.
#امام_علی
#ضربت_خوردن
آمدی خانه ام دلم خوش شد
آفتاب یگانۀ زینب
چقدر خوب شد سری زده ای
دم افطار خانۀ زینب
باز امشب دوباره مثل قدیم
با هم از هر دری سخنی گفتیم
دخترانه تو را بغل کردم
پدری دختری سخن گفتیم
گفتی امشب دگر به شمع سحر
پر پروانۀ تو نزدیک است
از برای وصال فاطمه ام
دخترم خانۀ تو نزدیک است
حرف رفتن زدی دلم خون شد
طاقتم را محک بزن ، باشد
شیر را پس بزن نمک بردار
روی زخمم نمک بزن باشد..
گریه ات بی قرار زهرا کرد..
آسمان و ستاره هایش را
شب آخر چقدر می بویی
تکه ی گوشواره هایش را
خاطرات مدینه تازه شدند
میخ در که گرفت به شالت
یاد آن کوچۀ شلوغی که
مادرم می دوید دنبالت
.... مادرم می دوید، می افتاد
دور او را سر و صدا برداشت
از تو دستش جدا نمی شد که
قنفذ اما قلاف را برداشت
رفتی و آمدی چه آمدنی
حق بده غم مرا عذاب کند
چه کسی اینچنین دلش آمد
صورتت را به خون خضاب کند
پیش من بی رمق به خاک نَیُفت
ای پدر خاک بر سرم پاشو
گوشۀ خانه دق کنم خوب است؟
اسداللهِ مادرم پاشو
زخم فرق تو هم نمی آید
مجتبی هر قدر که می بندد
تا می آیم بلند گریه کنم
ابن ملجم بلند میخندد
صبرم از دست می رود بی تو
پس برای دلم نیایش کن
واجب الاحترامیِ من را
تو به این کوفیان سفارش کن
این طرف نزد خود حسن دارم
آن طرف هم حسین پیش من است
گریۀ من برای بی کسی
قتلگاه و شهید بی کفن است
قاتل آنقدر بددهن شده بود
حرفهای زننده ای می زد
شمر از پشت سر به گردن او
ضربه های کشنده ای می زد
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
#شب_نوزدهم_رمضان
#شب_قدر
..................................................
.
.
|⇦•آقاى بى كسى كه غم ارثيه..
#روضه و توسل #شهادت_امام_صادق علیه السلام به نفس حاج محمود کریمی
●━━━━━━───────
آقاى بى كسى كه غم ارثيه داشته
اُنسى به داغِ مادرِ اِنسيه داشته
كنج اتاقِ خويش حسينيه داشته
با اهل خانه مجلسِ مرثيه داشته
حالا گرفته روضه غريبانه بازهم
نشناختند خشكِ مقدس مَآب ها
خورشيدِ علم را پَسِ ابر حجاب ها
مُشتى رُفوزه در پىِ درس و كتاب ها
شاگردهاي او همه در رختخواب ها
آتش زدند بر در يك خانه بازهم
*بارِ اول و دومشون نبود .. چهار هزار شاگرد داشت آقا .. چهارهزار شاگرد کجا! هفتاد و دو فدایی کجا ؟!.. یکیش لحظۀ آخر دستش رو از دستِ عمه کشید والله لَا أُفَارِقُ عَمِّي .. محرم داره از راه میرسه .. میدونستن عباس دورِ خیمه هست یارانش تا صبح خواب نداشتن .. میگفتن برا ما ننگه ما زنده باشیم یه مو از سر بنی هاشم کم بشه .. اما امام صادق رو آوردن پشتِ مرکب میدوید .. ناسزا میشنید .. هیچ کسی نیومد .. همه تو خونه هاشون آرمیده بودن .. آخه مدینه سابقه داره .. یه روزی ام علی رو بردن .. ای وای مادر .. مادر .. مادر ..
