eitaa logo
امام حسین ع
17هزار دنبال‌کننده
389 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. و و عمه ببین که،اومده بابام دیگه نمیگم،غریب وتنهام اومده باسر،بابا کنارم سرش رو روی،سینه میذارم بابای خوبم،بابای خوبم،بابای خوبم،بابای خوبم 2 ___________________ دوره ب هجران،دیگه سر اومد وصل پدر با،یه دختر اومد اومدی بابا،ولی چرا دیر ببین سه ساله،چقدر شده پیر بابای خوبم.... ______________________ نمیدونی که، چها کشیدم بعد تو بابا،چها ندیدم گوشو کشیدن،با گوشواره لاله گوشام،شد بابا پاره بابای خوبم.... ______________________ عمه خوبم، برام سپر بود براش بمیرم،بی بال وپر بود می گفت کجایی،عباس علمدار زینب کجا و،اینهمه آزار بابای خوبم... ____________________ امان زدست،این قوم بد ذات ببر بابا جون،منو به همرات طاقت دوری، دیگه ندارم از خدا میخوام،جون بسپارم بابای خوبم.. شعر:اسماعیل تقوایی ✍ https://eitaa.com/emame3vom/25858 👇
. -( شـام فـراق مـن سـر آمـد ) شـام فـراق مـن سـر آمـد مهـمـان مـن از در ، درآمـد آمده باغبان که لالـه را ببيند آمده تا پير سه ساله را ببيند مهمـان بهتـر از جـان آمد بـه کنـج ويـران لبش چرا کبـود است مگر که خوانده قرآن خوش آمدي به ويران بابا حسين حسين جان * * * * * * * * * * چشمان خود واکن پدر جان مـرا تمـاشـا کـن پدر جان اي سر ببين آورده اي چه بر سر من سـيلي گرفته نـور چشـمان تـر من چو برگ خشک و زردم تـمــام رنــج و دردم با دست خود من امشب دنـبـال تـو بـگــردم خوش آمدي به ويـران بابا حسين حسين جان * * * * * * * * * * بنشين پدر جان روبرويم تـا بـا تـو از سـفر بگويم نبود اگـر عمـه من در آن ميـانه جان داده بودم من به زير تازيانه ويران نشين شدم من ديدي چنين شدم من گــه مثــل مـادر تو نقش زمين شدم من خوش آمدي به ويران بابا حسين حسين جان * * * * * * * * * * آمـد ز ره صبـح وصـالـم عمـه حلالـم کـن حـلالـم دور طبق مي گردم و مي خندم امشب عمـه بـيـا بـار سـفر مي بندم امشب دور از دو چشم طفلان اي عمه مي دهم جان عـمـه بـه پيش بـابـا بـه مـن کفن مپوشان خوش آمدي به ويران بابا حسين حسين جان شاعر: 🔊 سبک 👇👇👇 .
1. ای دلبر حسین ع 94.mp3
15.04M
( سلام الله علیها ) روضه 1394 ای دلبر حسین ، دلارای اهل بیت .. https://eitaa.com/emame3vom/27433
4_5890757326767392886.ogg
251.8K
. حضرت رقیه(س) -( بشین روی پاهام - فدای اون نگات ) ۱ بشین روی پاهام - فدای اون نگات بذار که موهاتو - شونه کنم برات بابا بابا بابا کجا بودی / زخمیه بابا روی تو !؟ کجا بودی / کجا شکست ابروی تو !؟ عوض شده فرم چشات سوخته تموم موی تو (بابا حسین . بابا حسین) ۲ چه جور برات بگم - کجاها بردنم چه جور بگم که با - سیلی میزدنم بابا بابا بابا نبودی و ... / جسارتا که ندیدم ! نبودی و ... / چه حرفایی که نشنیدم! به دختر تو سخت گذشت از همه دنیا بریدم (بابا حسین . بابا حسین) شاعر: ۹۹ https://eitaa.com/emame3vom/28339
. ۱۰ (حضرت رقیه س) شمع جمع عالمین،بر حسین نور دو عین بر لب عالم بود،ذکر یا بنت الحسین تو گلی از گلشن پیغمبری فاطمی سیرت ز نسل حیدری یا رقیه الحسین۲ نور چشم اولیا،هستی خون خدا از تو بر جان می رسد،عطر و بوی کربلا ای تمام عالم هستی فدات جنت شیعه بود صحن و سرات یا رقیه الحسین۲ نیستم بیگانه ات،گشته ام دیوانه ات تا نفس آید برون،سایلم بر خانه ات یا رقیه گشته ام مهمان تو ریزه خوار سفره ی احسان تو یا رقیه الحسین۲ شکر لله تا ابد،با تولای توام در تمام طول عمر،در تمنای توام آرزویم دیدن کوی شماست دست های خالی ام سوی شماست یا رقیه الحسین۲ یا رقیه داغ تو،زد شرر بر حاصلم غنچه ی پرپر شده،بهر تو سوزد دلم امشب از سوز غمت جان بر لبم یاد آن ویران سرا و زینبم یا رقیه الحسین۲ سر خونین پدر،وارد ویرانه شد محفل اهل حرم،باز هم غمخانه شد حل شده دیگر تمام مشکلم ای پدر خوش آمدی در محفلم یا رقیه الحسین۲ زجر بی دین از ستم،زخم هایم زد نمک من فتادم از شتر،او مرا می زد کتک من چه گویم از غم و رنج سفر وحشیانه او مرا می زد پدر یا رقیه الحسین۲ دخت معصوم حسین،ناگهان مدهوش شد بلبل باغ حسین،از نوا خاموش شد غنچه ی باغ ولا پژمرده بود در کنار رأس بابا مرده بود یا رقیه الحسین۲ .
