eitaa logo
امام حسین ع
27.7هزار دنبال‌کننده
435 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. . ای خبره ی در روضه ! خیلی زود رفتی پر باز کردی لحظه ی موعود رفتی ای بانویی که شأن تو برداًّ سلاما ست با خاطرات آتش نمرود رفتی شش ماه بودی داغدار خیمه سوزان با خستگی و چشم اشک آلودرفتی بی عاطفه ها یوسفت را سر بریدند دنیای زیبایت که شد نابود رفتی با حالتی که جای سیلی رد شلاق بر گونه ات بر شانه هایت بود رفتی دلتنگ دیدار برادر زاده بودی باخاطری غمگین ولی خشنود رفتی أشکوا الیک… روی لب أُّختُّ المصائب! تا پیشگاه احمد محمود رفتی دریا برایت عاقبت آغوش وا کرد از غم خروشیدی شبیه رود رفتی ای بی پلاک کربلا و کوفه و شام با قد خم تا محضر معبود رفتی ای یادگار ماندگار کربلایی ای خبره ی در روضه خیلی زود رفتی @emame3vom .
. امشب برایت محتشم ها دم گرفتند با مرثیه ها مجلس ماتم گرفتند ای خواهریوسف ! برای سوی چشمم از خاک زیر پای تو مرهم گرفتند پلکی زدی حوا و هاجر آفریدند از آستین ات ساره و مریم گرفتند از معجر تو پرده ی کعبه در امد از چشم هایت چشمه ی زمزم گرفتند نور تو را ای بضعة الزهرا یقینا از سینه ی پیغمبر اکرم گرفتند محتاج تو هستند فردای قیامت لطف تو را آنها که دست کم گرفتند رویش سیاه آن کس که رویت را زمین زد پوشیه ها از غربت تو غم گرفتند در شام و کوفه این رباب و فضه بودند زیر بغل های تو را باهم گرفتند @emame3vom . تربیت را تو به دامان پیمبر دیدی عفت وپاکی زهرای مطهر دیدی زینب دوم بیت علی وفاطمه ای که غم فاطمه و غصه ی حیدر دیدی پیش چشمان تو آتش به در خانه زدند چه بگویم که چها در پس آن در دیدی مات و مبهوت در آن کوچه نظر میکردی طفل بودی که کتک خوردن مادر دیدی ام کلثوم!دعا کن که نبیند چشمی صحنه هایی که تو با چشم ز خون تر دیدی نه فقط شاهد غارت شدن پیرهنی که تو در کرب و بلا غارت معجر دیدی آسمان تیره شد آندم که به پشت خیمه دست یک مشت حرامی سر اصغر دیدی ام کلثوم!به شائق بگو از سوز جگر که در آن دشت چها با دل مضطر دیدی محمود اسدی شائق 🌸
. متن شعری که استاد حیدرزاده اجرا کردند ( باید ببخشید ما فایل صوتی را بطور کامل در اختیار نداریم ! ) آمد رمضان و مقدمش بوسیدم در رهگذرش طبق طبق گل چیدم من با چه زبان شکربگویم که بچشم یک بار دگر« ماه خدا » را دیدم آب رو خرج آبرو کردم با همین اشک و ناله خو کردم به کرمخانه ی تو رو کردم سرِ سجاده آرزو کردم در مسیر تو باشم از این پس سربه زیر تو باشم از این پس خدای من : نه فقط اینکه جرأتم دادی مهربانانه فرصتم دادی بار دیگر لیاقتم دادی خالق من! خجالتم دادی شاد از آنم تمام امیدم ! رمضان را نمردم و دیدم منم آن بنده ای که حیرانم به سر سفره ی تو مهمانم تو به رویم نزن که میدانم دیگر از کرده ام پشیمانم نذرگردم خدا قبولم کن توبه کردم خدا قبولم کن اوج : اول و آخرینِ من الغوث مددی بهترین من ، الغوث همه شب همنشین من الغوث أرحم الراحمین من الغوث ای زِ هر به تو بهتر ، ادرکنی مهربان تر ز مادر ادرکنی أنا محتاج أناالحقیر إِرحَم أنا سائل اناالفقیر إِرحَم أنا جائع أنا الأسیر إِرحَم أنا مسکین و مستجیر إِرحَم أَبکی أَبکی لِقِلِّةِ صَبری أبکی أبکی لِظُلمَةِ قَبری @emame3vom ( ادامه شعر بسیار طولانیست ! ) شاعر : .
