eitaa logo
امام حسین ع
17هزار دنبال‌کننده
389 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
⇦🕊ذکر توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ استاد حاج محمود کریمی↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ای یادگار حیدر کرار یاحسین ای سبط پاک احمد مختار یا حسین با پای جان به سایه ی پرچم رسیده ام بسپر مرا به دست علمدار یا حسین کابوس مشکلات شده زندگانیم مشکل گشای هرچه گرفتار یاحسین من از چه جا بمانم و نامت نیاورم وقتی بر آید از در و دیوار یاحسین چشمی بده که اشک بریزم به پای تو سوزی عطا نما که زنم جار یا حسین مردن کم است گو چه کنم من بر این عزا شأن عقیله و سَرِ بازار یا حسین باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است با هر نشانه میشود این اُمت امتحان ما را به فتنه ها تو نگهدار یا حسین * نگاهمان کردند که این حسینه را سرپناهمان کردند خراب بودیم وبه دولت شهدا روبه راهمان کردند درون این خیمه غلام آمده بودیم شاهمان کردند شدیم از خودشان، نگاه تا به لباس سیاهمان کردند به غسلی از گریه غبارروبی ‌و پاک از گناهمان کردند عزای مسلم را شروع نوکری این دوماهمان کردند شکسته بال وپرش نماند یک نفر از کوفیان دور و برش نه از هراس کسی که، کرده در به دریِ حسین در به درش *هی کمک خواستن برا دستگیری مسلم، پیغام داد چه خبره؟ یه نفر رو می خوای بگیری هی پیغام می فرستی بیست نفر کمکی بفرست ، پنجاه تا کمکی بفرست... پیغام داد امیر تو مگه خبر نداری، فکر میکنی ما رو به جنگ یکی از بقالای کوفه فرستادی اینا بنی هاشمن ترس با اینا بیگانه است.....* به جان خریده غم عزیز فاطمه را با تمام دردسرش حسین در راه است کند چگونه ز دار العماره با خبرش به فکر قافله است نه این که فکر خودش باشد و دوتا پسرش حسین جای خودش، گرفته دلهره چون زینب است همسفرش * حسین جان زمان آن برسد،حسین جان خبر من به کاروان برسد شد ه است کوفه یکی که با اسارت زینب به آب نان برسد حسین چقد سنگ اینجاست،خدا به داد اسیری کودکان برسد شود زمانی که برای بردن پیراهنی سنان برسد کجاست انگشتر غنیمتی که نمانده به ساربان برسد قرار شد با اسب جراحت تن بی سر به استخوان برسد نگفتم از شام هنوزمانده که روضه به خیزران برسد *امان از زخم زبان....صدا زد :مسلم چرا گریه می کنی؟ روز اول که اومدی کوفه فکر اینجاشو نمی کردی؟ برا ریاست اومدی؟ مسلم صدا زد:من اصلا برا خودم گریه نمی کنم، شما با من اینطوری رفتار کردید، وای به حال زن و بچه ی حسین... لباش خشک بود، یه ظرف آب آوردن دادن دست مسلم اومد آبو نوش جان کنه لبهای مبارکش پاره شده بود خون میان آب ریخت، آب مضاف شد آب رو کنار گذاشت، فرمود: خدا هم انگار دوست نداره من سیراب از دنیا برم.... عین همین ماجرا کربلا شد حسین که جان عالم فدای اربابمون با عباسش تو معرکه ی جنگ متمایل شدن به سمت فرات، آقا قمر بنی هاشم عرض کرد: آقا جان! تا اینجا که اومدیم من مراقبم شما یه لبی از آب تر کنید.... همچین که ابا عبدالله دست برد زیر آب، اومد آب بنوشه تیر زدن به زیر گلوی آقا، خون تو کف دست حسین ریخت آب مضاف شد،یه مرتبه یه نانجیبی می خواست اذیت کنه حسین رو، گفتن حسین نشستی آب بنوشی؟ ببین دارن به خیمه هات حمله می کنند....حسین به خیمه تشنه برگشت...* حسین من قرار شد سر من به کوفیان و سرتو به شامیان برسد قرار شد سر تو زیک مسیر بیاید که سنگشان برسد شکست دندانم هنوز مانده سر نیزه بر دهان برسد *اومد بالا سر حسین"شب اول یه روضه ی گودال" هرچی نگاه کرد دید جای سالم تو بدن نمونده؛ نیزه رو برد بالا......چنان زد.... نیزه شکست....*
. ذکر توسل و روضه جانسوز _ ویژۀ ایامِ شهادت امام باقر علیه السلام و مسلم بن عقیل علیه السلام_96_حاج محمود کریمی ↯ @emame3vom ┄┅═══••↭••═══┅┄ از شام تا هشام فقط نا امید شد پیش رقیه آخر سر روسپید شد از سَم گذشته بود، دلیل شهادتش این بود که مصائب زینب شدید شد جا داشت ای کاش بود عمهْ رقیه کنار او این درد هم به علت زهرش مزید شد روضه شنیدنی ست ولی پشت خیمه او دیده که گوشواره کجا ناپدید شد پا می‌کشید و حجره چو گودال سرخ گشت ازبس که محوِ روضۀ «او می‌کشید» شد پس می‌بُرید از بدنش درخیال خود تا اینکه ظهر نوبت «او می‌بُرید» شد او می‌بُرید و قصه به جایی رسید که سوم امام کرب وبلا هم شهید شد ⇦ شاعر:مهدی رحیمی او می برید و من می بریدم او از حسین سر،من از حسین دل... *قربون دست و پای میانِ ریسمانت برم،یا امامِ باقر! قربون سر شکسته ات میان کوچه ها و بازار،ای آقام.... جای ما الان بقیع خالیِ،امشب بشینیم بقیع برات گریه کنیم،دو سه شب دیگه هم،همه از بقیع بریم کوفه،تو حرم مسلم داد بزنیم،این شبا،شباییِِ که مسلم داره تو کوچه ها می گرده... سیدالشهدا فرمود:تو همه چیز بعد از عباس،مسلم...تو وفا،تو شجاعت.... میگه:دیدم از لای در مسلم نمیه شب تو کوچه ها داره میره،پاش اومد کنار یه سگِ ماده ای که بچه هاش رو داشت شیر می داد،سگِ ماده خیلی خطرناک تر از حیوانای درنده ی دیگه است،اونم بچه داشته باشه... سگ بلند شد مقابل مسلم نعره ای کشید،میگه:دیدم مسلم پلک به هم نزد،این مسلمِ... اراذل کوفه رو می گرفت،پرت می کرد رو بام ها،آخر خندق کندن،با هزار کلک مسلم رو دستگیر کردن... بعد همچین مسلمی زار زار گریه می کرد،طعنه بهش می زدن:چیه؟میخواستی رئیس بشی اینجا؟ می گفت: من گریه ام برا خودم نیست،گریه ام برا اینه شما نامردا نامه نوشتید حسین بیاد،نمی خواست بیاد،شما اصرار کردید،گفتید: باغامون سر سبزِ،بیابون هامون سرسبزِ،آقا نداریم بیا،نمی خواست بیاد،نامه نوشتید بیاد،بچه ی شیرخوارِ داره.... آی رفقا! مهمون کنید همدیگه رو،ولو به ارزون ترین خوراکی،آب،در دست ترین چیز،آبِ،گواراترین چیز،آبِ،دیگه آب دست همه میرسه،این همه نامه نوشتن....* از آب هم مضایقه کردن کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا *نیمه شب تو کوچه ها بچه های مسلم خسته شدن "محمد و ابراهیم"گفتن:بابا! مادیگه پاهامون درد گرفته...هی گوشه ی کوچه می نشستن،هی مسلم می گفت:پاشید بریم،خطرناکِ.... همه رفتن،درهارو بستن،خدا برا کسی غربت نیاره،خدا نیاره یه شهری همه بیان بگن: بیا خونه ی ما،قدمت بر چشم...چند روز بعد در رو به روت ببندن... بچه هارو آورد دَرِ خونه ی شریح قاضی،در زد،کیِ؟ منم مسلم بن عقیل،از پشت در گفت:مسلم! ما برا تو جا نداریم،گفت: من خودم نمیخوام بیام خونه ات،در رو باز کن،دو تا بچه هامو امانت بگیر،دختر علی،خانوم زینب وقتی اومد اینجا،بچه هامو بهشون بسپر...قبول کرد.. یه جوری بچه ها از بابا جدا شدن،بعد از چند لحظه دید دوباره در میزنن،کیِ؟ منم مسلم...گفتم برا خودت جا نداریم...فرمود: من خودم نمی خوام بیام داخل،دَم در یه بار دیگه بچه هامو ببینم... خیلی سختِ،قرار نبود شهادت هر دوتاشون رو ببینه،الله اکبر،جان عالم فدای اون آقایی که صدا زد:* بالا بلندِ بابا،گیسو بلندِ بابا *علی اکبر!* خرامان،خرامان می بری از تنم جان شهیدم کاکُلش در خون غلطونه شهیدم خفته بینِ خاک و خونه چشماتو قربون،زخماتو قربون افتادی رو خاک،ای قد و بالاتو قربون * امیرالمؤمنین،خدمت پیغمبر رسید،فرمود:آقا برا من دعا کن،پیغمبر فرمودن: "اَللهُم بِحَقِ عَلىٍ عِندَكَ اِغفِر لِعَلِىٍ !" خدایا به حق علی،علی رو ببخش، مولا عرض کردند:یارسول الله! این چه دعایی بود؟ فرمودند: آیا پیش خدا کسی بزرگوارتر از تو هست که او رو واسطه قرار بدم؟ خدایا بحق علی،مارو به مُحرم برسون،پیرهن سیاهِ ما آماده است،دیگ هامون آماده است،سیاهی های حسینیه رو زدیم،پرچم هامون آماده است،خدایا دلِ مارو آماده کن،الهی بحق امیرالمؤمنین فرج آقای مارا برسان..... ____________ .