امروز زهر یه کاری کرد با شیخ الائمه مثه مار گزیده هی صدا میزد ای وای مادر ..*
حق مي دهيم مرد اگر گريه مي كند
تنها ميانِ چند نفر گريه مي كند
با ترسِ کودکان چقدر گريه مي كند
افتاده يادِ مادر و در گريه مي كند
تكرار شد مصيبت پروانه بازهم
آتش به بيتِ اطهرش افتاد گفت: آه
يادِ صداى مادرش افتاد گفت: آه
عمامه اش كه از سرش افتاد گفت: آه
وقتِ فرار، دخترش افتاد گفت: آه
ترسيده است دخترِ دردانه بازهم
يك نانجيب خنجرِ آماده مى كشيد
يك بى حيا عمامه و سجاده مى كشيد
شيخ الائمه را وسط جاده مى كشيد
بندِ طناب را كه زنازاده مى كشيد
آسيب ديد غيرت مردانه بازهم
دستِ عيالِ او به طنابى نرفت نه!
دست كسى به سوى حجابى نرفت نه
از صورتى "عفيفه نقابى" نرفت نه
ناموسِ او به بزم شرابى نرفت نه
رفتيم سمت مجلس بيگانه بازهم
*امام صادق راه افتاد اما ساعتی نگذشت رسید به کاخ اون نانجیب .. اما سه روز دم دروازه ساعات .. صبح وارد شام شدن غروب رسیدن به کاخ اون نانجیب ..*
بي احترام رفت ولى عمّه زينبش
بينِ عوام رفت ولى عمّه زينبش
در ازدحام رفت ولى عمّه زينبش
بزم حرام رفت ولى عمّه زينبش
وقت گريز شد دل ديوانه بازهم
بالاى تخت قائله اى بود، واى من
پيش رباب حرمله اى بود، واى من
زينب ميان سلسله اى بود، واى من
چوبِ بدونِ حوصله اى بود، واى من
خون شد روان از آن لب جانانه بازهم
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
چو دید زینب حزین لب حسین و چوب کین
به طعنه گفت ای لعین بزن که خوب می زنی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حاج_محمود_کریمی
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#روضه_امام_صادق
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
📝 #تاخداوندان_شماییدوگدایانیم_ما
🖊 #مدح | #حاج_محمود_کریمی
🖊 #میلاد_امام_رضا #_۱۳۹۸
🖊 #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا خداوندان شمایید و گدایانیم ما
در مسیر طوس آهوی بیابانیم ما
پشت سقاخانه ات دنبال درمانیم ما
سربلندیم و سرافرازیم و بارانیم ما
زیر دین گنبد شاه خراسانیم ما
دست ما خالی که باشد زود بالا می رود
پای مجنون بشکند هم سوی لیلا می رود
غالبا ” لن ” که بیاید صحبت از ” لا ” می رود
لا الهِ ما اگر دنبال الّا می رود
علتش این است که با تو مسلمانیم ما
نیست ما را پیش دریا منت جو هیچ وقت
با طبیبان نیست ما را میل دارو هیچ وقت
غیر مشهد دست ما جایی نزد رو هیچ وقت
گر میسر نیست ما را قرب آهو هیچ وقت
تا دم محشر همان کلب نگهبانیم ما
سجده هایم یا رضا و ربنایم یا رضا
می زنم هر شب صدایت کن صدایم یا رضا
می شود آمین دعایت با دعایم یا رضا
دیر شد آقا چه شد پس کربلایم یا رضا
ناخوش احوالیم آقا دیده گریانیم ما
سر در این خانه ها با ما و پرچم با خودت
دسته ی سینه زنی با ما ولی دم با خودت
روزی اشک تمام نوکران هم با خودت
واقعاً دلواپسیم آقا محرم با خودت
