.
#امام_علی
#زمزمه
۲۳۳
جانم آمد بر لب از غم تو زینب
از پریشانی تو شده روزم چون شب
دخترم گریه نکن قلب مرا می شکنی
صبر کن تا که بگویم به تو امشب سخنی
دخترم باش صبور
ای عزیز دل و جان مکن اینقدر فغان
من دگر رفتنی ام ولی آرام بمان
طاقتی نیست به تن تا که ببینی سر من
وای از راس بریده روی نی دختر من
دخترم باش صبور
شد سرم بشکسته تن ضعیف و خسته
مخوری غم،پدرت گر زپا بنشسته
سر بشکسته ام از اوج بلا باشد دور
سر پر خون حسینم برود کنج تنور
دخترم باش صبور
#محمود_اسدی_شائق✍
.👇
.
#امام_علی
#زمینه
۲۳۴
تا ضربه ی شمشیر بر سر مولا خورد
شد زنده در چشمش که خون دلها خورد
با سر زمین خورد و عرش خدا لرزید
گویا دوباره میخ بر قلب زهرا خورد
مظلوم علی جانم
علی به مسجد با فرق دو تا افتاد
با ذکر یا زهرا، حیدر ز پا افتاد
شد زنده در پیش نگاه او این غم
که در روی جسم خیرالنسا افتاد
مظلوم علی جانم
روی گلیمی تا خانه تو را بردند
به خاطر زینب چه بی صدا بردند
ولی حسینت را از بس که پاشیده ست
از گوشه ی گودال با بوریا بردند
مظلوم علی جانم
#محمود_اسدی_شائق✍
.👇
.
#امام_علی
#زمینه
۲۳۵
حق مولایم به تیغ کین ادا شد
فرق نورانی او از هم جدا شد
ای علی جان
چاه کوفه از جگر ناله برآرد
کوفه دیگر سید و مولا ندارد
ای علی جان
می رود تا روی نیلی را ببیند
حیدر امشب جای سیلی را ببینید
ای علی جان
گرچه از تیغ جفا جان بر لبی تو
گشته معلومم به یاد زینبی تو
ای علی جان
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_قدر
.👇
.
#امام_علی
#زمینه
۲۳۶
آیینه ی غمها تویی زینب
یاد آور زهرا تویی زینب
دخترم قدری بنشین کنارم
من امشب با تو ،درد دل دارم
آه و واویلا
دیشب به خوابم پیغمبر آمد
گفتا رنج و غم،دیگر سر آمد
میروم امشب جانب زهرا
تا نبینم من قاتل او را
آه و واویلا
زهرا نگاهی سوی من دارد
یک گل بر دستش،بوی من دارد
نوگلی از گلسِتانم باشد
او محسن،نور چشمانم باشد
آه و واویلا
یک امشب من بهر تو مهمانم
کمتر بسوزان قلب سوزانم
گریه کمتر کن ای بهار من
بردی از کف صبر و قرار من
آه و واویلا
گریه ها در پیش داری ای زینب
گریه کن بر جسم زیر مرکب
دخترم وای از شکاف ابرو
از تل می بینی نیزه بر پهلو
آه و واویلا
#محمود_اسدی_شائق✍
.👇
.
#امام_علی
#زمینه
۲۳۷
نمی گیرد ز من کسی دیگر نشان
روم من سوی آن جوان قد کمان
علی جانم علی
کسی بر اشک من نمی خندد دگر
دو دستم را کسی نمی بندد دگر
علی جانم علی
طبیب کوفه بر سرم مرهم گذاشت
دل من غصه ای بجز زینب نداشت
علی جانم علی
ببیند زینبم به دشت کربلا
به جسم یوسفش فشار نیزه را
علی جانم علی
به جای مرهمی برآن آیینه اش
یکی با ضرب پا زند بر سینه اش
علی جانم علی
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_بیستم_رمضان
.👇
.
#امام_علی
#نوحه
۲۳۸
از غصه مولا بر لب رسیده جانش
فزت و رب الکعبه ذکر لبانش
به خون نشسته دو دیده بسته
فرق علی چون دست زهرا شکسته
تنها شهادت بهر علی طبیب است
زخم سرش گواهی دهد غریب است
از غم رها شد حاجت روا شد
گریان بر احوال او تیغ جفا شد
اگر چه باشد فرقش غرق جراحت
حیدر شد از دیدار مغیره راحت
تا حیدر افتاد از پا در افتاد
حسن در آن لحظه یاد مادر افتاد
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_قدر
.👇