eitaa logo
امام حسین ع
17هزار دنبال‌کننده
389 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
⇦🕊 روضۀ جانسوز _ ویژۀ ایام اربعین _ حاج حیدر خمسه ↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ برگَشته ام به کرببلا یا أخی الغریب بی تو دِگر فِتادم از پا أخی الغریب قدم ز غصه هایِ تو تا شد أخی الغریب بعد از تو نیست خیر به دنیا أخی الغریب یک اربعین پس از تو بلا دید خواهرت رفتی و بعد تو چه ها دید خواهرت باید این شبا تو کمک بدی ، خیلی از رفیقامون نرفتن گفتن بمونیم روضه ها خالی نشه .. از صبح این ور اون ور دارم داد میزنم، به اربابم هر چی دادن میزارم وسط، هرچی هم تو این چند روز دلت سوخت بزار وسط ، من میگم، یه ثواب اونی که رفته میبره ده تا ثواب توی نرفته ، وقتی تَقَلّا برا رفتن میکنی بی بی میگه جانم .. چند تا تون به این و اون رو زدید نشد .. رفیق میشناسم، به صاحب کارش گفته حقوق یه ماهَ مو نده، سه روز برم بیام ... هواست به ما هست یا نه؟ میدونم سرت شلوغه اما منم دل دارم .. میخوام این دوسه تا بند و با من بیای ها، آورده ام کنار مزارت سر تو را از ساربان گرفته ام انگشتر تو را دق داده اند بی صفتان مادر تو را از بس زدن در همه جا خواهر تو را یک دم نظر نما که تن من شده کبود رفتم به شام در بر من محرمی نبود رسیدن کربلا ، زنایِ بنی اسد غوغا کردن، چند جا زنا خیلی به آل الله خدمت کردن .. یکی اینجا بود ، زنا بنی اسد رفتن به مرداشون گفتن نمیرید ما میریم .. تن بچه هایِ زهرا رو زمینِ .. دور تا دور قبرا آماده ، الآن صاحبایِ قبرا میان نگاه کردن دیدن از دور، دونه دونه، مثل برگ خزان .. از بالا مرکبا، با صورت میان پایین .. دویدن زنا ... رسیدن به اولی خانم پاشو، اینجا که قبری نیست ، قبرا جلوست، صدا زد برو کنار، کجا بودی ظهر عاشورا .. قاسمم همین جا تیکه تیکه شد .. دیدن اینا آروم نمیشه رفتن جلو تر ، خانم پاشو .. قبرا جلوست، گفت برو کنار .. کجا بودی برادرم علی اکبر رو همین جا عربا عربا ... دیدن نه، کار جمع نمیشه، بریم سراغ بزرگتر اومدن بالا سر زینب، خانم شما بزرگید ، پاشو قبر جلوست، خانم جیغ کشید .. برید کنار .. کجا بودید صبح یازدهم .. اسباشونو نعل تازه ... اینقدر رو تنش دُوُندَن ... همه صحرا بوی حسین .. آه ... بالاخره اومد بالای قبرا .. از دوریت حسین گریبان دریده ام رفتی و بعد تو، چه بلایی، کشیده ام من ناسزا ز دشمن زهرا شنیده ام دشمن تر از یهود به حیدر ندیده ام از آتش یهود به سرها نشانه است ... دم دروازۀ شام، اومد گفت یا شمر، من از تو تاحالا چیزی خواستم، نه والله" یه خواهش دارم، بگو مارو از شلوغی نبرن، بازار نبرن، یه بار بحرف خانم گوش کرد، تا مسیر عوض شد، خانم دوید، بگو از بازار ببرن .. اونجا نه ، محلۀ یهود ... از آتش یهود، به سرها ، نشانه است بر گونه هایمان اثرِ تازیانه است عرض روضه ام یه جمله است. همه رو آروم کردن، دو نفر آروم نمیشدن .. یکی ربابه .. هر چی دست رو سرش، خانم آروم، بچم کجاست؟.. هر کی یه قبری رو بغل، بچم کجاست؟.. امام سجاد اومد آرومش کرد، خودم گذاشتم رو سینه ش نگران نباش جاش خوبه .. رباب آروم شد، اما سکینه آروم نمیگرفت .. هی میگفت وینَ عمی .. یه ظرف آب برداشت رفت سمت علقمه عمو پاشو .. پاشو .. آب برات آوردم .. عمو آب فرات ... اِی سایۀ بلند تو بر سر بلند شو جانم شود فدات برادر بلند شو پس داده اند چادر مادر بلند شو زخم جبین من شده بهتر بلند شو بنگر چگونه از غم تو سال خورده ام برخیز تا کنار مزارت نمرده ام ... یادم نمیرود که چه دیدم ز روی تل من نالۀ بُنَیَّ شنیده ام زِ روی تل فریاد یا حسین کشیده ام زِ روی تل بر سینه ات نشستُ دویدم ز روی تل آن نانجیب خنجر خود را بُرون کشید رأس تو را مقابل من از قفا برید ... شاعر: بگو چه کار کنم تا که دست و پا نزنی ... ____________. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
