.
#نوحه_سنتی
#دیر_راهب
#سبک_خیمه_ها_میسوزدو
زینب خونین جگر ،اندر اسارت می رود.
با تمام اهل بیت ، منزل به منزل میرود.
❤️
هست همراهش زنان وطفلهای داغدار .
بین آن نا محرمان،بر ناقه عریان سوار
❤️
🌴ای عزیر مصطفی
🌴ای شهید نینوا
بود سرهای بریده،در جلوی کاروان.
هر سری بر نیزه باشد،پیش چشم دختران.
❤️
ساز و سور نا طبل شادی ،می نوازند ظالمان .
از برای کشتن سلطان دین،شاه جهان.
❤️
🌴ای عزیر مصطفی
🌴ای شهید نینوا
قافله را می برند ،در کوچه و بازارشان .
تا به بینند هر اسیری،غل به گردن در فغان.
❤️
آمد از صومعه برون ،راهب بدید یک کاروان.
هست هجده سر بریده،جمله بر نوک سنان.
❤️
🌴ای عزیر مصطفی
🌴ای شهید نینوا
بین سرها دید یک سر ،قاری قرآن بود.
همچو نورانی وگو ،خورشیدو مه تابان بود.
❤️
گفت با شمر لعین ،این سر بده امشب به من.
اجرتش را درهم و دینار ، بستانی زمن.
❤️
🌴ای عزیر مصطفی
🌴ای شهید نینوا
شمر د اد تحویل سر،بر راهب نیکو خصال.
راهب آورد سر به صومعه ،خانه خود با ملال .
❤️
شستشو بنمود راهب،از سر پرخون او.
چونکه مهمان آمده بهرش،عزیز است و نکو.
❤️
🌴ای عزیر مصطفی
🌴ای شهید نینوا
درد دل کرد راهب آن شب ،با سر از تن جدا.
گفت بر گو کیستی،ای مظهر و نور خدا.
❤️
گفت ای راهب حسینم زاده پیغمبرم.
نور چشم فاطمه،هم یادگار حیدر.
❤️
🌴ای عزیر مصطفی
🌴ای شهید نینوا
درزمین کربلالب تشنه جان دادم،بدان .
تا شوم شافع به روز ،واپسین بر شیعیان .
❤️
شد مسلمان راهب وهم شیعه و،یارحسین.
از سر شب تا به صبح ،صحبت نمود با نور عین.
❤️
🌴ای عزیر مصطفی
🌴ای شهید نینوا
حامدی
.........................
.
#شب_چهارم_محرم
#نوحه_سنتی #اصحاب
#حضرت_حر بن یزید ریاحی
#سبک_خیمه_ها_میسوزد
یابن زهرا یابن زهرا حر نالانم حسین
بگذر از جرم و گناهم من پشیمانم حسین
حر نالانم حسین من پشیمانم حسین
میکنی آقا حلالم جان زهرا مادرت
من خجالت میکشم از روی زینب خواهرت
جان زهرا مادرت رومگیر از نوکرت
حر نالانم حسین من پشیمانم حسین
روی مگردان ازمن امشب ای علی را نور عین
میزنم بوسه به خاک پای عباس حسین
ای علی نورعین یاحسین و یا حسین
حر نالانم حسین من پشیمانم حسین
من به درگاه پر از لطفت پناه آورده ام
شرمسارم روسیاهم کوله باری از گناه آورده ام
ای پناهم یاحسین بی پناهم یا حسین
حر نالانم حسین من پشیمانم حسین
آرزو دارم ببینم روی زانویت سرم
چشم به راه دیدنت هستم به شام آخرم
دست من دامان تو جان من قربان تو
حر نالانم حسین من پشیمانم حسین
#حسین_کریمی_نیا ✍
#سبک_خیمه_ها_میسوزدو_شمع
#سبک_خیمه_ها_میسوزد_و_شمع_شب_تارم_تویی
.........
