eitaa logo
امام حسین ع
27.7هزار دنبال‌کننده
435 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. مژده ای چشم انتظاران ماه مهمانی رسید ماه توبه وقت اظهار پشیمانی رسید اشک شوق اذن دخول میهمانی رفتن است بنده ی آلوده ای با چشم بارانی رسید هرکه خوش روزی ست کلی اشک چشمش می دهند سر به زیر انداختم رزق فراوانی رسید از پی " لاتقنطوا من رحمت الله " آمدم آیه ای خواندم بشارت های قرآنی رسید امتحان سخت ما ذبح هوای نفس ماست خنجری برداشت ابراهیم ؛ قربانی رسید لطف او نگذاشت حتی بنده اش لب تر کند هرچه در این ماه از ذهنم گذشت آنی رسید از همان بدو تولد رزق ما دست علی ست از نجف در سفره ی ما لقمه ی نانی رسید سفره ی افطارمان را پهن کردیم و از آن عطر و بوی زعفران های خراسانی رسید کاش می شد مثل حر ما را بغل گیرد حسین غرق در دلواپسی عبد پریشانی رسید محفل نورانی ما روضه کم دارد فقط مویه باید کرد وقت مرثیه خوانی رسید ناله ای برخاست که مُنُّوا عَلَی بن المُصطَفی جرعه ی آبی مگر بر طفل عطشانی رسید!؟ آه از آن ساعت که مردی از خجالت آب شد... ✍ . 🔸يَا عَلِىُّ يَا عَظِيمُ، يَا غَفُورُ يَا رَحِيمُ، أَنْتَ الرَّبُّ الْعَظِيمُ الَّذِى لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ، وَهٰذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَكَرَّمْتَهُ وَشَرَّفْتَهُ وَفَضَّلْتَهُ عَلَى الشُّهُورِ، وَهُوَ الشَّهْرُ الَّذِى فَرَضْتَ صِيامَهُ عَلَىَّ، وَهُوَ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِى أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ هُدىً لِلنَّاسِ وَبَيِّناتٍ مِنَ الْهُدىٰ وَالْفُرْقانِ وَجَعَلْتَ فِيهِ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَجَعَلْتَها خَيْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، فَيا ذَا الْمَنِّ وَلَا يُمَنُّ عَلَيْكَ مُنَّ عَلَىَّ بِفَكاكِ رَقَبَتِى مِنَ النَّارِ فِى مَنْ تَمُنُّ عَلَيْهِ وَ أَدْخِلْنِى الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.🔸 .
امام حسین ع
#حضرت_خدیجه علیهاالسلام #زمینه #وفات_حضرت_خدیجه 🔹امّنا یا خدیجه🔹 تا تو بودی غصه‌ای نبود توی دل پیم
. سلام الله علیها ✍ یارب به حق جود و احسان خدیجه لطفی بکن در حق من؛ جان خدیجه صرف نظر کن از گناهان زبانم امشب که هستم منقبت خوان خدیجه چشمی بده از خوف تو هر شب ببارد چشمی شبیه چشم گریان خدیجه بین تمام دوستان تقسیم فرما یک قطره از دریای ایمان خدیجه مانوس آیات کتاب الله مان کرد فیض تلاوت های قرآن خدیجه ما مومنین او نیز ام المومنین است هستیم فرزندان سلمان خدیجه از والدین خود کسی بهتر نداریم مادر پدرهامان به قربان خدیجه از سفره ی ناپاک، ما را دورمان کن کافی ست ما را لقمه ی نان خدیجه در "تنفقوا ممّا تحبون" ریشه دارد انفاق و ایثار فراوان خدیجه غیر از فداکاری که تفسیری ندارد ساعات عمر رو به پایان خدیجه از بیت احمد بوی الرحمن بلند است پیغمبر اکرم پریشان خدیجه وقت گریز است و دلم را کربلا برد حرف از عبا و جسم بی جان خدیجه در بین گودالی تنی بی سر رها بود تنها کفن نه بلکه قحطی عبا بود .