👆‍ . ای ماه نورانی من شور مهمانی من خاک روی تو شوید چشم بارانی من ای پدر جان_ ماه تابان(۲) آخر خط رسیده حالا بسکه خوردم زمین ای بابا دخترت شد شبیه زهرا ۲ حسین یا حسین یا ابا عبدالله بر من پس از تو ستم شد ولوله در حرم شد حجم موی بلندم وسط شعله کم شد جان ندارم_ دیده تارم(۲) ضرب سیلی حواسم برده چکمه خیلی به پُشتم خورده زیر چشمم شده خون مُرده۲ حسین یا حسین یا ابا عبدالله من گرچه زارونزارم جان به دستم ندارم خُردهء خیزران را از لبانت درآرم برگ زردم_ غرق دردم (۲) دادِ اینها مرا ترسانده زخم پایم مرا بنشانده جای ناخُن به رویم مانده ۲ حسین یا حسین یا ابا عبدالله مشابه سبک زیر خوانده میشود 👇
. هر کی حاجتی داره بیاد در خونه ی دختر شاه برای همه دنیا بسه از بی بی رقیه یه نگاه ولی جای دختر سه ساله که گوشه ی ویرونه نبود بشکنه همون دستایی که روی شمارو کرده کبود رقیه مارو یه نگاه کن رقیه همه رو دعا کن رقیه چشامونو دریا کن ... رقیه مددی رقیه ، رقیه مددی رقیه ... اون دستای کوچیک شنیدم سپر بلای همه بود یه جور دیگه میزدنش آخه شبیه فاطمه بود کی شنیده یک دخترکو با غلاف شمشیر بزنن وقتی که دلش تنگه براش سر بابا جونو ببرن رقیه با لبای خونی رقیه با قد کمونی رقیه دیگه نداره جونی ... رقیه مددی رقیه ، رقیه مددی رقیه ... الهی دروغ باشه بی بی ماجرای پهلو و لگد کاشکی نانجیب جای شما میومد و ماهارو میزد تو بازار برده های شام یه عده که بی حیاترن بمیرم و نشنوم تورو میخوان به کنیزی ببرن رقیه میگیره زبونش رقیه عباس نگرونش رقیه باباش شده مهمونش ... رقیه مددی رقیه ، رقیه مددی رقیه ... .👇
. با دلی خسته کنج ویرونه دختری داره با اشک و ناله میخونه دیگه از این زمونه سیرم سه سالمه ولی چه پیرم قول دادی تنهام نمیذاری اگه نیای بی تو میمیرم اَبتا یا حسین ، اَبتا یا حسین نفس نمونده توی سینم بیا که روتو باز ببینم دنیارو بی تو من نمیخوام دق میکنم تورو نبینم اَبتا یا حسین ، اَبتا یا حسین ... من الّذی اَیتمنی ، من الّذی اَیتمنی ... روی دامانم شد قمر پیدا فرش راهش میکنم من این دل شیدا تموم نقشه هام بر آبه محاسنت به خون خضابه لبام تَرَک خورده بابایی بوسیدنت برام عذابه اَبتا یا حسین ، اَبتا یا حسین تورو به روی نیزه دیدم پشت سرت خیلی دویدم چشمای خونینِتو وا کن شبیه مادرت خمیدم اَبتا یا حسین ، اَبتا یا حسین ... من الّذی اَیتمنی ، من الّذی اَیتمنی ... بعد تو بابا خیر ندیدم من با صدای حرمله از خواب پریدم من تو معبرا راهمو بستن دیدم که کعب نِی به دستن هم لگد و سیلی بابا جون زدن سر منو شکستن اَبتا یا حسین ، اَبتا یا حسین خسته شدم توی بیابون تازیونه خوردم فراوون مدیون عمه ام بابا جون عمه نبود داده بودم جون اَبتا یا حسین ، اَبتا یا حسین ... من الّذی اَیتمنی ، من الّذی اَیتمنی ... 👇