پر کشیده هر دل عاشق به سوی کربلا
پر کشیده هر دل عاشق به سوی کربلا
تا نماند بر دل ما آرزوی کربلا
از پر گهواره ام تا لحظه جان دادنم
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
بوی اسفند عزا آمد
عطر سیب کربلا آمد
ماه محرم ماه غم ماه ثارالله بر اشک روضه الحمدالله
شد بهار غم آه از این ماتم
عالم آمد زیر این پرچم
می دمد بر جان ما صبح سپید کربلا
می رود هر لحظه ما با امید کربلا
تشنه آغوش یارم ای اجل مهلت بده تا بگیرد در بغل ما را شهید کربلا
بی قرارم ای کس و کارم من به این پرچم بدهکارم
دلتنگ دیدار توام دلگشایی کن یا حسین ما را کربلایی کن
عشق بی پایان ای جان جانان ای قرار قلبم حسین جان
یک گل میان علقمه فتاده دستش جدا بر روی خاک ابالفضل
#سبک_خیمه_ها_میسوزدو_شمع_شب_تارم_تویی
👇👇
.
#امام_زمان
#دیر_راهب
#مناجات_انتظار
#گریز_به_کلیسا
بابای شیعه در دل صحرا چه می کنی
عمری بدون منزل و مأوا چه میکنی
هستی کجای مجلس ما، شاه بی کسم
در بین جمع؛ هستی و تنها چه می کنی
گفتی که با مریضی ما می شوی مریض
اصلاً بگو برای مداوا چه میکنی
داری برای درد همه، درد می کشی
با این همه مصائب دنیا چه میکنی
حالا که عمه راهی شام بلا شده
در لحظه ی جسارت اعداء چه می کنی
یک سر بزن به صومعه از جدّ خود بپرس
نور خدا میان کلیسا چه می کنی
یک شب تنور رفتی و یک شب سر درخت
دست کشیش صومعه حالا چه می کنی
با گریه، راهب از سر جدّت سوال کرد
در بین خارها، گل زهرا چه می کنی
ای سروری که زینت دوش پیمبری
بر روی نیزه، ماه دل آرا چه می کنی
سخت است دیدن سر همسر، به روی نی
پیش رباب و نجمه و لیلا چه می کنی
با مشک،کهنه زخم تو را شسته ام ولی
با زخم های تازه ی فردا چه می کنی
در کوچه ی یهودی و باران سنگ شام
در وقت کینه بر سر نی ها چه می کنی
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
امام حسین ع
. |⇦•خوشا به پنجۀ راهب.. #روضه_متنی و توسل به سر مبارکِ حضرت سیدالشهدا (ع) و دیر راهب نصرانی ┅═┄⊰༻
.
#دیر_راهب
نقل است که سوی #شام روانه شدند، در راه به دیری رسیدند، فرود آمدند تا بخوابند، نوشتهای بر دیوار دیر بدیدند:
اترجوا امة البیت...
راهب را پرسیدند از آن خط و نویسنده آن؛ گفت: این خط پانصد سال پیش از آن که پیغمبر شما مبعوث شود اینجا نوشته بود.
سبط ابن جوزی مسندا روایت کرد از ابی محمد عبدالملک بن هشام نحوی بصری در ضمن حدیثی که چون آن مردم در منزلی فرود آمدند سر را از صندوقی که برای آن ساخته بودند بیرون آوردندی و بر نیزه نصب کردندی و همه شب پاس او را داشتندی تا وقت رحیل باز آن را در صندوق می نهادند. پس در منزلی فرود آمدند دیر راهبی بود سر را به عادت بیرون آوردند و بر نیزه نصب کردند و پاسبانان پاس می دادند و نیزه را به دیر تکیه دادند نیمه شب #راهب نوری دید از آن جا که تا به آسمان کشیده و بر آن قوم مشرف گشت و گفت:
شما کیستید؟
گفتند: اصحاب ابن زیاد.
پرسید: این سر کیست؟ گفتند: سر حسین بن علی بن ابی طالب و فاطمه دختر رسول خدا...
پرسید: پیغمبر خودتان؟!
گفتند: آری...
گفت: چه بد مردمی هستید، اگر #مسیح را فرزندی بود ما او را در چشم خویش جای میدادیم...
آنگاه گفت: شما میتوانید کاری کنید؟!
گفتند: چه کار؟
گفت: من ده هزار دینار دارم، آن را بستانید و سر را به من دهید، تاامشب نزد من باشد و چون خواستید روانه شوید آن را بگیرید...
پذیرفتند، #سر را را به او دادند و پول ها را بگرفتند راهب #سر را برداشت و بشست و خوشبوی کرد و روی زانو گذاشت و همه شب بگریست تا سپیده صبح بدمید.
