eitaa logo
امام حسین ع
17هزار دنبال‌کننده
389 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. . بسم الله الرحمن الرحيم ای منتهای اشتیاق و آرزویم بگذار از دلتنگی ام با تو بگویم بی تو برایم زندگی خسته کننده ست هر روز بدتر میشود بغض گلویم هر روزِ هفته رنگ و بویِ جمعه دارد با گنبد فیروزه ای در گفتگویم درکِ حضورت سهم از ما بهتران و داغِ ظهورت بر دلِ بی آبرویم بر لب دعای عهد اما در عمل هیچ... بیزارم از خود بسکه در عشقت، دو رویم کاری برایم کن به خود برگردم آقا بگذار رنگ و رو بگیرد خُلق و خویم عمریست اشکت را درآوردم ولی تو... بخشیدی و هرگز نیاوردی به رویم علّامۂ بحرالعلومت میشدم کاش پابوسی ات می آمدم بعد از وضویم یکروز می آیی به سمت جمکرانت من هم می آیم تا که غم از دل بشویم دور و برم پُر می شود از یاس و نرگس عطرِ عبایت می نشیند روبرویم! https://eitaa.com/emame3vom/24173
. تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری» کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را ... از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان «عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزّمان» .
. بسم الله الرحمن الرحیم کاش میشد به دل غمزده سامان بدهم به دو چشمان کویرم نمِ باران بدهم پیِ تو روضه به روضه همه جا رفتم من نگرانم که ندیده رُخ تو جان بدهم گُنهم حال تو را سخت به زحمت انداخت چقدر هدیه به درگاه تو عُصیان بدهم ؟ خبط من یوسف من باعث این غیبت شد حقم اینست که من تن سوی زندان بدهم خویِ حیوانی من بُرد ز تو دورم کرد حیف باشد به خودم منصب انسان بدهم بزن امّا تو بیا چشم مرا خُشک نکن که فقط فخر به این دیدهء گریان بدهم با همه بی سر و پایی تو رهایم نکنی ولی افسوس که من عشق تو ارزان بدهم حال که آمده ام گر که برانی ز درت چه جوابی به دل زار و پریشان بدهم جان مادر دل ما را به مدینه برسان عوضش هر چه بخواهی بخدا، آن بدهم با تو خواهم به بقیع و غم آن گریه کنم تا که شاید به دلِ سوخته درمان بدهم تو بیا روضه بخوان حضرت صادق چه کشید تا که جان پای غم ناطق قرآن بدهم جدّ تو روی زمین خورد همه خندیدند باید از دیدهء خود اشکِ فراوان بدهم . ▫️ مظلومیت یعنی هزاران شاگرد تربیت و امر دین را احیا کنی، اما در لحظه هجوم به خانه ات، هنگامی که ماموران خلیفه غاصب، پا برهنه و بی عمامه به دنبال خود می‌کشاندنت، تنها و بی یاور باشی. ◾️ اوج مظلومیت آنجاست که حتی کسی به خون خواهی ات قیام نکند. امان از خاطراتِ تلخ کوچه و غربت و بی یاوری و امان از کمی و ضعف و بی‌وفایی شیعیان مدعی، حتی در عصر غیبت 🔘 شهادت بر امام زمان و شما شیعیان تسلیت باد
. 🌷 من حاضرم این چشم ترم را بدهم در راه وصال تو سرم را بدهم گفتم که شود جمعه شما می آیی ... حالا چه جواب دخترم را بدهم شاعر: . 🌷 بیا بردار هر چه راه کج را بگو ماهیّت احرام و‌حج را بیا تفسیر کن با لحن نابت دعای ندبه و عهد و فرج را! شاعر: . 🌷 به انتظار قدومت ز دیده خون آید ز هجر روی تو غم بر دلم فزون آید بدون یاد تو گر یک نفس فرو ببرم نخواهم آن نفس از سینه ام برون آید شاعر: . 🌷 هر لحظه برای جلب نورو برکات دوری ز بلاهاو رسیدن به نجات دل دل نکن ای دوست دمادم بفرست بر خاتم انبیا محمد صلوات شاعر: .
. بسم‌ الله الرحمن الرحیم حلقه ادبی نیستان شهرستان اردکان شاعران: ▶️ اگرچه غرق گناهیم، بیقرار تو ایم هنوز هم که هنوز است در کنار تو ایم همیشه باورمان بوده یارتان هستیم بجای یار ببخشای اگر که بار تو ایم جهان ما چو خزان است در نبود امام در انتظار بهاریم و غمگسار تو ایم حریص جرعه ی آبیم و ندبه خوان شده ایم و در قنوت سحرها در انتظار تو ایم میان روز و شب و هفته گم شدیم آقا خزان شده دل و در حسرت بهار تو ایم تویی همان گل خوشبوی عالم خلقت ز سرفرازیمان بس همین که خار تو ایم گرفته ظلم و سیاهی تمام عالم را بیا که منتظر رقص ذوالفقار تو ایم همیشه دست نهان تو هست بر سر ما و ما دلیل غریبیِ آشکار تو ایم بیا و تازه کن آقا هوای دلها را بیا که منتظر لطف بی شمار تو ایم همیشه جمعه غروبی به رنگ خون دارد کدام جمعه میایی؟ که بی قرار تو ایم همیشه در غم دوری چو شمع سوخته ایم بیا که لحظه به لحظه در انتظار تو ایم ... .
