eitaa logo
امام حسین ع
27.7هزار دنبال‌کننده
434 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. گرچه پرم وا می شود با ذکر استغفارها پرواز دشوار است با سنگینی این بارها گرچه تو خوبی من بدم هر بار گفتی آمدم توفیق پیدا کردم از فیض نگاه یارها صد بار گفتم عاقبت یک بار توبه می کنم آخر نمی آید چرا یک بار ، این یک بارها من هر کجا که رو زدم رویم خریداری نداشت پس بعد از این دیگر بس است رفتن سوی بازارها دل مرده گشتم از گناه دل خسته ام از اشتباه دیگر نمی لرزد دلم از دوری دلدارها وقتم کم و راهم دراز با این گدا قدری بساز هر جا روم سد می کند راه مرا دیوارها سودی نمی بخشد اگر شب زنده داری های من پس خوش به حال لذت خوابیدن هشیارها گاهی ادا گاهی قضا گاهی خدا گاهی خطا خسته شدم جان خودم از این همه تکرارها گیرم مددکاری برای کار من پیدا نشد نام علی وا می کند آخر گره از کارها ذکر و دعای بی علی مثل غذای بی نمک از برکت نام علی شیرین شود گفتارها من سال ها دیوانه ی ایوان طلای حیدرم عشق است با نام علی سرها رود بر دارها گفتم مرا یک کربلا مهمان کن و جانم بگیر بس کن برایم ناز را در پای این اسرارها ✍ ....... 📋 گرچه از دنیا فقط دوچشم تَر دارم حسین ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گرچه از دنیا فقط دوچشم تر دارم حسین من ز ثروتمندها هم‌ بیشتر دارم حسین خانه بودم! فاطمه آورد تا اینجا مرا هرکجا مادر بفرماید گذر دارم حسین روضه را جارو زدم قلب‌ مرا جارو زدی حال دیگر داشتم حال دگر دارم حسین *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 خمیده خمیده رسیدم به تو (ع) (س) با نوای حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خمیده خمیده رسیدم به تو شکسته‌م شکسته‌م غم جسم تو عزیزم عزیزم شبیه تنت بُریده بریده میگم اسمت و بریده بریده نفس میزنی فقط مادرت رو صدا میزنم نزن دست و پا که میوفتم حسین دم قتلگاه دست و پا میزنم اجازه بده تا جلوتر بیام که از زیر نیزه خلاصت کنم بیا صورتت رو نَکِش روی خاک اصاً اومدم التماست کنم بمیرم بمیرم که غارت شدی میرم خواهش از دشمنت می‌کنم میرم پس می‌گیرم لباس تو رو خودم پیرهنت رو تنت میکنم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . 📋 با یا رب یا رب کشتی مادر رو (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ با یارب! یارب! کُشتی مادر و با مادر! مادر! کشتی خواهر و با بی‌رحمی زد تیرِ آخر و، حسین جانم! آه ای مادر! من بمیرم! می‌کِشی آه! با فرود هر نیزه من بمیرم! پشت هم زد، رو تنِت با سرنیزه من بمیرم! دیگه جا نیست، شده نیزه‌درنیزه رسیدم گودال اما با هراس لب‌هات‌و دیدم مشغول دعاس تنِت رو دیدم زیر دست‌وپاس، حسین جانم! آه ای مادر! یه نفر نیست، بده آبی، که لب‌هات از هم وا شه یه نفر نیست، بگه قاتل از روی سینه‌ات پا شه رگ‌هاتو می‌بوسم، گلوتو می‌بوسم، تو رو خدا دست‌وپا نزن! انگار اومد بر قلب من فرود خنجری که سرت رو از پیکرت ربود اونی که سَر از تنت بُرید فکری به حال زینب نکرده بود گلوت و می‌بوسم، رگات و می‌بوسم تو رو خدا دست و پا نزن نذار که ببینه، اینقدر مادر رو صدا نزن ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. 