. 🎼 همیشه خوبیِ مرا .. |⇦• مناجات با امام زمان روحی له الفدا اجرا شده ایام رحلت حضرت اُم کلثوم سلام الله علیها به نفسِ کربلایی سید رضا نریمانی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجهُم لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ أسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِي لاَ إلَهَ إلاَّ هُو عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ العَزیزُ الحَکیمُ الغَفُورُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ بَدِيعُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ باالحسینِ الهی العفو .. دلم گرفته حاجت مرا روا نمیکنی؟ در این دلِ شکسته‌ام برو بیا نمیکنی؟ بهار آمده ولی خزان‌تر از خزان شدم حقیقتِ بهارها نظر به ما نمیکنی؟ امیرِ بی‌قرینه‌ام ، نشسته غم به سینه‌ام غم فراق را بگو چرا دوا نمیکنی؟ *نمی خوای نگاهی به ما کنی ؟.. عبدت داره پیر میشه .. موهام داره سفید میشه ، سنم داره بالاتر میره حس میکنم دارم از تو دور میشم ..* همیشه خوبیِ مرا بزرگ جلوه می‌دهی بدیِ این خراب را تو بر ملا نمیکنی *خدا سایه تُ از سرِ منه بیچاره کم نکنه .. خدا تا عمر دارم سایۀ تو رو بالاسرِ من نگه داره .. این یه بیتُ گوش کن خودمُ میگم کاری به شما خوبا ندارم .. شاید امشب آقا یه نگاهی به کنه .. شاید امشب آقا بیاد شونه هایِ منه بیچاره رو تکون بده ..* زِ رویِ تو شدم خجل ، نشسته کشتی‌ام به گل مرا برایِ بندگی چرا جدا نمیکنی؟ .. اگر چه بنده‌ای بدم ، ولی نمیکنی ردم اگر تو را رها کنم مرا رها نمیکنی مرا برون ز خانه‌ات نکرده‌ای عجیب نیست عجیب این‌که بنده را عزیزِ خانه میکنی به عبد روسیاهِ خود همیشه لطف میکنی اگر به‌تو جفا کنم به‌من جفا نمیکنی منم گدایِ مادرت ، سرم فدایِ مادرت به‌خاطر همین مرا زِ خود جدا نمیکنی پس از گناه کردنم همیشه گفته‌ام به خود: کمی ز رویِ حجت خدا حیا نمیکنی؟ طبیبِ من حبیبِ من ، مسافرِ غریبِ من فدایِ غربتت که گریۀ شبانه میکنی کنم به‌ناله زمزمه ، اغثنی یابن فاطمه به حقِ شاهِ علقمه ، مرا دعا نمیکنی؟ من آشنایِ زینبم ، "متی ترانا" به لبم دلم گرفته حاجت مرا روا نمیکنی؟ شاعر : •┄┅══༻○༺══┅┄• .
. فقط ۱۴ روز مانده تا : سَمِعْتُ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ تَقُولُ: سَأَلْتُ أَبِی عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ عَلَی اَلْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ قَالَ هُمُ اَلْأَئِمَّهُ بَعْدِی عَلِیٌّ وَ سِبْطَایَ وَ تِسْعَهٌ مِنْ صُلْبِ اَلْحُسَیْنِ هُمْ رِجَالُ اَلْأَعْرَافِ لاَ یَدْخُلُ اَلْجَنَّهَ إِلاَّ مَنْ یَعْرِفُهُمْ وَ یَعْرِفُونَهُ وَ لاَ یَدْخُلُ اَلنَّارَ إِلاَّ مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ یُنْکِرُونَهُ لاَ یُعْرَفُ اَللَّهُ إِلاَّ بِسَبِیلِ مَعْرِفَتِهِمْ. ابوذر گوید: از حضرت فاطمه(علیهاالسلام) شنیدم که فرمود: از پدرم سؤال کردم مقصود از آیه «وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُمْ» (سوره اعراف آیه ۴۶) «یعنی بر «اعراف» مردانی هستند که بهشتیان و جهنمیان را از چهره هایشان می شناسند» آن مردان چه کسانی هستند؟ فرمود: آنان ائمه بعد از من: علی و حسن و حسین و نُه امام از نسل حسین می باشند، و آنان رجال اعراف هستند، و هر کس داخل بهشت می شود آنان را می شناسد و آنان نیز او را می شناسند، و هر کس داخل آتش می شود آنان را انکار می کند و آنان نیز او را انکار می کنند، و خداوند جز از راه آنان شناخته نمی شود. 📚کفایه الأثر ج۱ ص ۱۹۴ ادامه ی شعر: حب علی نوشته شده در صحیفه ام لعنت به منکران علی شد وظیفه ام عشق ولای مادر پاک و عفیفه ام باعث شده که مبغض اهل سقیفه ام از قاتلین فاطمه بیزار حیدر است شاعر: .