. 🔸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِصَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‏🔸 سِرّ "کهف الوری " خودت هستی "من أتاکم نجی" خودت هستی "مهبط الوحی" و "معدن الرحمه " لطف بی انتها خودت هستی منتهای حقیقت رمضان رونق ربنا خودت هستی دلمان را به روزه خوش نکنیم سپر نار ما خودت هستی هشتمین سفره دار این عالم هفتمین مجتبی خودت هستی دست خالی که بر نمی گردیم چون "کثیرالعطا " خودت هستی روزی اربعین مان با توست بانی کربلا خودت هستی آفتاب دهم امام رئوف "لامَعَ غَیرکُم" امام رئوف هر دلی گشت زایر مشهد عاقبت شد مجاور مشهد از چه رو ترک می کند عاشق!؟ وطنش را به خاطر مشهد ریشه در معجزات خواهد داشت اتفاقات نادر مشهد غیر "قال الرضا" نخواهد بود محتوای منابر مشهد نزد ما حکم کربلا دارد تا ابد شهر فاخر مشهد لطف دارد به میهمانانش صاحب حیّ و حاضر مشهد وامدار امام هشتم ماست رونق شعر شاعر مشهد این حرم قبله ی همه دل هاست سرپناه تمام دعبل هاست جلوه ی ذوالجلال امام رضا ! پاک ؛روشن ؛زلال امام رضا ! وارث کوثر رسول الله نور زهرا خصال امام رضا عالم خاندان پیغمبر کوه مجد و کمال امام رضا ای که هربار می دهی پر و بال به گدای وبال امام رضا ما رعیّت ولی تو سلطانی عزتت بی زوال امام رضا مهر پاکت نشسته در جانِ نطفه های حلال امام رضا مدد از ثامن الحجج گیرم ذکر تحویل سال امام رضا نمک مجلس است می دانم از زبان تو روضه می خوانم کربلا قحط آب شد رَیّان غصه ها بی حساب شد ریّان جدمان که روانه شد میدان همه دل ها کباب شد ریّان همه بالاتفاق جمع شدند سر قتلش شتاب شد ریّان تا کجا را سنان هدف گیرد پهلویش انتخاب شد ریّان کشته ی کربلا به خون گلو سر و رویش خضاب شد ریّان آب را پیش او زمین می ریخت شمر پیک عذاب شد ریّان سر ذبح اش سنان تعارف زد شمر آخر مجاب شد ریّان بخدا زیر چکمه ی قاتل گل زهرا گلاب شد ریّان چیزی از قتل صبر می دانی؟ نحر کردن ثواب شد ریّان روی نیزه سر برادر رفت حال خواهر خراب شد ریّان سهم دستان عمه ام زینب بندهای طناب شد ریّان دَخَلَت زِینبُ عَلَی بنُ زیاد حرف بزم شراب شد ریّان عمر سعد صحبت صله کرد با سر جد ما معامله کرد ✍ .