از عزاداران آن آقای عطشانیم ما
رفته رفته نالهی مظلوم دارد می رسد
مادری با کودکی معصوم دارد می رسد
آه آه خواهری مهموم دارد می رسد
خنجر کندی روی حلقوم دارد می رسد
از غم انگشترش پاره گریبانیم ما
چکمه ای آمد کنار پیکرش یابن شبیب
روی تل می زد به صورت خواهرش یابن شبیب
جای او شمر آمده بالا سرش یابن شبیب
آه آه از ضربه های آخرش یابن شبیب
انتهای روضه را زنده نمی مانیم ما
#امام_رضا
#محمدجواد_پرچمی
#مخمس
👇
کربلایی سیدرضا نریمانی4_5886379281918987551.mp3
زمان:
حجم:
3.88M
#مناجات_با_خدا
#محمدجواد_پرچمی✍
در سحر چشم که گریان بشود خوب تر است
سائلت پاره گریبان بشود خوب تر است
گرچه موسی ست مناجاتی طور تو ولی
گر خدا همدم چوپان بشود خوب تر است
روسیاهی که به همراهی خوبان برود
بر در کهف نگهبان بشود خوب تر است
ابر رحمت توئی و از همه من تشنه ترم
تشنه گر خرج بیابان بشود خوب تر است
اندکی نیز مرا هم بنشان پیش خودت
میزبان همدم مهمان بشود خوب تر است
به طبیبان دگر نسخه ی ما را مسپار
درد با دست تو درمان بشود خوب تر است
تا درستم نکنی دست از این در نکشم
این گدا دست به دامان بشود خوب تر است
بعد هر معصیت از خوف به هم میریزم
عبد اگر زود پیشمان بشود خوب تر است
آنقدر سینه زنم تا که نجاتم بدهی
آتش اینگونه گلستان بشود خوب تر است
گر بنا هست کسی واسطه ی ما بشود
ضامنم شاه خراسان بشود خوب تر است
اشک خوب است که با مرثیه آغشته شود
فیض وقتی که دو چندان بشود خوب تر است
دوست دارم دم افطار کمی تشنه شوم
نوکر شاه که عطشان بشود خوب تر است
نام ارباب خودش مظهر اسماء خداست
ذکر العفو حسین جان بشود خوب تر است
سید رضا نریمانیبخش دوم روضه به حق خانم پهلو شکسته خواهشن بر گرد.mp3
زمان:
حجم:
49.97M
دختری با سَر پدر میگفت
آن همه چشم هیز یادت هست؟
بر سر غارت زنان حرم
بین دشمن ستیز یادت هست؟
وسط شعلهها مرا دیدی؟
پابرهنه گریز یادت هست؟
ماجرای شراب یادم هست
ماجرای کنیز یادت هست؟
معجر و گوشوارهام به کنار
غارت سینهریز یادت هست؟!
بدنم درد میکند بابا
دهنم درد میکند بابا
#محمدجواد_پرچمی✍
..........
📋 فراق خواهر از برادر
بیبی وقتی میخواست جون بده، حضرت معصومه «سلام الله علیها» نامهی برادرش امام رضا رو توو بغلش گرفته بود؛ شاید این نامه رو هی میبوسیده رو چشم میگذاره،
- داداش! به عشق تو اومدم
یه خواهرم یه پیراهن خونی لحظهی آخر توو بغلش گرفته بود؛ اما هیچی مثل سر بریده نمیشه...
یه دختر سه ساله سر بریدهی باباش و...
دَم دَرِ خیمه کسی بود جلو چشمای رقیه رو بگیره؟! جلو چشمای بچههای حسین و بگیره؟!
- قطعا بیبی چادرش و باز کرده نذاشته بچهها ببینند، ولی بالاخره از لای تار و پودای چادر میدیده که داره چه اتفاقی میافته، ولی بازم مشخص نبوده
توو مجلس یزیدم وقتی اون نامرد چوب به لبهای حسین میزد، بیبی نذاشت سکینه و رقیه و بقیهی بچهها ببینند. از مادرشون یاد گرفتند.