. حرف دارم برای تک تک تان حرفی از اوج مرثیه به خصوص ولی اول بیا سری بزنیم به حریم قشنگ شمس شموس  چقدر صحن های تو در تو چقدر حجره و رواق اینجاست همه جا غرق بارش نور است چقدر خوشه چلچراغ اینجاست کار خورشید میکند اینجا گنبدی که شد از طلا زرین عهده دار غبار روبی شد از دو گلدسته جبرئیل امینk هفته ای هفت مرتبه زایر خواهد آمد برای پابوسی ظهر از سوی بست پایین و نیمه شب از ورودی طوسی طعم انگور دارد این بقعه از دو صد باغ سرتر است آری بوسه بر این ضریح عطراگین روز و شب مستی اور است آری باز مثل همیشه بند آمد با تماشای این ضریح ، زبان در طواف حرم به چششم خورد طرح نقش و نگار فرشچیان به فراز مناره ها بالاست با طلوعی اگر اذان غمش دم مغرب دوباره غوغاییست در نماز جماعت حرمش بَه ، چه مهمان سرای رنگینی در صف انتظار پیر و جوان میبرد هوش از سرت بوی قرمه سبزی و قیمه بادمجان سنگ فرش حرم شهادت داد میرسد تا فرشته از هر سو ذره ای گرد و خاک اگر باشد با مژه میزند فقط جارو نه یکی نه دو تا بیا و ببین صحن در صحن شد شفا آباد قدس و رضوان و جامع رضوی کوثر و انقلاب و گوهرشاد تا حوالی گنبدش بروی مینشیند به شانه ات پرها نیمه شب ها به گوش می آید بق بقو بق بقوی کفترها از بزرگان شهر دیدم که طالب کفش داری اش شده اند و به تن کرده جامه ی خدمت خادم افتخاری اش شده اند خودمانیم بارگاه کسی این چنین جلوتی ندیده به خود حاضرم باز هم قسم بخورم این حرم خلوتی ندیده به خود بگذرم حال هشتم شوّال آمد از راه و باز غم دارم در مراثی ما چه سرّی هست؟ من به دنبال کشف اسرارم با خودت فکرکن کمی حالا بده پاسخ به این سوال عجیب که چرا هرکه آمد اینجا گفت : السلام علیک امام غریب به گمانم غریب آقایی ست که ندارد برای خود حرمی یا که حتی کنار تربت او نگذارند لا اقل علمی حرمی را سراغ دارم که قبله گاه تمام افلاک است ولی افسوس ساليان دراز  چشم تا کار میکند خاک است به گمانم که این بهشت خدا محرم کوچه های باریک است نه چراغی نه شمع و فانوسی مثل شبهای تار ، تاریک است تاکه قدری مشایعت بکند در حرم دست مهربانی نیست پشت دیوار می نشینی و به سرت هیچ سایبانی نیست من نه تنها شنیده ام دیدم به همه زائران خبر بدهید غربت این است در کنار بقیع حق ندارید ناله سر بدهید جای عطر گلاب قمصر و عود بوی انواع کینه می اید نگرانم از این جهت آخر چه به روز مدینه می اید نه بساطی برای لطمه زنی نه دوخط روضه در شب آخر نه وداعی به رسم سینه زنان نه دو رکعت نماز بالا سر چه کنم سوت و کور مانده بقیع بی سبب نیست سینه غم بار است به گمانم ز رونق افتاده آه ...چشم انتظار زوار است 🔸شاعر: .
. بسم ‌الله الرحمن الرحیم از نخل بی سر آن قدر سرو و صنوبر ساخت تا عزت امروزه ی ما را مقدر ساخت آوازه اش در کوچه و پس کوچه پیچیده از خاک مرده این مسیحا کوهی از زر ساخت دیروز دلها تحت تاثیر کلامش بود با منبر خود مادرانی "کاوه" پرور ساخت میراث دار او بسیج چند میلیونی ست با میثم و مقداد و حجر و حمزه لشگر ساخت چشمان او دنبال تقریب مذاهب بود از شیعه و سنی برای هم برادر ساخت پیر و جوان بر روی لب الله اکبر داشت این عارف بالله شهری حیرت آور ساخت دنیا مرید مکتب "طیب" سرشت اوست سربازهایی مثل حر پاک و مطهر ساخت مشکل گشای خط شکن های دو کوهه شد با هر دعا راهی برای فتح خیبر ساخت دامان او مهد تمامی شهیدان بود صیاد و زین الدین و چمران و هنرور ساخت در روضه های آتشین کوثری هربار آهی کشید از دل جماران را معطر ساخت ما نه پدرهامان ولی با چشم خود دیدند اعجاز روح الله یک ایران دیگر ساخت .
