر» نام نهاد.» 
. :صبرو آزمایش اللهی كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُون َ ﻫﺮ کسی ﭼﺸﻨﺪﻩ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ(ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﺍﺳﺖ)ﺑﻪ ﻧﻮعی ﺧﻴﺮ ﻭ ﺷﺮّ(کهﺗﻬﻴﺪستی،ﺛﺮﻭﺕ،ﺳﻠﺎﻣﺖ،ﺑﻴﻤﺎﺭی،ﺍﻣﻨﻴﺖﻭﺑﻠﺎﺳﺖ) ﻣﻰﻛﻨﻴﻢ،ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮی ﻣﺎ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻣﻰﺷﻮﻳﺪ. 📚سوره مبارکه آیه۳۵ إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ ﻣﮕﺮ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ(ﺩﺭ خوشی ﻫﺎ ﻭ ﺁﺳﻴﺐ ﻫﺎ) ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎی ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﺍﺩﻧﺪ،ﺍﻳﻨﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺍی ﺁﻧﺎﻥ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻭ ﭘﺎﺩﺍشی ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ. 📚سوره مبارکه آیه ١١ پیامبر صلى الله عليه و آله اَلصَّبرُ ثَلاثَةٌ:صَبرٌ عِندَ المُصيبَةِ،وَ صَبرٌ عَلَى الطّاعَةِ و َصَبرٌ عَنِ المَعصيَةِ؛ سه نوع است: در هنگام مصيبت، بر طاعت و بر ترك گناه 📚اصول كافى جلد2 صفحه 91 حدیث15 پیامبر صلى الله عليه و آله  ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ جَمَعَ اللَّهُ لَهُ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ الرِّضَا بِالْقَضَاءِ وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْبَلَاءِ وَ الدُّعَاءُ عِنْدَ الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ. كسى كه سه خصلت در او باشد خداوند خير دنيا و آخرت را براى او فراهم مى كند: به مقدّرات، در بلا و در سختى و راحتى. 📚بحارالأنوار جلد68 صفحه 156 حدیث71 امام عليه السلام  الصَّبْرُ فِي الْأُمُورِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا فَارَقَ الرَّأْسُ الْجَسَدَ فَسَدَ الْجَسَدُ وَ إِذَا فَارَقَ الصَّبْرُ الْأُمُورَ فَسَدَتِ الْأُمُورُ. نقش در كارها همانند نقش سر در بدن است،همچنان كه اگر سر از بدن جدا شود،بدن از بين مى رود نيز هرگاه همراه كارها نباشد،كارها تباه مى گردند. 📚اصول كافى جلد 2 صفحه90 حدیث9 امام علیه السلام المومِنُ لَا یَمضِی عَلَیهِ اربَعُونَ لَیلَه الَا عَرَضَ لَهُ امرُ یَحزُنُهُ یُذَکَرُ بِهِ چهل شب بر بنده مومن نگذرد مگر اینکه واقعه ای برایش رخ دهد و او را غمگین سازد و به واسطه آن،متذکر گردد. 📚اصول کافی جلد 2صفحه 254حدیث11 حضرت ایوب نبی پیامبری بود که از انواع نعمت‌های مادی و معنوی همچون خیل،گوسفندان،مزارع،سرسبز،محصولات،کشاورزی،چشمه‌های روان،پسران تنومند بهره مند بود و البته زبانی شکرگزار و دستی،گشاده،داشت،شیطان به پروردگار گفت شگرگذاری و سپاس گویی ایوب به دلیل آن است که در عسرت و سختی نیفتاده! اگر او نیز در تنگنای زندگی قرار بگیرد،زبان شکر در کام فرو خواهد بَرَد،خدای متعال برای اینکه به شیطان بفهماند شکر ایوب نه به دلیل مال و ثروت و مکنت بلکه به دلیل بندگی اوست،برهمه آنچه ایوب داشت قلم نیستی کشید،گوسفندانش مردند،خیل گاو و شترانش به گوسفندانش پیوستند،مزارعش را آفت خشکی فرا گرفت و پسران دلبندش زیر آوار،داغی بزرگ بر دل پدر نهادند.