آخه مادر یه بار زخم بازو رو نذاشت بچهها ببینند، به امام علی هم فرمود:« من و از زیر پیراهن غسل بده»، میخواد یه وقت بچههاش نبینند؛ بچههای کوچیک یه صحنه توو ذهنش میمونه
بیبی وقتی این سر بریده رو توو خرابه بغل گرفت، گفت:« بابا! کربلا که عمه نمیذاشت ببینم؛ بابا! چرا دهنت این جوری شده
آخه نیزه توو دهن بخوره سر به نیزه بره دیگه چیزی ازش باقی نمیمونه
سنگ به پیشانی بخوره
seyedrezanarimani.ir4_5933980254136700556.mp3
زمان:
حجم:
8.03M
📋 جانم فدای آن بنایی که نداری
#واحد
#امام_حسن (ع)
کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جانم فدای آن بنایی که نداری
قربان آن گلدستههایی که نداری
هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از...
دلتنگی گنبد طلایی که نداری
بابالرضا رفتم نشستم گریه کردم
با یاد بابالمجتبایی که نداری
قالیچهی ارثیهی مادربزرگم
نذر تو و صحن و سرایی که نداری
من هر شب جمعه سلامی میدهم به
ششگوشهی کرببلایی که نداری
ما سینهزنهایت حسن کم گفتهایم آه
در مجلس دارالبکایی که نداری
دردی که داری در خودت میریزی آقا
حق میدهم درد آشنایی که نداری
*شاعر : #محمدجواد_پرچمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
Mohjat.NetShab 13 Ramazan 1403 Hoseini [Mohjat_Net].mp3
زمان:
حجم:
8.14M
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین
#سید_مهدی_حسینی
مینویسم خدا به حق حسین
یا سریع الرضا به حق حسین
ربنا آتنا به حق حسین
گویم العفو را به حق حسین
تا ببخشی مرا به حق حسین
ربنا ربنا اله کریم
سفره دار کریم ماه کریم
دست خالی به بارگاه کریم
آمدم باز در پناه کریم
نظری بر گدا به حق حسین
آمدم آشتی کنم با تو
رد من مستکین خود را تو
وحده لا رفیق الا تو
ما کریمیم ای خدا یا تو
کرمی کن به ما به حق حسین
منم و کوله بار سنگینم
دارد از دست میرود دینم
به خداوندی تو خوشبینم
من از این ذکر خیر میبینم
یا سمیع الدعا بحق حسین
جانم آن شب که بر دهن برسد
ملک الموت نزد من برسد
کاش آن جا امام حسن برسد
یک نفر یار سینه زن برسد
تا بگیرم نوا به حق حسین
چه نمایم برای وحشت قبر
چه کنم با فشار و غربت قبر
دست خالی ام و خجالت قبر
مونسم باش بین خلوت قبر
رحمی آن لحظه ها به حق حسین
تستر الذنب کوه غفرانید
نام ما را اگر نمیخوانید
لااقل جرم ما بپوشانید
من نجف رفته ام نسوزاند
جان خیر النسا به حق حسین
بی قرارم برای شش گوشه
درد ما و دوای شش گوشه
آه پایین پای شش گوشه
ببرم کربلا به حق حسین
ته مقتل بگو چه شد آقا
تن که شد پشت و رو چه شد آقا
العجل مهدیا به حق حسین
#محمدجواد_پرچمی✍
#ماه_رمضان 1403
.
امام حسین ع
رنگ مشکیِ عزاداری در عالم پخش شد
سوخت دلها دود اسپند محرم پخش شد
تا ابد باز این چه شورت را بنازم محتشم
این چه شعری بود که در خلق عالم پخش شد؟!
