.
#قسمت_پایانی قرائتِ حدیث شریف کساء ویژۀ ایام فاطمیه و شهادتِ حضرت صدیقۀ طاهره به نفس حجت الاسلام میرزامحمدی•✾•
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
*یعنی الان محلِ نزولِ رحمتِ خداست .. ملائکه دارن استغفار میکنن ، از همۀ اینا بالاتر خوده صاحب روضه حضرتِ صدیقۀ طاهره داره برامون استغفار میکنه .. اسماء میگه غسل کرد ، سورۀ یس زو خواند ، به من فرمود تو بستر دراز میکشم ، ساعتی بعد صدام بزن ، اگه جواب ندادم برو مسجد علی رو خبر کن .. قبل از اینکه تو بستر دراز بکشه دیدم آخرین مناجاتشُ اینجوری شروع کرد : اَللَّهُمَّ اِنّی اَسْاَلُکَ بِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی وَ شَوْقِهِ اِلَیَّ، وَ بِبَعْلی عَلِیِّ الْمُرْتَضی وَ حُزْنِهِ عَلَیَّ، وَ بِالْحَسَنِ الْمُجْتَبی وَ بُکائِهِ عَلَیَّ، وَ بِالْحُسَیْنِ الشَّهیدِ وَ کَآبَتِهِ عَلَیَّ، وَ بِبَناتِیَ الْفاطِمِیَّاتِ وَ تَحَسُّرِهِنَّ عَلَیَّ، اَنَّکَ تَرْحَمُ وَ تَغْفِرُ لِلْعُصاةِ مِنْ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ وَ تُدْخِلُهُمْ الْجَنَّةَ بی بی برا همه دعا کرده .. حقِ دعاش اینه خوب اقامۀ عزا کنی ..*
فَقالَ عَلِی اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَ فازَ شیعَتُنا وَرَبِّ الْکعْبَةِ فَقالَ النَّبِی ثانِیاً یا عَلِی وَالَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیاً وَاصْطَفانی بِالرِّسالَةِ نَجِیاً ما ذُکرَ خَبَرُنا هذا فی مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلاّ وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَکشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَةٍ اِلاّ وَقَضَی اللّهُ حاجَتَهُ فَقالَ عَلِیٌ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَکذلِک شیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَرَبِّ الْکعْبَة .
*وقت گذشته دو سه جمله روضه و التماسِ دعا ، ساعتی گذشت ، اسماء هرچه صدا زد دید فاطمه جواب نمیده .. گریبان پاره کرد ، حَسَنین سلام الله آمدند .. تا حالا سابقه نداشته مادرِ ما این ساعت ، غروب استراحت کنه ..اسماء هرکاری کرد مخفی کنه نتونست .. آخرالامر گفت بچه ها برید باباتون علی رو خبر کنید .. یا صاحب الزمان .. علی میدونه داغِ زهرا چقدر سنگینه .. تو مسجد نشسته بود ، این خونه ای که درش به مسجد باز میشد یه وقت دید دوتا آقازاده هاش سراسیمه دارن میان .. هنوز حرفشون تموم نشده علی بلند شد .. ابن عباس میگه بلند نشده با صورت زمین خورد .. از مسجد تا خونه چند قدم بیشتر راه نبود ، بعضی ها گفتن سه مرتبه خورد زمینُ بلند شد .. هی میگفت : بِمَنِ الْعَزَاءُ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ .. (جانم ... آماده ای به وصیتِ فاطمه عمل کنی یا نه ؟..) کربلا هم دخترِ همین علی از خیمه پا برهنه ، سراسیمه دوید .. این لباسِ عربی مانع میشد .. هی زمین میخوردُ بلند میشد .. هی میگفت وا محمدا .. وا حسینا ..*
#حجت_الاسلام_میرزامحمدی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#حدیث_کساء
#سلام_امام_زمانم #صلوات
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
Babolharam MirzaMohamadi.mp3
21.41M
|⇦• قرائتِ حدیث شریف #کساء ویژۀ ایام #فاطمیه و شهادتِ حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها به نفس حجت الاسلام میرزامحمدی •✾•
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
✨﷽✨
💠 معجزه استغفار 💠
✍شخصی خدمتِ امام رضا(علیه السلام) آمد و از «خشکسالی» شکایت کرد. حضرت در بیان راهِ چاره فرمودند: «استغفار کن». شخص دیگری به پیشگاه حضرت آمد و از «فقر و ناداری» شکایت کرد. حضرتش فرمودند: «استغفار کن» .فرد سومی به محضرش شرفیاب شد و از حضرت خواست تا دعایی فرماید که خداوند پسری به او عطا فرماید. حضرت، به او فرمودند: «استغفار کن».