📋 می نویسم در اول سخنم (ع) (ع) 🏴محفل روضه ، توسل و قرائت دعای جوشن صغیر به نیت انتصار الهی برای مردم مظلوم ..................................................... می نویسم در اول سخنم.. تا ابد کشته مرده ی تو منم آنقدر یا حسین میگویم بوی سیب تو میدهد دهنم من‌ اویسم که کربلا هستم به هوای تو رفتم از قرنم جگرم سوخته برای غمت یک نگین حدید در یمنم در زمین تو میخرند مرا زردم اما بروی این چمنم تو حسینی عزیز پنج تنی من غلام عزیز پنج تنم گِل من را زمقتل  آوردند تربت کربلاست این بدنم شیر مادر حرام من باشد بی تو گر یک نفس، نفس بزنم من تورا دیده ام خدا دیدم دیدمت بیخیال "لا" و "لن"م.. بیشتر با من غریب بجوش ای حسین من سفارش حسنم کاش مارا برهنه خاک کنند شرمسارم حسین از کفنم.. زیر سم ها به فکر من بودی کشت من را غم کمرشکنم شاعر : ✍ به خدا لحظه لحظه‌اش روضه است ، هر صحنه یه گریزه ، دیدید مادر رو بی‌قرار بود ، مثل مجنونا می‌چرخید. گفت سر سفره بودیم بچه‌هام گرسنه بودن ، نذاشتن نون بخوریم بچه‌هام گرسنه و تشنه کشته شدن. دیدید دست اون بچه رو ، تصور کن بچه‌ای که قطعه‌ای نون دستش بود ، تصور کن علی اصغر اون لحظه تیر و دست گرفته. می گه عجیب‌تر از همه اونا ، پدره بچه‌هاشو تو دوتا پلاستیک جمع کرده بود با چه رویی برگرده خونه ، دیدید حیرون می‌چرخید. آی حسین این همون روضه‌ای که فرمود کاش می بودید می دیدید «كَيْفَ اِسْتَسْقي لِطِفْلي فَاَبوا اَن يّرْحَمُوني» بهم رحم نکردن! ، قربونت بریم چقدر خجالت کشیدی آقا می‌گفت رحم بر پسر کشته‌ام کنید گفت جنگ با رومی‌ها که شد ، از هم غنیمتی می‌گرفتند با مسلمونا ، گفت از یه خونه‌ای بچه‌ای رو غنیمتی بردند مادر بی‌تابی می‌کرد ، اینقد زجه می‌زد به رومیا خبر رسید گفتن بچه رو برگردونید ، مادرش تحمل نداره . داریم میریم به سمت روضه حضرت علی اصغر آقا جان ، بمیرم واسه غربتت نوهٔ امیرالمومنین میشناختن کی بودی آقا زدن! روایت مقتل «فتح الطفل عینه » چشاشو باز کرد تیرو که خورد «فنظر الی ابیه» یه نگاه به بابا کرد و « و تبسم» شروع کرد خندیدن .............................................. حاج مسعود پیرایش .👇
. راه بود و راه بود و راه بود کاروان همراه ثارالله بود کاروان نه قبله گاه عالمین مرد یا زن جمله عشاق الحسین پاسدار قافله عباس ماست روی دوشش پرچم یا مجتبی ست اینکه چون‌خورشید روی مرکب است حضرت زهرای ثانی زینب است زینب است این اقتدارش بارز است عقل از درک عقیله عاجز است پرده های محملش نور جلیست یارب این دخت علی یا که علیست؟ هم علی و هم حسین و هم حسن تکیه میکردند بر این شیر زن سالها مستور مانده آیه اش چشم همسایه ندیده سایه اش قامتش دور از نگاه شوم بود آفتاب از دیدنش محروم بود قاسم و اکبر به دور محملش با ابوفاضل نمی لرزد دلش بار بگشایید اینجا کربلاست لحظه موعود زینب با خداست بارالها خسته ام جان بر لبم زینبم من زینبم من زینبم نیست جز شهد بلا در باده ام بر همان عهد ازل اماده ام این سر و این چادر و این معجرم این دو دستم این رخم این پیکرم تو اگر خواهی بیابان میروم پا برهنه بر معیلان میروم راضیم آواره گردم از حرم آتش خیمه بیوفتد بر سرم هرچه میگویی به چشم ای نور عین هرچه اما جز جدایی از حسین میشود آیا خوش اقبالم کنی جای او راهی گودالم کنی میشود خنجر ببرد گردنم زیر سم اسبها باشد تنم خوب‌ میدانم که غارت میشوم در شلوغی هتک حرمت میشوم از غریبه فحش و توهین میخورم از سنان سیلی سنگین میخورم آنچه میترسم میاید بر سرم دست نامحرم میوفتد معجرم من که‌ یک دفعه نرفتم در گذر میشوم با شمر و خولی همسفر شاعر: .