منبری یا نوحهخوان، یا سینهزن یا گریهکن
هر چه منصب بود یکجا زیر پرچم جمع شد
چای تلخ روضه زخم قلب ما را خوب کرد
حبهی قندی به ما دادند و مرهم جمع شد
هرچه که ما بردهایم از سهم هیئت بردهایم
در حسینیه، کَرم، هم جمع شد هم پخش شد
از محرم میتوان فهمید روزی دست کیست؟
فاطمه آهی کشید و بین ما غم پخش شد
هرکس آمد بینصیب از قتلگاهت برنگشت
نامنظم شد تنش اما منظم پخش شد
حق مطلب بر زمین میماند اگر زینب نبود
خون دلها خورده شد تا اینکه کمکم پخش شد
دل آشفته اگه حسین میگه
درد داره که اینقده حسین میگه
پَر پروانه میخواد بسوزه که
پای شمع تا به سحر حسین میگه
گرچه نخنماس ولی خیلی ساله
پرچمه سر گذر حسین میگه
روز محشر چندقدم جلوتره
نوکری که بیشتر حسین میگه
کار استجابت دعاش یقینیه
هرکسی با چشم تَر حسین میگه
این چه رسمیه پدر که میمیره
جلو تابوتش پسر حسین میگه
این چه عشقیه پسر که جون میده
پشت تابوتش پدر حسین میگه
ما توی سینهزنی حسین میگیم
مادرش هم دم در حسین میگه
ماها دست به سینه اسمش و میگیم
مادرش دست به کمر حسین میگه
خواهرش نفس نفس نفس زنان
داره روبهروی سر حسین میگه
شاعر: #محمدجواد_پرچمی ✍
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#امام_حسین
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_اول_محرم
#سید_رضا_نریمانی
📋 عشق فرمود که لیلای حسین است حسن
#مناجات #امام_حسن
حاج سید رضا نریمانی
#شب_پنجم_محرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عشق فرمود که لیلای حسین است حسن
آی دنیا! همه دنیای حسین است حسن
بینیازِ دو جهان،کلِّ نیازش حسن است
از خداوند تقاضای حسین است حسن
همه گفتیم حسین و خود او گفت حسن
خَلق فهمید که آقای حسین است حسن
جان حسین است ولی جانِ همین جان حسن است
مثل یک روح در اجزای حسین است حسن
بیرق خون خدا پرچم سبز حسنیست
در حقیقت خودِ معنای حسین است حسن
قاب ششگوشه نشسته است به دیوار بقیع
دائماً محو تماشای حسین است حسن
با دعاهای حسن دور حسین است شلوغ
عاشق دیدن غوغای حسین است حسن
حرم فاطمه را شخص حسن خواهد ساخت
خالق مرقد زهرای حسین است حسن
یا حسن حک شده بر مشک علمدار حسین
ذکر توحیدی سقای حسین است حسن
دو حسن داد به شاهِ شهدا..،شاهِ کرم
چِقَدَر با دل و جان پای حسین است حسن
روضه خوانده است که لَا یَوْمَ کَیَوْمِک، عطشان!
فکر پاخوردنِ لبهای حسین است حسن
تو ندیدی که چه کردند سُمِ مرکبها...
این طرف، آن طرف اعضای حسین است حسن!
*شاعر: #بردیا_محمدی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آقای ما، همچین که صدا زد:« زینبم! خواهرم!» طشتی برام بیار».
- چی شده عزیزم؟!
زینب دست و پاش و گم کرده، دوید سریع طشتی آورد جلو حسنش گذاشت؛ دید شروع کرد به خون بالا آوردن، داخل طشت و نگاه کرد دید پارههای جگر حسنشه...
زینب تا خونا رو داخل طشت دید، دوید از حجره بیرون؛
- حسینم! عباسم! سریع بیاید، حسنم داره جون میده...