۲ توسل به ابن عقیل علیه السلام اجرا شده شب اول محرم ۹۸ حاج سید محمد جوادی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ برایِ غربت مسلم همین بس یه زن تنها پناهِ من شد اینجا دیگه آب از سر مسلم گذشته خداحافظ عزیزِ قلبِ زهرا .. چی میاد اینجا به سرت پیشِ چشایِ مادرت غارت میشه پیرُهنت اسیری میره دخترت .. *اگه میای دیگه رقیه رو نیار .. اینا دستاشون سنگینِ حسین .. اگه میای دیگه شیرخواره رو نیار .. حرمله سه شعبه هارو آماده کرده حسین .. بازار آهنگرا شلوغه ..* میا کوفه که زینب خار گردد اسیر کوچه و بازار گردد میا کوفه که اکبر نوجوان ست علیِ اصغرت شیرین زبان ست صدام میارزه زانوهام میلرزه چشام از غصه‌ی چشم تو دریاست میاد روزی که بین چندتا نامرد سر پیراهن و عمامه دعواست .. جسم تو زیر دست و پا کنجِ تنور میره سرت با دست بسته عاقبت تنها میمونه خواهرت https://eitaa.com/emame3vom/26911 .
. توسل به ابن عقیل علیه السلام اجرا شده شب اول محرم ۹۸ کربلایِ معلی به نفس حاج حسن خلج •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ السلام علیک یا مولاناالمظلوم یااباعبدالله حسین .. سلام ما به محرم ، به حال خستۀ زینب به بی‌نهایتِ داغ ِ ، دلِ شکستۀ زینب از راه رسیدی ،مهمان ابی‌عبدالله هستی ،مهمان همین که از راه میرسه باید عرض سلام کنه .. سلام ما به محرم ، به مشک پارۀ عباس سلام ما به محرم ، به قد و قامت اکبر به آن گلوی خشکیده ، مؤذنِ زیر نیزه و خنجر سلام ما به محرم ، به گاهوارۀ اصغر برای جداشدن یک تار مو از سر غلامان و کنیزان این خانواده جا داره اولین و آخرین از غصه دق کنند ، چه برسه به این حرفا .. سلام ما به محرم ، به گاهوارۀ اصغر به اشک خجلت شاه و گلوی پارۀ اصغر یه حسینی بگو حس کن حرم نزدیکته ... یه حسینی بگو حس کن پشت خیمه گاه هستیم ... یه جوری شب اول اسم داداششُ صدا کن بذار دل زینب محکم بشه .. شب عاشورا گذاشتن و رفتن تو یه جوری داد بزن بگو بی بی جان ، من اومدم .. حسین .... فدای این ناله ها .. حسین جانم ، حسین جانم حسین جانم جانم جانم .. سلام ما به محرم ، به اضطراب سکینه سربسته عرض میکنم ، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ... شما انتخاب شده‌های خوده آقایید ، حتما یه حساب کتابی داری با ابی‌عبدالله که الان توی این مجلس نشستی ، حتما یه فهمی از آقاتون دارید که الان اینجایید ... جان ابی عبدالله منو مجبور نکنید از همین شب اول حرفای سخت سخت بزنم ... سلام ما به محرم ، به اضطراب سکینه به آن ملیکه که رویش ، ندیده چشم مدینه سربسته میگم ... اون خانومی که آفتاب روشو ندیده بود ، اون خانومی که ماهتاب روشو ندیده بود ، یه ده یازده روز دیگه ... ستارگان حرم را به ریسمان بستند ... این زمزمه ، این ناله ، خنک کن قلب حضرت زهرارو با ناله هات ... حسین .... خودت برای خودت روضه بخون ، زبون بگیر ، مگه تو داغدار نیستی ... حسین ... سلام ما به محرم ، به عاشقیِ زهیرش هر کدوم یه جور حرف زدن ... الله اکبر از این زهیر ... یه جمله طلایی گفته ... اگه اولین و آخرین عاشق این عالم بتونه همچین جمله ای به معشوقش بگه ... عرض کرد آقاجان ، اگر هزار بار کشته بشم ، دوباره زنده بشم ، دوباره میام دور سرت میگردم حسین جان ... اینو همتون شنیدید ، جمله بعدی رو نشنیدید بشنو ، برای خودت یادگاری نگه دار عرض کرد آقای من اگر هرچی بود توی این عالم بود و بس اگه دنیای آخرتی نبود ، قبر و قیامتی نبود ، بهشت و جهنمی نبود هم بازم من هزار بار دور تو می‌گشتم ... بازم دورت می‌گشتم و فدات میشدم آقا ... حسین جان زهیر رو چه خوب تربیت کردی آقاجان زهیر نمونه بود گذاشتی آقا جان این شب اول محرمی ، یه نگاه به دلهای ما بکن آقاجان ... سلام ما به محرم ، به عاشقی زهیرش به بازگشتن حرّ و عروج ختم بخیرش سلام ما به محرم ، به مسلم و به حبیبش قربون رفیقات برم حسین جانم ... قربون پیرمردات برم حسین جانم ، قربون جوونات برم حسین جانم ، قربون اونایی که قربون تو شدن برم حسین جانم ، قربون این آقایی برم که خیلی دوستش دارم ... کی ؟! سلام ما به محرم ، به مسلم و به حبیبش به عاشقیِ جوْن و به بوی عطر عجیبش توی کوچه پس کوچه های کوفه یکّه و تنها مونده ، چپ و راستو نگاه می‌کنه ، آی نوکرای ابی عبدالله ، گریه کنان امام حسین ، والله سر سوزنی غصه خودشو نداشت ، هی می‌گفت عجب کاری کردم نوشتم بیای ... کوچه به کوچه می‌روم و گریه می‌کنم از دست بی‌وفاییِ این قوم بی‌وفا گفتم بیا به کوفه ، پشیمان شدم حسین کوفه میا امام غریبِ قریب ها اینجا همه به فکر خرید لوازمند اجناسشان شده سپر و نیزه و کمان خیلی خسته‌ات نکنم شب اولی ... دیدم به دست حرمله تیر سه شعبه را کز دیدنش سراسر جانم شراره شد اینا آماده هستن تا شما بیای مهمون نوازی کنند دیدی وقتی یکی خبردار میشه از یه قضایایی، پیش‌قراول ، دیده بان وقتی جلوتر می‌ره خبردار میشه زود اطلاع میده آقا داری میای مواظب باش فلان جا کمین هست ،فلان جا لطمه میزنن ، اینا رسمشون اینه شروع می‌کنه همه موارد رو گفتن ، زودتر اطلاع میده.. آقا اینا رسمشونه مهموناشون رو سنگ‌بارون میکنن، مخصوصا به بچه یتیما رحم نمی‌کنند .. حسین .. ــــــــــــــــــ 👇
|⇦• و توسل به حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده شب اول محرم ۹۸ حاج حسین سیب سرخی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ چاووش ماتمه اومده وقت عزا دور هم جمع شدن باز هم گریه کنا دستامون و گرفت زهرای مرضیه از ما گریه کنا یعنی که راضیه   روضه ما رو شفا میده گریه ما رو جلا میده ماهِ محرم همه جا بویِ کربُبَلا میده ..   آقام آقام حسین حسین ..   *پرچم تو زدن آقاجان .. ولی غروب عاشورا یجور دیگه شد بر عکس شد ، چه غروبی درست کرد ..*   نزدیک تری از رگِ گردن به گدایت ماییم و طوافِ حرم کربُبَلایت هر جایِ جهان می نگرم نام تو آنجاست از هر نظر انگار شبیهی به خدایت   گشتیم تمامی جهان را و ندیدم شیرین ترُ دلچسب تر از شورِ عزایت در روز قیامت که جهان دور تو جمع است بگذار که ما نیز بیوفتیم به پایت   ای آنکه جهان تکیه به دستانِ تو داد است حالا چه شده تکیه زدی خود به عصایت با خود و سپر رفت به میدان علی اکبر از معرکه برگشت ولی بین عبایت دیدن ملائک همگی گوشه ی گودال آغوش گشوده ست خداوند برایت بر نیزه شدی قاری قرآن چه شکوهی ای آنکه دل از فاطمه میبرد صدایت   *بریم در خونه مسلم ابن عقیل .. حسین جان :* هر بلایی سرم آمد به فدایِ سر تو به فدای پر قنداقِ علی اصغر تو حاضرم بر سر بازار به خیرات روم ننشید پرِ خاکی به سر خواهر تو بر سر من همه تفریح کنان سنگ زدنند وای بر صورتِ چون برگ گل دختر تو از همین جا همه تقسیم غنائم کردند در کمین اند به تاراج برند لشگرِ تو ترسم این است که گرفتار شوی در گودال میشود با نوک نیزه زیر و رو پیکر تو هر تکانی که سرت بر سر نیزه بخورد باز تر می‌شود این پارگی حنجر تو  شاعر : قاسم نعمتی حــســـیـن ... ↫ https://eitaa.com/emame3vom/28310 .👇