: هرکس که شیعه نیست خودش بی لیاقت است (مسمط) قطره حریف شوکت دریا نمی شود نور علی به ظرف دلی جا نمی شود مدحش درون دفتری املا نمی شود گفتم نخوانمش به لب اما نمی شود زیباترین تجلی گفتار حیدر است مهر علی دهد به دلِ مرده ام حیات جز خوان رحمت و کرمش تا دم وفات هرگز نمی کنم به سوی خوانی التفات دارم به این یقین که در امواج حادثات آرامش و قرار دل زار حیدر است در راه انتشار مطاعن نشد تلاش ما جار می زدیم در این روزگار کاش... ...خون دلی که خورد پیمبر از این قماش بر آن زنی که سر نبی را نموده فاش اعلان کنید محرم اسرار حیدر است آن دم که بر مخالف حیدر شود عتاب شیعه درون جنت و او می چشد عذاب یا لیتنی... بگوید و قلبش شود کباب این است وجه و جلوه ی نام ابوتراب در روز حشر حاکم و معیار حیدر است تیغ علی فقط سرِ فرمانده می زند هرگز کسی حریف نبردش نمی شود زانو مقابلش زده عمرو بن عبدوَد مرحب به گرد دلدل حیدر نمی رسد یکه سوار در دل پیکار حیدر است در پیش منکرش علنی جار می زنم نام غدیر را حسنی جار می زنم همچون اویسم و قرنی جار می زنم در دسته های سینه زنی جار می زنم ذکر لب تمامی احرار حیدر است حب علی نوشته شده در صحیفه ام لعنت به منکران علی شد وظیفه ام عشق ولای مادر پاک و عفیفه ام باعث شده که مبغض اهل سقیفه ام از قاتلین فاطمه بیزار حیدر است ذکر علی اگر به لب آید عبادت است از عشق او درون دل ما حرارت است هرکس که شیعه نیست خودش بی لیاقت است سرتاسر کتاب همین یک عبارت است: در این جهان یگانه جهاندار حیدر است تنها علی امیر و امام من است و بس جز او نمی روم سوی دربار هیچکس از حبّ غیر نیست به دل قدر یک عدس تنها به عشق او زده ام هر نفس، نفس یار و قرار هر دل بیدار حیدر است اول پیمبر اذن ز بالا گرفت و بعد یک خطبه خواند و ذکر تولا گرفت و بعد اقرار بر ولایت عظمی گرفت و بعد بر روی دست، دستِ علی را گرفت و بعد: اعلان نمود ماه شب تار حیدر است شان نزول آیه ی اکمال دین شده بر خاتم رسول مکرم نگین شده کوری چشم هرکه در آنجا حزین شده حیدر امیر بر همه ی مؤمنین شده در چشم هر حسودِ لعین خار حیدر است توحید بی ولای علی یک توهّم است دوریّ از غدیر متاعش تجسّم* است شیعه اگر که فاتح بحث و تکلّم است با تیغ خطبه های علی در تهاجم است محور برای پاکی افکار حیدر است هر تشنه که سیراب از جام غدیر است دنبال بالا بردن نام غدیر است برخیز ای شیعه که هنگام غدیر است از برترین اعمال اطعام غدیر است آن کس که میبرده به دوشش کیسه ی نان خیلی سفارش کرده ما را بر فقیران من روز و شب برای نجف گریه می کنم یاد غروب های نجف گریه می کنم تا مردنم به پای نجف گریه می کنم تا که شوم فدای نجف گریه می کنم اشک مرا یگانه خریدار حیدر است دنیای بی غدیر جسارت به خاتم است از نحسی سقیفه جهان غرق ماتم است دنیای بی غدیر تهش داغ فاطمه است با چاه کوفه حیدر کرار همدم است گریان روضه ی در و دیوار حیدر است شاعر: .
. بر مشامم می رسد هر لحظه بوی سامرا بین نوکرهاست امشب گفت و گوی سامرا من همان عبد شما هستم که از شوق وصال سجده کردم سالیان سال سوی سامرا با شمیم و جذبه های سامرایی شما پروراندی در دل ما آرزوی سامرا تا ابد هستیم محتاج نگاه رحمتت ملجا و کهف حصین ماست کوی سامرا ما برای نوکری در ماه جانسوز حسین اشک می گیریم هر سال از سبوی سامرا اذن گریه می دهی بر روضه ی جدت حسین؟ می گذاری پا نهم در روضه ی جدت حسین؟ .
. . بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: حجت‌الاسلام قطره حریف شوکت دریا نمی شود نور علی به ظرف دلی جا نمی شود مدحش درون دفتری املا نمی شود گفتم نخوانمش به لب اما نمی شود زیباترین تجلی گفتار حیدر است نام علی که می شنوم شاد می شوم شیرینی اش چشیده و فرهاد می شوم از بند نفس سرکشم آزاد می شوم پاک از گناه خویش چو نوزاد می شوم حصن حصین عبد گنهکار حیدر است مهر علی دهد به دلِ مرده ام حیات جز خوان رحمت و کرمش تا دم وفات هرگز نمی کنم به سوی خوانی التفات دارم به این یقین که در امواج حادثات آرامش و قرار دل زار حیدر است ذکر علی اگر به لب آید عبادت است از عشق او درون دل ما حرارت است هرکس که شیعه نیست خودش بی لیاقت است سرتاسر کتاب همین یک عبارت است: در این جهان امیر جهاندار حیدر است تنها علی امیر و امام من است و بس جز او نمی روم سوی دربار هیچکس از حبّ غیر نیست به دل قدر یک عدس تنها به عشق او زده ام هر نفس، نفس یار و قرار هر دل بیدار حیدر است من روز و شب برای نجف گریه می کنم یاد غروب های نجف گریه می کنم تا مردنم به پای نجف گریه می کنم تا که شوم فدای نجف گریه می کنم اشک مرا یگانه خریدار حیدر است مثل امیر ما که فقیرانه کرد زیست گشتم نبوده هیچ امیری نگرد نیست رزمش عیان نموده به عالم نبرد چیست فهمیده ایم از آیه ی نجوا که مرد کیست تنها محب احمد مختار حیدر است هرچه دم از علی بزنم باز هم کم است نامش برای هر دل غمدیده مرهم است کوری هرچه منکر حیدر در عالم است گویم فقط علی است که فاروق اعظم است بر منصب امام، سزاوار حیدر است هر دو خلیفه از دل خیبر گریختند هی لاف می زدند، در آخر گریختند پیش نگاه آن همه لشکر گریختند احمد نداشت واهمه ای گر گریختند... ...یار نبی دلاور کرّار حیدر است تیغ علی فقط سرِ فرمانده می زند هرگز کسی حریف نبردش نمی شود زانو مقابلش زده عمرو بن عبدوَد مرحب به گرد دلدل حیدر نمی رسد یکه سوار، در دل پیکار حیدر است تبلیغ در غدیر بیان حقیقت است یک عده گفته اند که پمپاژ نفرت است قائل به این سخن چقدَر بی بصیرت است از اعتقاد رد شده دنبال وحدت است وحدت، به محور شه ابرار حیدر است در پیش منکرش علنی جار می زنم نام غدیر را حسنی جار می زنم همچون اویسم و قرنی جار می زنم در دسته های سینه زنی جار می زنم ذکر لب تمامی احرار حیدر است شأن نزول آیه ی اکمال دین شده بر خاتم رسول مکرّم نگین شده کوری چشم هرکه در آن جا حزین شده حیدر امیر بر همه ی مؤمنین شده در چشم هر حسودِ لعین خار حیدر است اول پیمبر اذن ز بالا گرفت و بعد یک خطبه خواند و ذکر تولا گرفت و بعد اقرار بر ولایت عظمی گرفت و بعد بر روی دست، دستِ علی را گرفت و بعد اعلان نمود ماه شب تار حیدر است توحید بی ولای علی یک توهّم است دوریّ از غدیر متاعش تجسّم است شیعه اگر که فاتح بحث و تکلّم است با تیغ خطبه های علی در تهاجم است محور برای پاکی افکار حیدر است حب علی نوشته شده در صحیفه ام لعنت به منکران علی شد وظیفه ام عشق ولایِ مادر پاک و عفیفه ام باعث شده که مبغض اهل سقیفه ام از قاتلین فاطمه بیزار حیدر است در روز حشر منکر او رو سپید نیست حتی درون جنگ بمیرد شهید نیست اصلا کسی به جز علویّون سعید نیست بهر نجات منکر حیدر امید نیست راه نجات عبد گرفتار حیدر است آن دم که بر مخالف حیدر شود عتاب شیعه درون جنت و او می چشد عذاب یا لیتنی... بگوید و قلبش شود کباب این است وجه و جلوه ی نام ابوتراب در روز حشر حاکم و معیار حیدر است در راه انتشار مطاعن نشد تلاش ما جار می زدیم در این روزگار کاش... ...خون دلی که خورد پیمبر از این قماش بر آن زنی که سرّ نبی را نموده فاش اعلان کنید محرم اسرار حیدر است در راه بغض دشمن او کرده تنبلی هرکس نبرده است به لب لعن اولی با ذکر لعن دل بشود پاک و صیقلی ما را بر این حساب مذمّت کنی ولی آن کس که کرده لعنت بسیار حیدر است دنیای بی غدیر جسارت به خاتم است از نحسی سقیفه جهان غرق ماتم است دنیای بی غدیر تهش داغ فاطمه است با چاه کوفه حیدر کرار همدم است گریان روضه ی در و دیوار حیدر است دنیای بی غدیر به جنجال می رسد تیر خلیفه تا ته گودال می رسد هر دم صدای گریه ی اطفال می رسد وقتی زمان غارت خلخال می رسد... ... دلخون از این جنایت اشرار حیدر است .