. سالیانیست نشستیم کنار گذرش.. تا بیوفتد به سر ما کمی از خاک درش پدرم باد به قربان همان بانویی.. که به اون نائبة الفاطمه گفته پدرش چه خدایی که چنین زینب کبرایی ساخت بگو احسنت بر آن خالق بر این هنرش برو موسی جلوی خیمه زینب بنشین صدو ده میوه ی توحید بگیر از شجرش روح‌ او‌ روح حسین است دوتا نیست یکی ست گره خورده به حسین امر قضا و قدرش شاه‌بانوی عرب رو به بیابان کرده کربلا ریخت به هم از جلوات خبرش علی اکبر طرفی ساقی لشکر طرفی طیب الله به شمس و قمر دور و برش باد از محمل او رد نشده بی اذنش نور خوشید نیوفتاده به این سو نظرش شمر اصلا عددی نیست حریفش باشد همه را خار کند آتش خشم جگرش دختر فاطمه انگار خودش فاطمه است ذره ای ترس ندارد ز بلا و خطرش پوشیه بسته به‌ صورت چه حجابی دارد سایه ای نیست به جز سایه ی آقا به سرش عاشق از هرچه به جز حضرت معشوق جداست او نگاهش به حسین است نه حتی پسرش چند روز دگر این آینه ی پوشیده زخمی کینه ی کوفه ست همه بال و پرش این سوی دشت زنی سیلی محکم بخورد لشکر کوفه بخندند به سوی دگرش زیورش را وسط شعله به غارت ببرند وسط غائله با روسری شعله ورش.. یک نفر میزند اورا دوسه جا با شلاق یک نفر اورا میزند اورا دوسه جا با سپرش ✍ .
. درد دارم غصه ‌دارم گریه دارم صبح‌ و شام جمله هایم نامرتب حرف‌هایم ناتمام بی کسی،غربت،یتیمی،غصه بی معجری از کدام این مصیبت ها‌بگویم؟ از کدام؟ کاش مثل دختر مسلم همان عصر دهم.. کربلا میمردم و دیگر هرگزنمیرفتم به شام بر‌مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا تار میبینم.. ولی پیدات کردم با مشام محمل صدپرده ام را باد زیر پا گرفت راز محجوبیّت من فاش شد بین عوام دختری که در مدینه کوچه هم کم دیده بود میرود بازارهای مختلف در ازدحام گونه ی سرخم شبیه گونه ی تو بد شکست آنقدر که سنگ خوردم بی هوا از روی بام من که گوشم آشنای آیه های وحی بود ناسزاهایی شنیدم که نگو جای سلام! من‌که هم‌ معصوم هم معصوم زاده بوده ام با سنان و شمر بودم همسفر جای امام هرچه توهین بود شد اما به یمن خون من میشود از بعد من توهین به دخترها حرام.. ✍ .