از این پس حضرت ایوب ماند و فقری که چون تار عنکبوت به چهاردیوار زندگی او تنید، البته همسری مهربان که آخرین بازمانده همه نعمت‌ها به شمار می‌آمد و زبان شکر و سپاس که هیچ گاه حضرت ایوب علیه السّلام آن را به لطف و رحمت الهی از دست نداد،حضرت ایوب علیه السّلام در سخت فقر قرار گرفت و آنچه این را تکمیل کرد،بیماری جان کاهی بود که هفت سال و بنا به قول دیگر،هفده سال دامان این پیامبر الهی را فرا گرفت،از آن پس اطرافیان از او دور شدند و همسرش امیدوارانه پرستاری شوهرش را بر عهده گرفت،اما فانوسِ امید او نیز روزبه روز کم فروغ تر می‌شد(هفت سال،زمان کمی نیست که از یک بیمار پرستاری کنند،یک تنه و بی همراه چه برسد به هفده سال)وقت آن رسید که حضرت ایوب علیه السلام زبان به استغاثه باز کندواز خداوند گشایشی بخواهد(وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين)َو ایوب را به یاد آور(هنگامی که پروردگارش را خواند)وعرضه داشت خدایا بد حالی و مشکلات به من روی آورده و تو مهربان‌ترین مهربانانی. خداوند دعای مؤدبانة حضرت ایوب علیه السّلام را مستجاب کرد و به او وحی فرمود تا در چشمه‌ای خنک خود را شست وشو بدهد و سپس نعمت‌های قبلی افزون بر نعمت‌های جدید به ایوب روی آورد. 📚سوره مبارکه آیه۸۳ 📚تفسیرنمونه جلد13صفحه477 ذیل آیه مذکور .
✨﷽✨ ◆ متن سخنرانی حاج آقا دانشمند ◆ ✍حساسیت خدا به امام حسین (ع) پروردگار متعال رفاقت کردن با او خیلی آسان است، فقط باید اخلاق خداوند توی دستمان بیاید. اگر که رفاقت های دنیای من و شما خیلی پابرجانیست ؛ یکی ازعوامل آن این است که : مثلا: من وشما می خواهیم باهم رفیق باشیم ، همدیگر راخیلی دوست داریم با این وجود، یک دیگر را آزارمی دهیم. چرا؟ چون شناختی از روحیه ی، یک دیگر نداریم ، هر وقت خواستید با کسی رفاقت کنید؛ اول او را بشناسید. "معرفت " چیز خیلی خوبی است ؛ مثلا: وقتی قصد رفاقت با کسی را دارید به او بگویید: ببخشید من از شوخیِ دستی بدم می آید، ولی از شوخی زبانی بدم نمی آید. ولی در هر صورت ؛شوخی هامون باید حدّ و مرز داشته باشند . بعضی از جوون ها رو دیدم؛ با هم که شوخی می کنند،به مادر یکدیگر نیز توهین می کنند درحالی که خجالت نمی کشند. اما، اگر همین توهین رو به زنش بکنند، چاقو می کشند، یعنی اینقدر بی غیرت اند؛ که فکر می کنند توهین به مادر اشکالی ندارد. بعضی ها می گویند: نه، ما با هم رفیقیم . آن رفاقتی که درآن ادب وحیا نباشد؛ رفاقت شیطانیست نه الهی. حالا من میخواهم باخدا رفاقت بکنم وخداوند می فرماید: من نسبت به بعضی چیزها مثل : اهل بیت حساس هستم مخصوصا، روی امام حسین علیه السلام. بنا براین باید حواستون رو جمع کنید که کوچک ترین توهینی به دستگاه امام حسین نکنید. درغیر این صورت بیچاره می شوید . لذا وقتی میخواهید درمورد سیدالشهدا و آنچه که مربوط به مجلس امام حسین است صحبت کنید ؛ باید احتیاط کنید ؛ حتی اگر خواستید؛ نقد هم بکنید نقدتان منصفانه و عالمانه باشد. امّا اگر بخواهید شخص مداحی را خرابش بکنید، به تعبیر دیگر آبرویش را ببرید. اینجا دیگر به جنگ با امام حسین آمدید، چون این مداحِ امام حسین است. یا این منبر را که مشاهده می نماید ، از چوب است و تا زمانی که در نجاری بوده قیمت داشت، امّا الان دیگر حرمت دارد ، همچنین اون چوب ها هم که برای حرم امام رضا(ع) ساخته می شوند. همچنین پارچه هایی که در برازی ها قرار دارند ؛تازمانی که در مغازه برازی هستند، فقط قیمت دارند و اگر کسی هم پارچه ها را لگد کند، می گویند پارچه کثیف می شود . ولی همینکه همون پارچه ی مشکی بر رویش نوشته شود السلام علیک یا ابا عبدالله دیگر نباید زیر پای کسی بیاید، چون که اینجا پرچم امام حسین است و لگد کردن آن گناه دارد . بنابر این باید بیشتر دقت کنید.... 💥