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ بخوان ز چهره ام آه دل غمين مرا به ديده بوسي پايت ببين جبين مرا دوباره گريه ي دوري دوباره گريه ي شرم كشيده است روي ديده آستين مرا دلم ديار گناه است با نگاهي باز بيا و فتح كن اي شاه سرزمين مرا تو نيستي و غمت مونس دلم شده است بگير از منِ غمديده همنشين مرا به جز نگاه تو كه بارها امانم داد كه دفع كرده بلاهاي در كمين مرا مرا به كرب و بلا بردي اربعين اما بيا و پاي پياده ببر مدينه مرا .
. آقا ...بخدا گناه دارد دل ما 🌷 از تو عطش نگاه دارد دل ما روزی چو شب سیاه دارد دل ما تا کی به فراق تو صبوری؟...برگرد آقا ...بخدا گناه دارد دل ما شاعر: .
. بسم الله الرحمن الرحيم بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی اگر قدم بگذاری به چشم بارانی بیا که بی‌تو نیامد شبی به چشمم خواب برای تو چه بگویم از این پریشانی؟ چرا کنم گله از روزهای دلتنگی؟ تو حال و روز دلم را نگفته می‌دانی! نه دل بدون تو طاقت می‌آورد دیگر نه تو اگر که بیایی همیشه می‌مانی چه کرده با دل من داغ، دور از چشمت چه کرده با دلم این گریه‌های پنهانی ببین سراغ تو را هر غروب می‌گیرم قدم قدم من از این کوچه‌های کنعانی نسیم مژدۀ پیراهن تو را آورد نسیم آمده با حال و روز بارانی نسیم آمده با عطر عود و خاکستر نسیم آمده با ناله‌ای نیستانی بیا که دختر تو نیست ماندنی بی‌تو بیا که کُشت مرا این شب زمستانی! .
. بهانه است ولی خب برای من کافی است همین که شعر مرا می بری به کنگره ها همین که در دکور خانه ام دو تا تندیس اضافه می شود و می روی به خاطره ها یکی دو تا غزل خوب ، می شوی گاهی فقط بمان و نیا تا تو را اضافه کنم به انتظار مدرنی که شعر خواهد شد مهم ، حضور تو در روزنامه ی شهر است چقدر سوژه برایم می آوری با خود حوادث یمن و جنگ شام هم بد نیست... فقط اجازه بده وضعمان همین باشد زمین خسته سر از آسمان درآورده است چه عیب دارد اگر این رعیت خوشبخت کنار نام تو از جنگ ، نان درآورده است چه ساده در عوض آب ، نفت نوشیدیم فقط بمان و نیا ، قول می دهم این شهر برای نیمه ی شعبان شلوغ تر بشود ظهور را به علائم چه احتیاجی بود نیا که شادی ما پر فروغ تر بشود چقدر روی بَنرها شکیل و خوش اسمی!!! خودت بگو ؛ تو اگر آمدی به خانه ی ما چگونه حوصله ی شهر ، با تو سر نرود ؟!! دلت چگونه می آید بیایی و مِن بعد به جمکران تو این قوم رهگذر نرود نیا ، سه شنبه برایت نماز خواهم خواند چه فکر می کنی ای انتظار ناپایان جدایی من و تو ماجرای یک شبه نیست هزار سال پیاپی گذشت و دلخونی هنوز کوچه ی ما آنچنان محجّبه نیست گناه روسری ما به گردن باد است... برای آنکه بیایی نیاز مبرم بود که مرد و زن همه با هم کنار هم باشیم همین که نام خیابانمان ولیعصر است اجازه داد که در اختیار هم باشیم اذان رسید و به دجّال اقتدا کردیم نوشته اند که هر چیز جای خود خوب است مهم نبود که حتی به قهقرا بروم نوشته اند که از جمعه استفاده کنم کنار مهدیه گاهی به سینما بروم جهان به خنده ی (بَت مَن) علاقمندم کرد اراده کن که بیایی ولی تامل کن! که رودها همه پابست ماهیان تواند به غیر سیصدو چندین نفر که برگشتند تمام مردم دنیا سپاهیان تواند نیا که عطسه ی دنیا به صبر فرمان داد .