همچین که ابی عبدالله اومد بالا سر حسنش، یه نگاه که به داداشش انداخت، روایت میگه:« شروع کرد گریه کردن، امام حسن با همون حال صدا زد:« حسین جان! تو گریه نکن؛ همه عالم فدای تو».
شروع کرد امام حسن روضه بخونه:« لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ». حسین جان! الان تو هستی، زینبم هست، عباسم هست، بچههام هستند ولی یه روزی میاد هیچکی دورت نیست؛ یه عده با نیزه میزنند؛ یه عده با شمشیر میزنند؛ اونایی که شمشیر و نیزه ندارند، با سنگ میزننت.
.....
📋 کاش میشد که فارغ از این حسرت دیرینه باشیم
#روضه_امام_حسین (ع)
با نوای حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کاش میشد که فارغ از این
حسرت دیرینه باشیم
یه مُحَرَّم شب پنجم
کاش میشد مدینه باشیم
بشینیم دم بقیع و
تا سحر روضه بخونیم
زیر لب پیش پدر کاش
از پسر روضه بخونیم
این شبا دور مزارش
توو بقیع غربت محضه
کاش بریم ولو نذارن
ناله هم کنیم میارزه
به خدا میارزه اونجا
گریه آستین به دهن کرد
گریه از غم حسین و
گریه از غم حسن کرد
اگر ما حسینی هستیم
کَرَم امام حسن بود
کاشکی امشب روضهمون توو
حرم امام حسن بود
گفتم از حرم دلم سوخت
آقامون حرم نداره
دور قبرش توو مُحَرَّم
پرچم و عَلَم نداره
حرم و گنبد و صحنش
همگی وقف حسینه
حتی روضهشم گُریزش
به خدا حرف حسینه
فاطمیه توو مُحَرَّم
روضههای پسراشه
یاد کوچه یاد مسمار
ارث اون به بچههاشه
داشت نگاه میکردش از تَل
تَه گودال چه خبر بود ؟
عمو گیر افتاده تنها
مثل زهرا پشت در بود
نیزهها میرفت بالا
نیزهها میرفت پایین
چکمهی شمر و نگاه کن
داره سینهش میشه سنگین
دست عمه رو رها کرد
پا برهنه زد به جنجال
از توو جمعیت به سختی
خودش و رسوند به گودال
صد دفعه آدم توو روضهش
میمیره، زنده میشه
اینجا جاییه كه ارباب
از حسن شرمنده میشه
هی میگفت نزن یتیمه
هی میگفت امانتی بود
کُشتَنش توو بغل شاه!
بَه، چه جای راحتی بود
#محمدجواد_پرچمی
.....
#روضه_حضرت_زهرا (س)
#روضه_حضرت_عبدالله (ع)
روایت میگه همچین که اومد بُدوئه، عمه دستش و گرفت؛ عمه جان کجا؟!
همین جور که عمه دستش و گرفته فقط داره نگاه میکنه،
- عمه رها کن؛
- چی شده عمه جان؟! شاید عمه جلو چشاش و گرفت، قربونت برم نمیخواد ببینی...
توو کوچههام وقتی امام حسن دید اون نامرد داره میاد جلو، هر قدمی که میومد جلو، مادر چادرش و میکشید جلو حسنش. همچین که اومد دستش و برد بالا، مادر چادرش و کشید جلو حسنش...
حسن فقط صدای سیلی رو شنید، یهو دید یه صدایی اومد مادر نالهش بلند شد؛ آه...