. . علیه السلام بن حسن ع 〰〰〰〰〰〰 به مجلس بى رياى حسين خوش اومدين نوكراى حسين به زودى زود همين دسته جمع ايشالا كرببلاى حسين كسى كه دو ماه مشكى مى پوشه/بدونه كه زهرا دعاگوشه يقين داشته باشين كه اين ارباب/غلاماشو هرگز نمى فروشه حسین جانم حسين جانم حسين جانم 2 چه جورى آروم بگيرم عمو توو خيمه باشم مى ميرم عمو پاشو بريم عمه دلواپسه تو كه نياى من نِمی رم عمو چه تصويرى باز توى چشمامه / مِثِ خاطراتى كه باهامه بى انصافا تير بارونت كردن / تنت مثل تابوت بابامه (عمو جانم3) 2 〰〰〰〰〰〰 ديدم غريب گير آوردن تو رو به چنگ گرگا سپردن تو رو ديدم از اين سمت به اون سمت دشت با نيزه هاشون مى بُردن تو رو ميام تا بدونن سپر دارى / توى لشكرت شير نر دارى اگه اكبر و اصغرت رفتن / نيگا كن هنوز يک نفر دارى (عمو جانم3) 2 〰〰〰〰〰〰 ديدى چه جورى با دستم عمو به قاتلت راهو بستم عمو هر اتفاقى بيُفته بازم همينجا پيش تو هستم عمو مى خوام روى خاكا رها باشم / توو آغوش تو سر جدا باشم سواره كه مياد منم مى خوام / كه زير سُم مركبا باشم (عمو جانم3) 2 .
137.2K
#سبک_به_مجلس_بى_رياى_حسين
|⇦• روضه و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ کربلایی حسین سیب سرخی •✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄• •┄┅═══••↭••═══┅┄• اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ... نرو عمه برگرد اگر میتوانی توخیلی عزیزی، توهم نوجوانی ببین حمله ی نیزه وسنگها را مرا تا کجا باخودت میکشانی؟ ببین عمه تنهاست مَحرم ندارد تو مَردی و باید کنارم بمانی بمان تا که از مجتبایم بماند برای دلم یادگاری نشانی خدایی نکرده اگر برنگردی اگر بشکند از تو ابرو کمانی نرو ت انبینی تو از روی نیزه که کارم شده با سنان هم زبانی به قلبم تو خنجر نزن دست بردار نمانده دگر در گلو استخوانی *گریه تو ببر حرم حسین،آی ناموس دارها!...برای چی گفت: داری خون دل به من میدی برگرد ...اگر من تنها بشم چی میشه؟...* منو بزم شامات و دروازه ی ساعات منو یک یهودی و تکه پرانی برو بی حیا دست بردار از ما نگاهه خودت راکجا میکشانی؟ پابرهنه شد و به میدان زد داد میزد عمو رسیدم من دست من هست پس نَبُر دیگر تیغ زیر گلو رسیدم من تا می آیم غریب لب تشنه باخدا درد دل مفصل کن بامناجات گوشه گودال نیزه ها را کمی معطل کن چقدر دیر آمدم تیغی بوسه بر دست مهربانت زد قاری خوش صدای آل الله چه کسی نیزه بردهانت زد؟ آه چند خط شکسته ممتد شکل زخم عمیق پیشانی بی علمدار بودن خیمه علت اصلی پریشانی نیزه های شکسته می بینم لب گودال و داخل گودال چادر زینبِ تو خاکی شد روی تل مقابل گودال برق یک شیء آهنین دیدم کاسه ی آب شاید آوردن نه عموجان خیال خامی بود تازه یک خنجر بد آوردن.... دشنه ای کُند میرسد از راه نیت کشتن تو را دارد چقدر زخم خورده ای ،ای وای؟ خواهرت خیمه بوریا دارد آقاجان به صبرعمه ات زینب به دل مضطر عمه ات زینب سایه ی چکمه ای مرا ترساند حق بده خصلت یتیم این است صحنه ی غارت عبای شما حول وحوش هزار ونهصد بود زخمهای تو را شمردم من احتیاجی به تیر حرمله نیست ای عموی غریب ،مُردم من عمو رسیدم و دیدم چقدر بلوا بود سر تصاحب عمامه ی تو دعوا بود به سختی از وسط میدان گذر کردم هزارمرتبه شکر خدا کمی جا بود ثواب نحر گلویت...تعارفی شده بود سر زبان همه،بفرما بود عمو چقدر لب خشکتان ترک دارد چه خوب میشد اگر مشک آب سقا بود زنی خمیده عمو...رد شد از لب گودال نگاه کن نکند ،مادر تو زهرا بود ┄┅