. و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام به کلام حجت الاسلام ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ امشب شبِ باب الحوائجِ ، شبِ غریبِ روحی لک الفدا .. خیلی شباهت پیدا کرده به سیدالشهدا(ع) بعضی شباهات به امیرالمومنین(ع) یکیش رو امشب بگم خدمت شما عزیزان ، ان شالله به همین زودیا از نزدیک مرقدش رو زیارت کنیم .. آدم تو یه مسئله ای تو یه مصیبتی انقدر مصیبتی ببینه که به معصوم یه قدری نزدیک بشه .. این خیلی ویژگیِ .. مردم دورش جمع بودن فکر کردن الان حکومتُ میگیریم ، به پول و مکنت میرسیم . این قیامم وسیله کرده بود برای خودشون ، وقتی اوضاع برگشت یکی یکی از تو مسجد رفتن .. اینو شنیدید ، از مسجد اومد بیرون هیچ کسی دیگه نبود ، تنهایِ تنها .. حکومت در به در دنبالش بود بگیرتش ، سفیر امامه پس اگه کسی میشناختنش لوش میدادن .. کیا میشناختنُ و لو نمیدادن؟! ، اونایی که از پشت سرش تو نماز در رفتن .. ولی خیلی دور نرفتن وایسادن نگاهش میکردن اینا نقل کردن از مسجد اومد تو کوچه شانش اجلِ .. پرسه میزد بیخود از این کوچه به اون کوچه ..جایی نداشت بره .. تنها بود . اینو کی نقل کرده؟! یه نقلش از امام باقر علیه السلامِ یه نقلشم از یکی از فرماندهانی که خودش منصوب کرده و فرار کرده و از دور داره تماشا میکنه . نگاه میکردن میدیدن مسلم از این کوچه به اون کوچه حرکت میکنه .. همه ی وجودش اضطرابه .. یکی رو پیدا کنم به امام نامه بده پیغام بده .. اینا هم دارن نگاه میکنن .. این یه شباهته! اونایی هم که به امام نامه داده بودن تو کربلا داشتن تماشاش میکردن .. غربتشُ تماشا کردن .. از دور دارن مسلم رو نگاه میکنن .. این آقایِ ما مسلم ابن عقیل (ع) از این کوچه به آن کوچه .. دیگه خسته شد نصف شب ، قدیما جلو دربِ خانه سکو میذاشتن اهل خانه گاهی میومدن جلو در میشستن . اومد نشست ، آبرودارِ ، دامادِ امیرالمومنینِ .. شوهر خواهرِ سیدالشهداست .. یه پیرزنی درُ باز کرد بست ، باز کرد بست (اجازه بدید اینجور بگم دیدی یه وقت چهار تا جوان میان جلو خونه ت حرکتِ خلافِ هنجار انجام میدن ، از پنجره نگاه میکنی که بگی پاشید برید) دید نشسته ، گفت چرا اینجا نشستی ؟! من یه زنِ تنهام ، آبرو دارم‌، بدِ برو دنبالِ زندگیت ..بست درُ .. باز درُ باز کرد ، گفت مرد خدا خیرت بده نمیخوره بهت برو برا من حرف در میارن .. اسمت چیه ؟! کی هستی آخه؟! گفت من مسلم ابن عقیلم تو کوفه کسی رو ندارم .. تویِ این شهر مردتر از طوعه پیدا نشد .. گفت مسلم ابنِ عقیلی؟! سفیرِ حسین ؟!.. اهلِ تقوا بود یه اتاق جدا مسلم رو اسکان داد ازش پذیرایی کرد ، لو رفت مسلم .. حالا کی لو داد پسرِ طوعه لو داد یا همونایی که از دور داشتن نگاهش میکردن .. کوچه شلوغ که شد دید حیفه این طوعه و خانه اش آسیب ببینه اومد بیرون ، نوشته اند یه صبح تا ظهر جنگید یه نفر آدم چقدر به امام حسین شباهت پیدا کرد یک تن مقابل لشکر ایستاد .. طعنه زدن ،خندیدن ،تیر زدن ،از بالای پشت بام سنگ زدن ، لبِ مبارکش شکافت .. من هرجاش رو بخوام گریز بزنم با کربلا نسبت برقرار کرد.. تشنه ست .. یک صبح تا ظهر جنگید دیگه خونی نماند به این بدن .. اینا گفتن امان بهت میدیم .. گفت شاید امان بدن بتونم یه فرصتی پیدا کنم یکی رو بفرستم سراغِ سیدالشهدا (ع) .. قبول کرد دستاشُ ببندن از اینجا به بعد شباهت با امیرالمومنینم پیدا کرد .. برا غربتت بمیرم که تو اون وضع عبیدالله ملعون داشت ناسزا میگفت مسلم میگشت به کدومِ اینا میشه یه جمله وصیت کرد .. زینب داره میاد، خیلی شباهت به سیدالشهدا علیه السلام پیدا کرد ، توانشُ ندارم بگم ، به امیرالمومنینم شبیه شد ، غریب شد دستاشُ بستن ،به یه زن پناه برد .. تویِ کوفه هیچ کس جز یک زن ازش حمایت نکرد ، یا زهرا .. وقتی ریختن تو کوچه هیچ کسی جلو نیامد .. فقط یه زن آمد جلو .. یه جمله دیگه بگمُ شما رو به خدا بسپرم .. اسم حضرت زهرا سلام الله رو میبرم به ما روزیِ اشک بده .. يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا .. به امیرالمومنین گفتن این خلیفه هر کسی رو که دو سال حکومت میکرده بر میداشته اموالشُ میگرفته .. از اموالِ قنفذ چیزی کم نکرده .. صورت امیرالمومنین خیس شد .. فرمود اون لحظه ای که همه تماشا میکردن منو دوره کردن دستامُ بسته بودن ، فقط او بود که نگه داشته بود .. این جایزۀ اون ضربه ای هست که دستِ فاطمه م رو کوتاه کرد
. آشنا شد سفیرِ تو.. و توسل جانسوز به سفیرِ دشتِ کربلا حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه به نفسِ حاج حسن خلج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ در بهارم، خزون می زنه رنگ زردی آشنا شد، سفیرِ تو با کوچه گردی زار و بی کس، میزارم سرم رو رو دیوار تویِ کوفه، نمونده بجز طوعه مردی گرد غم به رویم نشسته دست کینه دستامُ بسته سنگاشون لبم رو شکسته آقا آقا ، میا میا .. جونم آخر می شه فدات حیف از تو و کبوترات برگرد میشه رونیزه ها جات *آقایه گزارش بدم ازوضعیت این شهر * کشتن تو، شده آب خوردن براشون سوی حنجر، گرفته شده خنجراشون حرفِ معجر، النگو و خلخاله اینجا از برایِ جهیزیه‌ی دختراشون هرچی داشتن دادن تیغُ نیزه خریدن واسه زینب لباس اسیری بریدن تیر و نیزه کنارِ امون نامه هاشون نقشه‌ی شوم واسه چشم سقا کشیدن روخاکا می مونه پر تو بعد ساقی لشگر تو آواره میشه خواهر تو جون زهرا، میا میا .. سمت این قوم بی حیا رحمی کن بر جوون لیلا *همه جمع شده بودن پایین مناره یکی میگفت آزادش میکنن .. یکی می گفت زندانش میکنن .. یکی می گفت اعدامش میکنن .. تو این حرف ها بودن یه وقت دیدن یه بدن بی سری ازبالایِ دارالاماره به سمت خاک کف کوچه .. ــــــــــــــــــ 👇