. نوکرتم رقیه خاتون ، شاهرگمم میدم براتون دلم الآن سمت دمشقه درست کنار کفتراتون دارم پَر میزنم به سمت مرقدت بشم کبوتر جلد هوای گنبدت یا اَیهاالعزیز ، برام دونه بریز منم همون گدای روسیاه هر شبت فدای گنبدت ، فدای گنبدت با دستای کوچیکت گره هامونو وا میکنی با اسمت چه شوری تو روضه برپا میکنی غوغا میکنی ، غوغا میکنی ... نوکرتم به فاطمه ، نوکرتم به فاطمه ... قبول کن این چشم ترم رو ، نگیر تو سایۀ سرم رو ان شاءالله یک روزی میذارم رقیه اسم دخترم رو تب و تاب منی ، مِی ناب منی تو دردونه ی مهربون ارباب منی سر سفرتم و نمک گیر تواَم برادر زاده ی خوشگل عباس منی تو احساس منی ، تو احساس منی اباالفضل با الله اکبر تو محشر میکنه چنین رزمایشی رو جز آقام حیدر میکنه محشر میکنه ، محشر میکنه ... نوکرتم به فاطمه ، نوکرتم به فاطمه ... ملیکه ی اَرض و سماوات ، بازم شده وقت ملاقات برا تو سینه میزنم من کربلا میگیرم از بابات حرم خواب شبم ، حرم تاب و تبم ان شاءالله اربعین پیاده کربلا برم تو سایه ی سرم ، تموم باورم ان شاءالله میرسم یک شبی من با مادرم دم بابُ الحسین ، تو بین الحرمین بگو نوکر من بیا تورو هم میخرم تورو هم میخرم ، تورو هم میخرم اَباالکرامت اربابه و خانوم بنت الکرمه ان شاءالله اولین قرارمون توی حرمه سایت سرمه بی بی ، سایت سرمه بی بی ... نوکرتم به فاطمه ، نوکرتم به فاطمه ... جواد مقدم 👇
seyedrezanarimani-@yaa_hossein.mp3
12.04M
#شهادت_حضرت_رقیه #پنجم_صفر 🎵شاپرکت بودم بال و پرم سوخته... 🎤سیدرضا #نریمانی #زمزمه
. به نفس کربلایی جواد مقدم🎤 با اینکه من سه سالمه درد و غمام یه عالمه این زجر پست لعنتی هر جا میرم دنبالمه کف پاهام پُر آبله ست دستام اسیر سلسله ست هر جایی که رو میکنم یا شمره و یا حرمله ست بعد عمو بابا خیلی منو زدن هم پای عمه جون سیلی منو زدن توی بیابونا شدم اسیر گرگ صورت من کوچیک دست عدو بزرگ ... یا اَبتا حسین ، یا اَبتا حسین ... بابا سرم درد میکنه بال و پرم درد میکنه وقتی که گریه میکنم چشم ترم درد میکنه رو دامن من سر تو قربون چشم تَر تو از تنور خولی پست سوخته بابا حنجر تو زجر میکشم بابا از غصه بی عدد خورده به جای من عمه جونم لگد ببین که صورتم پُر از کبودیه این یادگاری از دست یهودیه ... یا اَبتا حسین ، یا اَبتا حسین ... از وقتی که اسیر شدم از زندگانی سیر شدم سربسته میگم بابا جون تو بازارا حقیر شدم نپرس که معجرم کجاست نپرس گل سرم کجاست فقط به من بگو بابا آب آور حرم کجاست به لباسای من خیلی میخندیدن هی بچه شامیا جلوم میرقصیدن زنجیری بود بابا به روی گردنم هی دخترای شام مسخره کردنم ... یا اَبتا حسین ، یا اَبتا حسین ... به قلم اقایان :✍ کربلایی کربلایی $مجید_مرادزاده 👇
. سر منو نشون نده ، سر خودت چی اومده خوشی به ما نیومده ، خوشی به ما نیومده به صورتت کی چنگ زده ، به پیشونیت کی سنگ زده خوشی به ما نیومده ، خوشی به ما نیومده سر بریدت هم رسید ای وای بابا رگ گلوتو کی برید ای وای بابا اونی که تا اینجا سرت را آورده کاش به موهات دست میکشید ای وای بابا دست کیا سپردنت ، تنور خولی بردنت شکر خدا که آخرش پیش خودم آوردنت بار سفر رو جمع کنم ، زحمتو باید کم کنم ... من الّذی اَیتمنی ، من الّذی اَیتمنی ... حال و روزم خیلی بده ، درد دل من بی حده خوشی به ما نیومده ، خوشی به ما نیومده اشک چشام در اومده ، حوصلم هم سر اومده خوشی به ما نیومده ، خوشی به ما نیومده میای با هم بازی کنیم بابا جونم روی همو نازی کنیم بابا جونم نمیتونه دل بکَنه عمه از من باید اونو راضی کنیم بابا جونم ای شمع من چراغ من ، مرهم درد و داغ من بیا بریم تا اینکه زجر نیومده سراغ من بار سفر رو جمع کنم ، زحمتو باید کم کنم ... من الّذی اَیتمنی ، من الّذی اَیتمنی ... کی به گلوت خنجر زده ، به سر و روت خنجر زده خوشی به ما نیومده ، خوشی به ما نیومده هر کی منو زد بد زده ، پهلومو با لگد زده خوشی به ما نیومده ، خوشی به ما نیومده هنوز داره از دهنم خون میریزه از صورتم رو دامنم خون میریزه شبیه مادرت شدم با این زخما از گوشه ی پیرهنم خون میریزه گفتم سرم شکست زدن ، با مشت و پشت دست زدن زیر چشام سیاه شده اینو مردای مست زدن بار سفر رو جمع کنم ، زحمتو باید کم کنم ... من الّذی اَیتمنی ، من الّذی اَیتمنی ... .👇
Moghadam-13950812[05].mp3
6.5M
▪️آرام دل عمه و باباست رقیه▪️ 🎤 سبـک : شعرخوانی 🗓مراسم : 🎤 حیدر نسب و فاطمه سیماست رقیه آرام دل عمه و باباست رقیه دلتنگ رخ فاطمه کمتر شود ارباب تا آینه ی حضرت زهراست رقیه جز او چه کسی لایق این جمله ی زیباست دردانه ی یکدانه ی مولاست رقیه انگار خداوند به او داده جنان را وقتی که روی شانه ی سقاست رقیه یک لحظه اگر نیست روی دوش علمدار بر دوش علی اکبر لیلاست رقیه گر طفل سه ساله ست و کوچک مشمارش آثار بزرگیش هویداست رقیه یک قطره ی زِ دریای حسین است ولیکن در نوع خودش وسعت دریاست رقیه در سوریه تا صبح قیامت همه فخرش همسایگی زینب کبراست رقیه
. سلام الله علیها به ویرانه خوش آمدی ای نگارم سرت روی دامان خود میگذارم تو قرآن بخوان،من برایت بمیرم که غیر از وصالت تمنا ندارم ببین حال و روزم خرابه شده منزل من ببین حال و روزم نشسته غمت بر دل من ببین حال و روزم که سیلی شده قاتل من (ای سایه ی،سرم پدر،خوش آمدی ای خسته از،رنج سفر،خوش آمدی) (بابا حسین)3 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 چرا لاله گونه سر همچو ماهت چرا بر سر نیزه شد جایگاهت که سنگ جفا زد به پیشانیه تو که خون میچکد از میان نگاهت منم زائر تو فدای رخ دلنشینت منم زائر تو ببوسم سر نازنینت منم زائر تو بگیرم غبار از جبینت (تو آمدی،با سر ولی،بی پیکری چه میشود،با خود مرا، هم ببری) (بابا حسین)3 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 چه شبها که با یاد تو گریه کردم ببین بعدت آواره و کوچه گردم شدم مثل زهرا و قامت کمانم کجایی ببینی که کوهی ز دردم منم دختر تو که رنگ گل ارغوانم منم دختر تو که لکنت گرفته زبانم منم دختر تو که ابری شده آسمانم (پرستوی،مهاجرت،هستم پدر بشکسته بین،بال مرا،ای همسفر) (بابا حسین)3 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 شدم خسته از درد و رنج زمانه به تن دارم از کعب نی ها نشانه به هر جا که نام تو ذکر لبم بود کتک خوردم و ضربه ی تازیانه پی تو دویدم به صحرا و خار مغیلان پی تو دویدم زمین خورده ام در بیابان پی تو دویدم ترک خورده پایم فراوان (از ناقه ها،افتاده ام،روی زمین بر چهره ام،مانده جای،دستی سنگین) (بابا حسین)3 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 کربلایی امیرحسین سلطانی https://eitaa.com/emame3vom/46228 .👇