B A B O L H A R A M-2341564.mp3
3.11M
|⇦• روضه و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ کربلایی حسین سیب •✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄•
|⇦• روضه و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ استاد حاج منصور ارضی •✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┄┅═══••↭••═══┅┄• السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ « وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا» گرچه از دنیا فقط دوچشم تر دارم حسین من زِ ثروتمندها هم‌ بیشتر دارم حسین خانه بودم ! فاطمه آورد تا اینجا مرا هر کجا مادر بفرماید گذر دارم حسین روضه را جارو زدم قلب‌ مرا جارو زدی حال دیگر داشتم حال دگر دارم حسین هر چه را دارم نگیری ! هر چه که دارم تویی من به جز عشقِ شما چیزی‌ مگر دارم حسین بشنود هر کس که می خواهد ز تو دورم کند مرگ بر من لحظه ای دست از تو بر دارم حسین تو ته‌ گودال رفتی من شدم بالا نشین از تو دارم آبرویی هم‌ اگر دارم حسین پیشِ بابایم برایت گریه کردم زود گفت نذر مویِ اکبرت هر چه پسر دارم حسین آنقدر پایِ تو می سوزم خودت خاکم کنی با همین بیچارگی خیلی هنر دارم حسین کربلایِ تو مگر در هیئت و در روضه نیست؟ پس چرا اینقدر من فکر سفر دارم حسین چیزی از دستت نمی خواهم خجالت می کشم آخر از انگشت و انگشتر خبر دارم حسین *بعضیا میگن تو بغل حسن ابن الحسن بود یعنی حسن مُثنی ، دیگری میگه تو بغلِ قاسم بود بچه رو آورده بود کنارِ بدن باباش ، ابی عبدالله بغلش کرد .. اصلاً از روز اول حضرت رو بابا میدونستُ بس . من بمیزم برات عمو .. تو همه کس و کارِ منی .. زینب سلام الله یه ریسمان به دست عبدالله بسته بود نمیزارم بری .. گفت عمه ببین نیزه ها بالا میره .‌‌‌‌.. از همون دور لبیکَ یا عما گفت .. هی میگفت : «وَاللهِ لا أُفارِقُ عَمِّي» .. یه مرتبه ابی عبدالله خواستش ...* ابنُ الحسن، ذُخرالحسین، عبداللَّهم من یا عَمَّتی! حساس بر ثاراللهم من انگار بوی خون مولایم میاید! من زنده باشم صوت آقایم بیاید؟ من زنده باشم غربت او را ببینم!؟ دورِ عمو گرگانِ بَدخو را ببینم!؟ شمشیرها دارند میبارند بر او از بدر و خیبر کینه ها دارند بر او دستم رها کن بی سپر مانده عمویم من زنده ام، کِی بی پسر مانده عمویم من آمدم، یا عَمِّیَ المظلوم، آقا ای از تمامِ لشگرت محروم، آقا ای وایِ من، قربانِ این زخمِ سر تو دارد چه بَد خون میرود از پیکر تو ای وای اگر شمشیرها جانت بگیرند قوّت زِ دست و پا و چشمانت بگیرند *رسید دید سرِ مبارکِ ابی عبدالله رو گرفته میخواد بزنه ، سر جدا بشه .. دستشُ آورد جلو .. صدا زد یابن الخبیثه اتقتل عمی ..؟ می خوای عموم رو بکشی .. همینطور که داشت میگفت دستشُ آورد جلو .. دست به پوست آویزان شد .. یا امام حسن .. یهو صدا زد یا اُماه .. مادرش زهرا رو صدا زد .. تا گفت یا اُماه ، ابی عبدالله با همون دستِ بریده بغلش کرد .. یه وقت قاتل سرِ عبدالله رو ... عبدالله بال بال میزد .. حسین ...* رنگِ خون شده آسمانم این گودال زد آتش به جانم قیامت برپاست ، عمویم تنهاست نباید بمانم .. رویِ زمین پر از سر نیزه خورده تنش ، مکرر نیزه رفته فرو به پیکر نیزه ثارالله ... ثارالله ... اذن از تو غم عمه با من تو رفتی بمانم چرا من غریب مادر گرفتی آخر سرم را به دامن .. کشته مرا لب عطشانت با لب خشک شدم قربانت شاهی و من بلا گردانت ثارالله ... ثارالله ... ____________ ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