. شعر من از کرم اوست که ارزش دارد این جهان از قدم اوست که ارزش دارد هیئت هم با علم اوست که ارزش دارد خادمی حرم اوست که ارزش دارد باز مست از مِی صحبای غدیرم کرده اند عمری است بر در این خانه اسیرم کرده اند خواستم مدحیه های علوی بنویسم عامیانه ولی بین المللی بنویسم خواستم از دم عشق ازلی بنویسم در دل خود صد و ده بار علی بنویسم مرتضی کیست که عالم همه دیوانۀ اوست این چه شمعیست فقط فاطمه پروانۀ اوست خبر آورد که آقای غدیرش کرده اند و به فرمان خداوند وزیرش کرده اند به ید احمد مختار امیرش کرده اند و مرا تا ابدالدهر اسیرش کرده اند غم ندارم به رسول مدنی نایب هست غصه ای نیست علی بن ابی طالب هست گوئیا وحی رسیده نبی الله بگو همه را جمع کن و در وسط راه بگو برو بر منبر و با یک دل آگاه بگو اَشهَدُ اَنَّ علیاً ولی الله بگو تو بگو تا همگان بشنود این اَشهد را تو بگو تا بشناسند ولی ایزد را مثل امروز همه مالک و عمار شدند دست در دست علی با نفسش یار شدند اما عده ای سخت از این واقعه بیزار شدند از همان اول کاری چو سگی هار شدند تا قیامت به دو رویان لجن لعنت باد بعد پیغمبر اسلام ولایت دارد او به جن و ملک و اِنس امامت دارد اوست که بعد نبی حق خلافت دارد در دل مرد و زن شیعه اقامت دارد چه قَدَر بیعت با شیر خدا شیرین است هر کسی منکر حیدر بشود بی دین است به خدا دلبر دلهاست تعجب نکنید به خدا شاه دو دنیاست تعجب نکنید آری او شافع فرداست تعجب نکنید همه ی هستیِ زهراست تعجب نکنید اسدالله ست علی کور شود چشم حسود و یدالله ست علی کور شود چشم حسود وسط معرکه ها هم قدمش نیست گفته حاتم که رقیب کرمش نیست بشری نیز حرف قلمش نیست بیرقی هم به شکوه علمش نیست هر که هر جا که رسیده همه کارِ علی است به خداوند قسم که همه کاره علی است شاعر : 👇
. بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از دم دروازه معلوم است بد تا میکنند خیره سر هایی که زینب را تماشا میکنند گاه با شمشیر و نیزه گاه با رقص و طرب دور بی بی های روی ناقه بلوا میکنند شمر با اعوان و انصارش دوباره میرسند کربلای دومی را باز برپا میکنند شهر را مانند روز عید آذین بسته اند با صدای پای هر رقاصه غوغا میکنند تا که نرخ هر النگو بیشتر بالا رود زرگران بالاتفاق این پا و آن پا میکنند کاش تنها سنگ باشد روی پشت بام ها میزنند آیینه را با هر چه پیدا میکنند دختران قافله با ذکر وا أماه خود پای زهرا را میان کوچه ها وا میکنند آستین پاره ای دارند جای روسری باهمان هم_ آه_ ناچارا مدارا میکنند در میان این حراجی پیش چشمان رباب بر سر گهواره ی شش ماهه دعوا میکنند نی اگر که خم شود یکبار دیگر بچه ها بوسه هایی هدیه بر لبهای بابا میکنند داغ پشت داغ تنها کار تیر و نیزه نیست خیزران ها هم چه کاری با جگرها میکنند ⏹ بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دم دروازۀ ساعات خدا رحم كند به دلِ عمه سادات خدا رحم كند محملم پرده ندارد مددي يا ستّار حاجتم وقت مناجات خدا رحم كند چشم من تار شده ، يا تو به هم ريخته اي گريه دار است ملاقات خدا رحم كند كو علمدار حرم ؟ آبرويم در خطر است وسط اين همه الوات خدا رحم كند سَرِ بازار به انگشتْ نشانم دادند رد شدم با چه مكافات خدا رحم كند به همان خنجر كُنْدي كه تو را زَجْرَت داد مي كند شِمْر مُباهات خدا رحم كند سرت از نيزه زمين خورد دلم ريخت حسين زير پا رفتي ؟ به لبهات ْ خدا رحم كند نيزه نيزه شده از بس گلويِ پاره تو گُم شدي بين جراحات خدا رحم كند به حرم چون لبِ تو چوبِ حراجي زده اند تا نميرم ز بليّات خدا رحم كند چشم يك شهر به دنبال كنيز است حسين تا كنم حفظ امانات خدا رحم كند چانه مي زد سَرِ گهواره يكي پيش رباب بهر تسكين مصيبات خدا رحم كند .