. امشب همه هستیم مهمان عمو جانت اُنظُر اِلَینا -ریزه خواران عموجانت- چیزی که از تو کم نخواهد شد اگر امشب احسان کنی از جنس احسان عموجانت ریز و درشت اینجا طرفدار ابوالفضل‌اند ایران اسلامی‌ست ایران عموجانت عمری فدایی‌های اولاد علی هستیم عالم به قربان تو، قربان عمو جانت قدری نصیب و روزی این جمع عاشق کن از غیرت همواره جوشان عموجانت شرمنده‌ایم از محضرت؛ پیمان‌مان با تو هرگز نبود از جنس پیمان عموجانت برگرد دیگر التماست می‌کنیم آقا برگرد دیگر منتقم جان عموجانت در روضه امشب با تو حالی مشترک داریم هستیم مثل تو پریشان عموجانت از روضه‌خوان‌ها مطمئناً بر نمی‌آید باید تو باشی مرثیه‌خوان عموجانت :: وقتی که رفتی علقمه، آن تیر سوزان را بیرون بکش از چشم گریان عموجانت دست سنان و شمر و خولی بعد از این باز است بر خاک افتاده‌ست دستان عموجانت ✍ .👇 رفتی و پشت سرت پشت حرم‌ تیر کشید ناخودآگاه تمام کمرم تیر کشید قامتم تا شده محتاج عصایم چه کنم ؟ باز یاد علی اکبر جگرم تیر کشید پُر تیر و پَر تیر است تن مختصرت ریخته بال و پرت بال و پرم تیر کشید دسته دسته موی تو از سر دستم افتاد سرت افتاد به دستم که سرم تیر کشید مثل پیشانی ات ای ماه بهم ریخته ام دلم از هلهله ی دوروبرم تیر کشید پهلویت باز شد از چشمه ی خون یعنی باز پهلوی مادر نیکو سیَرم تیر کشید در نگهداری زینب به پدر گفتی چشم چشم تو بسته شد و چشم ترم تیر کشید خنده ی شمر به خیمه خبرت را برده سینه دخترک منتظرم تیر کشید ✍ همچین که از کنار بدن عباس بلند شد، دیدن با یه دست افسار اسب و گرفته. مقتل میگه « إِنَّ الْحُسَيْنَ تَرَكَ أَخَاهُ الْعَبَّاسَ فِي مَكَانِهِ وَرَجَعَ إِلَى الْمُخَيَّمِ» شروع کرد قدم قدم بزنه، داره میره سمت خیمه اما چطور« بَاكِيًا مَنْكَسِرًا حَزِينًا مُنْحَنِيَ الظَّهْرِ» همه دیدن کمرش خم شده،« يَكْفِكِفُ الدُّمُوعَ بِكُمِّهِ حَتَّى لَا تَرَاهُ النِّسَاء» با این سر آستین پیراهن ابی عبدالله داره اشکاش و پاک می‌کنه؛ آخه داره می‌رسه سمت خیمه زن‌ها نباید گریه‌ی حسین و ببینند... روایت میگه ابی عبدالله اومد توو خیمه دیدن ابی عبدالله هی داره می‌زنه رو پاش هی داره میگه:« بیچاره شدم، زینبم دیدی چی شد»؟! ابی عبدالله غش کرد. آقا رو به هوش آوردن... ....... حضرت علمدار قمر بنی هاشم علیه السلام پشت هرکس حرف باشد پشت ما حرف دل است آن‌ دلی که نیست در تسخیر چشمانش گل است عشق او راه مرا سمت خدا انداخته بی تعارف مذهبی جز عشق باشد باطل است ماه اگر یک بار شام چهارده کامل شده ماه ما سی روز و سی شب ماه رویش کامل است تو بگو یک سکه! او صدکیسه ی زر میدهد باب العباس است اینجا،خوش بحال سائل است گر گدا کاهل بود عباس راهش میدهد! لطف دارد بر همه حتی کسی که کاهل است! هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو حاجت بگیر از در این باکرم‌ نومید رفتن مشکل است این مطب باز است صبح و ظهر و شب هرروز سال این طبیب محترم کارش شفای عاجل است از حسین عباس می‌خواهم از عباسش حسین قبله گاهی اینطرف گاهی به آن سو مایل است کاش جای دست او دستان ما را می‌زدند دستهای سینه زنها محضرش ناقابل است از کنار علقمه گودال پیدا میشود دور تا دورش صدای خنده های قاتل است ✍ ....... نوحه ابالفضل علیه السلام سبک اکبر ناظم در خاک و خون افتاده ای برادر میکوبم ازمصیبت تو بر سر دو دستت جداشد امیدم فنا شد کو آن قد رعنا دل آرا شد مثل اکبر اربااربا **** رود پس از تو خیمه ها به غارت بعد از تو خواهرم رود اسارت دلم سوگوار است تنت نیزه زار است دشمن تورا آخر نظر زد برادرت را از کمر زد * باید برای تو عزا بگیرم پیشانی تو وا شده بمیرم نوک تیر کافر فرو رفته تاسر نمانده از تو چشم و ابرو سرت به نی رود ز پهلو ✍ *** .