. روضه متنی حضرت رقیه ══════ (همه ماها تربیت شده اباعبدالله هستیم مادرمون میاوردمون تو مجلسه روضه اشک میریخت بهمون شیر میداد میگفت آقا دوست دارم بچم گریه کنت بشه بچم نوکرت بشه) روی سر کنج خرابه دست دارد میکشد گفت رگهای گلویت را مرتب میکنم (شب حضرت رقیه اصلا روضه خون نمیخواد فقط کافیه دل بره خرابه حسین... آه....) اینجا چقدر دور و برم داد میکشند (بچه سه ساله داره اینهارو میگه یروز ختمی رفته بودیم مرحوم یه پسر بچه داشت دوروبره بچه هه پدربزرگاش بودن که مبادا این بچه دلش نلرزه اما یه بغضی تو گلوی این بچه بود.. تازه اول اونکه پسر بود نه کسی رو سرش داد زده بود نه کسی کتکش زده بود اگر ازش سوال میکردی چی میخوای میگفت من بابامو میخوام همش فکر میکردم بی بی رقیه از روی ناقه افتاده اما نوشته (ناسخ التواریخ، ص 531. ) روی ناقه هی میگفت آی بابا... نانجیب حرومی گفت اُسکُتی یا جاریه، فقد آذیتنی بِبُکائِک ای کنیز! ساکت باش، زیرا من با گریه تو ناراحت می شوم. آن نازدانه دلش سوخت بیشتر اشک ریخت ایندفه گفت اُسکُتی یا بنتَ الخارجی گفت بابا ببین کارشون به کجا رسیده به من میگن دختر خارجی نانجیب بلندش کرد و پرتش کرد روی زمین شب تاریک بود. از ترس دوید روی تیغ ها و خار ها و سنگ ها... گُم شد...) اینجا چقدر دور و برم داد میکشند افتاده هر کجا گذرم داد میکشند (تا بچه رو انداخت رو زمین دیدن نیزه ای که سر امام حسین روی آن قرار داشت رفت رو زمین دیگه حرکت نکرد چند نفر رفتن نیزه رو دربیارن دیدن نمیشه قافله ایستاد اومدن خدمت زین العابدین آقا چی شده آقا فرمود یکی از بچه ها گم شده، تا پیدا نشه نیزه حرکت نمیکنه ببینید سر به کدوم طرف برگشته حتما بابام دلنگران بچشه تا زینب شنید یکی از بچه ها افتاده میگن با دست بسته خودشو از روی ناقه پرت کرد (داستان غم انگیز حضرت رقیه علیهاالسلام، ص 37 – 39.) بابا از نیزه دارها که توقع نداشتم طفلان شام هم به سرم داد میکشند بابا بر میخورد به من، چقدر بر سر رباب تا ناله میکند پسرم داد میکشند تقصیر من که نیست، عمو روی نیزه نیست عمه بگو که بی خبرم داد میکشند بر نیزه بودی و دل من رفت عمه گفت آهسته تر بگو پدرم، داد میکشند (این مادرا بهتر میفهمن انقدر فضای خونه رو آروم میکنن تا بچه راحت بخوابه حرف میزنی، آروم حرف بزن بچه خوابه) بابا نمیشود که بخوابیم، میپریم هی وقت خواب روی سرم داد میکشند *** حالا بریم خرابه، دیگه طاقت ندارم از مسیر حرکت کاروان بگم دیدنِ دستای بسته اومدی پیش کاروان خسته اومدی حالا که دیگه نمیتونم پاشم حالا که پاهام شکسته اومدی بابا بگو تو خرابه بندم نکنند بیشتر از این گله مندم نکنند بخدا خیلی سرم درد میکنه بگو از موهام بلندم نکنند شنیدم موی تو هم کشیده شد خیلی طول کشید سرت بریده شد (یوقت یکیو سرشو میبرن. سریع میبرن و تموم میشه اما چاقو کند بود نمیبرید... 