Babolharam Arzi shab5.mp3
6.44M
|⇦• روضه و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ استاد حاج منصور •✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄•
|⇦• روضه و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ سید مجید بنی فاطمه✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• ملائکه برات گریۀ مدام می کنند برایِ روضه خوانیِ تو اهتمام می کنند چقدر لقمه حلال وقف روضه می شود چقدر خرج این محرم الحرام می کنند چه مشکل است روضه ها برایِ یازده امام چه آه و ناله ها برایِ یک امام می کنند چه حیف عده ای برایِ جز تو گریه می کنند چه حیف اشکهایِ خویش را حرام می کنند *گریه گرچه غم است ، اما گریۀ برا حسین همه غم های عالمُ از دل برمیداره .. * اساس روضه های تو حسین وحدت آور است مذاهب جهان همه به تو سلام می کنند در آن زمان اگر کسی به یاریت به پا نخواست در این زمان تمام مسلمین قیام می کنند اگر تو را نداشتم که محترم نمی شدم به احترام تو به من هم احترام می کنند حسین جان ، به قدر لحظه ای مرا رها نکن اگر مرا رها کنی همه رهام می کنند خوشا به حال عده ای که از دو ماه قبل ازین برای اربعین حسین ثبت نام می کنند سخاوتت به گوشِ قاتلان تو رسیده است که در کنار قتلگاه ازدحام می کنند هنوز چشم تو به سوی خیمه هاست ای حسین مقابل تو رو به جانب خیام می کنند بعضیا شب اولشونه ان شالله پیرمرد بشیم در خونۀ حسین .. الحمدلله دونه دونه موهامون داره در خونۀ تو سفید میشه .. بچه هامون دارن یواش یواش قد می کشن .. الحمدلله در خونه تو بودیم باباها نون حلال دادن برا بساط حسین .. آی جوونا اگه خوب گریه می کنی مرد باش برو خونه دست و پای مادرتُ ببوس .. آخه امام صادق فرمود اگه حسین شنیدی گریه ت گرفت بدون مادرت به اندازۀ یه نگاهم خطا نکرده .. امشب بگو حسین جان به حق مادرت منم راه بده تو این قافله .. منم می خوام فداییت بشم .. منم میخوام شهید راه تو بشم آقا .. اجازه بدین من بی مقدمه روضه بخونم .. آخه روضۀ عبدالله بن الحسن یه جایی میره من همش می ترسم بگم .. اکثرا جوونن حتی بزرگترا که الان در مجلس حضور دارن، بعضی موقعها شاید بگن بابا اینا جوونن اذیت میشن تو روضه .. آی خواهر ، برادر نگاه نکن ببین با چه شکلی داره میاد تو جلسه ، ببین برا کی اومده .. وهب نصرانی بود اما حسین نگاهش کرد وقتی اومد پیش امام حسین دیگه حسینی شد .. وقتی وداع کرد ابی عبدالله ، تو اون گرما ، در اون اضطراب .. عباسشُ کشتن، علی اکبرشُ جلو چشمش قطعه قطعه کردن .. به شیرخوارشم رحم نکردن .. اومد وداع کنه همه بچه هارو به زینب سپرد گفت زینب تازه کارت شروع می شه .. اما فقط یه نفرو دستشُ گرفت تو دست زینب گذاشت اونم عبدالله بود .. گفت خواهرم این تنها یادگارِ حسنِ منه .. این پسرِ شیر جملِ .. این بچه ، خونِ حسن تو رگاش جریان داره .. این بچه از شمشیر و خنجر باکی نداره .. دستش تو دست زینب بود ، همچین که شنید و از دور می دید عموشُ دوره کردند .. بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد تیر به قلب حسین زدن .. صورتشُ با سنگ متلاشی کردن .. تو گودال داره غلت می خوره .. صدای اهل خیمه بلند شد یه وقت دیدن این بچه نگاه کرد گفت عمه ، عمویِ منه! .. دستشُ از دست عمه جدا کرد .. دوید سمت گودال .. دید عمو رو زمین افتاده .. نانجیب شمشیرُ بلند کرد ، این بچه خودشُ انداخت رو بغلِ عمو .. دستشُ آورد جلو به عمو نخوره .. یه وقت دیدن دست به پوست آویزان شده .. (روضه بگم؟) یه