. 📋مژده ای چشم انتظاران ماه مهمانی رسید 📋ای مشک، تو لااقل وفاداری کن (ع) (ع) ........................................... .( یه آقای باحیا و با ادب با آبرویی خطاب به مشک می‌گفت ). ای مشک، تو لااقل وفاداری کن من دست ندارم، تو مرا یاری کن‏ من وعده‏ی آب تو به اصغر دادم یک جرعه برای او نگهداری کن‏ .(دست عمو رو گرفت عمو بیا بریم یه سر به خیمه‌ها ، خیمهٔ اطفال ، بچه‌ها پیراهنای عربی رو همگی بالا زدند ، رو خاک‌ها افتادن «العَطَش العَطَش» خیمهٔ زن‌ها دید این قنداقه رو دست به دست می‌چرخونن بلکه یکی آرومش کنه ، خیلی خجالت کشید. مشکو که زدن «فَوَقَفَ العباس متحیرا» گفت من دیگه به درد حسین نمی‌خورم ، عباسی که نتونه آب بیاره به چه درد می‌خوره! یه وقت با عمود به فرقش زدن). ای مشک، نگاه کن به بالای سرم زهرا است نشسته آبروداری کن‏ ای مشک، مریز آبرویم بر باد مده تو آرزویم‏ ای مشک، اگر چه عرصه تنگ است بی‏آب روم به خیمه ننگ است‏ سیراب ز آب خوشگواری اما ز حرم خبر نداری‏ افلاک سبو گرفته سویم بر خاک مریز آبرویم‏ آندم که سکینه مشک آورد با دیده‏ی پر ز اشک آورد تا دیده‏ی من به دیده‏اش دوخت از آتش آه هستی‏ام سوخت‏ افسوس که من گناه کردم بر آب روان نگاه کردم‏ هر چند که آب را نخوردم کف در خنکای آب بردم‏ این دست ز تن بریده بادا از حدقه برون دو دیده بادا کفاره‏ی لمس آب، این است خوش باد که عاشقی چنین است‏ .(کیف می‌کنم جلوت دست و پا می‌زنم داداش ، اینکه محضر تو خورد شدم و شکستم کیف می‌کنم داداش). ......................................... مژده ای چشم انتظاران ماه مهمانی رسید ماه توبه وقت اظهار پشیمانی رسید اشک شوق اذن دخول میهمانی رفتن است بنده ی آلوده ای با چشم بارانی رسید هرکه خوش روزی ست کلی اشک چشمش می دهند سر به زیر انداختم رزق فراوانی رسید از پی " لاتقنطوا من رحمت الله " آمدم آیه ای خواندم بشارت های قرآنی رسید امتحان سخت ما ذبح هوای نفس ماست خنجری برداشت ابراهیم ؛ قربانی رسید لطف او نگذاشت حتی بنده اش لب تر کند هرچه در این ماه از ذهنم گذشت آنی رسید از همان بدو تولد رزق ما دست علی ست از نجف در سفره ی ما لقمه ی نانی رسید سفره ی افطارمان را پهن کردیم و از آن عطر و بوی زعفران های خراسانی رسید کاش می شد مثل حر ما را بغل گیرد حسین غرق در دلواپسی عبد پریشانی رسید محفل نورانی ما روضه کم دارد فقط مویه باید کرد وقت مرثیه خوانی رسید ناله ای برخاست که مُنُّوا عَلَی بن المُصطَفی جرعه ی آبی مگر بر طفل عطشانی رسید!؟ آه از آن ساعت که مردی از خجالت آب شد شاعر : ✍ ......................................... حاج مسعود پیرایش 🎤 👇
امام حسین ع
. #شور_احساسی #امام_حسن علیه السلام ➖➖➖ تصویر حرم با روضه توی سرمه یه رویاست گریه واسهٔ غم تو تو