اگه اون روز، روزِ پُر سوز، یکمی بودم بزرگتر
توی کوچه، میشدم من، سپر بلای مادر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
حاج سید رضا نریمانی4_5798439710569272565.mp3
زمان:
حجم:
46.55M
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
کاش می شد که فارغ از این
حسرت دیرینه باشیم
یه محرم شب پنجم
کاش می شد مدینه باشیم
بشینیم دم بقیعو
تا سحر روضه بخونیم
زیر لب پیش پدر کاش
از پسر روضه بخونیم
این شبا دور مزارش
توو بقیع غربت محضه
کاش بریم ولو نذارن
ناله هم کنیم می ارزه
بخدا می ارزه اونجا
گریه آستین به دهن کرد
گریه از غم حسین و
گریه از غم حسن کرد
اگر ما حسینی هستیم
کرم امام حسن بود
کاشکی امشب روضمون توو
حرم امام حسن بود
گفتم از حرم دلم سوخت
آقامون حرم نداره
دور قبرش توو محرم
پرچم و علم نداره
حرم و گنبد و صحنش
همگی وقف حسینه
حتی روضشم گریزش
بخدا حرف حسینه
فاطمیه توو محرم
روضه های پسراشه
یادکوچه یاد مسمار
ارث اون به بچه هاشه
داشت نگاه میکرد ش از تل
ته گودال چخبر بود ؟
عمو گیر افتاده تنها
مثل زهرا پشت در بود
نیزه ها می رفت بالا
نیزه ها می رفت پایین
چکمه شمر و نگاه کن
داره سینش میشه سنگین
دست عمه رو رها کرد
پا برهنه زد به جنجال
از تو جمعیت به سختی
خودشو رسوند به گودال
صد دفعه آدم تو روضش
میمیره و زنده میشه
اینجا جاییه كه ارباب
از حسن شرمنده میشه
هی میگفت نزن یتیمه
هی میگفت امانتی بود
کشتنش تو بغل شاه !
بَه ، چه جای راحتی بود
#محمدجواد_پرچمی ✍
#حضرت_عبدالله
...... ادامه 👇
https://eitaa.com/emame3vom/100584
.
📋بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند
#روضه_حضرت_معصومه (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_زینب (س)
سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند
از من تمام روزگارم را گرفتند
از این جدایی جان من بر لب رسیده
هستیِ من، تاب و قرارم را گرفتند
انگار قسمت نیست وصل ما دوباره
در ساوه شوق بیشمارم را گرفتند
اما خیالت تخت هرجایی رسیدم
خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند
حالم بد است اما خدا را شکر در قم
با مهربانی حال زارم را گرفتند
با احترام و عزت و شوکت کمی از
این بارِ غمهایی که دارم را گرفتند
حتی زمان پر زدن از این قبیله
مردم همه دورِ مزارم را گرفتند
در شام اما خواهری مضطر چنین گفت:
یارب ببین دار و ندارم را گرفتند
بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است
وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند
نیمی ز معجر سوخت... نیمی را کشیدند
اصلا تمام اعتبارم را گرفتند
در گوش من مانده صدای ذوالجناحش
میگفت: با نیزه سوارم را گرفتند
یک "یادگاری" بود... اما در خرابه
"بنت الحسین" آن یادگارم را گرفتند
*شاعر : #محمدجواد_شیرازی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 یادم نرفته دور تو جنجال کردند
#روضه_امام_حسین (ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادم نرفته دور تو جنجال کردند
جمعیتی را وارد گودال کردند
آن ده سواری که تو را پامال کردند
دیدم تنت را زنده زنده چال کردند
یادم نرفته دست و پا گم کرده بودم
در گوشهی مقتل تو را گم کرده بودم
دیر آمدم کاری ز دستم برنیامد
سر نیزه شمر از تن تو در نیامد
دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت
عمّامهی پیغمبرت دست کسی رفت
گوشواره دخترت دست کسی رفت
