eitaa logo
امام حسین ع
20.9هزار دنبال‌کننده
413 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
Fadaeian_Moharam1400_Shab06_06.mp3
10.01M
. سر درِ هیئتا بیرق یا حیدره سر درِ هیئتا بیرق یا حیدره پرچم یا حسین از همه بالاتره بایدم بترسه دشمن از برپایی مجلس عزا تا خدا خدایی می‌کنه تعطیل نمی‌شه روضه‌ها با اینکه عمریه هر سال از سیل طعنه‌ها دلگیریم شفای مردم دنیا رو از امام حسین می‌گیرم " حسین مَن إسمُهُ دوا و ذِکرهُ شفا " روضه‌ها سنگره اشک ما میشه جهاد مرد جنگ مرد جنگ توی این میدون بیاد گریه‌ای که شد سلاح ما جزء واجبات عینیه فاتح نبردِ با ستم اون کسیه که حسینیه تا وقتی زیر علم باشیم شیعهٔ مجاهد هستیم دل و به دریا زدیم چون که به اسم حسین دلبستیم " حسین مَن إسمُهُ دوا و ذِکرهُ شفا " تا ابد این علم روی دوش نوکراست جادهٔ نوکری منتهی به کربلاست کربلا مسیر تازه‌ای تا خدا به ما نشون میده جون میگیره رزمنده‌ای که به پای حسین جون میده شبیه مسلم و جون و حر، شبیه حنظله و عابس اگه مطیع ولی باشیم به ما میگن شیعهٔ خالص " حسین مَن إسمُهُ دوا و ذِکرهُ شفا "
. 🔻عمر بن جنادة الانصاري جوان يازده ساله‌اي است كه از اصحاب امام حسین علیه السلام است و آن شعر زيباي «اميري حسين و نعم الأمير ، سرور فؤاد البشير النذير» متعلق به اوست. 🔸روز خدمت آقا آمد تا برای جهاد اذن بگیرد. اين نوجوان، پدرش در حمله اولی که صبح شد کشته شد. (حملة اولي كه روز عاشورا اوّل جنگ شد و پنجاه نفر از اصحاب حضرت در آن حمله يك جا كشته شدند.) 🔹حضرت فرمودند نه تو برو خدمت مادرت باش؛ ديگر سزاوار نيست که تو هم کشته شوی. رفت پیش مادرش و قضیه را گفت. مادرش دست بچه ‌اش را گرفت و آمد خدمت حضرت سيدالشهداء و عرض كرد: يابن رسول الله! سزاوار است كه مادر شما به شما عزادار بشود و من به بچه ‌ام عزادار نشوم؟ اين بچه مي‌خواهد جان خودش را در راه شما فدا كند. 🔸خلاصه مادرش آورد و به حضرت سيدالشهداء تقديمش كرد. حضرت اذن دادند و رفت. يك نوجوان يازده ساله و آن اشعار را خواند كه: اميري حسين و نعم الأمير... از يك بچّه این حرف، خيلي حرف است. (بحار الأنوار، ج‏45، ص: 28) .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. شب هشتم شده و سینه فقط غم دارد روضه ی امشب ما پیر شدن هم دارد مثل ارباب کنار تن مجروح علی مستمع در شب هشتم کمری خم دارد روضه ی دفن حسین است و به تنهایی خود داغ، اندازه ی یک ماه محرم دارد روضه میخوانم از آن سرو رشید مجروح که تنش روی عبا چند قلم کم دارد آسمان، غم زده ی روضه و خون می بارد پای این روضه اگر مُرد کسی حق دارد روضه خوانِ شب هشتم بدنش می‌لرزد مثل ارباب در این روضه تنش می‌لرزد پدر داغ جوان دیده اگر هست اینجا تازه شد داغ دلش باز، ببخشد ما را جگرم سوخته مرهم بگذارید مرا امشب ای سلسله سادات ببخشید مرا نیمه ی سیب رسول است و مسیحای حسین رفت با رفتنش امید ز سیمای حسین پسری غرق به خون نقش زمین در صحراست کمر روضه خم از واژه ی ارباً ارباست از کمر تا شده این پیکر چون کوهی که... ریخته روی زمین قامت مجروحی که... می چکد خون ز گلو چشم و دهان دست و سرش جای یک بوسه نمانده است برای پدرش دشت را چشم پدر پُر ز علی می بیند گل پرپر شده را روی عبا می چیند لشکری کرد اشاره پدر پیرش را خنده ها کُشت دوباره پدر پیرش را گیسوان پسرش روی زمین پا خورده دید یک تیغ میان کمرش تا خورده نیزه ای از وسط سینه ی او رد شده است خون نشسته به گلو راه نفس سد شده است شاعر: .