. ای آرزوی سوسن و سرو و چمن بیا ای جلوه دارِ روی حسین و حسن بیا سازنده ی قبور امامانِ در بقیع مادر تو را صدا زده ای بت شکن بیا ✍ .............................................. . خیالش هم قشنگه👇 تصور کن که این آقا برای خود حرم دارد کریم آل طاها چند تا باب الکرم دارد تصور کن که مثل شهر مشهد باغ رضوانی و یا مانند شهر قم خیابان ارم دارد نه تنها صحن زیبایی به زیبایی گوهرشاد علاوه بر دو تا گلدسته سقاخانه هم دارد تصور کن که در گوشه کنار بارگاه خود همیشه خادمانی مهربان و محترم دارد تصور کن که دیگر در حرم گرد و غباری نیست تصور کن که بعد از این مزارش خاک کم دارد تصور کن گلاب قمصر کاشان رسید از راه و با شور و شعف قصد زیارت دم به دم دارد ببین با چشم دل مهمانسرایی و تصور کن که دیگر سفره دار فاطمه دارالنعم دارد تصور کن شب شعری کنار مرقدش برپاست تصور کن برای خود حسن هم محتشم دارد یکی از این هزارانی که گفتم را ندارد ، حیف غمش این آرزو را بر دل من میگذارد حیف شب و روزم عزا شد اهل بیتم را صدا کردم به لطف مادرش در خانه بزمی دست و پا کردم به پاس لطف بسیاری که آقا کرد در حقم منم دارایی ام را نذر خرج روضه ها کردم نشد که سرمه ی چشمم کنم خاک مزارش را ولیکن دیده را با خاک پرچم آشنا کردم رمضان تا محرم از محرم تا صفر هرشب نشستم روی سجاده حسن جان را صدا کردم خودش با دست خود من را نشانده بر سر سفره اگر کم از سر این سفره بردارم جفا کردم به هر ماتمسرایی سر زدم دیدم حسینیه ست حسینی ام ولی در دل حسنیه بنا کردم اگرچه بر سر و سینه زدم با روضه های او ولی با خویش میگویم خطا کردم خطا کردم نفهمیدم که آقایم به هرچه کوچه حساس است از او شرمنده ام امشب اگرکه کوچه وا کردم از انجایی که حتی خواهرش لطمه به صورت زد... میان روضه ها من هم به زینب اقتدا کردم مدینه دید آن شب مویه های نجم ثاقب را صدا زد تا صدای خسته اش ام المصایب را همه دیدند بی اندازه میلرزید سر در تشت به جای زهرها میریخت هر تکه جگر در تشت پسر گاهی به سینه میزد و گاهی به سر میزد و میبارید چشمان پر از اشک پدر در تشت اگرچه میگرفت از صورتش خونابه را زینب ولیکن می نشست از لخته خون ها بیشتر در تشت کبوتر ...نامه ای در دست... در ذهنش تداعی شد دوباره نقش بست از زخم روی بال و پر در تشت دم "لایوم…" را وقتی که جاری کرد بر لبها در آمد به صدا گویا دگر زنگ خطر در تشت نگاهی گاه بر زینب و گاهی بر حسین اش داشت چه ها میدید آقای غریب مان مگر در تشت !؟ صدا زد خواهرم این گریه را خرج حسین ات کن شبی که میروی آزرده به دیدار سر در تشت خدا را شکر اینجا خیزران در کار نیست اما چه خواهی کرد در شام بلا با چوب تر در تشت اگرچه زانوی غم در بغل داری و میباری خدا را شکر اینجا چادری بر روی سر داری ایام ....... غربت بقیع         پدرم آمد از سفر خاکی جامه ژولیده ، موی سر خاکی از مزاری خراب آمده بود زائری از همه نظر خاکی بو کشیدم وجود او را داشت سینه‌ای سوخته ، جگر خاکی حال بابا خراب بود امّا مادرم بود بیشتر خاکی گفتم ای مادر از بقیع بگو گفت ای جان من! خبر!؟ خاکی ما کبوتر ندیده‌ایم الّا بالش آشفته‌بود و پر خاکی چار قبر غریب را دیدیم چار قبر از پدر-پسر خاکی همه جای مدینه خاکی بود کوچه ، دیوار ، خانه ، در خاکی مادر من برای دختر خود چادر آورد از سفر خاکی .