تیراندازِ ماهر اگه صد تا تیر هم داشته باشه، تیرِ آخری رو خوب دقت می کنه .. سه تا تیرِ سه شعبه آورده با خودش کربلا .. یه دونه شُ به چشمایِ عباس زد .. یه دونه شو به گلویِ علی اصغر .. تیر آخرِ .. حسین عبدالله رو تو سینه بغل گرفته .. (ابی عبدالله دو تا بچه تو بغلش بال بال زدند .. یکی علی اصغر بود ..) حرمله نشست .. یه نقطه رو نشونه گرفت. گفتن حتماً میخواد بزنه به حسین .. چنان تیر به سینۀ عبدالله .. این بچه به حسین دوخته شد .. عمو جونم تویِ گودال دیدم افتادی جون دادی میونِ این همه نیزه منم رو سینه ت افتادم .. سپر میشم برا جسمت جدا شد از تنم دستم حلالم کن اگه راهِ نفس هایِ تو رو بستم .. چه گودالی، چه جنجالی، چرا عمامه تو بردن؟ خودت که داری جون میدی، برا چی خنجر آوردن؟ هر کی صدا منو میشنوه بگو : حسین .. ____________
Babolharam Banifateme shab5_1.mp3
3.82M
|⇦•روضه و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ سید مجید ✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
|⇦• زمزمه و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمد طاهری✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• خیلی دیره .. باید زود بیام تویِ گودال عمو خیلی دیره .. داره دورِ تو میشه جنجال عمو خیلی دیره .. داره خواهرت میره از حال عمو می رسونم خودم رو ، من می گیرم علم رو مثلِ عباس قبول کن ، این بازویِ قلم رو عمو حسین .. حسین جان ... ____________ موهات تو دست بادِ ، زخمات خیلی زیادِ لبهات خشکه هنوزم ، هیشکی آبت نداده عمو حسین .. حسین جان ... خیلی سخته .. بسوزه با تیر حنجرِ من عمو خیلی سخته .. جدا شه رو دستات سرِ من عمو خیلی سخته .. ببینه اینو مادرِ من عمو از اون سخت تر همینه ، که مادرت ببینه اسبا دارن میانُ ، گودال میشه مدینه جای نعلا می مونه ، به رویِ پیرهنِ ما تا قیامت نمیشه ، از هم جدا تن ما عمو حسین .. حسین جان ... ↫ ____________ ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄ ۲
⇦• نجوا با امام زمان روحی له الفدا و روضه حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمد طاهری✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• اگرچه از میِ لطفت سبو سبو بردم همیشه از تو ندانسته آبرو بردم *حضرت صادق علیه السلام فرمود: زینتِ ما باشید نه اینکه باعث آبروبری از این دستگاه باشید* اگر چه آب به نام تو پاک شد اما ببخش نام تو را گاه بی وضو بردم که گفته است پس از مرگ دستِ من خالیست؟ که من به شوقِ تو در خاک آرزو بردم لباسِ مشکی من بیرق عزایِ شماست من این نشان را با خویش کو به کو بردم غذایِ خانۀ من هم غذایِ حضرتی است چقدر لقمه از این سفره در گلو بردم سیاه بود دلم اشکِ روضه پاکش کرد *اشک برای امام حسین علیه السلام بامعرفت که ریخته بشه، حضرت فرمود به اندازه بال مگس که چشمت خیس میشه برا عزایِ امام حسین به اندازه کفِ دریاها، ریگ بیابان ها، برگهای درختان ، گناه داشته باشی خدا همه رو یه جا می بخشه .. سید مهدی بحرالعلوم میگه که برا من سوال بود که چطور میشه آخه یه قطره اشک برا امام حسین این کارو کنه؟ سید مهدی میگه این یه سوال ، یه سوال دیگه هم داشتم میشه کسی تا زنده هست دستش برسه به دستِ ولی خدا امام زمان؟ میگه داشتم می رفتم از نجف به کربلا ، یه نفر به اسم صدام کرد سید مهدی! برگشتم دیدم یه سید جوانیِ گفتم حتماً از طلبه هاست منو اینطور میشناسه، سلام کردم فرمودند که اجازه میدی با هم باشیم تا کربلا؟ گفتم بله ما تنها هستیم . داشتیم می رفتیم عصام از دستم افتاد ، اومدم خم شم عصا رو بردارم، این آقا عصارو برداشت داد بهم ، همچین که دستش به دستم خورد فرمود این اولین سوالت. گفتی میشه دست حجت خدا به دستم برسه؟ به دستت رسید. اما سوال بعدیت که گفتی چرا یه قطره اشک برای ابی عبدالله این همه اعجاز داره؟ سید مهدی میخوام یه داستانی برات بگم این داستان خودش مسئله رو برات حل می کنه. یه پادشاهی رو حضرت مثال زد یه موقعی با اصحابش رفتن برا شکار ، گم شد این پادشاه تو شکارگاهش. نه اونا پیداش کردن نه این پادشاه اونارو پیدا کرد. حالشم بسیار بد شد، داشت میمرد. از دور یه کلبه ای دید ، یه پیرمرد و یه پیرزن تو این کلبه بودن که تمام هستی شون یه بزی بود از شیرش ارتزاق می کردن. وضع این مردُ که دیدن ، مردِ به خانومش گفتش که خانم هستیمون این حیوانِ ، اما باید اینو سر ببریم. یه غذایی براش درست کنیم جون بگیره. این کارو کردن درست شد از اینجا برگشت. داشت میرفت گفت من فلان جا پادشاهم بیایید یه سری به من بزنید از خجالتتون دربیام. بعد که نشسته بود تعریف می کرد گفت چکار کنم با این پیرمرد، این پیرزن؟ هرکی یه چیزی گفت. یکی گفت امیر یدونه بز داده، گوسفند داده، صد تا بهش بده جبران میشه، یکی گفت نه هزارتا باید بهش بدی، یه وزیری بود دانا، گفت امیر در امانم؟ بله. گفت به نظر من شما از تختت باید بیایی پایین تاجتو بذاری رو سرش ، چون همه هستیشُ اونا خرج تو کردن. حضرت فرمود سید مهدی! جد ما ابی عبدالله همه هستیشُ خرج کرد .. حالا جا نداره خدا به جز خداییش هرآنچه داره به ابی عبدالله بده؟ .. سیاه بود دلم اشک روضه پاکش کرد چه خیرها که ازین آب شستشو بردم یتیم بودمُ پرسید هر که از پدرم به افتخار فقط نام از عمو بردم وقتی وداع می کرد ، تو وداعِ آخر مخصوصاً چند بار ابی عبدالله فرمود: زینبم حواست به عبدالله باشه. این بچه بی قرارِ .. نکنه یه وقت بیاد تو میدون .. عمۀ سادات دستور ابی عبدالله رو اجرا کرده هر چی مواظبت کرد دید نه حریفش نیست، دستشُ سفت گرفته اما زینب داره بالا تل نگاه می کنه چه خبره، همچین که ابی عبدالله از رو اسب افتاد، تا زینب دست رو سرش گذاشت، این بچه دستشُ از دست عمه رها کرد .. داد می زنه «وَاللهِ لا أُفارِقُ عَمِّي» یه لحظه از عموم جدا نمی شم .. اومد بالا گودال ، دید بحر بن کعب ملعون شمشیر بالاسر عمو گرفته . فرمود «وَيْلَكَ يَابْنَ الْخَبيثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّيَ؟» میخوای عموی منو بکشی؟ مگه عبدلله مرده باشه .. تا شمشیر پایین آورد یه وقت دیدن عبدلله دستشُ جلو آورد .. همچین که شمشیر رسید به استخوانِ دست ، یه مرتبه لحن عوض شد .. دیدن داره داد میزنه وا اماه .. (گرفتی یا نه؟) انگار همه قصه هایی که بابا حسنش براش گفته، یه مرتبه جلو چشمش اومد .. گردیده بود همدست قنفذ با مغیره ________ ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄ ۱
|⇦• روضه و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمد طاهری✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• این بغض ، رفته رفته گلوگیر می شود از خودخوری یتیم حرم پیر می شود *گفت عمه! روضه عبدالله بن الحسن ، همۀ روضه یه طرف ، اینکه عاشورا تو زودتر میاره و اذیتت می کنه یه طرف. این روضه ها برای روزِ عاشوراست. روضۀ گودالِ .. اما وسط دهه عبدالله بن الحسن دوباره دلتُ می بره . گفت عمه :* دور و برش شلوغ شد، عمه نگاه کن انگار خوابِ سرخ تو تعبیر می شود *از صبح داره می بینه ، این نانجیبارو خوب شناخته ، گفت عمه :* این شمر نیست که خنجر کشیده است؟ دارد به قتلگاه سرازیر می شود بی تاب و خسته تشنه جگر سوخته ، غریب مجروحِ نیشِ نیزه و شمشیر می شود *چی دیده عبدالله که داره اینو میگه؟* راضی نشو عموی مرا زجرکش کنن دستم اگر رها نکنی دیر می شود *بچه داره می بینه، دورِ عمو حلقه زدن، بعضیا قربۀ الی الله .. یه عده دارن سنگ میزنن .. فِرقَةٌ بِالسُّیُوفِ .. یه عده دارن شمشیر می زنن .. وَ فِرقَةٌ بِالحِجَارَةِ .. اما این منظره رو که دید، دیگه عبدالله نتونست طاقت بیاره .. دید پیرمردا از اسب پیاده میشن قربۀ الی الله میان با عصا به بدنِ عمو ...* راضی نشو عموی مرا زجرکش کنن دستم اگر رها نکنی دیر می شود دیدید عمه ، که افتاد عمویِ من دستش کشید و رفت خودشو رسوند گفت نزن بی حیا .. نزن .. با رفتن عبدالله پشت سرش حرم به هیاهو درآمده .. یه وقت دیدن همه اهل خیام میگن واحسنا ..* لشکر ز چهارسو به تکاپو درآمده از لابلایِ اسب سواران رسید و دید تکیه به نیزه داده به زانو درآمده *این روضه برای عاشوراست یه لحظه دیدن ابی عبدالله تکیه به یه نیزه شکسته داده .. یه نانجیبی گفت حسین! تو هنوز زنده ای؟ ببین دارن میرن سمت خیمه ها .. میگن ابی عبدالله به این نیزه شکسته خودشُ تکیه داد ، قدری خودش بالا آورد ، فرمود نانجیبا من هنوز زنده ام .. اول بیایید کار حسینُ تموم کنید .. جلو چشم من تو خیمه ها نرید ..* یک گله گرگ دید برایِ دریدنش دندان به هم فشرده ز هر سو درآمده سر نیزه ای که رفته ازین سوی پهلویش زیر فشار از آن سوی پهلو درآمده *حالا هر کی میخواد آروم باشه، باشه. از حال رفته .. پا به زمین می کشد ولی ..* وقت نزول تیغ به جای سپر همه دیدند بینِ معرکه بازو درآمده تا بازویِ قلم شده آویز پوست شد از تیر حرمله گلویش نذر دوست شد *تا حالا که بازو رو قطع کردن می گفت وا اماه .. اما یه وقت نانجیب خدا لعنت کنه حرمله رو ، همه جا تو همه مقاتل نوشتن قاتلِ عبدالله بن الحسن هم حرملۀ نانجیب بوده. خدا عذابشُ زیاد کنه . سخت تر از این اینه که دوباره ، یه بار تو میدون خونِ گلوی علی رو صورت ابی عبدالله بود .. زینب پشت خیمه ها این خونهارو پاک می کرد .. اما دیگه تو گودال کسی نمی تونه بیاد .. بچه رو سینۀ عموِ .. نانجیب با تیر سه شعبه زد عبدالله رو به بدنِ عمو دوخت .. خون رو صورت حسین پاشید .. عمه سادات دنبال عبدالله دوید تا گودال. گاهی اوقات چادر زیر پای زینب می پیچید. میون دشمن هی روی زمین می افتاد. واحسنا .. وامحمدا .. واعلیا .. وا اماه .. هی به سر می زنه .. ان شاالله دیگه اینجارو زینب ندیده باشه .. آخه کسی نیومد این بچه رو از سینه عمو جدا کنه .. (کجارو میگی؟) وقتی که اون ده نانجیب اسبهارو نعل تازه زدن .. اسبارو روانه گودال کردن .. آی حسین ...* شب امام حسنِ هر چقدر کار باهاش داری دستِ گداییتُ بالا بیار .. امشب اینطور ناله بزن .. یا حسن و یا حسین ... ↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ________ ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄ ۳
Babolharam Taheri shab5.mp3
3.36M
⇦• نجوا با امام زمان روحی له الفدا و روضه حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمد طاهری✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• 🔴 ۱
Babolharam Taheri shab5_3.mp3
3.04M
|⇦• روضه و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ حاج محمد طاهری✨ •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• 🔴 ۳