. پیچیده است در همه جا لطف بی حدت بالاتر از تمامی افلاک گنبدت قبله نمای اهل سماوات مرقدت زیباتر از بهشت خداوند مشهدت این سینه میتپد به تمنای یاد تو باب المراد ما شده باب الجواد تو مبهوت روی ماه شما ماه و آفتاب دیوانه ی حرم تواَم یابن بوتراب چون یا کریم بام بلند تو با شتاب پَر میزنم به صبح و مسا صحن انقلاب مِهرت نشسته بر دل من اَیها الرئوف هستی تمام حاصل من یابن بوتراب ای پادشاه کشور دل شاه بی بدیل هستی تو حیدری نسب و فاطمی اصیل دل بسته از ازل به عبای شما دخیل آیینه کاری حرمت کار جبرئیل بر پای تو عرب و عجم بوسه میزنند بر سنگ فرش های حرم بوسه میزنند در امتداد نسل طهورای کوثری محبوب قلب حضرت زهرای اطهری آقا تویی که عالم آل پیمبری اصلاً تمام هستیِ موسی بن جعفری امشب دوباره سائل تو یا اباالحسن میگوید از فضائل تو یا اباالحسن شاعر : .👇
. 💥 🎤 🌸 (ع) نذر گل روی تو باید شهر را آذین کنم اسباب شور و شادی عشاق را تامین کنم وقتی که یاری می‌رسد ، عطر بهاری می‌رسد شب‌های دی را با دَمَت شب‌های فروردین کنم جانم حسن جانم حسن ، جانم حسن جانم حسن کام تمام شهر را با نام تو شیرین کنم در زیر طاق گنبدت هفت آسمان گم می‌شود در پلِّکان بارگاهت ناز بر پروین کنم بین بهشت و سامرایت سامرایت مال من اصلا نیازی نیست که عمری سبک سنگین کنم تو هرچه باشد شاهی و من هرچه باشد نوکرم این را همیشه روز و شب باید به خود تلقین کنم اعجاز ابیات کُمِیت ، باشد به لطف اهل بیت تنها کسی که شاعر کوی تو شد تحسین کنم حرف دلم را پیش از اینها خواجه‌ی شیراز گفت پس از لسان‌الغیب بیت دیگری تضمین کنم ” عمری ست تا من در طلب هر روز گامی میزنم دست شفاعت هر زمان در نیک نامی می‌زنم “ ای وارث ختمی مَآب ، ای یادگار بوتراب خورشید عالم‌تاب من ، بر عالم خاکی بتاب شأن رفیعت را بنازم ای عزیز فاطمه وقتی برای تو امام عصر میگیرد رکاب درک کمالت حضرت نوح نبی را کرده پیر شأنت عزیز مصریان را از خجالت کرده آب گنجینه‌ی اسرار را در سینه داری از ازل با تو نمی‌خواهد بگردد شیعه دنبال جواب هم اُسقُفان، هم راهبان تسلیم اعجازت شدند نه اهل معرفت که محتاج تواند اهل کتاب دلتنگ دیدار تو باشد حق تعالیٰ زین سبب تصویری از روی تو را در عرش اعلیٰ کرده قاب در لقمه‌های سفره‌ات گویا جلالت ریخته از برکت لطف تو سائل می‌شود عالیجناب حاجات اصحاب و موالی را نگفته میدهی محظوظ ابوهاشم شد از آن التفات بی‌حساب چشمان تو خلق بهشتی مثل سامرا کند احسانت از اهل جهنم نیز بردارد عذاب از هر درِ صحنت دری سوی خدا وا می‌شود پایین پا پیدا شود راهی برای فتح باب جرم است اگر سجده به پایت حجت حق در زمین جز سجده بر پای تو من جرمی نکردم ارتکاب از واژه‌های خسته کاری بر نمی‌آید دگر شرمنده‌ام در شأن تو هرگز ندارم شعر ناب ناقابلی را چشمه‌ی مهر تو قابل می‌کند آخر مرا هم لطف بسیار تو دِعبِل می‌کند در فطرت ما ریشه دارد مِهر پنهانی ما اسباب خدمت می‌شود افکار عرفانی ما از ” لَنْ تَنالُو الْبِرَّ حَتّیٰ تُنْفِقوا ” دریافتیم باید که الگومان شود احکام قرآنی ما در قحطی انسان و انسان‌دوستی ای‌کاش که چون ریزعلی باشیم و باشد فصل دهقانی