. حاجتی دارم روا کن التماست میکنم زحمتی دارم دعاکن التماست میکنم میروی سوی منا همراه از ما بهتران نام من را هم صدا کن التماست میکنم درد بی درمان من جز درد دوری تو نیست دردهایم را دوا کن التماست میکنم در دل گرداب عصیان کشتی من غرق شد ناخدا را باخدا کن التماست میکنم این اسیر خسته ی دام هوای نفس را از منیت ها رها کن التماست میکنم خط کشیدم دور غفلت چهره را درهم نکش اخم ها را نیز وا کن التماست میکنم قصه ی ان مرد صابونی مرا بیدار کرد یک نظر سوی گدا کن التماست میکنم خواهشی دارم که بیش از پیش این دلداده را بر غم خود مبتلا کن التماست میکنم قول دادی که عیادت میکنی از حال من پس بقول خود وفا کن التماست میکنم از سر خود وا نکردی نوکر بی عار را بر غلامت اعتنا کن التماست میکنم دیدن تو در سحر باشد میسر پس مرا با تهجد اشنا کن التماست میکنم حجکم مقبول مولا قسمت من که نشد دین من را هم ادا کن التماست میکنم به نیابت از من جامانده از ان قافله روضه ی سقا به پا کن التماست میکنم چشم بر راه تو دارم تا قدم رنجه کنی روضه را غرق صفا کن التماست میکنم صبح روز عید قربان باز ینهانیبخوان و گریزی دست و پا کن التماست میکنم با فرازی از زیارت ناحیه قلب مرا راهی کرببلا کن التماست میکنم از لسان عمه جانت مرثیه سر میدهم رو به سوی روضه ها کن التماست میکنم مادرش دارد تماشا میکند ای بی شرف گیسوانش را رها کن التماست میکنم اینقدر با چکمه ات بر زخم پهلویش نزن بی حیا قدری حیا کن التماست میکنم لج نکن آخر چرا این پا و آن پا میکنی شاعر: ✍ .
. 🔸بِسمِ الله قاصِمِ الجَبّارین🔸 وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ در سلوک حیدریون در مرام شیعیان غیر نان مرتضی باشد حرام شیعیان با طلوع آفتاب از شوق هر یکشنبه ای می رود سمت نجف ذکر سلام شیعیان یاعلی روی لب ما تا قیامت باقی است یا علی تسبیح صبح و ظهر و شام شیعیان اشهد ان لاامیرالمومنین الا علی پر کند افاق را تکیه کلام شیعیان جز علی بن ابیطالب به شخصی دل مبند تکیه بر شاه نجف رمز دوام شیعیان و حرف سرداران مان باشد پیام شیعیان یاری مظلوم اگر کردیم میراث علی ست یار مظلومین عصرش بود امام شیعیان بی گمان بر هیچ یک از دشمنان پوشیده نیست افتخار ذوالفقار در نیام شیعیان لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار می‌شود صبح فرج رمز قیام شیعیان تحت امر مهدی زهرا قیامت می کنیم دیدنی باشد یقینا انتقام شیعیان روزگاری می رسد کفار زانو می زنند روزگاری می شود دنیا به کام شیعیان شک نکن سیلی سختی می خورد آل یهود از بزرگ و کوچک ما از تمام شیعیان کار اسرائیل آن ساعت به ذلت می کشد می شود پامال دشمن زیر گام شیعیان محفل آزادی بیت المقدس دیدنی ست با حضور رهبر والا مقام شیعیان شک نکن با خانواده دل به جاده می زنیم پر شود قدس شریف از ازدحام شیعیان مدحت مولی الموالی گرمی بازار ماست شیعیان حیدریم و فتح خیبر کار ماست .
