#محرم
#عاشوراییان
#سال_1397
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_علیه_السلام
#روضه
__________________________
بسم الله الرحمن الرحیم
روضه
رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم
رسیده موقع آن که خودی نشان بدهم
رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی
نشان حرمله و خولی و سنان بدهم
دلم قرار ندارد در این قفس
باید کبوتر دل خود را به آسمان بدهم
عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو
من آمدم که حسن را نشان شان بدهم
عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است
خدا کند بتوانم نجاتتان بدهم
سپر برای تو با سینه میشوم
هیهات اگر به نیزه و شمشیر هاشان امان بدهم
مگر که زنده نباشم که در دل گودال
اجازه ی زدنت را به کوفیان بدهم
من آمدم که شوم حائل تو و عمه
مباد فرصت دیدن به عمه جان بدهم
عمو ببین شده دستم به پوست آویزان
جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم
کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم
عمو خدا نکند من ز دستتان بدهم
صدای مرکب و نعل جدید می آید
عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم
....
لشگریان خیره سر چند نفر به یک نفر
فاطمه گشته خون جگر چند نفر به یک نفر
حسین غریب مانده و همه هجوم میبرید
مرد نبردید اگر چند نفر به یک نفر
محرم1397
عاشوراییان
_______________
حاج محمد یزدخواستی: