eitaa logo
امام حسین ع
27.6هزار دنبال‌کننده
433 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📝یادداشت حاج رحیم دبیر جامعه ایمانی مشعر در خصوص 🔰«برای آقای جمهوری اسلامی...» قسم به آیه‌های فتح و ظفر؛ قسم به جِدّ و جَهد، به همت، به هجرت، به سفر؛ قسم به سُمّ ستوران مجاهدان جهاد تبیین؛ به تِرتِر پراید ؛ به حرص و جوش و درد و داغ ؛ قسم به لکنت زبان و تیزی بیان ؛ به گفت‌وگوهای مهتابیِ شیفت شب اورژانس ؛ به سوز نوحه و خطابه‌های بین روضه ؛ به سادگی و ادب، به اورکت هم‌چنان خاکی حاج ؛ قسم به نجابت طلبه جوانی که تا آخر شب، تا آخرین لحظات رأی‌گیری، در سوز سرما، وسط میدان آستانه، برای آخرین برگه‌های رأی، با جوانانی که نمی‌شناخت‌شان و نمی‌شناختندش، هم‌مباحثه شده بود؛ ما با همین دست‌های خالی‌مان، با همین پاهای برهنه‌، برای آقای جمهوری اسلامی، برای آقایی جمهوری اسلامی، هرآن‌چه داشتیم، آوردیم وسط... اما شرمنده‌ایم، شرمنده‌ایم که جان نداده‌ایم در راهش... و البته از خودمان که جان‌مان قابل نبود تا قبولش کند، از کالبد جسم‌مان که پرنده روح‌مان را به حبس درآورده است... 💠💠💠 ما افتخار می‌کنیم فدای شویم، بدون آن‌که از ویلاهای راست و برج‌های چپش، بهره‌ای برده باشیم، فدای مظلوم‌ترین جمهوری جهان... یگانه جمهوری اسلامی... ما فارغ از لیست‌های دراز و کوتاه این‌ور و آن‌ور، ورای ائتلاف‌های سفت و سست و ، فرای تمام خط‌ونشان‌کشیدن‌های و ... خارج از تمام این خط‌کشی‌ها پای جمهوری اسلامی ایران ایستاده‌ایم... 💠💠💠 ما حتی در این راه، رأی خریدیم... آری! رأی خریدوفروش کردیم! ما دست به معاملات سنگینی زدیم... هم‌سنگر حاج قاسم، کل پاداش هشت‌سال جنگ و شش‌سال سوریه‌اش را با یک رأی مردم معامله کرد، چه معامله بزرگی! حاج ! خداوند برکت دهد بر این معامله‌ات... آن بانوی دیگر، بیست‌سال زیارت حرم بانوی آب و آیینه را تا آخر عمرش به شراکت گذاشت با رأی آن‌که تا حالا رأی نداده بود... مادران شهیدان که روزی جوانان‌شان را تقدیم این راه کرده بودند، پاره‌های تن‌شان را... امروز آبروی‌شان را بر دست گرفتند... 💠💠💠 قسم به آیه‌های فتح و ظفر؛ قسم به جِدّ و جَهد، به همت، به هجرت، به سفر؛ قسم به سُمّ ستوران مجاهدان جهاد تبیین؛ چرا از فتح و ظفر در این نبرد نابرابر، خوشحال نباشیم، چرا این فتح را روایت نکنیم؟ چرا بگذاریم این فتح را دیگران وارونه روایت کنند؟ اگر نتیجه چنین مقابله نابرابری، اسمش فتح نیست، چیست؟ پس فتح کجاست؟ البته ناراحتیم، نگرانیم، شرمنده‌ایم، گله‌مندیم به خاطر تک‌تک دخترکان و پسرکانی که نتوانستیم حرف‌های انقلاب را به گوش جان‌شان برسانیم، به خاطر تک‌تک همه انسان‌هایی که هنوز نتوانسته‌ایم پیام جان‌فزای انقلاب را با هم مباحثه کنیم... شاید باورش سخت باشد، اما به واقع ناراحتیم، نگرانیم، شرمنده‌ایم، گله‌مندیم از این‌که حرف‌های ناب امام، کلمات روح‌بخش آقا، شراب طهور معارف اسلام اصیل را به نرساندیم، به ، حتی به ... به ، به ، به ... 💠💠💠 ما به فردایی امید داریم که صدای رسای جبهه حق، در گوش عالمیان طنین‌انداز شود... جهان بر مدار محبت حسین بن علی(ع)، حول فرزندش برای پایان سیاهی و ظلمت، یک‌دل و یک‌صدا شوند... .