. ای چشم، یاد دشت عطش، مثل رود باش ای اشک، لحظه لحظه به فکر فرود باش خود را شبیه پرچم او سربلند کن تعظیم کن به ساحت او، در صعود باش صاحب عزا مقابل در ایستاده است در لحظه‌ی ورود سرا پا درود باش حسرت به دل به صدر مراسم نظر مکن اما به چای ریز عزایش حسود باش مِهر حسین، مُهر قبول نماز ماست تنها به روی تربت او در سجود باش جمع است آب، دور درختان بارور خواهی که غرق جود شوی اهل جود باش یک سکه نذر او کن و صد سکه پس بگیر اینجا بدون هیچ ضرر غرق سود باش مادر میان روضه به یاد تو بوده است امشب به یاد آنکه به یاد تو بود، باش ارباب تو مقابل ظالم قیام کرد حالا تو هم مقابل ظلم یهود باش در خاک خفته‌اند جوانان بی شمار فرصت کم است گریه کن ای چشم، زود باش.. ✍ .......... این خیمه، این حصن حصین را دوست داریم این روضه‌های آتشین را دوست داریم با گریه‌های خود حماسه خلق کردیم اشک بصیرت‌آفرین را دوست داریم " اِنَّ مَعی رَبّی سَیَهدین " بر لب ما تکرار آیات مبین را دوست داریم " اَلعِزَّةُ لله " نقش خاتم ماست همواره این نقش نگین را دوست داریم اسلام آل الله اسلام سیاسی‌ست ما اعتقادی اینچنین را دوست داریم " هَیهات مِنَّ الذِّلَّه " ما را رهنمون شد تبیین دستورات دین را دوست داریم دست ولیّ امر ما در دست مهدی‌ست این باور و فهم و یقین را دوست داریم ایران مان ملک امیرالمؤمنین است با جان و دل این سرزمین را دوست داریم فرمود پیغمبر یدالله است حیدر دست خدا در آستین را دوست داریم هرکس ندارد چشم دیدن، کور گردد نسل امیرالمؤمنین را دوست داریم بین الفبا، حا و سین و یا و نون را این حرف‌های دلنشین را دوست داریم بیش از هر آنچه عاشق نام حسینیم کار جنون است، این طنین را دوست داریم با " اَلبَلاءُ لِلولا " مأنوس هستیم سختی راه اربعین را دوست داریم شوق شهادت حسرت دیرینه‌ی ماست شمشیرهای در کمین را دوست داریم وقتی سر ما را به دامانش بگیرد آن لحظه‌های واپسین را دوست داریم :: مرثیه خوان روضه‌اش روح الامین است آن که سرش بر نیزه جسمش بر زمین است .
🔸اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَصَلِّ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ، وَأَسِيرِ الْكُرُبَاتِ، صَلاةً نَامِيَةً زَاكِيَةً مُبارَكَةً يَصْعَدُ أَوَّلُها وَلَا يَنْفَدُ آخِرُها أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْ أَوْلادِ الْأَنْبِياءِ وَالْمُرْسَلِينَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ 🔸 به نام نامی او احترام بگذارید پس از "حسین" ؛ " علیه السلام " بگذارید به غیر اسم "علی " روی نسل خود نگذاشت به روی نسل خود اینگونه نام بگذارید ز پا نشست ؛ نمازی مگر به پا دارد زمان برای قعود و قیام بگذارید عمود خورده و فرق سرش دو تا شده است که فرق بین حلال و حرام بگذارید اگر خدای نکرده دچار درد شدید کمی ز تربت او بین کام بگذارید شبیه سنت اجدادمان محرم را نشانه ی علمی روی بام بگذارید برای اینکه سلامی به محضرش بدهید به سینه دست ادب صبح و شام بگذارید بدون روضه ی گودال خاک تان نکنند برای ذریه ی خود پیام بگذارید لباس مشکی مان را میان خانه قبر فقط به نیت حسن ختام بگذارید چنانچه کم بگذارید خود ضرر کردید قدم به مجلس روضه مدام بگذارید شبیه ضجه زدن های مادرش هرشب برای مرثیه سنگ تمام بگذارید به کهنه پیرهنش کوفیان طمع نکنید کمی لباس برای امام بگذارید گرسنه بود که شد ذبح ؛ لااقل دیگر برای طفل یتیمش طعام بگذارید .