گفت: ای سر من غیر خویشتن چیزی ندارم و شهادت می دهم به یگانگی خدا و این که جد تو پیغمبر او بود و شهادت می دهم که من خود بنده توأم، آن گاه از #دیر بیرون آمد و اهل بیت را خدمت می کرد.
ابن هشام در سیره گفت: #سر را برداشتند و روانه شدند چون نزدیک #دمشق رسیدند با یکدیگر گفتند: آن مال را زودتر میان خویش قسمت کنیم مبادا یزید بر آن واقف شود و از ما بستاند، پس کیسه ها را آوردند و گشودند و آن زرها سفال شده بود و بر یک سوی آن نگاشته: ( و لا تحسبن الله غافلا عما یفعل الظالمون ) و بر روی دیگر ( و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون ) پس آن ها را در بردی ریختند.
شیخ راوندی در خرائج این خبر را به تفصیل آورده است و در آن کتاب گوید:
#راهب چون سر شریف را به آن ها بازگردانید، از دیر فرود آمد و در کوهی تنها به عبادت پروردگار پرداخت و هم در آن کتاب گوید: که رئیس آن جماعت عمر سعد بود و او آن مال را از راهب بگرفت و چون دید سفال شده است غلامان خود را فرمود در نهر ریختند.
📕 دمعالسجوم، فصل یازده
📕 نفسالمهموم
🏷 #المصیبة_الراتبة
.
.
#دیر_راهب
#نوحه
امان از این مسلمان های نامرد
سرت از دیر راهب سر درآورد
دل مریم گرفته ، مسیحا دم گرفته
حسینم وا حسینا ، حسینم وا حسینا
.......
الهی گریه کن هایت بمیرند
سرت را میدهند درهم بگیرند
از این غصه پیمبر ، زند بر سینه و سر
حسینم وا حسینا ، حسینم وا حسینا
.......
خدا خیرت دهد راهب که یک شب
نمی بیند سرش بر نیزه زینب
نمیدانی تو آخر ، کجاها رفته این سر
حسینم وا حسینا ، حسینم وا حسینا
.......
بشوی آهسته تر موی سرش را
نمیبینی سرشک مادرش را
ببند پیشانی اش را ، نبیند چشم زهرا
حسینم وا حسینا ، حسینم وا حسینا
.👇
.
#واحد
#تنور_خولی
#دیر_راهب
#اسارت
دوباره غم قلب پریشونم و آزرده
یه زخم دیگه روی زخم جگرم خورده!
دلشوره ی سرت نذاشت پِلک بذارم رو پِلک
تا فهمیدم خولی سرت رو با خودش برده
برای زینب نمیشه سر امشب
کشته منو غمت برادر امشب
ای کاش میشد سرت رو پس بگیرم
میسْپارمت به دست مادر امشب
آه یااباعبدالله
این لحظه ها خیلی برام سخته و جانسوزه
پس کی به آخر میرسه عذاب هر روزه
من راضی ام سرت بالای نیزه ها باشه!
حداقل موهات دیگه اونجا نمیسوزه
هر روز و شب خواهرت از تو دوره
برای من بساط گریه جوره
خدا بخیر بگذرونه عزیزم
امشب سرت تا صبح توی تنوره
آه ، یااباعبدالله
تا خوده صبح از ته قلبم میکشم هی آه
من غیره سوختن غیره ساختن که ندارم راه
دلنگرانیم واسه ی اینه که میدونم
رقیه این سر و ببینه میمیره والله
مرهم دل نشد به غیره راهب
عاقبتش ختم به خیره راهب
خداروشکر حداقل یه ذره
سامون گرفت سرت توو دیره راهب
آه ، یااباعبدالله
#بهمن_عظیمی✍
.👇
زمینه؛ مهمان راهب.mp3
زمان:
حجم:
3.74M
#امام_حسین علیهالسلام
#دیر_راهب
#زمینه
🔹مهمان راهب🔹
امشب غوغاست
شوری برپاست
ای مهر ای ماه
امشب مهمان راهبی
همچون یحیی
تو در اوج مصائبی
خون شده دلم از مصیبت تو
چه بوده مگر حکایت تو
حکایت غربت تو
چرا پریشان شد موی تو
به فدای تو
چرا شده خونین روی تو
به فدای تو
به فدای تو و لبهای تو
«مظلوم، تشنه، تنها»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دارد مویت
عطر جنت
ای سر با خود
داری نور پیمبران
بر من یکدم
از آیات خدا بخوان
زنده شد دلم از اِشارَت تو
نگاه پر از بشارت تو
فدای کرامت تو
با دل من در این نیمهشب
سخنی بگو
از نامت ای ماه تشنهلب
سخنی بگو
سخنی بگو ای خونینگلو
«مظلوم، تشنه، تنها»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ماندم تنها
غرق غمها
ماه حیدر
نور چشم محمدم
جان زهرا
محبوب قلب احمدم
مقتلم شده دشت کربوبلا
تنم که مُرَمَّلٌ بِالدّماء
سرم شده ماه شبها
غرق به خون شد ماه حرم
ولی تشنهلب
کشته شده حتی اصغرم
ولی تشنهلب
همه تشنهلب و در تاب و تب
«مظلوم، تشنه، تنها»
شاعر: #جمعی_از_شاعران
نغمهپرداز: #سیدعلیاکبر_حسینپور
.
هدایت شده از (طور عشق)رضا یعقوبیان
.
#فهرست مناسبات ماه محرم، صفر۱۴۰۴
👈 شب اول محرم
#امام_حسین_ع
👈نوحه_امام_حسین
#هلال_محرم 👈طلیعه
👈مسلم
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
👈 شب دوم محرم
👈ورودیه
#ورود_کاروان_امام_حسین_ع_به_کربلا
👈 شب سوم محرم
#حضرت_رقیه_س
👈حر 👈 حبیب 👈 طفلانزینب
👈 شب چهارم محرم
#فرزندان_حضرت_زینب_س
#حبیب_ابن_مظاهر_مسلم_ابن_عوسجه
👈 شب پنجم محرم
#حضرت_عبد_الله_ابن_الحسن_ع
👈 شب ششم محرم
#حضرت_قاسم_ابن_الحسن_ع
👈 شب هفتم محرم
#حضرت_علی_اصغر_ع_بستن_آب
👈 شب هشتم محرم
#حضرت_علی_اکبر_ع
👈 شب نهم محرم
#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا
👈 شب دهم محرم
#شب_عاشورا
دهم محرم 👈وداع 👈عاشورا
#روز_عاشورا
👈شب یازدهم محرم
#شام_غریبان
#تنور_خولی 👈 تنور خولی
👈روز یازدهم محرم
#قتلگاه
👈دوازدهم محرم
#امام_سجاد_ع
#دفن_شهدای_کربلا 👈دفن شهدا
#کوفه 👈هفتمامام
نوزدهم محرم
#دیر_راهب
بیست و پنجم محرم
#امام_سجاد_ع
👈یکم صفر
#شام
👈دوم صفر
#مجلس_یزید
👈پنجم صفر
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه_س
👈هفتم صفر
#شهادت_امام_حسن
#امام_حسن_مجتبی_ع
👈بیستم صفر
#اربعین
👈بیست چهارم صفر
#بازگشت_به_مدینه
#ورود_اهل_البیت_ع_به_مدینه
👈 بیست و ششم صفر
#طفلان_مسلم
👈بیست و هشتم صفر
#حضرت_رسول_اکرم_ص
#امام_حسن_مجتبی_ع
#شهادت_امام_حسن
آخر صفر
#شهادت_امام_رضا
#امام_رضا_ع
👈 بیست و دوم ذوالحجه
#میثم_تمار
.............
#شب_اول_محرم
#شب_دوم_محرم
#شب_سوم_محرم
#شب_چهارم_محرم
#شب_پنجم_محرم
#شب_ششم_محرم
#شب_هفتم_محرم
#شب_هشتم_محرم
#شب_نهم_محرم
#شب_دهم_محرم
#روز_دهم_محرم
#شب_یازدهم_محرم
#شام_غریبان_امام_حسین
@yaghubianreza
https://eitaa.com/joinchat/527958021Ca2f6222107
.
#واحد
#تنور_خولی
#دیر_راهب
#اسارت
دوباره غم قلب پریشونم و آزرده
یه زخم دیگه روی زخم جگرم خورده!
دلشوره ی سرت نذاشت پِلک بذارم رو پِلک
تا فهمیدم خولی سرت رو با خودش برده
برای زینب نمیشه سر امشب
کشته منو غمت برادر امشب
ای کاش میشد سرت رو پس بگیرم
میسْپارمت به دست مادر امشب
آه یااباعبدالله
این لحظه ها خیلی برام سخته و جانسوزه
پس کی به آخر میرسه عذاب هر روزه
من راضی ام سرت بالای نیزه ها باشه!