. و توسل به سفیرِ دشتِ کربلا حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه به نفسِ کربلایی سید رضا ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ دلشوره دارم پسر عمو ببین که دست و پام می لرزه خودم شنیدم که می گفتن سر حسین چقدر می ارزه داری میای اگه میشه نیا تو رو جون مادرت می دونی که اینا دارن نقشه برای انگشترت آرزوشون همینه که بسوزونن دل خواهرت ای وای، اَمون از این زمونه مسلم داره آروم می خونه حسین حسین حسین .. کوفه میا سالارِ زینب .. ــــــــــ وقتی که پام رسید به اینجا چیزی به جز کینه ندیدم از بس برا تو گریه کردم ببین آقا نفس بریدم برای تو پسر عمو جونم و قربونی آوردم فدا سرت آقایِ من هر جایی که زمین می خوردم آروم آروم زیر لبم فقط اسم تو رو می بردم چشام دیگه کاسۀ خونه مسلم داره آروم می‌خونه ای وای، اَمون از این زمونه مسلم داره آروم می خونه حسین حسین حسین .. کوفه میا سالارِ زینب .. ــــــــــ حالا برات روضه می خونم لحظۀ آخرم رسیده کاشکی برات خبر بیارن مسلم تو کوچه ها چی دیده نبودی تو ببینی که مهمونتُ دوره می کردن برا گلوی اصغرت دنباله حرمله می گردن خدا کنه جلو چشات به اشک بچه هات نخندن کوفه، با ما نامهربونه مسلم داره آروم می خونه ای وای، اَمون از این زمونه مسلم داره آروم می خونه حسین حسین حسین .. کوفه میا سالارِ زینب .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ _ شب اول محرم ✼═══┅┅═══✼ السَلامُ علیکَ یامَظلوم یاغَریب یاعَطشان یااباعَبدالله اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ زنده ماندم شبِ غمت آمد ماه شبهایِ ماتمت آمد ساعتِ کارِ گریه کردن شد فصلِ بارانِ نم نمت آمد *نمرده ام ... محرمتُ دیدم ... ارباب ...* حضرتِ یاس ناله سر دادُ بویِ سیبِ مُحرَمت آمد مادرت گریه کن صدایم کرد گفت شبهایِ محرمت آمد من شنیدم که اشک مرهمِ توست کشتۀ اشک مرهمت آمد بوی پیراهنی که غارت شد تا حوالیِ پرچمت آمد ... دلِ من را به کربلا ببرید تا فرآسویِ نیزه ها ببرید *چقد دلم تنگ شده بود برا لباس مشکیام ... چقدر غصه میخوردم آیا زنده میمونم ماهِ محرمُ ببینم یا نه ... الحمدلله بودم کتیبه ها رو ، رو در و دیوارِ شهر دیدم ...* باز این چه شورش است که درخلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است آمدم تا که نوکرت باشم نذریِ پایِ منبرت باشم منت توست بر سرم وَرنه من که هستم که یاورت باشم ! اِذنِ گریه بده به چشمم تا زخمیِ زخمِ پیکرت باشم ... *قربونِ اسمت ... قربونِ این زائرات ... قربونِ اونایی که اومدن عرض ادب کنن ... میگم و میگذرم یا اباعبدالله ، قربونت برم که اینقدر اسمت مثلِ عسل شیرینِ ... مادرش هم همین جور صدا میزد میگفت : حسین جان ... حسین جان ... (خسته نشی از این حسین گفتنت ... ) یااباعبدالله اجازه بدید چند خط روضه مو بخونم شب اولیِ زیاد اذیتت نکنم ...* اینجا کسی برایِ تو پا در رکاب نیست کابوس هاس در نظرِ من که خواب نیست یک مرد نیست تا که بگوید به کوفیان که کشتنِ حسین به قرآن ثواب نیست یک مشک بهرِ روزِ مبادا نگاه دار در کربلا برایِ علی اصغر آب نیست حسین .... این قدر نیزه دیده ام اینجا که روشن است دیگر شمار زخمِ تنت در حساب نیست از سنگهایِ مردم این شهر خوانده ام قرآن رویِ نیزۀ تو بی جواب نیست برگرد یاحسین که دستِ سه ساله ات آنقدر کوچک است که تابِ طناب نیست اینها همه کنار به این فکر میکنم اینجا کسی حسین به فکرِ حجاب نیست *به قدری قوی بود مسلم ، اما وقتی دستگیرش کردن ، دیدن آروم آروم داره اشک میریزه ... چشماش بارونی شده ، گفتن نَمردیم گِریَتو دیدیم ... غرورِتو شکستیم ... یه وقت دیدن مسلم داره حرف میزنه ، ببینن چی میگه ، گفت آره ، گریه میکنم ، اما گریه ام برایِ این نیست دستامُ بستن ... گریه ت برایِ چیه ؟ فرمود گریه ام برای اون خانمیِ که یه روزی با یه عده زن و بچه واردِ کوفه میشه ... (یه بیتِ قدیمی بخونم): هرچه خواهید مرا سنگ زنید لیک یک سنگ به زینب نزنید ... مسلمُ آوردن بالا دارُالاماره ... لب بریده شده ... موها خاکی ... لباس پاره پاره ... دستارو از پشت بستن .... گفت یه مقدار به من آب بدید ، کاسۀ آب رو جلو دهانش گرفتن هرچی میخواست بخوره خونِ دهانش با آب آمیخته می شد ... لب نزد ... گفت حتما حکمت داره ... آره ، اربابتم قراره تشنه جون بده .... مردم پایینِ دارُالاماره ایستادن ، یکی میگه الان آزادش میکنن ، یکی گفت زندانش میکنن ، یکی گفت میکشَنِش ، همه اینا حدس ها بود اما نامردا یک کاری کردن یه ولوله ای تو مردم بلند شد ... یک وقت دیدن مسلمُ از بالا دارُالاماره پایین پرت کردن .... نمیخوام اذیتت کنم تو روضه ، اما یک وقت دیدن وسطِ جمعیت یه پیرزنی اومد هی میگه آقای من کجاست ؟؟ ... مهمونِ یک شبۀ منو کجا بردن ؟؟... گفتن طوعه ، مسلمُ بردن بازارِ قصابا .... بدنِشو تو بازارِ قصاب ها آویزون کردن ... اینقد به سر و صورتش زد ... زودی روضه رو بگم جلو برم ... این کوفه یک زن داشت خیلی با محبت بود ... یکی همین طوعه بود هی میگفت چه کردید با مهمانِ یک شبۀ من ... با سفیرِ حسین ... یه خانمِ دیگه هم بود به همۀ مردایِ کوفه می ارزید ... نیمه شب از خواب بلند شد ... زنِ خولی رو میگم ، گفت خدا من دمِ غروب تنورُ خاموش کردم ، این چه نوریِ به آسمان می تابه ؟؟... همچین که از حجره بیرون شدم ، نزدیک شدم ، یه وقت دیدم هودجی بینِ زمینُ آسمان پایین اومد ... چند تا خانم مُجلَله ... هرکدومشون برای خودشون عظمتی دارن ... اما همشون دورِ یه خانمی رو گرفتن گفتم ببینم این خانم کیه ، دیدم یه خانمی قد خمیده اومد جلو تنور ... دستشو دراز کرد سرِ بریده آقامو بغل کرد ... هی میگفت مادر کی رَگایِ گردنتو بریده ؟؟ ... .... .