حاضران باتعجّب پرسیدند: سه نفر با سه خواسته متفاوت، خدمتِ شما آمدند و شما همه را به «استغفار» توصیه فرمودید؟! فرمود: من این توصیه را از خود نگفتم. همانا در این توصیه از کلامِ خداوند الهام گرفتم و آن گاه این آیات سوره نوح را تلاوت فرمودند:
«اِستَغفروا ربَّکم اِنَّه کانَ غَفّاراً یرسِلِ السَّماءَ علیکُم مِدراراً ویمدِدکُم بِاَموال وبنین وَیجعَل لَکُم جَنّاتٍ ویجعَل لکم اَنهاراً؛ از پروردگار خود آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است؛ تا باران های مفید و پر برکت را از آسمان بر شما پیوسته دارد و شما را با مال بسیار و فرزندان متعدّد یاری رساند و باغ های خرّم و نهرهای جاری به شما عطا فرماید.
📚مجمع البیان، ذیل تفسیر سوره نوح
#حدیث
✨﷽✨
💠حکایت جوان خدا ترس💠
✍سلمان یکی از یاران پیامبر ص تعریف کرده روزی از بازار آهنگران کوفه می گذشت. جوانی نقش زمین شده بود و مردم دورش را گرفته بودند.
سلمان از گرمای کوره ها، عرق از پیشانی اش سرازیر بود. هر کس درباره جوان سخنی می گفت. یکی می گفت: دچار تشنج شده است. دیگری می گفت: جن زده شده است. سلمان از میان جمعیت گذشت و کنار جوان نشست. او چشم خود را از هم گشود و گفت: من هیچ کسالتی ندارم، ولی اینان گمان می کنند بیمارم.
با شگفتی پرسید: پس چرا از حال رفتی و بر زمین افتادی؟ گفت: از بازار می گذشتم، صدای چکش های آهنین بر آهن های گداخته، مرا به یاد سخن خدا انداخت که فرمود: ((و لهم مقامع من حدید)) یعنی: و برای دوزخیان، گرزهایی آهنین است.حج/21
📚ترجمه تفسیر المیزان ج۱۶ ص۳۹۹
✅ کانال استاد دانشمند
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
#حدیث
.
✍امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
شیعه ما اگـر مرتکب معصیتی شـود، نمیمیرد مگر اینکه به بلایی چه در مال و چه در فرزند و چه در خودش مبتلا گردد و این ابتلا موجب از بین رفتن گناهانش گردد. و خدا را به گونهای ملاقات نماید که هیچ اثری از گناه در او باقی نمانده باشد و اگرچیزی از گناه در او باقی مانده بود، به هنگام مرگ دچار سختی و شدّت میگردد. (سپس گناهش پاک میشود)
📚 بحارالانوار، ج۶، ص ۱۵۷
(باب سکرات الموت وشدائده)
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#حدیث
نوحه شهادت حضرت محسن بن علی علیه السلام
ای جان و دلت مُضطَرِ وادیِ ولایت
نشکفته شدی پرپرِ وادیِ ولایت
ای نورِ وجودِ خورشیدِ هدایت
یا حضرتِ محسن جانم به فدایت
یا حضرتِ محسن جانم به فدایت...
جان دادنِ تو مایهٔ اندوه و عزا شد
در پشتِ درِ خانه چه غوغا که به پا شد
مادر به دلِ خون زد ناله برایت
یا حضرتِ محسن جانم به فدایت
یا حضرتِ محسن جانم به فدایت...
آه از شررِ شعلهٔ جانسوز قیامت
جانا نظری کن به گدا روز قیامت
بر گریه کنِ خود کن لطف و عنایت
یا حضرتِ محسن جانم به فدایت
یا حضرتِ محسن جانم به فدایت...
#حضرت_محسن #محسنیه
#حضرت_زهرا #فاطمیه #حضرت_فاطمه #در_و_دیوار
#حاج_امیر_عباسی
.
.
#فاطمیه
#حمله_به_خانه_وحی
#جسارت_به_حضرت_زهرا_علیهاالسلام
#غصب_خلافت_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
شورمقتلی
ماجرای کوچه امام حسن ع
پاشو بریم... ببین حسن
شداز غمت... یه روزه پیر
ببین هنوز.... دشمن ما
زخمیه از ....روز غدیر
افتادی رو زمین کنار من
پاشو تویی فقط قرار من
نشو خزون دیگه بهار من مظلومه مادر
چادرتو تکون بده مادر
نفهمه این قضیه رو حیدر
شدی امونت بابا پرپر مظلومه مادر
🌸🌸🌸🌸🌸
بااین نگاه بی رمق
نگو دیگه نمیتونی
دست به دیوار میذاری و
دل منو میسوزونی
چه به روزت آورده این دشمن
که سخت شده برا تو راه رفتن
دست میزاری رو شونه های من مظلومه مادر
روتو گرفتی و پراز دردی
راه خونه روکه تو گم کردی
پاییزیه نگات چقدر زردی
مظلومه مادر
🌸🌸🌸🌸🌸
دیگه همش توی خونه
فکر نگاه های منی
ولی ببین سخته برام
نقاب به صورت میزنی
ببین حسن تو بچگی پیره
به کوچه رفتنش نفس گیره
هزار دفه تو کوچه می میره مظلومه مادر
دیگه نمونده تو دلم طاقت
غصه براتو خوردنه عادت
با زهر جعده من میشم راحت مظلومه مادر
📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#محسنیه