حداقل موهات دیگه اونجا نمیسوزه
هر روز و شب خواهرت از تو دوره
برای من بساط گریه جوره
خدا بخیر بگذرونه عزیزم
امشب سرت تا صبح توی تنوره
آه ، یااباعبدالله
تا خوده صبح از ته قلبم میکشم هی آه
من غیره سوختن غیره ساختن که ندارم راه
دلنگرانیم واسه ی اینه که میدونم
رقیه این سر و ببینه میمیره والله
مرهم دل نشد به غیره راهب
عاقبتش ختم به خیره راهب
خداروشکر حداقل یه ذره
سامون گرفت سرت توو دیره راهب
آه ، یااباعبدالله
#بهمن_عظیمی✍
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
👇
امام حسین ع
🏴 #محرم۱۴۰۴ #زمزمه #اسارت #کاروان_اسرا_امام_حسین علیه السلام #سبک_صدای_من_تنها #احسان_جاودان ✍ 〰️〰
🏴 #محرم۱۴۰۴
#زمزمه #اسارت
#کاروان_اسرا_امام_حسین علیه السلام
#دیر_راهب
#سبک_صدای_من_تنها
#احسان_جاودان ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
سرِ نیزه، نیمه شب / سرِ ماهتو دیدم
آخه سکه چیزی نیست / همه هستیمم میدم
شده روشن از نورت / همه دیرِ تاریکم
به عیسی قسم انگار / به تو خیلی نزدیکم
همه گفتن این سرِ
نوه ی پیغمبره
روی موهات ای مسیح
چه قَدَر خاکستره
تو کجا نیزه کجا؟
ماه صحرا
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
شدی تو انیس من / یا من سر به راه تو؟
بگو یار غمدیده / چی بوده گناه تو؟
اگه پور طاهایی / چرا گونه هات زخمه؟
چطور سر بریدن که / رگای تو بی نظمه؟
می کُشه راهب رو این
صورت تاول زده
بگو با خونِ لبت
چی به روزت اومده
ای ذبیح کربلا
ماه صحرا
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
آقا زخمای پلکات / از این دل امون برده
چقد گریه کرده این / چشای جوون مرده
رو پیشونیو گونه ت / جای بارشِ سنگه
داره دیگه صب میشه / چقد وقت من تنگه ...
بعد چن روز عادی نیس
زخمای پر التهاب
می شورم با احتیاط
صورتت رو با گلاب
ای نگارِ آشنا
ماهِ صحرا
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
حالا که آقا حالِ / منو زیر و رو کردی
چقد حیفه که بازم / روی نیزه برگردی
ببین دیر راهب رو / چقد با صفا کردی
حسینیه شد قلبم / منو مبتلا کردی
یک شبه مهمونی و
آهِ حسرت می کشم
توی این غربت شدی
همه ی آرامشم
ای عزیز مصطفی
ماه صحرا
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
⚫️ مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
زمینه؛ مهمان راهب.mp3
زمان:
حجم:
3.74M
#امام_حسین علیهالسلام
#دیر_راهب
#زمینه
🔹مهمان راهب🔹
امشب غوغاست
شوری برپاست
ای مهر ای ماه
امشب مهمان راهبی
همچون یحیی
تو در اوج مصائبی
خون شده دلم از مصیبت تو
چه بوده مگر حکایت تو
حکایت غربت تو
چرا پریشان شد موی تو
به فدای تو
چرا شده خونین روی تو
به فدای تو
به فدای تو و لبهای تو
«مظلوم، تشنه، تنها»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دارد مویت
عطر جنت
ای سر با خود
داری نور پیمبران
بر من یکدم
از آیات خدا بخوان
زنده شد دلم از اِشارَت تو
نگاه پر از بشارت تو
فدای کرامت تو
با دل من در این نیمهشب
سخنی بگو
از نامت ای ماه تشنهلب
سخنی بگو
سخنی بگو ای خونینگلو
«مظلوم، تشنه، تنها»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ماندم تنها
غرق غمها
ماه حیدر
نور چشم محمدم
جان زهرا
محبوب قلب احمدم
مقتلم شده دشت کربوبلا
تنم که مُرَمَّلٌ بِالدّماء
سرم شده ماه شبها
غرق به خون شد ماه حرم
ولی تشنهلب
کشته شده حتی اصغرم
ولی تشنهلب
همه تشنهلب و در تاب و تب
«مظلوم، تشنه، تنها»
شاعر: #جمعی_از_شاعران
نغمهپرداز: #سیدعلیاکبر_حسینپور
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
.