shahadat_Moslem_Alimi_2.mp3
1.16M
و توسل به سفیرِ دشتِ کربلا حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه به نفسِ کربلایی حمید علیمی•✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کوفه نیا حسین .. برات نوشتم که بیای آقا کوفه نمیکنه بهت وفا منو زمین زدن چه بی هوا حسین .. با تیغ و نیزه ها .. منو زدن خونی شده لبم برا حرم در تاب و در تبم دلواپس رباب و زینبم حسین .. کوفه نیا کوفه پر از نیرنگه تو دست بچه هایِ کوفه سنگه اینجا سرکُشتنت آقا جنگه حسین .. ــــــــــــــــــ
. و توسل به سفیرِ دشتِ کربلا حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه به نفسِ سید رضا نریمانی•✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ نوکرا پرچم می زنن از تو فقط دم می زنن این شبا قید همه رو برا محرم می زنن .. مادرا از غم میمیرن دخترا هم یاد میگیرن باز پسرا با پدرا به مجلسِ روضه میرن باز دل نوکرا خونه مشکی پوشیده هر خونه مادر مظلومی داره روضه‌ی گودال می خونه روضه بخون .. روضه بخون روضه بخون از قمرت از پاره های جگرت مسلمُ این جور می زدن وای به حالِ پسرت غریبِ مادر .. غریبِ مادر .. بخون که مسلم همونه که زار و بی یار می مونه روضه مسلم روضه‌ی غربت اربابمونه کوفیا عهدُ میشکونن رو حرفشون نمی مونن مسلمُ تنها و غریب تو کوچه ها می گردونن توی کمین نشستنُ دندونشُ شکستنُ این کوفیا خوب بلدن دستایِ مظلوم بستنُ روضه بخون .. روضه بخون .. روضه بخون از کربلا بگو حسین کوفه نیا کوفه نیا که این مسیر می رسه به شامِ بلا .. غریبِ مادر .. غریبِ مادر .. خوندم از این رسمِ جنون پیکرِ مسلم غرقِ خون بالای دروازه‌ی شهر دلش برا تو نگرون دل نگرونِ سرته فکر تو و دخترته کوفیُ بی حیا دیده دلواپسِ خواهرته میگه ببار ای بادِ خزون سلام به آقام برسون بگو که زینبُ نیار روضه رو از چشام بخون روضه بخون .. روضه بخون .. روضه بخون از لبِ آب روضه‌ی آب واسه رباب روضه بخون که جون بدیم از غمِ مجلسِ شراب غریبِ مادر .. غریبِ مادر .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. ┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•هزار و سيصد و هشتاد سال... / و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم ۹۹به نفس سیدمجیدبنی فاطمه ●•┄༻↷◈↶༺┄•● "اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحْمَةَ اللهِ الْوَاسِعَه" "یٰا بابَ النِّجاةِ الاُمَّه" هزار و سيصد و هشتاد و چند سالِ تمام براي ماتمِ تو گريه كرده ايم مُدام هزار و سيصد و هشتاد سال،سينه زني هزار و سيصد و هشتاد سالِ ناآرام هزار و سيصد و هشتاد سال، مي گذرد كسي نديده به حزن و عزايِ تو اتمام هزار سال ندیده و هرگز کسی نمی‌بیند غمی فراتر از این ماتمِ تو در اسلام هنوز هم که هنوز است ما عزاداریم و هست پرچمِ سرخِ تو بر سَرِ هر بام *گفتيم هر جور شده سر دَرِ خونه هامون رو پرچمِ تو مي زنيم،ملائكه شاهد باشيد ما دست از حسين بر نمي داريم...* که گفته است حسینیه‌ها شود تعطیل؟! که گفته روضه و غم را دگر کنید تمام؟! تمامِ دلخوشی ما همین مُحرمِ توست بدونِ بزمِ عزا خوب نیست این ایام به شرط این که بهانه به مُغرضان ندهیم به وقتِ روضه و گریه و یا دَمِ اطعام به لطف مادر سادات گریه خواهیم کرد دوباره یاد غریبیِ اهلِ بیتِ امام به یاد غربتِ جسمی که بود روی زمین رسید خواهر مظلومه‌اش در آن هنگام و داد زد که مگر یک نفر مسلمان نیست میانِ این همه بی‌غیرتِ نمک به حرام جواب دخترِ خیر النساء که هلهله نیست حیا کنید نگویید این همه دشنام *اي حسين..الحمدالله شبِ اول رو ديدم،حسين جان! خيلي دلم برات تنگ شده بود،همه حتي بچه هاي كوچيك هم دل نگرونِ محرم بودن،ميگفتن: ما محُرم چه كنيم؟حسين جان! ما جوري تربيت شديم نمي تونيم از شما جدا بشيم، خدا اون روزي رو نياره،شب بشه يا شبي صبح بشه،من اسمِ تو رو نيارم،چقدر دلواپس بودم،مي گفتم:خدايا! آيا من مُحرم زنده ام؟ امشب همه ي ما بدون استرس نشستيم اينجا روضه گوش ميديم، همه چيز فراهمه برامون، اما من برا بچه هات بميرم حسين،كه هي استرس داشتن،هي ميگفتن:بابا! مگه قرار نبود بريم كوفه مهماني؟ بابا! اين لشكري كه جلويِ مارو گرفته چرا هي نيزه هاشون رو به هم نشون ميدن؟ ــــــــــــــــــ 👇
. |⇦•باور نمی کردم... / و توسل به باب الحواج حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم ۹۹به نفس سیدمجیدبنی فاطمه ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *يا مسلم بن عقيل! گفت: هر موقع كارد به استخون رسيد بريد دَرِ خونه اش،خدا نياره آدم به يكي وعده بده بگه: بيا، اما كارها رديف نباشه، مسلم تو كوچه پس كوچه هاي كوفه مي گشت، هي دست رو دست ميگذاشت،هي مي گفت: مسلم كاش دستت مي شكست نامه به حسين نمي نوشتي بگي بيا..* باور نمی کردم گذرها را ببندند من را که می بینند درها را ببندند خورشید بودم زیر نورِ ماه رفتم جان خودت تا صبح خیلی راه رفتم در شهر کوفه کوچه گردی کم نکردم این چند شب یک خواب راحت هم نکردم من شیر بودم کوفه در زنجیرم انداخت این کوچه های تنگ، آخر گیرم انداخت امروز جان دادم اگر، جانت سلامت دندان من افتاد، دندانت سلامت حالا که می آیی کفن بردار حتماً ای یوسف من! پیرُهن بردار حتماً حالا که می آیی ستاره کم بیاور با دخترانت گوشواره کم بیاور حیرانم اما هیچکس حیران من نیست باور کن اینجایی که دیدم جای زن نیست اینجا برای خیزران، لب را نیاری آقا خدا ناکرده زینب را نیاری اصلا ببین گُل ها توان خار دارند؟ پرده نشینان طاقت بازار دارند؟ من راضی ام انگشتر من را بگیرند وقت کنیزی، دختر من را بگیرند : علي اكبر لطيفيان *ريختن مسلم رو گرفتن، همچين كه گرفته بودن،ديدن حضرت آروم،آروم داره گريه ميكنه،گفتن:مسلم! تو يه مرد جنگي هستي،بالاخره اشكت رو ديديم،گفت: گريه ام برا خودم نيست،گريه ام، برا اون آقايي است كه براش نامه نوشتم، گفتم:بيا...گريه ام برا اون آقايي است كه با زن و بچه اش مياد،چه به روز زينب ميارييد؟ لبش بُريده،بدن زخمي،آوردن بالا دارلاماره،گفت:جگرم داره از تشنگي ميسوزه. كاسه ي آب جلو داهنش گرفتن،دستش بسته بود،همچين كه خم شده آب بخوره،خونِ دهانش با آب آميخته شد،نتونست آب بخوره،چه سرّي است بين عاشق و معشوق؟ از همون بالايِ دارالاماره صدا زد:" صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ" آي مَردم! شما هم از هيمنجا بگيد:" صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ" مگه حسين جوابِ سلام نميده؟ هر كي تو اين عالم سلام بده،جوابش رو ميده،ميدوني جوابِ مسلم رو كي داد؟ وقتي تو گودال افتاد،همچين كه اين تيرها تو بدنش بود،مي غَلتيد رويِ خاك، تيرها تو بدنش مي شكست، دست ها ميلرزه،نيزه ي غريبي رو زمين زد،آروم آروم خودش رو بالا آورد،ديد كسي نيست ياري و كمكش كنه،همونجا صدا زد: كجايي مسلم؟كجايي عباس؟ از همين جا تو هم صدا بزن، دستت بياد بالا، بلند صدا بزن: ياحسين 👇