. شبی به حال دل ما نظر کنی بد نیست بسم ‌الله الرحمن الرحی شاعر: شبی به حال دل ما نظر کنی بد نیست تفقّدی به گدایت اگر کنی بد نیست سه شنبه های من و جمعه های تو باقی ست نظر به گمشده ی در به در کنی بد نیست برای دیدنتان سال ها سفر کردیم برای دیدن ما هم سفر کنی بد نیست تمام بتکده ها را ، خلیل آل الله اگر بیایی و نذر تبر کنی بد نیست نگاه روشن تو جوشن کبیر من است از این اسیرِ بلا دفع شرّ کنی بد نیست خدا کند که به درد ظهورتان بخورم مرا برای وجودت سپر کنی بد نیست نشسته ام به امیدی ببینمت یک بار شبی ز کوچه ی ما هم گذر کنی بد نیست مثل ماسک زدن در ایام کرونا واجب است.
. بسم الله الرحمن الرحيم اشک غریب عاقبتش شرم آشناست بدبخت آن کسی ست که از صاحبش جداست یک عمر از دعای فرج رزق خورده ایم باید وبال گفت به دستی که بی دعاست پایی که نیست در پی تو لنگ میزند دنبال تو دویدن ما آبروی ماست از دیگران دوا برسد درد مطلق است دردی اگر زتو برسد مرهم و دواست هرجور هست پیش تو یکروز میرسیم آقا بگو که خیمه ی زهراییت کجاست حق می دهیم دل به دل ما نمیدهی ما سال هاست عادتمان لاف و ادعاست سجده بغیر تربت اعلی نمی کنیم مُهر قبول سجده ی ما مُهر کربلاست ** هرچه زدند باز زجایش تکان نخورد زینب کنار نیزه ی آقای سرجداست .
. بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ باید که سوال کرد از هر عالِم در معرفت امام حاضر، دائم فرمود که: "مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ القائِم" ای مظهر مظهر العجایب الغوث! مظلوم ترین حاضر غایب الغوث! جز آمدنت چه آرزویی داریم؟ ای رغبت لیله الرغایب الغوث! ای ماه در آسمان به دنبال توایم ما بی خبر از جهان به دنبال توایم از مسجد سهله دور هستیم، ولی در مسجد جمکران به دنبال توایم .
. بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ زیاد خون به دلت کرده ام حلالم کن تو خوب بوده ای و من بدم حلالم کن چقدر قدر تو مخفی است بین ما مردم در آسمان و زمین محترم ، حلالم کن نه مقبلم نه کمیتم نه محتشم اما به سوز شاعری محتشم حلالم کن همه امید من این چشم های دریایی است میان گریه شبی باز هم حلالم کن تو از سلاله ی زهرای مهربان هستی به حق فاطمه ی بی حرم حلالم کن مرا به خیل گناهم نگیر آقا جان تو را به چادر زهرا قسم حلالم کن به مشک پاره ی عباس و چشم پر خونش تو را به حق دو دست قلم حلالم کن .
. بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ✅ مخمسی تضمینی با تضمین از غزل جناب لسان الغیب حافظ شیرازی چنان که مرغ دل من شود کبوتر دوست تمام عمر نشیند کنار معبر دوست بخواند از غم هجران روی انور دوست: "صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست بیار نفحه‌ای از گیسوی معنبر دوست" بدون یار، سراپا زیان و خسرانم نشسته ام سر سجاده ندبه می خوانم فراق، حق من بی وفاست می دانم "به جان او که به شکرانه جان برافشانم اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست" بگو برای نگار از ارادت بسیار سلام ما برسان سوی خیمه ی دلدار بگیر پیرهنی بهر دیده ی خون بار "و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار* برای دیده بیاور غباری از در دوست" من و صدا زدنِ یار، بی وضو هیهات رسیده باده بر این خشکی گلو هیهات از اضطرار زنم بر غریبه رو هیهات "من گدا و تمنای وصل او هیهات مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست" سرای سینه ام از غصه بیت الاحزان است همیشه دوری یوسف نصیب کنعان است که گفته است فراق نگار آسان است؟! "دل صنوبری ام همچو بید لرزان است ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست" نمی دهند به مجنون وصال لیلا را نمی دهند به او رخصت تماشا را به سرورش نرسانند عبد رسوا را "اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست" *بار: اذن، اجازه، رخصت ⏹ 🔹