#زمینه
#دیر_راهب
سر زدی شبانه به خانهی من
روشن شده با تو کاشانهی من
به خانهی محقّرم صفا آوردی
وای حسینم
چرا لبت خشکه مگه آب نخوردی؟
وای حسینم
وای حسینم...وای حسینم...
ای سر خونین تو عیسی مسیحی؟
یا از نسل اسماعیل ذبیحی؟
پس کو تن مطهرت؟ مهمان راهب...
وای حسینم
دردت الهی سیدی به جان راهب
وای حسینم
وای حسینم... وای حسینم...
خسته شدی از راه دور اومدی
بمیرم از کنج تنور اومدی
سوخته سرت ، بسوزم از غمت الهی
وای حسینم
تشنه تو رو کشتن آخه با چه گناهی؟
وای حسینم
وای حسینم... وای حسینم...
اشک چشمام و رو زخمات میریزم
راحت بخواب اینجا امشب عزیزم
سرت رو تا سحر در آغوشم میگیرم
وای حسینم
نمیدمت به نیزدار... مگه بمیرم...
وای حسینم
وای حسینم... وای حسینم...
کی سرت و روی نیزهها بسته؟
کجا بودی اینجور سرت شکسته؟
برای شستشوی تو گلاب آوردم
وای حسینم
لبت رو وا کن که برات آب آوردم
وای حسینم
وای حسینم... وای حسینم...
شرمندهی زهرا هستم همیشه
گیسوی آشفتهت شانه نمیشه
کاش که دروغ باشه ولی راهب شنیده
وای حسینم
موی سرت رو شمرِ بی ادب.......
وای حسینم
وای حسینم... وای حسینم...
#محمدعلی_انصاری ✍
.👇
.
#دیر_راهب
✅داستان اسلام آوردن راهب مسیحی، در منابع متعددی از کتب شیعه و اهل سنت، ذکر شده است از جمله؛
در کتاب الخرائج و الجرائح قطب الدین راوندی[متوفی سال۵۷۳ق](۱) و کتاب تذکرۀ الخواص ابن جوزی[متوفی سال۶۵۴ق](۲) و همچنین در کتاب مناقب ابن شهرآشوب[متوفی سال۵۸۸ق] ذکر شده است.
👤سید ابن طاووس درباره افرادی که سر مبارک امام حسین(ع) را حمل می کردند، می نویسد :
📋《لَمّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِي(ع) وَ حَمَلُوا بِرَاءْسِهِ جَلَسُوا يَشْرَبُونَ وَ يَجِيى ءُ بَعْضُهُمْ بَعْضا بِالرَّاءْسِ فَخَرَجَتْ يَدُ وَ كَتَبَتْ بِقَلَمٍ حَديدٍ عَلَى الْحائِطِ :
اَ تَرْجُو اءُمَّةٌ قَتَلَتْ حُسَيْناً،
شَفاعَةَ جَدِّهِ يَوْمَ الْحِسابِ؟!》
♦️وقتی امام حسين(ع) به درجه شهادت نائل آمد، سر مطهر آن جناب را به سوى شام مى بردند و در هر منزلى كه فرود مى آمدند، حمل كنندگان آن سر مقدس مى نشستند و شراب می خوردند و بعضى از ايشان آن سر انور را به نزد بعضى ديگر مى آورد.
پس در آن حين، دستى از غيب بيرون آمد و با قلم آهنى اين شعر را بر ديوار نوشت :
آيا امتى كه حسين(ع) را كشتند، در روز قيامت اميد شفاعت جدّ او را دارند؟!
📋《فَلَمَّا سَمِعُوا بِذلِکَ تَرَکُوا الرَّأْسَ وَ هَزِمُوا》
♦️ماموران ابن زياد چون اين صحنه را ديدند، سر مبارک امام حسین(ع) را رها کردند و همگى از ترسشان گريختند.(۳)
👤ابن شهر آشوب این قضیه را با داستان کامل راهب مسیحی می نویسد :
وقتی عُبیدالله بن زياد به سرکردگی خولی بن یزید أصبَحی سر امام حسين(ع) را همراه با زنان و اطفال از نسل رسول اکرم(ص) که سخت در بندشان كرده بود، سوار بر شترِ بى جهاز به سمت شام نزد یزید بن معاویه فرستاد.