هم نازنین انگشترت دست کسی رفت
دیر آمدم اول تو را نشناختم من
خود را کنار پیکرت انداختم من
زجه زدنهایم مرا راضی نمیکرد
ای کاش خولی با سرت بازی نمیکرد
*شاعر: #محمدجواد_پرچمی✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
#مناجات_با_خدا
گرچه پرم وا می شود با ذکر استغفارها
پرواز دشوار است با سنگینی این بارها
گرچه تو خوبی من بدم هر بار گفتی آمدم
توفیق پیدا کردم از فیض نگاه یارها
صد بار گفتم عاقبت یک بار توبه می کنم
آخر نمی آید چرا یک بار ، این یک بارها
من هر کجا که رو زدم رویم خریداری نداشت
پس بعد از این دیگر بس است رفتن سوی بازارها
دل مرده گشتم از گناه دل خسته ام از اشتباه
دیگر نمی لرزد دلم از دوری دلدارها
وقتم کم و راهم دراز با این گدا قدری بساز
هر جا روم سد می کند راه مرا دیوارها
سودی نمی بخشد اگر شب زنده داری های من
پس خوش به حال لذت خوابیدن هشیارها
گاهی ادا گاهی قضا گاهی خدا گاهی خطا
خسته شدم جان خودم از این همه تکرارها
گیرم مددکاری برای کار من پیدا نشد
نام علی وا می کند آخر گره از کارها
ذکر و دعای بی علی مثل غذای بی نمک
از برکت نام علی شیرین شود گفتارها
من سال ها دیوانه ی ایوان طلای حیدرم
عشق است با نام علی سرها رود بر دارها
گفتم مرا یک کربلا مهمان کن و جانم بگیر
بس کن برایم ناز را در پای این اسرارها
#محمدجواد_پرچمی ✍
.......
📋 گرچه از دنیا فقط دوچشم تَر دارم حسین
#واحد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گرچه از دنیا فقط دوچشم تر دارم حسین
من ز ثروتمندها هم بیشتر دارم حسین
خانه بودم! فاطمه آورد تا اینجا مرا
هرکجا مادر بفرماید گذر دارم حسین
روضه را جارو زدم قلب مرا جارو زدی
حال دیگر داشتم حال دگر دارم حسین
*شاعر: #سید_پوریا_هاشمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 خمیده خمیده رسیدم به تو
#روضه_امام_حسین (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خمیده خمیده رسیدم به تو
شکستهم شکستهم غم جسم تو
عزیزم عزیزم شبیه تنت
بُریده بریده میگم اسمت و
بریده بریده نفس میزنی
فقط مادرت رو صدا میزنم
نزن دست و پا که میوفتم حسین
دم قتلگاه دست و پا میزنم
اجازه بده تا جلوتر بیام
که از زیر نیزه خلاصت کنم
بیا صورتت رو نَکِش روی خاک
اصاً اومدم التماست کنم
بمیرم بمیرم که غارت شدی
میرم خواهش از دشمنت میکنم
میرم پس میگیرم لباس تو رو
خودم پیرهنت رو تنت میکنم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋 با یا رب یا رب کشتی مادر رو
#روضه_امام_حسین (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با یارب! یارب! کُشتی مادر و
با مادر! مادر! کشتی خواهر و
با بیرحمی زد تیرِ آخر و، حسین جانم!
آه ای مادر! من بمیرم! میکِشی آه! با فرود هر نیزه
من بمیرم! پشت هم زد، رو تنِت با سرنیزه
من بمیرم! دیگه جا نیست، شده نیزهدرنیزه
رسیدم گودال اما با هراس
لبهاتو دیدم مشغول دعاس
تنِت رو دیدم زیر دستوپاس، حسین جانم!
آه ای مادر! یه نفر نیست، بده آبی، که لبهات از هم وا شه
یه نفر نیست، بگه قاتل از روی سینهات پا شه
رگهاتو میبوسم، گلوتو میبوسم، تو رو خدا دستوپا نزن!
انگار اومد بر قلب من فرود
خنجری که سرت رو از پیکرت ربود
اونی که سَر از تنت بُرید
فکری به حال زینب نکرده بود
گلوت و میبوسم، رگات و میبوسم
تو رو خدا دست و پا نزن
نذار که ببینه، اینقدر مادر رو صدا نزن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.