. حالا حرم به روی شما بسته میشود درد دلی از زبان مبارک امام زمان(عج) در پی انتشار ▶️ گلچینِ روزگار بنای بلا گذاشت غم را میان مردم عالم بنا گذاشت با یک بلای ساده و بیماریِ عجیب هر مبتلا ز واهمه دستِ دعا گذاشت این حرف با خودیست، به بیگانه خُرده نیست آنکه دلش سیه شده باید جدا گذاشت با مومنین امامِ شما درد دل کند شاید کلامِ ما اثری در شما گذاشت ما را که در زمانه فراموش کردیده اید حالا زمانه هم سرِ لج با شما گذاشت وقتی مدافعانِ حرم یارِ ما شدند تنهایشان، جفای شما در خفا گذاشت حتی محل به خیلِ یتیمانشان نشد بیتِ شهید را همگان در عزا گذاشت نفسِ زکیّه را که ز دستِ شما گرفت... خونش اگر چه در رگِتان شورها گذاشت اما دگر برای شما دیر بود دیر داغی جدید بر دلتان در هوا گذاشت حالا حرم بروی شما بسته میشود محرومتان ز آمدنِ کربلا گذاشت حتی خدا حریمِ خودش را حصار کرد حقِ مدافعانِ حرم را بجا گذاشت پرسیده اید از خودتان، یک بلای جزء تاثیر در صفوف جماعت چرا گذاشت وقتی ز عیشِ خود نزدید آن زمانِ سخت حالا حضورتان به دلِ خانه ها گذاشت انکس که ضربه زد به تبِ گریه بر حسین حالا تمامِ بار بدوشش خدا گذاشت باید ز فعلِ زشتِ خودش توبه ها کند یک حرفِ زشت اینهمه خسران بجا گذاشت چون گریه بر حسین نکردی بلا رسید کِی گریه بر حسین به دلها بلا گذاشت ای وای از آن زمان که روی سینه اَش نشست خنجر به حنجر پسرِ مصطفی گذاشت حسرت هنوز بر دل از این درد مانده است دشمن بنای حمله سوی خیمه ها گذاشت عصمت بدونِ چادر و معجر نمانده بود این داغ را به سینه ی ما کربلا گذاشت .
. زبان حال گلایه آمیز امام زمان با ما ▶️ دیدی! ندیدی عاقبت ما را تو، هیهات دیدی ولی نشناختی ما را، به کَرّات! گفتی ببینم روی تو ، اما فقط حرف وقت عمل، پا پیش نگذاری به میقات عاشق شدن خوب است، گر مُنقاد باشی یعنی مطیع محض باشی وقتِ طاعات ایکاش آنگونه که می خواهم شوی تو من دوست دارم، گه کنم بر تو مباهات در امرِ دین باید تَفقُّه پیشه سازی احکام را دریابی از روی موالات خالصترین اعمال را من می پسندم همراه با شرطِ بصیرت در عبادات بایست بشناسی منافق را ز کافر بایست عبرت گیری از عمقِ حکایات کافر کسی باشد که پیش روی مؤمن... در وقتِ فتنه، کرد با دشمن مماشات اما منافق رنگ بازد در حوادث تدبیرِ او دارد بسی مکر و مکافات نه هر که گوید یاعلی، آن فرد شیعه ست نه هر که دم از دین زند، دارد مؤاخات هر کس که دم زد از تَولّا یا تَبرّا بنگر به اعمالش که ما را هست مرآت؟ ما شیعه ای خواهیم، هم آهنگِ عمار ما شیعه ای خواهیم، همرنگ کرامات ما شیعه ای خواهیم، همراهِ ولایت ما شیعه ای خواهیم، دارای مواسات ما شیعه ای خواهیم، مانند اباالفضل پای رکابِ رهبرش روزِ مصیبات شیعه همیشه کاشفُ الکربِ امام است همچون ابوفاضل علمدار قیام است @emame3vom .
. ما شب زدگانِ مانده دراین ظلمات داریم امید تا که یابیم نجات ای منتظر طلوع خورشید ظهور (عَجِّلْ فَرَجَه) بگو تو بعد از صلوات .
. ▶️ دوریم از رخ ماه، أین بقیة الله ماندیم در دل چاه، أین بقیة الله دلتنگ یار بودیم، هر روز، وقت و بی وقت گفتیم گاه و بیگاه، أین بقیة الله یارب تفضلی کن، خسته شدیم ازین غم با ما کمی بیا راه، أین بقیة الله ماه علی است این ماه، از برکتش به مهدی ما را رسان در این ماه، أین بقیة الله یک شب نجف عطا کن، تا در حریم حیدر گوییم تا سحرگاه، أین بقیة الله مانند طفل لجباز دم میزنم مکرر أین بقیة الله، أین بقیة الله آب از سرم گذشته، عمرم به سر رسیده از سینه می کشم آه، أین بقیة الله هر بار روضه رفتیم، هربار گریه کردیم گفتیم ناخودآگاه، أین بقیة الله یک عمر این مصیبت، سوزانده قلب ما را مانده است تشنه لب شاه... أین بقیة الله افتاده گیسوی یار، آن رشته ی هدایت در دست شمر گمراه، أین بقیة الله ⏹