. بسم ‌الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام با آتش خیمه، تن اهل حرم سوخت بابا کجا بودی، نبودی معجرم سوخت از داغ هجرانت، چهل منزل، شب و روز آن قدر گریه کرده ام، پلک ترم سوخت دیدی حمیده، دختر هم بازی من در زیر سم اسب ها، پشت حرم سوخت هر بار نامت را به لب با گریه گفتم با ضرب سیلی، عمه جانم در برم سوخت دیگر توان پر گشودن هم ندارم از بس مرا زجر حرامی زد، پرم سوخت جوری لگد زد، خاطرات هر سه سالم آتش گرفت و آیه های کوثرم سوخت ضرب لگد، سیلی و سنگ و خار و آتش بعد از عمو عباس، کلّ پیکرم سوخت دارم خبر، در خانه ی خولی سرت سوخت داری خبر از آتش خیمه سرم سوخت؟ وقتی سرت را بر درختی بسته دیدم آتش گرفتم آن چنان خاکسترم سوخت بر ما اشاره کرد مرد سرخ مویی خیلی اهانت کرد، قلب خواهرم سوخت بالشت من سنگ است وقتی دامنت نیست دنیا دلش بر وضع زار بسترم سوخت از سوز سرمای شب و گرمای روزش کنج خرابه، استخوان لاغرم سوخت بس که گرسنه مانده ام، سرگیجه دارم از بس نخوردم آب، زخم حنجرم سوخت شعر وصال من... رگ خشک گلویت بوسیدم آن گونه که بیت آخرم سوخت
. هوای وصل دلبر را به سر دارم در این شبها رسیده جان من بر لب دگر سیرم از این دنیا ... حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم ... حسین جان بعد تو دیگر خمیده قامت خواهر بمیرد از غمت زینب همین امروزُ یا فردا اگر مویم سپید است و اگر من تار میبینم دلیلش هجر تو بوده کجایی ماه بی همتا ... حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم ... در این یک سال و نیم از بعد عاشورا شده کارم بگیرم مجلس روضه ، کنم بزم عزا برپا لباس خونی ات را باز روی سینه ام دارم دوباره یادم افتاده غروب روز عاشورا به زور ضربه ی نیزه زِ روی اسب افتادی سپاهی حلقه زد دورت شدی در قتلگه تنها خودم دیدم که قاتل خنجری را دست و پا میکرد خودم دیدم که می آمد به روی سینه ات با پا خودم دیدم زِ روی تل که میلرزید دستانش جدا میکرد رأست را به پیش مادرم زهرا ... حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم ... برادر جان پس از تو خیمه هایت سوخت در آتش عدو خوشحال و طفلانت فراری در دل صحرا به دست دشمنت عمامه و انگشترت دیدم میان عده ای بوده سر پیراهنت دعوا مرا با کعب نِی از کوفه میزد دشمنت تا شام به زیر تازیانه ناله ی من بود وا جَدا ... حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم ... به روی نیزه تا دیدم جبین غرق در خونت به پای چوبه ی محمل شکستم من سر خود را زِ بام خانه های شام آتش بر سرم افتاد ولی دستان بی جان و کبودم بسته بود آنجا جسارت شد به دخترها میان بزم و محفل ها به پیش دیدگان خونی و شرمنده ی سقا عدو ما را میان کوچه های شام میگرداند شکسته شد غرور ما میان آن یهودی ها گدایی میکنم هر شب سر کوی تو یا زینب گدایی میکنم تا کربلای من شود امضاء ... حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم ... شاعر : ‌.👇
3. بهادری 12.94.mp3
3.95M
( سلام الله علیها ) با صدای جناب بهادری 1394 ( یافاطمه ، یافاطمه مظلومه مادر فاطمه ) تکرار افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است برکت این زندگی از روضه های فاطمه است درس توحیدم بوَد زهرا شناسی ، زین سبب می پرستم آن خدا یی که خدای فاطمه است ( یافاطمه ، یافاطمه مظلومه مادر فاطمه ) تکرار هیچ وکس با پای خود در مجلس روضه نرفت هرکجا روضه بوَد ، مهمانسرای فاطمه است گرچه باشد قبر او بین قلوب شیعیان عالم امکان ولی دولتسرای فاطمه است بین قبرم دو مَلک تا سینه ام را بو کنند پیش خود گویند و به به ، این گدای فاطمه است ( یافاطمه ، یافاطمه مظلومه مادر فاطمه ) تکرار شاعر :
. هوای وصل دلبر را به سر دارم در این شبها رسیده جان من بر لب دگر سیرم از این دنیا ... حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم ... حسین جان بعد تو دیگر خمیده قامت خواهر بمیرد از غمت زینب همین امروزُ یا فردا اگر مویم سپید است و اگر من تار میبینم دلیلش هجر تو بوده کجایی ماه بی همتا ... حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم ... در این یک سال و نیم از بعد عاشورا شده کارم بگیرم مجلس روضه ، کنم بزم عزا برپا لباس خونی ات را باز روی سینه ام دارم دوباره یادم افتاده غروب روز عاشورا به زور ضربه ی نیزه زِ روی اسب افتادی سپاهی حلقه زد دورت شدی در قتلگه تنها خودم دیدم که قاتل خنجری را دست و پا میکرد خودم دیدم که می آمد به روی سینه ات با پا خودم دیدم زِ روی تل که میلرزید دستانش جدا میکرد رأست را به پیش مادرم زهرا ... حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم ... برادر جان پس از تو خیمه هایت سوخت در آتش عدو خوشحال و طفلانت فراری در دل صحرا به دست دشمنت عمامه و انگشترت دیدم میان عده ای بوده سر پیراهنت دعوا مرا با کعب نِی از کوفه میزد دشمنت تا شام به زیر تازیانه ناله ی من بود وا جَدا ... حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم ... به روی نیزه تا دیدم جبین غرق در خونت به پای چوبه ی محمل شکستم من سر خود را زِ بام خانه های شام آتش بر سرم افتاد ولی دستان بی جان و کبودم بسته بود آنجا جسارت شد به دخترها میان بزم و محفل ها به پیش دیدگان خونی و شرمنده ی سقا عدو ما را میان کوچه های شام میگرداند شکسته شد غرور ما میان آن یهودی ها گدایی میکنم هر شب سر کوی تو یا زینب گدایی میکنم تا کربلای من شود امضاء ... حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم ... شاعر : https://eitaa.com/emame3vom/37848 .👇
. 🍃اللَّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ🍃 مطلع شدیم شاعر گرامی حجت‌الاسلام ، در بستر بیماری هستند و متأسفانه وضعیت جسمی ایشان وخیم است... لذا از جامعه هیئات مذهبی، مداحان و شعرای اهل بیت(ع) خواهشمندیم برای شفای عاجل این پیرغلام سیدالشهدا(ع) ، به قدر توان خود صلوات نثار مادر سادات حضرت زهرا(س) هدیه بفرمایند. ..