ما دل روی دل باید نهاد و شهر را آباد کرد ویرانی هم‌میهنان ماست ویرانی ما دفتر به پایان آمده اما حکایت باقی است مضمون سرازیر است در ابیات پایانی ما از پا در آورده‌ست داعش را نه تنها تیر و تیغ او را زمین زد عاقبت نیروی ایمانی ما ریز و درشتِ دشمن شیعه به خاک افتاده از سیلی سنگین برادرهای افغانی ما جایی برای عرضِ اندام سنان و شمر نیست وقتی قیامت می‌کند کِیسان ایرانی ما بی‌شک شکار بعدی اش باشد فقط آل سعود فتح مدینه می‌کند قاسم سلیمانی ما خاکسترش بر باد داد ، بر دشمنانش یاد داد شوخی ندارد با کسی گردان طوفانی ما او خار چشم دشمن است ، فرمانده‌ای فیل‌افکن است پایان گرفت از همتش شبهای بحرانی ما چشمش به فرمان ولی ، دلواپس سیدعلی چشم امید حضرت یار خراسانی ما جای شهیدان دفاع از زینبیه خالی است در سور و سات شادی و جشن و گل افشانی ما ”عید است و پیش از صبح‌‌دم مژده به خمّار آمده بر چرخ دوش از جام جم یک نیمه دیدار آمده“ *شاعر : 💥👇
. آب رو خرج آبرو کردم با همین اشک و ناله خو کردم به کرمخانه ی تو رو کردم سرِ سجاده آرزو کردم در مسیر تو باشم از این پس سربه زیر تو باشم از این پس نه فقط اینکه جرأتم دادی مهربانانه فرصتم دادی بار دیگر لیاقتم دادی خالق من! خجالتم دادی شاد از آنم تمام امیدم ! رمضان را نمردم و دیدم منم آن بنده ای که حیرانم به سر سفره ی تو مهمانم تو به رویم نزن که میدانم دیگر از کرده ام پشیمانم نذرگردم خدا قبولم کن توبه کردم خدا قبولم کن اول و آخرینِ من الغوث مددی بهترین من ، الغوث همه شب همنشین من الغوث أرحم الراحمین من الغوث ای زِ هر به تو بهتر ، ادرکنی مهربان تر ز مادر ادرکنی خالقَ الُلوحِ وَالقَلَم یارب بارِئَ الذَّرِّ وَالنَّسَم یارب کاشِفَ الضُّر ِوَالاَلَم یارب عالِمَ السِّرِّ وَ الْهِمَم یارب یا کَثیرَالوَفایِ من العفو یا سَریعَ الرِّضایِ من العفو أنا محتاج أناالحقیر إِرحَم أنا سائل اناالفقیر إِرحَم أنا جائع أنا الأسیر إِرحَم أنا مسکین و مستجیر إِرحَم أَبکی أَبکی لِقِلِّةِ صَبری أبکی أبکی لِظُلمَةِ قَبری مست عطر خدایی ام از نو نیمه شب شد هوایی ام از نو نی به لب نینوایی ام از نو آه _ کرببلایی ام از نو به سرِ روی نی قسم امشب هوس روضه کرده ام امشب صلی الله علیک یا ابا عبدالله شاعر : به همت جواد افشانی 👇
. پیچیده است در همه جا لطف بی حدت بالاتر از تمامی افلاک گنبدت قبله نمای اهل سماوات مرقدت زیباتر از بهشت خداوند مشهدت این سینه میتپد به تمنای یاد تو باب المراد ما شده باب الجواد تو مبهوت روی ماه شما ماه و آفتاب دیوانه ی حرم تواَم یابن بوتراب چون یا کریم بام بلند تو با شتاب پَر میزنم به صبح و مسا صحن انقلاب هستی تمام حاصل من یابن بوتراب ای پادشاه کشور دل شاه بی بدیل هستی تو حیدری نسب و فاطمی اصیل دل بسته از ازل به عبای شما دخیل آیینه کاری حرمت کار جبرئیل بر پای تو عرب و عجم بوسه میزنند بر سنگ فرش های حرم بوسه میزنند در امتداد نسل طهورای کوثری محبوب قلب حضرت زهرای اطهری آقا تویی که عالم آل پیمبری اصلاً تمام هستیِ موسی بن جعفری امشب دوباره سائل تو یا اباالحسن میگوید از فضائل تو یا اباالحسن شاعر : .