. سلام_الله_علیها مشغول التماسیم بهر دعای زینب در سجده نمازیم از ربنای زینب رفتیم در قیامت گفتند اسم و شهرت؟! گفتیم ،اسم، نوکر! شهرت ،گدای زینب! تربت مگر چه بوده جز خاک چادر او؟! در کربلا نشستیم، در کربلای زینب سر را که زد به محمل موسی به سجده افتاد آن چوب محملش بود چوب عصای زینب در کاخِ دشمنش هم فرمانرواست زینب کاخ یزید پس شد..دولتسرای زینب گفتند زن سکوتش شایسته است اما.. زد گردن ستم را تیغ صدای زینب آنجا اگر که صحراست اینجا دل حسین است آنجا نبود جایش اینجاست جای زینب این چند خط که گفتیم یک قطره آب دریاست این‌کارها نبوده چیزی برای زینب هشتاد و چهار اسیر و هجده سر بریده یا للعجب ز صبرش  وای از بلای زینب بانوی ما کتک خورد پیش سر برادر باید فقط بمیریم از ماجرای زینب ✍️ .
. در همه عمر نرفتم سفری بدتر از این سفری بدتر ازاین پشت دری بدتر ازاین چشم مردان و زنان در پی من میگردد کمکم کن که ندیدم نظری بدتر ازاین چادری خواستم از پیرزنی قرض نداد دیده ای تا به کنون دردسری بدتر ازاین؟! با عزاداریم اوباش محل میرقصند نشکسته ست دل خون جگری بدتر ازاین مردها را کسی از دور زنان دور نکرد غیرت الله ندارم خبری بدتر ازاین سر این‌کوچه که رفتیم مرا سخت زدند تازه باید بروم من گذری بدتر ازاین نیزه دار سر تو حرف بدی گفت به من لشکر کوفه ندارد نفری بدتر ازاین خبرت هست شبم گوشه زندان سر شد؟! چرخ هیهات ببیند سحری بدتر ازاین ✍ .
. صبح ازل طلوعش  باطلعت حسن بود و الشمس و ضحها در صورت حسن بود یک ذره خاک او ماند مارا درست کردند گویا که خلفت ما از خلقت حسن بود بابا همیشه میگفت دیدی خدا کریم است؟! نانی که خوردی امشب از برکت حسن بود هرجا حسین قدم زد دنبال مجتبی بود شخصا حسین محو شخصیت حسن بود با دوستان مروت با دشمنان مروت این خُلق در یکی بود  او حضرت حسن بود یک گوشه چشم کرد و شش گوشه را بنا کرد کرببلا محیطش تا تربت حسن بود صد سال اشک ادم یک گریه ی شبش بود صدسال صبر ایوب یک ساعت حسن بود در خانه جعده بود و در کوچه هم مغیره پس‌ کی خدا دراین شهر هم صحبت حسن بود؟ در کوچه پیش رویش کشتند مادرش را فریاد ازین زمانه این قسمت حسن بود .