. امشب همه هستیم مهمان عمو جانت اُنظُر اِلَینا -ریزه خواران عموجانت- چیزی که از تو کم نخواهد شد اگر امشب احسان کنی از جنس احسان عموجانت ریز و درشت اینجا طرفدار ابوالفضل‌اند ایران اسلامی‌ست ایران عموجانت عمری فدایی‌های اولاد علی هستیم عالم به قربان تو، قربان عمو جانت قدری نصیب و روزی این جمع عاشق کن از غیرت همواره جوشان عموجانت شرمنده‌ایم از محضرت؛ پیمان‌مان با تو هرگز نبود از جنس پیمان عموجانت برگرد دیگر التماست می‌کنیم آقا برگرد دیگر منتقم جان عموجانت در روضه امشب با تو حالی مشترک داریم هستیم مثل تو پریشان عموجانت از روضه‌خوان‌ها مطمئناً بر نمی‌آید باید تو باشی مرثیه‌خوان عموجانت :: وقتی که رفتی علقمه، آن تیر سوزان را بیرون بکش از چشم گریان عموجانت دست سنان و شمر و خولی بعد از این باز است بر خاک افتاده‌ست دستان عموجانت ✍ .👇 رفتی و پشت سرت پشت حرم‌ تیر کشید ناخودآگاه تمام کمرم تیر کشید قامتم تا شده محتاج عصایم چه کنم ؟ باز یاد علی اکبر جگرم تیر کشید پُر تیر و پَر تیر است تن مختصرت ریخته بال و پرت بال و پرم تیر کشید دسته دسته موی تو از سر دستم افتاد سرت افتاد به دستم که سرم تیر کشید مثل پیشانی ات ای ماه بهم ریخته ام دلم از هلهله ی دوروبرم تیر کشید پهلویت باز شد از چشمه ی خون یعنی باز پهلوی مادر نیکو سیَرم تیر کشید در نگهداری زینب به پدر گفتی چشم چشم تو بسته شد و چشم ترم تیر کشید خنده ی شمر به خیمه خبرت را برده سینه دخترک منتظرم تیر کشید ✍ همچین که از کنار بدن عباس بلند شد، دیدن با یه دست افسار اسب و گرفته. مقتل میگه « إِنَّ الْحُسَيْنَ تَرَكَ أَخَاهُ الْعَبَّاسَ فِي مَكَانِهِ وَرَجَعَ إِلَى الْمُخَيَّمِ» شروع کرد قدم قدم بزنه، داره میره سمت خیمه اما چطور« بَاكِيًا مَنْكَسِرًا حَزِينًا مُنْحَنِيَ الظَّهْرِ» همه دیدن کمرش خم شده،« يَكْفِكِفُ الدُّمُوعَ بِكُمِّهِ حَتَّى لَا تَرَاهُ النِّسَاء» با این سر آستین پیراهن ابی عبدالله داره اشکاش و پاک می‌کنه؛ آخه داره می‌رسه سمت خیمه زن‌ها نباید گریه‌ی حسین و ببینند... روایت میگه ابی عبدالله اومد توو خیمه دیدن ابی عبدالله هی داره می‌زنه رو پاش هی داره میگه:« بیچاره شدم، زینبم دیدی چی شد»؟! ابی عبدالله غش کرد. آقا رو به هوش آوردن... ....... حضرت علمدار قمر بنی هاشم علیه السلام پشت هرکس حرف باشد پشت ما حرف دل است آن‌ دلی که نیست در تسخیر چشمانش گل است عشق او راه مرا سمت خدا انداخته بی تعارف مذهبی جز عشق باشد باطل است ماه اگر یک بار شام چهارده کامل شده ماه ما سی روز و سی شب ماه رویش کامل است تو بگو یک سکه! او صدکیسه ی زر میدهد باب العباس است اینجا،خوش بحال سائل است گر گدا کاهل بود عباس راهش میدهد! لطف دارد بر همه حتی کسی که کاهل است! هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو حاجت بگیر از در این باکرم‌ نومید رفتن مشکل است این مطب باز است صبح و ظهر و شب هرروز سال این طبیب محترم کارش شفای عاجل است از حسین عباس می‌خواهم از عباسش حسین قبله گاهی اینطرف گاهی به آن سو مایل است کاش جای دست او دستان ما را می‌زدند دستهای سینه زنها محضرش ناقابل است از کنار علقمه گودال پیدا میشود دور تا دورش صدای خنده های قاتل است ✍ ....... نوحه ابالفضل علیه السلام سبک اکبر ناظم در خاک و خون افتاده ای برادر میکوبم ازمصیبت تو بر سر دو دستت جداشد امیدم فنا شد کو آن قد رعنا دل آرا شد مثل اکبر اربااربا **** رود پس از تو خیمه ها به غارت بعد از تو خواهرم رود اسارت دلم سوگوار است تنت نیزه زار است دشمن تورا آخر نظر زد برادرت را از کمر زد * باید برای تو عزا بگیرم پیشانی تو وا شده بمیرم نوک تیر کافر فرو رفته تاسر نمانده از تو چشم و ابرو سرت به نی رود ز پهلو ✍ *** .