. حرف دارم برای تک تک تان حرفی از اوج مرثیه به خصوص ولی اول بیا سری بزنیم به حریم قشنگ شمس شموس  چقدر صحن های تو در تو چقدر حجره و رواق اینجاست همه جا غرق بارش نور است چقدر خوشه چلچراغ اینجاست کار خورشید میکند اینجا گنبدی که شد از طلا زرین عهده دار غبار روبی شد از دو گلدسته جبرئیل امین هفته ای هفت مرتبه زایر خواهد آمد برای پابوسی ظهر از سوی بست پایین و نیمه شب از ورودی طوسی طعم انگور دارد این بقعه از دو صد باغ سرتر است آری بوسه بر این ضریح عطراگین روز و شب مستی اور است آری باز مثل همیشه بند آمد با تماشای این ضریح ، زبان در طواف حرم به چششم خورد طرح نقش و نگار فرشچیان به فراز مناره ها بالاست با طلوعی اگر اذان غمش دم مغرب دوباره غوغاییست در نماز جماعت حرمش بَه ، چه مهمان سرای رنگینی در صف انتظار پیر و جوان میبرد هوش از سرت بوی قرمه سبزی و قیمه بادمجان سنگ فرش حرم شهادت داد میرسد تا فرشته از هر سو ذره ای گرد و خاک اگر باشد با مژه میزند فقط جارو نه یکی نه دو تا بیا و ببین صحن در صحن شد شفا آباد قدس و رضوان و جامع رضوی کوثر و انقلاب و گوهرشاد تا حوالی گنبدش بروی مینشیند به شانه ات پرها نیمه شب ها به گوش می آید بق بقو بق بقوی کفترها از بزرگان شهر دیدم که طالب کفش داری اش شده اند و به تن کرده جامه ی خدمت خادم افتخاری اش شده اند خودمانیم بارگاه کسی این چنین جلوتی ندیده به خود حاضرم باز هم قسم بخورم این حرم خلوتی ندیده به خود بگذرم حال هشتم شوّال آمد از راه و باز غم دارم در مراثی ما چه سرّی هست؟ من به دنبال کشف اسرارم با خودت فکرکن کمی حالا بده پاسخ به این سوال عجیب که چرا هرکه آمد اینجا گفت : السلام علیک امام غریب به گمانم غریب آقایی ست که ندارد برای خود حرمی یا که حتی کنار تربت او نگذارند لا اقل علمی حرمی را سراغ دارم که قبله گاه تمام افلاک است ولی افسوس ساليان دراز  چشم تا کار میکند خاک است به گمانم که این بهشت خدا محرم کوچه های باریک است نه چراغی نه شمع و فانوسی مثل شبهای تار ، تاریک است تاکه قدری مشایعت بکند در حرم دست مهربانی نیست پشت دیوار می نشینی و به سرت هیچ سایبانی نیست من نه تنها شنیده ام دیدم به همه زائران خبر بدهید غربت این است در کنار بقیع حق ندارید ناله سر بدهید جای عطر گلاب قمصر و عود بوی انواع کینه می اید نگرانم از این جهت آخر چه به روز مدینه می اید نه بساطی برای لطمه زنی نه دوخط روضه در شب آخر نه وداعی به رسم سینه زنان نه دو رکعت نماز بالا سر چه کنم سوت و کور مانده بقیع بی سبب نیست سینه غم بار است به گمانم ز رونق افتاده آه ...چشم انتظار زوار است .