. ای باطن غم تو غم کربلا حسن میراث‌دار غربت شیر خدا حسن ای شاهد مصیبت فرق شکافته ای شاهد غم در و دیوار، یا حسن ای زخم‌خورده، زخم زبان خورده از همه سردار دست بسته‌ی قحط وفا حسن عمری اگرچه زیستی ای زاده‌ی علی هر روز را شهید شدی، مرحبا حسن بخشیده‌اند مال، کریمان به مردمان بخشیده‌ای تو آبروی خویش را حسن هرگز نبود با تو ولی با حسین بود هفتاد یار صادق و بی ادعا حسن افتاد جسم قاسم و عبداللَهت به خاک شد نذر آخر تو چه زیبا ادا حسن ............. علیه‌السلام نبود تاب و توانی که وا کند لب را گرفت با نگه خود سراغ زینب را خبر رسید و سراسیمه خواهرش آمد دوان دوان به کنار برادرش آمد رسید و چادر خود را که از سرش انداخت نگاه حیرت خود بر برادرش انداخت صدای گریه و آه بلند می‌آمد زبان خواهر دلخسته بند می‌آمد کمی بریده بریده صدا زد ای حسنم! دو چشم خود بگشا، ای ستم کشیده! منم عزیز مادر من باز خونجگر شده‌ای! شبیه مادرمان دست بر کمر شده‌ای! چرا عزیز دلم رد خون به لب داری؟! چه چشم بی رمقی و چقدر تب داری! غریب فاطمه! رنگ تنت عوض شده است تن تو سبز شده، گلشنت عوض شده است شنیده‌ام که چه رنجی ز یار می‌بینی شنیده‌ام که دو روز است تار می‌بینی خودت بگو چه کنم اشک و آهِ قاسم را بگو چگونه بگیرم نگاه قاسم را نگاه طفل به جان دادن پدر سخت است نگاه بر تو و طشت و غم جگر، سخت است گذشت واقعه و بعد غسل دادن ماه به عزت و شرف لااله الا الله تن غریب وطن را بلند می‌کردند تن شریف حسن را بلند می‌کردند برادران همه رفتند زیر تابوتش فرشته‌ها همه بردند سوی لاهوتش کنار قبر پیمبر دوباره فتنه رسید شکوه و جلوه‌ی تشییع مجتبی را دید گذشت لحظه‌ای و فتنه‌ای به راه انداخت به سوی جمع کماندارها نگاه انداخت کنار قبر نبی صحنۀ جدل شده بود تلافی همه از کینۀ جمل شده بود کنار قبر نبی از دل عقده واکردند و از کمان همگی تیر را رها کردند صدای نالهٔ واغربتا به گوش آمد چنان که غیرت عباس هم به جوش آمد غم غریبی‌ات آقای من! چه دلگیر است به پیکرت لب هفتاد چوبهٔ تیر است ......... سلام‌الله‌علیها مجتبی علیه‌السلام ✍ یک روز، جگر برابرم آوردی یک روز، سرِ برادرم آوردی ای کاش تو هم فرو بپاشی از هم ای تشت! ببین چه بر سرم آوردی ....... علیه‌السلام رسم کریم‌هاست غم یار می‌خورند درعمر خویش غصهٔ بسیار می‌خورند راز نگفته در دلشان موج میزند از دوست زهر و طعنه ز اغیار می‌خورند زیر عبا زره به تن خویش می‌کنند وقت نماز خون دل زار می‌خورند حتی سپاهیان و غلامان یک غریب نان را به نرخ درهم و دینار می‌خورند از همسرانشان طلب آب می‌کنند اما به جاش زهر شرربار می‌خورند این زهر را نه از ستم همسرانشان این زهر را ز کوچه و دیوار می‌خورند موی حسن ز غصه زهرا سفید شد رسم کریم‌هاست غم یار می‌خورند .
حاج سید رضا نریمانیFadaeian_Arabaein_Shab9 (2).mp3
زمان: حجم: 36.08M
🔊  بخش اول l از فراق تو نمردیم و مسیحا نشدیم متن 👉 📋 از فراق تو نمردیم مسیحا نشدیم حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از فراق تو نَمردیم مسیحا نشدیم چشم ما تار نشد از غم و بینا نشدیم جای تو دست به دامان طبیبان بودیم حقمان بود اگر باز مداوا نشدیم بی تو یک عمر پِی هرکس و ناکس رفتیم گم شدیم آخر ازین غفلت و پیدا نشدیم نام مجنون به روی ماست ولی کو مجنون؟! وقتی از هجر تو آواره‌ی صحرا نشدیم درد این است که ما محض رضای دلِ تو بی‌خیالِ خوشی فانی دنیا نشدیم خاک عالم به سر ما که در این عمر دراز لحظه‌ای مشتریِ یوسف زهرا نشدیم گریه کردیم ولی گریه‌ی بی‌فکر چه سود؟ قطره بودیم ولی وصل به دریا نشدیم پیشِ ما آمدی اما همه غفلت کردیم لحظه‌ای پای قدم رنجه‌ی تو پا نشدیم قصدمان بود همه سنگ صبورت باشیم قصدمان بود که از بخت بد اما نشدیم همه رفتند حرم ما که نرفتیم هنوز زائر مَرقد شش گوشه‌ی آقا نشدیم کاش میشد که تو مارا به زیارت ببری یک شب جمعه به پابوسی حضرت ببری *شاعر: .