. ما را نوشته اند گدایان مرتضی ما بسته ایم چشم به احسان مرتضی هرگز نبوده ایم پیِ نان هیچ کس هرگز نخورده ایم به جز نان مرتضی ذکر علی است مزه ی شیرین بر لبم فکر علی است طاعت هر روز و هر شبم عشق امیر را زپدر ارث برده ام عبد سرای آل علی هست منصبم حیدر همان کسی است که حق را اقامه بود لحظه به لحظه زندگی اش رنج نامه بود در سفره اش ندید کسی غیر نان جو فکر فقیرهای حجاز و یمامه بود هم مظهر است رب غفور و رحیم را هم آینه است یا علی و یا عظیم را جز او‌ ندیده ایم امیری که اینچنین بر روی شانه اش بگذارد یتیم را طی شد به قرص نان ‌و نمک روزگار او همسفره با فقیر شدن بود کار او جز یک لباس کهنه دگر جامه ای نداشت جانم فدای پیرهن وصله دار او غرق گناه هم که شدی رو به شاه کن دل را به نام و یاد علی رو به راه کن حالا که او قسیم بهشت و جهنم است "شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن" از خاطرم دوباره کرامات او گذشت باید نوشت از علی و ماجرای طشت فهمیده ایم بسط یدش بی نهایت است وقتی که با اراده ی او شمس بازگشت شاعر: 🌹 شروع شعر سوم 👆 🌹 .
. علت این است اگر بند و اسیر نجفم مست از باده ی میخانه ی پیر نجفم جز علی وقت گدایی به کسی رو نزدم سالیانی است که محتاج و فقیر نجفم کار من نیست به جز پوزه کشیدن به درش چه کسی گفته ثناگوی امیر نجفم آبرو نیست مرا بین خلایق اما فخرم این است که عمری است حقیر نجفم چند وقتی است ز پابوسی او محرومم آرزومند حرم، روز غدیر نجفم بی سبب نیست بلند است به هر سو آهم نجفم دیر شده اذن حرم میخواهم شاعر: .
. 🌹🌹🌹 شعر چهارم 🌹🌹🌹 علت این است اگر بند و اسیر نجفم مست از باده ی میخانه ی پیر نجفم جز علی وقت گدایی به کسی رو نزدم سالیانی است که محتاج و فقیر نجفم کار من نیست به جز پوزه کشیدن به درش چه کسی گفته ثناگوی امیر نجفم آبرو نیست مرا بین خلایق اما فخرم این است که عمری است حقیر نجفم چند وقتی است ز پابوسی او محرومم آرزومند حرم، روز غدیر نجفم بی سبب نیست بلند است به هر سو آهم نجفم دیر شده اذن حرم میخواهم شأن او بیشتر از عقل کم انسان است مدحش آیات الهی است که در قرآن است بارها گفت پیمبر که عَلِیٌّ مِنِّی جز علی کیست که پیغمبر ما را جان است؟ بی علی معرفتی نیست برای مؤمن حبّ او بین خلائق محک ایمان است اهل محشر همگی روز جزا گریانند هرکسی شد علوی روز جزا خندان است منفعت نیست به اعمال کسی جز شیعه ذات او در صف محشر به یقین میزان است با علی راه ندارد به دلم غم هرگز غیر او نیست پناهی به دو عالم هرگز دَم بگیرید همه ذکر مسیحا دَم را سجده بر اوست که انسان بکند آدم را گر خدا گفت به پیغمبر خود: "نادَ علی..." ذکر او می برد از هر دل غمگین، غم را مثل او نیست کرامات کسی اینگونه سیره ی زندگی اش طعنه زده حاتم را روز خیبر همه دیدند میان اصحاب که پیمبر به علی داد فقط پرچم را امر کرده است خدا تا همه بیعت بکنند کاشف کرب نبی، تاج سر خاتم را حاکمی مثل علی در دل این امت نیست جز علی هیچکسی لایق این خلعت نیست شاعر: .