. |⇦•بِسمِ رَبِّ النُّور.. و توسل به حضرت ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم ۹۹به نفس حاج ●•┄༻↷◈↶༺┄•● بِسمِ رَبِّ النُّور، رَبِّ العِشق، رَبِّ العالمین بِسمِ احمد ، بِسمِ زهرا و امیرالمؤمنین بِسمِ رَبِّ الجود، بسم مجتبی، بسم کریم بِسمِ ثارالله، بِسمِ الله رَحمنِ الرَّحیم السلام ای بهترین ماه، ای مُحرم السلام السلام ای بهترین ارباب عالم، السلام از تو ممنونم که از غم راحتم کردی حسین با تمامِ روسیاهی دعوتم کردی حسین تا شدم مجنونِ تو، عقلم دو چندان رشد کرد در محرم نورِ ایمانم فراوان رشد کرد ذره ای هستم که از مِهر شما آکنده ام شک اگر کردم به درمانِ شما شرمنده ام آنکه اهلِ حرف بود و در عمل جا زد منم آنکه دائم پایِ عشقت رنگ می بازد منم تو همان آقایی و روضه همان بيتُ الشفاست گریه بر داغِ تو بر هر دردِ بی درمان دواست هست مدیون تو سر تا پا وجودم یاحسین بی نگاهت صد کفن پوسانده بودم یاحسین واجبِ عینی است، گریه قابل تبدیل نیست کعبه هم تعطیل باشد، روضه ات تعطیل نیست می شود این روضه ها بی سایبان هم برقرار برتر از عرش است، روضه سقف می خواهد چه کار چادر زهرایِ اطهر سایبانِ روضه هاست بانویِ پهلو شکسته میزبانِ روضه هاست ما تأسّی می کنیم امسال بر بانو رباب سینه زن خواهیم شد حتی به زیرِ آفتاب فاصله فرقي ندارد بهرمان بي اختيار گریه باید کرد مثل مادرانِ داغدار *امام صادق عليه السلام فرمود: "نوحوا عَلَی الحُسین، نوحَ الثَکلی عَلَی وَلَدَها" برا جَدِّ ما مثه مادراي جوان مُرده گريه كنيد...* گریه های مادرانه یادگارِ فاطمه است روضه خواندن کار ماها نیست، کارِ فاطمه است : علی ذوالقدر *اگه ميخواي خوب گريه كني برا امام حسين، اين چند روز مواظب چشمات باش، به هر چيزي نگاه نكن، زيارت عاشورا رو بخون برايِ سلامتيِ هر كي كه داره پرچمِ ارباب رو بالا نگه ميداره، برا همه دعا كنيد... شبِ اول، شبِ مسلم بن عقيلِ، با اذن حضرت مسلم واردِ دهه ي اول محرم ميشيم، هجده هزار نامه دادن به امام حسين كه ما بزرگتر نداريم، ما امام نداريم، ما رهبر نداريم، آقا فرمودند: من مي فرستم برادرم رو، پسر عموم رو، شخص قابلِ اعتمادي رو، اِبنِ عقيل رو... حضرت مسلم حركت كرد، هزاران نفر اومدن استقبال،لذا وقتي اوضاع رو ديد نامه نوشت برا امام حسين، نوشت: ميخواي بياييد بيا... اما چيزي نگذشت، قول پست و پول باعث شد دورِ مسلم رو خالي كردن، حالا مسلم تك و تنهاست.* ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ۱👇
• تو اين شهر غربت.. و توسل به حضرت ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده شبِ اول محرم ۹۹به نفس حاج مجتبی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● تو اين شهرِ غربت كسي رو ندارم رو خاكِ غريبي اگه سر ميذارم نبودي ببيني چه سنگِ دلاشون من و راه ندادن تويِ خونه هاشون غريب و پريشون و بي هم نفس دارم بي تو فكرِ اَجَل مي كنم يه گوشه تو اين شهرِ پستِ دو رو بي تو زانوهامُ بغل مي كنم حسين جان، حسين جان حسين جان،حسين... چه قلباي سنگي، چه چشماي هيزي آخه دخترِ تو، كجا و كنيزي حالا كه ميآيي، نيار دخترات رو بكش رويِ اصغر، حسين جان عبات رو مي بينم گوشايِ بي گوشواره رو رويِ نيزه ها رأسِ شيرخواره رو بميرم ربابت رو اين ميكُشه ببينه تو بازار گهواره رو حسين جان، حسين جان حسين جان،حسين... كجايي ببيني كه دستامُ بستن تويِ كوچه هاشون سرم رو شكستن من و تشنه بردن رو دارالاماره تنم رو كشيدن به ميخِ قناره قرارِ ما باشه وروديِ شهر همونجا رويِ مركبِ نيزه ها همونجا كه خواهرِ تو مياد ميونِ نظرهايِ نامحرما *آيت الله فاطمي نيا مي فرمايند: خانم ها بايد برا حضرتِ مسلم داد بزنن، چون هر كسي تويِ كربلا رو زمين افتاد، زنها از تو خيمه ها بيرون اومدن، برا اون شهيد ناله و عزاداري به پا كردن، اما وقتي حضرت مسلم از بالايِ دارالاماره پايين افتاد زنهاي كوفه لياقت نداشتن براش گريه كنن... شهادت شهدايِ كربلا خيلي شباهت به امام حسين داشت، اما شهادت حضرت مسلم يه شباهتي به امام حسين داشت، كه بين بقيه شهدايِ كربلا نبود، همه ي شهدايِ كربلا تشنه شهيد شدن، ارباب ما هم تشنه شهيد شد، حضرت مسلم هم تشنه شهيد شد، خوب اين شباهت بين همه بود، اگه حضرت مسلم از بالايِ دارالاماره افتاد، شهدايِ كربلا هم از رويِ مركب افتادن، اما يه شباهت بود فقط بين حضرت مسلم و ارباب بي كفن بود، حضرت مسلم كه افتاد رو زمين هيچكي نبود بياد سرش رو به دامن بگيره، تو كربلا هر شهيدي رويِ زمين افتاد ارباب اومد بالا سرش، برا اون غلام سياه هم اومد، غلام سياه تعجب كرد، ديد يه نفر داره سر رو به زانو ميذاره، چشماش رو باز كرد ديد پسرِ پيغمبرِ،حُر وقتي رويِ زمين افتاد فكرش رو هم نميكرد وقتي چشماش رو باز ميكنه سرش تو بغلِ امام حسين باشه، اما اربابِ ما وقتي رويِ زمين افتاد، هيچكي نبود بياد سَرِ اربابِ مارو به دامن بگيره، يه نفر اومد كاش نيومده بود...* او مي نشست و من مي نشستم او رويِ سينه من در مقابل او مي بُريد و من مي بُريدم او از حسين سر ، من از حسين دل *ناله بزن بگو: حسين!....* ــــــــــــــــــ ۲
. |⇦•از سرِ شب، غربت و .. و توسل اجرا شده شبِ اول محرم ۹۹به نفس سید رضا نریمانی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ» اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ.. از سرِ شب، غربت و دلشوره‌ام بسیار شد غصۀ یک عمر، بین سینه‌ام انبار شد خواب بودم، غافل از احوالِ خود، تا ناگهان با صدای ناله‌ای محزون، دلم بیدار شد ناله می‌فرمود:« یا عَطشان... بُنیَّ یاحسین» از همین ناله، دو چشم عرشیان خونبار شد چشم وا کردم لباسِ غرق خون دیدم به عرش تا نظر کردم بر آن، از گریه چشمم تار شد شاعر: *هر کسی سفر میره یه سوغاتی میاره .. همچین که کاروان رسید مدینه هر کسی سفر میره یه سوغاتی میاره .. یه مرتبه دیدن بی بی شتابان رفت بالا سرِ قبرِ رسول الله .. دیدن یه بقچه در آورد .. از تو بقچه یه پیراهن غرق در خون و پاره پاره رو درآورد .. بعضیا تعجب کردن این چیه بی بی از تو ساروق بقچه درآورد یه مرتبه پیراهنُ رو دست گرفت .. این پیراهنِ داداشمِ .. اینا جای نیزه و شمشیر و نعل اسباست که رو بدنِ داداشم تازوندن .. ــــــــــــــــــ 👇
. |⇦• کوفه دلبستگی اش را .. و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل ویژه ایام مسلمیه و شب اول محرم به نفس حاج حسین سازور* •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ کوفه دلبستگی اش را به تو ابراز نکرد در زدم خانه به خانه، احدی باز نکرد خسته از راه، دعا کن به دو راهی نخورد هیچ مردی به در بسته الهی نخورد غیر از این طوعه در این شهر ندیدم مردی کاش می شد به تو پیغام دهم برگردی کاش می شد به تو پیغام دهم: کوفه نیا به علی اصغر شش ماهه قسم کوفه نیا دیدن حرمله دلشوره به جانم انداخت جملۀ «کوفه نیا» را به زبانم انداخت پینۀ مُهر به پیشانیِ شان توطئه بود قول این طایفۀ چرب زبان توطئه بود پشتِ پایِ بدی از دوست نماها خوردم زخم از نیزۀ تکفیر به فتوا خوردم ان شالله بریم کنارِ حرمش اونجا عرض ادب کنیم .. سر به دیوار غریبی نگذارم چه کنم!؟ دست دشمن پسرانم نسپارم چه کنم!؟ کوچه گردی شده کارم،همه رفتند حسین! راه برگشت ندارم،همه رفتند حسین! حقِ اولاد علی نیست چنین بی مِهری گریه ام بند نمی آید از این بی مِهری روضه هایم به تو بسیار شباهت دارد اشکم از غربت گودال شکایت دارد در دلِ خاک،دلم خون جگرت می ماند سرِ دروازه سرم منتظرت می ماند سرِ دروازه رسیدی،طلب باران کن با لب تشنه مرا فاتحه ای مهمان کن غم نخور ! چون که شنیدی به پرم سنگ زدند به فدای سر زینب به سرم سنگ زدند شاعر: وقتی میان گودال افتاد از هر طرف نیزه بارانش کردن .. اما تفاوت از اینجا به بعدِ .. مسلم رو دست بسته و خاک آلود از گودال بیرون آوردن اما ابی عبدالله دیگه از گودال بیرون نیامد .. وقتی وارد دارالاماره شد، سلام نکرد؛ گفتن چرا به امیر سلام نمیکنی؟ گفت امیری حسین و نعم الامیر .. یا مسلم ابن عقیل .. ای کشتۀ بی وفایی ها .. حضرت رو بردن بالای بام دارالاماره، رو کرد سمتِ مکه یه سلامی به ابی عبدالله داد ..بعضیا فرمودن در همان سلام دادن، نانجیب سر از بدن مسلم جدا کرد .. مردم کوفه پایین دارالاماره اجتماع کرده بودن و دربارۀ مسلم گفت و گو میکردن .. اُف بر شما مردم بی غیرت .. میانِ همهمۀ مردم یه وقت یه صدای مهیبی به گوش آمد .. نگاه کردن دیدن یه بدنِ بی سر از بالای دارالاماره رویِ خاک افتاد .. ای حسین .. امام زمان ببخشید .. بعضیا گفتن اراذل کوفه خبردار شدن، ریسمان به پایِ مسلم بستن .. بدنُ خاک کشیدن تا بازار قصابا بردن .. بدن رو به قناره آویزان کردن .. اینجا به بدنِ سفیرِ ابی عبدالله بی حرمتی کردن .. صلی الله علیک یا اباعبدالله .. با بدنِ اربابتون چه کردن .. امام رضا فرمود جد ما رو فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ منابع: بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۸۱ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۵۰ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ص۵۳-۶۳ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۶۵ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۶۲ عیون اخبار الرضا علیه السلام ۱، ۲۹۹ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