لشگریان هرگاه در منزلى فرود مى آمدند، سر را از صندوق مخصوص آن بيرون مى آوردند و آن را بر سرِ نيزه مى كردند و همه شب تا هنگام حركت، از آن، محافظت مى كردند و سپس آن را به صندوق، باز مى گرداندند و حركت مى كردند.
لشکر خولی، در یکی از شبها در کنار دیر راهبی در حوالی شهر حلب، منزل کرده و سر مبارک را بر نیزه کرده و دور او نشسته و از آن حراست می کردند.
و همگی به شُرب خمر مشغول گشتند.
در آنجا در سه نوبت دستی از غیب بیرون شده بر دیوار بیرونی دیر و عبادتگاه، ابیاتی در لعن و عذاب قاتلان امام حسین(ع) می نوشت.
لشکریان از این ابیات خوف کرده و عیش و طرب رها را رها کردند و از صاحب دیر درخواست کردند که شب را در درون دیر بگذرانند.
آن غذا بر آنان ناگوار شد و آن شب با ترس خوابیدند.
نیمه شب، صدایی به گوش راهب رسید، چون گوش داد ذکر تسبیح و تقدیس الهی شنید.
راهب برخاست و سر از پنجره ی دیر بیرون کرد.
📋《رَأَى الرّاهِبُ نوراً مِن مَكانِ الرَّأسِ إلى عَنانِ السَّماءِ، فَأَشرَفَ عَلَى القَومِ》
♦️راهب دید از صندوقی که در کنار دیوار نهاده اند، از جايگاهِ سر مبارک امام حسین(ع)، تا دوردستِ آسمان نور عظیمی به جانب آسمان بالا می رود.
📋《وَ قالَ: مَن أنتُم؟
قالوا: نَحنُ أصحابُ ابنِ زِيادٍ.
قالَ: وهذا رَأسُ مَن؟
قالوا: رَأسُ الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ، ابنِ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللَّهِ(ص).
قالَ: نَبِيُّكُم؟
قالوا: نَعَم.
قالَ: بِئسَ القَومُ أنتُم، لَو كانَ لِلمَسيحِ وَلَدٌ لَأَسكَنّاهُ أحداقَنا》
♦️آن راهب به آنان رو كرد و گفت :
شما كيستيد؟
گفتند : ما ياران ابن زياد هستيم.
راهب گفت : اين سرِ كيست؟
گفتند : سرِ حسين بن على بن ابى طالب پسر فاطمه، دختر پيامبر خدا(ص) است.
راهب مسیحی گفت : پيامبرتان؟!
گفتند : آرى.
راهب گفت : قوم بدى هستيد!
اگر مسيح(ع) فرزندى داشت، او را بر بالاى چشمانمان جاى مى داديم.
راهب بسی ناراحت و محزون شد و برای نگه داشتن سر امام حسین(ع) برای یک شب به سپاهیان ابن زیاد پیشنهاد وسوسه انگیزی داد.
📋《ثُمَّ قالَ : هَل لَكُم في شَيءٍ؟
قالوا : وما هُوَ؟
قالَ : عِندي عَشَرَةُ آلافِ دينارٍ تَأخُذونَها، وتُعطونِّي الرَّأسَ يَكونُ عِندي تَمامَ اللَّيلَةِ، وإذا رَحَلتُم تَأخُذونَهُ!
قالوا: وما يَضُرُّنا، فَناوَلوهُ الرَّأسَ، وناوَلَهُمُ الدَّنانيرَ، فَأَخَذَهُ الرّاهِبُ، فَغَسَلَهُ وطَيَّبَهُ، وتَرَكَهُ عَلى فَخِذِهِ، وقَعَدَ يَبكي اللَّيلَ كُلَّه》
♦️سپس راهب گفت : آيا موافقيد كارى كنيم؟
گفتند : چه كارى؟
گفت : ده هزار دينار، نزد من است.
آن را مى گيريد و در عوض امشب، سر را به من مى دهيد و آن را هنگام حركت، از من پس مى گيريد.
گفتند : براى ما زيانى ندارد.
سر را به او دادند و دينارها را داد و سر را گرفت و آن را شست و خوشبو كرد و روبروی خود قرار داد و همه شب را به گريه نشست.
ادامه مطلب :👇