. به اذن عالی اعلا شوم فدای شبانه روز دلم می تپد برای نجف خدا سپرده جهان را به ناخدای نجف علی امام من است و منم گدای نجف فراق شهر نجف تلخ کرده کامم را فقط به دست علی می دهم زمامم را نرفته از سر من نغمه ی اذان حرم همیشه سجده کنم رو به آستان حرم نکرده ام طمع شأن زائران حرم مرا ..... بنویسید و پاسبان حرم به عشق شهر نجف سر کنم جوانی را نجف نرفته نمی فهمد این معانی را به کوه قاف رسد آدم از سیاهه ی چاه به نام نامی حیدر علی ولی الله نیامدم به درش بهر کسب حشمت و جاه نشسته ام دم این خانه محض گوشه نگاه خودش نوشته مرا اهل مذهبش باشم اگر قبول کند عبد زینبش باشم کسی که در غضب از لعنِ منکر مولاست دروغ گفته موالیّ حضرت زهراست و دین گریزی مردم به گردن آن هاست... ...که گفته اند تبرّی در این زمانه جفاست محبت شه مردان بدون لعن مخواه که "لا اله" روا نیست بعد "الّا الله" علی است حبل متین و علی است حصن حصین علی است ناجی مظلوم و همدم مسکین علی است سینه ی غمدیده ی مرا تسکین علی علی کنم و کام من شود شیرین نوا و ذکر علی بهترین مناجات است دعا بدون علی لاجرم خرافات است بگو به هرکه به دنبال اولی باشد: فقط خلیفه ی بعد از نبی علی باشد ز محکمات کتاب، این بیان جلی باشد برای هرکه به او مرتضی ولی باشد... ...پیامبر به خدا گفته "وال من والاه" به شأن منکر او گفته "عاد من عاداه" زمانه بر سر جنگ است و من گرفتارم ولی غمی به دلم نیست تا علی دارم گره زدم دل خود را به زلف دلدارم اگر که آبرویم رفته و گنهکارم... ...دلم خوش است محب علی و فاطمه ام علم به دوش ولایت بدون واهمه ام علی یگانه ی دهر است و صاحب منبر فقط علی است که خوابیده جای پیغمبر کسی نبوده حریف نبرد با حیدر به قدرت علوی کنده شد در خیبر خلیفه ای که به خیبر فراری از جنگ است برای امت اسلام مایه ی ننگ است محبتی که به هر مرده دل حیات دهد ز پرتگاه هلاکت مرا نجات دهد به روز حشر فقط مرتضی برات دهد ندای عفو اگر بهر سیئات دهد... ...صحیفه ی همگی پاک می شود زگناه قسیم جنت و نار است روز وا نفساه نگیر خورده به قلبی که از علی خالی است رسیده نصّ صریح نبی دلیلش چیست مگر نگفت که معیار طیب مولد کیست؟ حرام زاده یقینا محبّ حیدر نیست هزار شکر گرفتار مرتضی شده ایم به لطف فاطمه از منکرش جدا شده ایم کتاب فضل امیر نجف شده قرآن علی است قدر و نبأ، هود و غافر و انسان بیان منقبتش آیه های الرحمن اگر که گفته خدا کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَان... به غیر وجه خدا فانی اند اهل زمین علی است وجه الهی، علی است باطن دین اگر چه غرق خطا هستم‌ و اگر چه بدم به سینه سنگ کسی را به غیر او نزدم بگو به او که بُوَد خالق وجود و عدم: فقط محبت ذریه ی تو را بلدم از آن زمان که تو گفتی فمن یمت یرنی دلیل شوق من و آرزوی مرگ منی محبت شه مردان به دل اگر دارم به لطف و مرحمت و لقمه ی پدر دارم اگرچه سینه ی محزون و چشم تر دارم ولی ز لطف امیر نجف خبر دارم علی است مظهر لطف خدای عزّوجلّ علی نجات دهد شیعه را به وقت اجل دوباره چله گرفتم دم از علی بزنم علی علی شده ذکر معطّر دهنم در این دیار غریبم نجف بوَد وطنم خدا کند که دم مرگ این شود سخنم: "اقول اشهد ان لا اله الا الله" "محمد است رسول و علی ولی الله" حجت الاسلام ✍ .
