4_5843861111438312766.ogg
زمان:
حجم:
451K
#دشتی
مدینه داغ دل را تازه کردی
مرا با غصه اواره کردی
مدینه با دل زهرا چه کردی
چرا با قلب و دلها ریشه کردی
مدینه ای که هستی شهر غمها
بگو با ما تو از احوال زهرا
گل یاس علی نیلوفری شد
رخ خورشید او خاکستری شد
مدینه تو بگو زهرا جوان است
چرا پس قامت مادر کمان است
نیمه شبه اقا امیرالمومنین بدن فاطمه اش را غسل داد
صدا می زنه بچه ها بیایید با مادرتون وداع کنید
اینجا بی بی زینب با مادر پهلو شکسته وداع میکنه
مادر خوب و مهربون
حرفامو از چشام بخون
من التماست میکنم
یه شب دیگه پیشم بمون
مادر مادر
@emame3vom
#دشتی_خوانی
#روضه_حضرت_زهرا
.
#دشتی_خوانی
#حضرت_ابوالفضل_العباس_ع
#شب_جمعه #فراق_کربلا
#شب_جمعه دلم میل حرم کرد
هوای روضه ی مَشک و علَم کرد
به قربانِ حسین و کربلایش
فدای گنبد و گلدسته هایش
همه صحن و سرا لبریزِ احساس
چه می چسبد بخواند روضه را یاس
چه شوری دارد این ایثار و اخلاص
حرم با روضه ی دستانِ عباس
چه زیبا، خواهرش زینب هم آمد
و چای روضه را با اشک دم کرد
عجب حال و هوا و عطرِ اسپند
بگو تو قیمت این لحظه را چند؟
و شاید مادرِ سقا هم آمد
یقیناً حضرتِ زهرا هم آمد
ز بس که دارد این دردانه را دوست
وَ قطعاً روضه خوان اصلاً خود اوست
دلش در اضطراب و مو پریشان
سرِ عباس را گیرد به دامان
بساطِ عاشقی باشد مهیا
دلِ ام البنین و داغِ دریا
نداند از غمِ طفلان بنالد
و یا از ساقیِ عطشان بنالد
دریغا! نخلِ من از قامت افتاد
امان از این ستم ای داد و بیداد
الهی شمر تو تشنه بمیری
ز من دستانِ سقا را نگیری!
#شب_زیارتی_ارباب_بی_کفن #سقای_باوفا #حضرت_عباس
#هستی_محرابی
.
.
📋 نگاه گریه داری داشت زینب
✔️ #روضه_اربعین / حاج محمود کریمی
✔️ #اربعین_حسینی
✔️ #دشتی_خوانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نگاه گریه داری داشت زینب
چه گام استواری داشت زینب
دل با اقتداری داشت زینب
مگر چه اعتباری داشت زینب
چهل منزل حسین منجلی شد
گهی زهرا شد و گاهی علی شد
ندیدم زینب کبری تر از این
ندیدم زینت باباتر از این
ندیدم دختر زهراتر از این
حسینی مذهبی غوغاتر از این
به پیش پای ما راهی گذارید
بنای زینب اللهی گذارید
اگر چه غصه دارد آه دارد
به پایش خستگیِ راه دارد
به گِردش آفتاب و ماه دارد
به والله که ایوالله دارد
همین که با جلالت سر نداده
به دست هیچ کس معجر نداده
پس از آن که زمین را زیر و رو کرد
سپاه کوفه را بی آبرو کرد
به سمت کربلا خوشحال رو کرد
کمی از خاک را برداشت بو کرد
رسیدم کربلا ای داد بی داد!
حسین سر جدا، ای داد بی داد!
چهل روز است گریانم حسین جان!
چو موی تو پریشانم حسین جان!
چهل روز است می خوانم حسین جان!
حسین جانم حسین جانم حسین جان!
تویی ذکر لبم الحمدلله
حسینی مذهبم الحمدلله
همین جا شیرخواره گریه می کرد
رباب بی ستاره گریه می کرد
گهی بر گاهواره گریه می کرد
گهی بر مشک پاره گریه می کرد
خدایا از چه طفلم دیر کرده؟
مرا بیچاره کرده، پیر کرده
همین جا دور اکبر را گرفتند
ز ما شبه پیغمبر ما را گرفتند
ولی از من دو دلبر را گرفتند
هم اکبر هم برادر را گرفتند
"به تو گفتم که ای افتاده از پا
ز جا بر خیز ور نه معجرم را..."
همین جا بود که سقای ما رفت
به سمت علقمه دریای ما رفت
پناه عصمت کبرای ما رفت
پی او گوشواره های ما رفت
فقط از علقمه یک مشک برگشت
حسین بن علی با اشک برگشت
همین جا بود که دل ها گرفت و ...
کسی روی تن تو جا گرفت و ...
سرت را یک کمی بالا گرفت و...
و از پشت سرت سر را گرفت و...
همین که بر گلویت خنجر آمد
صدای ناله ی زهرا در آمد
همین جا بود الف را دال کردند
تنت را بارها پامال کردند
ته گودال را گودال کردند
تو را با سم مرکب چال کردند
اگر خواندم قلیلت علت این بود
که یک تصویری از تو بر زمین بود
تو ماندی و کبوتر رفت کوفه
تو را کشتند و خواهر رفت کوفه
خودم در راه و معجر رفت کوفه
چه بهتر زودتر سر رفت کوفه
و گر نه دردها می کشت ما را
نگاه مردها می کشت ما را
بهاری داشتم اما خزان شد
قدی که داشتم بی تو کمان شد
عقیق تو به دست ساربان شد
طلای من نصیب کوفیان شد
خبر داری مرا بازار بردند
میان مجلس اغیار بردند
همین جا بود افتادند تن ها
همین جا بود غارت شد بدن ها
تمامی کفن ها، پیرهن ها
بدون تو کتک خوردند زن ها
همین جا بود گیسو می کشیدند
به هر سو دخترانت می دویدند
همین جا بود تازیانه باب گردید
رخ ما در کبودی قاب گردید
ز خجلت خواهر تو آب گردید
که معجر بعد تو نایاب گردید
سکینه معجر از من خواست اما
خودم هم بودم آن جا مثل آن ها...
ز جا برخیز غم خواری کن عباس!
دوباره خیمه را یاری کن عباس!
برای عزتم کاری کن عباس!
علم بردار علم داری کن عباس!
سکینه می کند زاری ابالفضل!
چه قبر کوچکی داری ابالفضل!
شاعر : #علی_اکبر_لطیفیان✍
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دشتی 🎼
👇