امام حسین ع
. |⇦•خوشا به پنجۀ راهب.. #روضه_متنی و توسل به سر مبارکِ حضرت سیدالشهدا (ع) و دیر راهب نصرانی ┅═┄⊰༻
. نقل است که سوی روانه شدند، در راه به دیری رسیدند، فرود آمدند تا بخوابند، نوشته‌ای بر دیوار دیر بدیدند: اترجوا امة البیت... راهب را پرسیدند از آن خط و نویسنده آن؛ گفت: این خط پانصد سال پیش از آن که پیغمبر شما مبعوث شود اینجا نوشته بود. سبط ابن جوزی مسندا روایت کرد از ابی محمد عبدالملک بن هشام نحوی بصری در ضمن حدیثی که چون آن مردم در منزلی فرود آمدند سر را از صندوقی که برای آن ساخته بودند بیرون آوردندی و بر نیزه نصب کردندی و همه شب پاس او را داشتندی تا وقت رحیل باز آن را در صندوق می نهادند. پس در منزلی فرود آمدند دیر راهبی بود سر را به عادت بیرون آوردند و بر نیزه نصب کردند و پاسبانان پاس می دادند و نیزه را به دیر تکیه دادند نیمه شب نوری دید از آن جا که تا به آسمان کشیده و بر آن قوم مشرف گشت و گفت: شما کیستید؟ گفتند: اصحاب ابن زیاد. پرسید: این سر کیست؟ گفتند: سر حسین بن علی بن ابی طالب و فاطمه دختر رسول خدا... پرسید: پیغمبر خودتان؟! گفتند: آری... گفت: چه بد مردمی هستید، اگر را فرزندی بود ما او را در چشم خویش جای میدادیم... آنگاه گفت: شما می‌توانید کاری کنید؟! گفتند: چه کار؟ گفت: من ده هزار دینار دارم، آن را بستانید و سر را به من دهید، تاامشب نزد من باشد و چون خواستید روانه شوید آن را بگیرید... پذیرفتند، را را به او دادند و پول ها را بگرفتند راهب را برداشت و بشست و خوشبوی کرد و روی زانو گذاشت و همه شب بگریست تا سپیده صبح بدمید. گفت: ای سر من غیر خویشتن چیزی ندارم و شهادت می دهم به یگانگی خدا و این که جد تو پیغمبر او بود و شهادت می دهم که من خود بنده توأم، آن گاه از بیرون آمد و اهل بیت را خدمت می کرد. ابن هشام در سیره گفت: را برداشتند و روانه شدند چون نزدیک رسیدند با یکدیگر گفتند: آن مال را زودتر میان خویش قسمت کنیم مبادا یزید بر آن واقف شود و از ما بستاند، پس کیسه ها را آوردند و گشودند و آن زرها سفال شده بود و بر یک سوی آن نگاشته: ( و لا تحسبن الله غافلا عما یفعل الظالمون ) و بر روی دیگر ( و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون ) پس آن ها را در بردی ریختند. شیخ راوندی در خرائج این خبر را به تفصیل آورده است و در آن کتاب گوید: چون سر شریف را به آن ها بازگردانید، از دیر فرود آمد و در کوهی تنها به عبادت پروردگار پرداخت و هم در آن کتاب گوید: که رئیس آن جماعت عمر سعد بود و او آن مال را از راهب بگرفت و چون دید سفال شده است غلامان خود را فرمود در نهر ریختند. 📕 دمع‌السجوم، فصل یازده 📕 نفس‌المهموم 🏷 .