‍ . |⇦•رویاشم قشنگه ،ببینم گنبد داری .. شهادت علیه السلام و ایام به نفس حاج ابوذر ●━━━━━━─────── رویاشم قشنگه ،ببینم گنبد داری صحنای قشنگی ، شبیه مشهد داری روی قبر خاکیت،یه دونه مرقد داری زائر بی حد داری .. بی قرارم .. تویی قرار قلب زارم من به جز تو .. آخه مگه کسی رو دارم آرزومه .. سر رو ضریح تو بزارم من با یاد روضه هات گریه میکنم برات امشب میزنم صدات ... یا مولا امام باقر (ع) بازم روضه داری، داره چشمات میباره یاد کربلا و، یاد داغ گهواره چشمات خونِ واسه، گلوی پاره پاره دخترای آواره .. با جسارت .. گوشواره ها میرن به غارت آه از این غم‌ .. رقیه میره به اسارت بعد بابا .. یه شب نداره خواب راحت وای از اون همه بلا دست زجر بی حیا سیلی های بی هوا .. یا مولا امام باقر (ع) شاعران: سفیر حسینم‌ اما، اسیر دیار غم‌ها طعنه میزنن به مسلم، آدمای بی سروپا میگن مرد گریه نمیکنه میگن مرد ناله نمیزنه أهای مردم‌ خدا میدونه چه آتیشی تو‌ دله منه گریه میکنم برا حرم‌ گریه میکنم برا حسین کاشکی به أقام یکی میگفت سمت کوفیا نیا حسین حسین میا به کوفه، کوفی وفا ندارد کوفی بی مروت شرم‌ و حیا ندارد آبروی دوعالم .... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. •|⇦دلشوره دارم پسر عمو.. ابن عقیل سلام الله علیه به نفسِ کربلایی سید رضا نریمانی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ دلشوره دارم پسر عمو ببین که دست و پام می لرزه خودم شنیدم که می گفتن سر حسین چقدر می ارزه داری میای اگه میشه نیا تو رو جون مادرت می دونی که اینا دارن نقشه برای انگشترت آرزوشون همینه که بسوزونن دل خواهرت ای وای، اَمون از این زمونه مسلم داره آروم می خونه حسین حسین حسین .. کوفه میا سالارِ زینب .. ــــــــــ وقتی که پام رسید به اینجا چیزی به جز کینه ندیدم از بس برا تو گریه کردم ببین آقا نفس بریدم برای تو پسر عمو جونم و قربونی آوردم فدا سرت آقایِ من هر جایی که زمین می خوردم آروم آروم زیر لبم فقط اسم تو رو می بردم چشام دیگه کاسۀ خونه مسلم داره آروم می‌خونه ای وای، اَمون از این زمونه مسلم داره آروم می خونه حسین حسین حسین .. کوفه میا سالارِ زینب .. ــــــــــ حالا برات روضه می خونم لحظۀ آخرم رسیده کاشکی برات خبر بیارن مسلم تو کوچه ها چی دیده نبودی تو ببینی که مهمونتُ دوره می کردن برا گلوی اصغرت دنباله حرمله می گردن خدا کنه جلو چشات به اشک بچه هات نخندن کوفه، با ما نامهربونه مسلم داره آروم می خونه ای وای، اَمون از این زمونه مسلم داره آروم می خونه حسین حسین حسین .. کوفه میا سالارِ زینب .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦• کوفه دلبستگی اش را .. و توسل به باب الحوائج حضرت ویژه ایام مسلمیه و شب اول محرم به نفس حاج حسین ●━━━━━━─────── کوفه دلبستگی اش را به تو ابراز نکرد در زدم خانه به خانه، احدی باز نکرد خسته از راه، دعا کن به دو راهی نخورد هیچ مردی به در بسته الهی نخورد غیر از این طوعه در این شهر ندیدم مردی کاش می شد به تو پیغام دهم برگردی کاش می شد به تو پیغام دهم: کوفه نیا به علی اصغر شش ماهه قسم کوفه نیا دیدن حرمله دلشوره به جانم انداخت جملۀ «کوفه نیا» را به زبانم انداخت پینۀ مُهر به پیشانیِ شان توطئه بود قول این طایفۀ چرب زبان توطئه بود پشتِ پایِ بدی از دوست نماها خوردم زخم از نیزۀ تکفیر به فتوا خوردم ان شالله بریم کنارِ حرمش اونجا عرض ادب کنیم .. سر به دیوار غریبی نگذارم چه کنم!؟ دست دشمن پسرانم نسپارم چه کنم!؟ کوچه گردی شده کارم،همه رفتند حسین! راه برگشت ندارم،همه رفتند حسین! حقِ اولاد علی نیست چنین بی مِهری گریه ام بند نمی آید از این بی مِهری روضه هایم به تو بسیار شباهت دارد اشکم از غربت گودال شکایت دارد در دلِ خاک،دلم خون جگرت می ماند سرِ دروازه سرم منتظرت می ماند سرِ دروازه رسیدی،طلب باران کن با لب تشنه مرا فاتحه ای مهمان کن غم نخور ! چون که شنیدی به پرم سنگ زدند به فدای سر زینب به سرم سنگ زدند شاعر: وقتی میان گودال افتاد از هر طرف نیزه بارانش کردن .. اما تفاوت از اینجا به بعدِ .. مسلم رو دست بسته و خاک آلود از گودال بیرون آوردن اما ابی عبدالله دیگه از گودال بیرون نیامد .. وقتی وارد دارالاماره شد، سلام نکرد؛ گفتن چرا به امیر سلام نمیکنی؟ گفت امیری حسین و نعم الامیر .. یا مسلم ابن عقیل .. ای کشتۀ بی وفایی ها .. حضرت رو بردن بالای بام دارالاماره، رو کرد سمتِ مکه یه سلامی به ابی عبدالله داد ..بعضیا فرمودن در همان سلام دادن، نانجیب سر از بدن مسلم جدا کرد .. مردم کوفه پایین دارالاماره اجتماع کرده بودن و دربارۀ مسلم گفت و گو میکردن .. اُف بر شما مردم بی غیرت .. میانِ همهمۀ مردم یه وقت یه صدای مهیبی به گوش آمد .. نگاه کردن دیدن یه بدنِ بی سر از بالای دارالاماره رویِ خاک افتاد .. ای حسین .. امام زمان ببخشید .. بعضیا گفتن اراذل کوفه خبردار شدن، ریسمان به پایِ مسلم بستن .. بدنُ خاک کشیدن تا بازار قصابا بردن .. بدن رو به قناره آویزان کردن .. اینجا به بدنِ سفیرِ ابی عبدالله بی حرمتی کردن .. صلی الله علیک یا اباعبدالله .. با بدنِ اربابتون چه کردن .. امام رضا فرمود جد ما رو فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ منابع: بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۴م، ج۲، ص۸۱ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۵۰ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ص۵۳-۶۳ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۶۵ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۶۲ عیون اخبار الرضا علیه السلام ۱، ۲۹۹ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•باز مُحرمت میآد از راه... و توسل به‌ حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیه اجرا شده به نفس کربلایی محمدحسین حدادیان ●━━━━━━─────── باز مُحرمت میآد از راه بوی ماتمت میآد از راه از حسینیه سلام میدم به زُوّارِ تو ثارالله الان زیر قبه ات چه حالیِ؟ جای ما تو صحنِ تو خالیِ خودت خواهشو تو چشام ببین میخوام زائرت شم من اربعین این حرم کجا و چهارتا قبرِ خاکی مدینه زائر بقیع و ببین که روی خاکا میشنه سینه میزنم من به یادِ مادرِ شکسته سینه وااای حسین جانم... شهر غربت و بلا کوفه ای دیارِ بی وفا کوفه بشنو ناله ی سفیرت رو میا کوفه، میا کوفه، میا کوفه فدای تو کردم سرم رو من سپردم به تو دخترم رو من رباب و دیدم بین قافله سه شعبه دیدم دستِ حرمله زجر بی حیا و رقیه میشه تنها دلِ شب چشم دشمنا و غمِ بی معجری اشکِ زینب اسب بی سوار و می مونه پیکرت زیرِ مرکب وااای حسین جانم... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