. 🎤 در خوب و بد حادثه های دنیا هر کس به خدا تکیه زند پیروز است اینجاست قرارگاه ابناء علی ایران حسین(ع) تا ابد پیروز است سوگند به پیراهن مشکی عزا در راه جهاد یک دل و یک رنگیم از شمر و یزید آن زمان بیزاریم با شمر و یزید این زمان می‌جنگیم سوگند به این سینه‌زنی ها ما امروز زیر این علم متحد و همدل هستیم مارا به امان نامه‌ی دشمن کاری نیست در سایه‌ی بیرق ابوفاضل هستیم شاعران: تهیه شده در: ......... ما غیرت خویش را ز حیدر داریم انگیزه و عزم فتح خیبر داریم هر چند که زخم روی پیکر داریم ما جان به کفان مقلد سرداریم هیهات که دست از سرتان برداریم هم صف شکن خط مقدم هستیم هم سینه زن ماه محرم هستیم از نسل زهیر و جون و اسلم هستیم هرچند به چشم دشمنان کم هستیم بر کشتن ابرهه مصمم هستیم حل می شود عاقبت معما بالله دنیا بشود محو تماشا بالله شیعه برسد مسجدالاقصی بالله موکب بزنیم قلب حیفا بالله لاحول و لاقوة الا بالله شاعر: ‌.👇
. 🔸السَّلامُ علیکِ یا بِنتَ المُظَلِّل بِالغَمام سَیِّدِ الکونَین وَ مَولِی الثَّقَلَین وَ شَفیعِ الأُمَّةِ یَومِ المَحشَر وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ السَّلامُ عَلیکِ یا بنتَ سَیِّدِ الأوصِیاءِ السَّلامُ عَلیکِ یا بنتَ الإِمامِ الأَتقیاءِ السَّلامُ علیکِ یا بِنتَ رُکنِ الأَولیاءِ🔸 با وجود شمرهای بد دهان در شهر شام شام من شد تهمت و زخم زبان در شهر شام آنچه با من کرد حرف ناسزا سیلی نکرد زیر بار غصه قدم شد کمان در شهر شام تا بیندازد سرت را از نوک نیزه مدام یک نفر با سنگ می کرد امتحان در شهر شام گیسوان دخترت همرنگ دندانت شده دختر آواره ات شد نصف جان در شهر شام اینکه می لرزم به خود از ضعف هست از ترس نیست آخرش پیدا نشد یک لقمه نان در شهر شام حرف مرهم را نزن کار از مداوایم گذشت بسکه خو کردم به درد استخوان در شهر شام سایه ی خیمه نصیب شمر و خولی شد ولی آه ناموس خدا بی خانمان در شهر شام رفتی و دیگر ندیدی گردش ایام را یک نفر مثل شبث شد ساربان در شهر شام از تو چه پنهان شبیه ریگ صحرا ریخته مطرب و رقاصه و آوازه خوان در شهر شام کاش می مُردم ورودی همین شام خراب کاش می مُردم نمی رفتم ولی بزم شراب .