. رسول گرامی اسلام حضرت محمد(ص) می فرماید: أَلَا وَ مَنْ أَحبّ عَلِیّاً سُمِّیَ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَسِیرَ اللَّهِ هرکس محبت علی(ع) را در دل داشته باشد، در آسمان و زمین او را به یک نام می شناسند: « اسیر الله» (📚فضائل الشیعه ص ۱۰) یقینا حب مولا دُرّ و قلب ما صدف باشد کسی که عاشق او نیست با آتش طرف باشد اسیر حضرت حق خوانده خواهد شد در این عالم کسی که عبد دربار شهنشاه نجف باشد شاعر: ................ قال رسول الله صلی الله علیه و آله: أَلا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً تَقَبَّلَ اللهُ مِنْهُ حَسَنَاتِهِ وَ تَجَاوَزَ عَنْ سَیِّئَاتِهِ وَ *کَانَ فِی الْجَنَّهِ رَفِیقَ حَمْزَهَ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ* آگاه باشید هرکس علی را دوست داشته باشد، خداوند حسناتش را می پذیرد و از گناهانش می گذرد و *او در بهشت رفیق حمزه سیدالشهداء می باشد.* (📚بشارة المصطفی - صفحه ۷۱) فقط حب علی باشد به عالم محور وحدت جداگردد کسی از او سراپا می شود ظلمت محب مرتضی شأنش قیامت آنچنان بالاست که همراه و رفیق حضرت حمزه است در جنت شاعر: .
. قال رسول الله صلی الله علیه و آله: یَا عَلِیُّ حُبُّکَ تَقْوَی وَ إِیمَانٌ وَ بُغْضُکَ کُفْرٌ وَ نِفَاقٌ. ای علی محبت تو، خودش تقوا و ایمان است و بغض تو کفر و نفاق است. (📚المناقب - ج۳ - ص ۲۰۶) شود آباد با نام علی هر خانه ی ویران رسولان اولوالعزم اند بر خوان علی مهمان امام المتقین تنها امیرالمومنین باشد «علیٌّ حُبّه تَقوی علیٌّ حُبُّه إیمان» شاعر: ✍ ...
. سلام_الله_علیها هوای وصل دلبر را به سر دارم در این شبها رسیده جان من برلب دگر سیرم از این دنیا حسین جان بعد تو دیگر خمیده قامت خواهر بمیرد از غمت زینب همین امروز یا فردا اگر مویم سپید است و اگر من تار می بینم دلیلش هجر تو بوده ، کجایی ماه بی همتا ؟ در این یکسال و نیم از بعد عاشورا شده کارم بگیرم مجلس روضه ، کنم بزم عزا برپا لباس خونی ات را باز روی سینه ام دارم دوباره یادم افتاده غروب روز عاشورا به زور ضربه ی نیزه ز روی اسب افتادی سپاهی حلقه زد دورت شدی در قتلگه تنها خودم دیدم که قاتل خنجری را دست و پا می کرد خودم دیدم که می آمد به روی سینه ات با پا خودم دیدم ز روی تل که می لرزید دستانش جدا می کرد رأست را به پیش مادرم زهرا برادر جان پس از تو خیمه هایت سوخت در آتش عدو خوشحال و طفلانت فراری در دل صحرا به دست دشمنت عمامه و انگشترت دیدم میان عده ای بوده سر پیراهنت دعوا مرا با کعب نی از کوفه میزد دشمنت تا شام به زیر تازیانه ناله ی من بوده : “واجدّا..” به روی نیزه تا دیدم جبینت غرق در خون است به پای چوبه ی محمل شکستم من سر خود را ز بام خانه های شام آتش بر سرم افتاد ولی دستان بی جان و کبودم بسته بود آنجا جسارت شد به دختر ها میان بزم و محفل ها به پیش دیدگانِ خونی و شرمنده ی سقا عدو ما را میان کوچه های شام می گرداند شکسته شد غرور ما میان آن یهودی ها ** " گدایی می کنم هرشب ، سر کویِ تو یا زینب گدایی می کنم تا کربلای من شود امضا " ✍ .
👆 . مثل شمعی به روی خاک چکیدن سخت است با پر و بال پر از زخم پریدن سخت است تا چهل سال فقط آه کشیدن سخت است یاد گودال و حرم جامه‌دریدن سخت است روضه و گریه شده روزی او در هر شب خاطرش را همه دیدند مکدّر هر شب با لب تشنه و با یک دل مضطر هر شب... ...یاد یک واقعه از خواب پریدن سخت است بر امامی که اسیری به بیابان دیده زخم پا بر اثر خار مغیلان دیده اهل بیتش همه با صورت عریان دیده معجر و پوشیه و جامه خریدن سخت است آب را دید و دلش یاد عمو سوخته است جگرش سوخت... لبش سوخت... گلو سوخته است بهر آنکه سر و عمامه‌ی او سوخته است حرف، از کوچه و بازار شنیدن سخت است چقدَر از غم این فاجعه افروخته است چشم بر نیزه‌ی شش‌ماهه فقط دوخته است یاد حلقوم علی حنجر او سوخته است این وسط حرمله را یکسره دیدن سخت است پیش آن کس که شرر بر جگرش افتاده خنجری کند به جان پدرش افتاده دیده که در ته گودال سرش افتاده تشنه‌لب کشتن مذبوح شدیدا سخت است یک نفر که شده گریانِ پدر تا حالا یادش افتاده تن خونی بابا حالا بوریایی که خودش دیده و اما حالا دم آخر کفنش را طلبیدن سخت است .