•محرمی که نباشی ..... توسل به امام زمان عجل الله و شب اول محرم۱۴۰۰ "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ" * دوزانو دست ادب به سینه بگذارید شب اول مُحرمه ....* هر که دارد به سرش شور و نوا بسم الله هرکه دارد هوس کرب وبلا بسم الله "اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن" "یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة" "یا رب الحجه بحق الحجه اشف صدر الحجه بظهور الحجه...." مُحرمی که نباشی در آن مُحرم نیست بدون تو ضربان زمین منظم نیست چقدر ساده گرفتیم بی تو بودن را هزار سال بدون تو زندگی…کم نیست *اینقدر این فراق بین‌ما طولانی شده دیگه برامون عادی شده ندیدنت ونبودنت ،چقدر محرما بیاد و بره نبینمت آقا...."عَزیزٌ عَلَّیَ اَنْ اَرَی الخَلْقَ وَ لا تُری" خدا نکنه این فراق عادی بشه عادت‌کنم به نبودنت ..آدم باید محرم بی قرار باشه برا امامش ..از همین امشب یاد بگیریم این بیقراری رو‌... مسلم‌ هر وقت که میگذشت بیشتر بی قرار امامش بود ..آقا خودت بخواه ما که هرچه خواستیم نشد ..* خودت بخواه که دست از گناه بردارم *از گناه خسته شدم به جدت قسم اومدم با این پیرهن مشکی دست از گناه بردارم ... آقا جان!* خودت بخواه که دست از گناه بردارم که عهدهای منِ روسیاه محکم نیست *هرچی عهد بستم هرچی بهت قول دادم همه رو شکستم اما امسال اومدم بگم: یا صاحب الزمان! میخوام به واسطه محرم عهد ببندم عهدی که زیر خیمه عزای جدت میبندم فرق داره ....آقا جان! ..* هزار بار خودت را به ما نشان دادی ولی چه فایده چشمان ما که مَحرم نیست *اومدم یه چشمی بهم بدی مَحرم بشه لایق بشه این چشمی که پر از گناهه لیاقت نداره، اومدم چشمم رو شستشو بدم‌، واقعا هم همینه هرچیزی که بخواد پاک‌بشه باید شستشه بشه ...من از شما سؤال میکنم چی بهتر از اشک‌برحسین برای شستشه شدن ...؟ آقا جان هیچ‌جا بهتر از روضه پیدا نکردم ..حرف دلت هست یا نه ؟* خودم به چشم خودم دیده ام که در روضه حلاوتی ست که در هیچ جای عالم نیست *یه شبِ روضه ی شمارو با عالم عوض نمیکنم یک ساله منتظر شب اول محرمم....* حوائجم همه در بین روضه یادم رفت *کی میگه حاجتی ندارم، مگه میشه کسی بی حاجت اومده باشه ..خیلی حاجت داشتم خیلی درد دارم گفته بودم شب اول میام‌کلی حاجت میارم وسط، اما تا اومدم نگام به این پرچمِ یا حسین افتاد تمام یادم رفت * حوائجم همه در بین روضه یادم رفت غمت چه کرده…غم روزگار یادم نیست احسان نرگسی رضا پور *خوشا به حال اونی که فقط غم امامش رو بخوره غم‌ خودش یادش نیاد .. شهدای کربلا این‌جوری بودن از غم‌وغصه خودشون هیچ‌وقت گریه نکردن وحرف نزدن ..فدای اون آقایی بشم‌که تو‌کوفه خیلی غم‌داشت خیلی بلا داشت خیلی مصیبت دید اما یه لحظه غم‌خودش یادش نیومد، فقط برا غم امامش گریه کرد ..فدات بشم آقاجان ..چه‌چوری مسلم تو‌کوفه اسیرشد ..چه‌جوری غریب شد ..یه بار برا غم‌خودش گریه نکرد ...فقط میزدتو سینه اش میگفت: حسین نیا کوفه .. اصلا خودش رو ندید فقط با آقاش نجوامیکرد* سرم رو شکستند فدا سرت اینا نقشه دارند برا سرت میترسم که رو نیزه ها سرت قرآن بخونه...قرآن بخونه .. میترسم بازم مثله مادرت یه دستی بلند شه رو دخترت همه ترسم از اینکه خواهرت غریب بمونه..... فرقی نمیکنه، تو کوفه مرد و زن دیدم با این چشام، اینا غریب کُشن گودال میکنند، بد جور میزنند حتی زنا شونم، از دور میزنند *یه جوری زدنش، گفت: منو‌ اینجور میزنید با حسینم چه میکنید؟...* یه گودال برام کندن و زدن یه عده میخندیدن و زدند غریب گیرم آوردن و زدن همه دور گودال نشستنُ زدند دندونم رو شکستنُ توی کوچه دستم رو بستنُ *من نایبت بودم اینجوری میزنند، موندم که با خودت میخوان چیکار کنن؟..* سیلی که میزدن از پا میوفتادم یاد مدینه و زهرا میوفتادم 👇
. / و توسل به علیه السلام اجرا شده شب اول محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمهدی میرداماد ●━━━━━━─────── *روضه شب اول شروع شد، امشب شب اولین فدایی حسینِ، میخوام اسم یه فدایی دیگه رو ببرم، دونفر اولین فدایی امام شدن ..‌قرآن میگه: "السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ" این دونفر السابقون السابقونن.... روضه ،روضۀ این دو نفره، هر دو نفر تنهایی چشیدن ، هر دو نفر غربت چشیدن، هر دو نفر رفتن در خونه هارو زدن اما کسی در رو وا نکرد، هر دو نفر پشت در بسته افتادن، هر دو نفر واسۀ خودشون گریه نکردن، هر دو نفر برا امامشون‌گریه کردن ..یه کلمه هایی توی روضه هر دو نفر مشترکه این کلمه ها خودش یه روضه است...... اولیش کوچه است، دومیش آتیشه.... سومیش تازیانه است ... یا صاحب الزمان! یه چیز دیگه ام تو‌روضه این دونفر مشترکه، تو‌ روضه این دونفر چند نفر ریختن سر یه نفر ... مدینه هم‌چند نفر ریختن سر یه مادر، میخوام‌بگم اگه ریختن سر مُسلم، مُسلم‌ مرد بود، شجاع بود، دلیر بود، فرمانده بود.. جنگجوبود، سردار بود، کسی بود جنگهای زیاد دیده بود، اگه ریختن سرش چهارتا زدن چهارتا خوردن، جنگه مَرد با مَرد.اما مادرِ ما یه خانم هجده ساله بود، مادر ما خانومی بود دفاع نداشت، مدافعی نداشت، مادر ما بارشیشه داشت، یکی نیومد بگه این خانوم نباید بین در و دیوار باشه ..‌ نانجیب تا فهمید فاطمه است خودش نوشته چند قدم اومدم‌ عقب، یا صاحب الزمان! وقتی مسلم تو‌خونۀ طوعه گیر افتاد فهمید خونه محاصره شده ریختن دور خونه، تا دید آتیش آوردن خونه محاصره شد، زد از خونه بیرون، میدونی چرا از خونه زد بیرون؟ فهمید یه زن تو خونه است .. گفت اینا مرد و زن نمیفهمن یادش افتاد .. گفت یه زن تو‌ مدینه تو‌خونه گیر کرد .. دیگه نمیخوام تکرار بشه... توی مدینه، نانجیب میگه برگشتم یادِ علی افتادم هرچی کینه داشتم چنان لگدی به در زدم .‌‌.... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•نیا منو از این خجالت... و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده محرم به نفس سیدمهدی میرداماد ●━━━━━━─────── نیا نیا، نیا منو از این خجالت آب نکن این همه شهر کوفه رو انتخاب نکن تا اینجا شرمنده شدم از این به بعد دیگه منو شرمندهٔ رباب نکن اگه داری میاری اصغرت رو شِبح پیمبر علی اکبرت رو دیگه نیار سه ساله دخترت رو داری کجا میاری خواهرت رو بیا ولی نیار انگشتـرت رو داشته باشی اینجا هوای سرت رو «حسین‌ من‌ حسین ضیاء هر دو عین‌ من» کوفه نگو یه درد بی دوا بگو از مردم بی خبر از خدا بگو از شمر بگو سنان بگو خولی بگو از حرملـــه از زُجر بی حیا بگو اینا میخـوان صبرتو سر بیارن لشگر سی هزار نفر بیارن برا گلهات تیغ و تبر بیـارن کاشکی میـشد برات خبر بیارن بگی زَنـا گوشواره در بیارن معجرها رو اضافه تر بیارن «حسین‌ من حسین من..» ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•ای نامه که می روی... وتوسل به حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیها ویژهٔ روز اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── به اسم رب الوفا از مسلم نامه ای به زاده ی مرتضی آقا سلامٌ علیک اما بعد از سلام جانم فدای شما «ای نامه که می روی به سوی حسین از جانب من ببوس روی حسین» کاشکی میشد که نامه ام،پیک رهایی باشه وقتی رسید به دستت، هنوز یه راهی باشه کاشکی میشد ببینی الان کجای کارم شبیه یک غریبه تو کوچه ها آواره ام اینجا دلی نمونده همه شبیه سنگن بجز من و پسرهام همه توفکر جنگن یه حرفهایی شنیدم که تو خبر نداری کاشکی میشد حسین جان دختر ها تو نیاری دلبر آشنا اینجا مسلم شده آواره کوچه ها غریب و تنها شدم فردا من میشوم جانم فدای شما «ای نامه که میروی به سوی حسین از جانب من ببوس روی حسین » از قول من به عباس بگو که ای علمدار تا میتونی سر راه مشک اضافی بردار اونم باید بدونه دشمن ها بیشمارن حتی برا گلوی شش ماهه نقشه دارن ای عزیز خدا دستم بر دامنت به سمت کوفه نیا من از تو دورم ولی همراه نامه ام جانم فدای شما «ای نامه که میروی به سوی حسین از جانب من ببوس روی حسین» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