12 ضربه...) شنیدم یکیش به کوفه بر نگشت نیزه هایی که واست خریده شد بابا کی روی سینه ات نشسته بابایی چشمای نازتو بسته بابایی هنوزم داره خون از لبت میره دندوناتو کی شکسته بابایی باباجون مثل تو دنیا نداره تو دلم جز تو کسی جا نداره دخترا منو به هم نشون میدن میگن این دختره بابا نداره دَمِ دروازه همینکه رسیدم چیزی جز بی احترامی ندیدم تو شلوغی وسط نامحرما صدای آهِ عمو رو شنیدم از نگاه تند و تیز بدم میاد توی شام از همه چیز بدم میاد مجلس شراب منو ریخته به هم خیلی از اسم کنیز بدم میاد (حضرت رقیه فقط با این اسم آروم میشد حسین... وای... همه فقط با این اسم آروم میشن صدا بزن حسین... وای...) بعضیا آه میکشن، راحتم آه میکشن اما بی بی رقیه هر بار که گفت آه چیزی جز سیلی و تازیانه نصیبش نشد) دلارو با روضه بی قرار کنم همرو به داغ تو دچار کنم نون و خرما جلو پام پرت میکنن چند روزه گرسنمه چکار کنم؟ تورو هی میبوسم یادش بخیر روی پات میخوابیدم یادش بخیر واسه من قصه میگفتی یادته خوابای خوب میدیدم یادش بخیر بابا میخونم با این لبای پُرِ خون (روایت میگه تا دست کشید به سر بابا و رسید به لبهای ترک ترک خورده و پر از خون عمه دید رقیه دستاشو مشت کرد به لبهاش میزد گفت انقدر میزنم تا مثل تو بشم بابا) میخونم با این لبای پُرِ خون زیر لب انا الیه راجعون نباید محتضر رو تنها گذاشت این شب آخری رو پیشم بمون مَن ذا الذي خضّبك بدمائك؟ يا أبتاه! مَن ذا الذي قطع وريدك؟ يا أبتاه ! مَن ذا الذي أيتمني على صغر سنّي ؟ امشب اشکاتو رو دست بگیر، دستاتو بالا ببر در خونه باب الحاجات خانم رقیه خدایا به ناله های سه ساله ابی عبدالله فرج آقا امام زمان برسان .
. مگه یادم میره موی منو میزدی شونه مگه یادم میره توو بغلت بودم شبونه مگه یادم میره موی بلندیو که داشتم مگه یادم میره توو دنیا هیچی کم نداشتم مگه یادم میره من بهترین لباس تنم بود مگه یادم میره چشم تو به خندیدنم بود بابا یادت میاد که عمه جون چادر سرم کرد بابا یادت میاد گوشواره گوش خواهرم کرد بابا یادت میاد گفتی باید هر شب ببوسی م بابا یادت میاد از آرزوهای عروسی م حالا بابا ببین موی سرم سوخته کجایی حالا بابا ببین که چادرم سوخته کجایی حالا بابا ببین رخت و لباس پاره دارم حالا بابا ببین که گوش بی گوشواره دارم مگه یادم میره زجر اومد و حرفای بد زد مگه یادم میره اون شب بهم چندتا لگد زد مگه یادم میره از من گرفت عروسکامو مگه یادم میره توو تشت زر سر بابامو مگه یادم میره با خنجرش همه رو ترسوند مگه یادم میره... .
. (س) من غنچۀ نَشکُفته بُستان حُسینم من نوگل پَرپَر به گلستان حُسینم پَژمرده گلی ریخته از گلبن زَهرا من طفل نوآموز دبِستان حُسینم من کودک معصومم و مَظلوم رقیه از جسم حُسینم من و وز جان حُسینم یک آه جگر سوز زِ سوزَ دل زینب یک قطرۀ اَشک از بُن مژگان حُسینم من گنج نهان در دلِ ویرانۀ شامم من شَمع شَب اَفروز شَبستانِ حُسینم آن شب که به دیدار من آمد به خرابه وقتی پدرم دید پَریشان حُسینم همراه سَر خویش مرا پای به پا بود تا جنّت فردوس به دامان حُسینم جان بر سر سودای غَمش دادم و شادم کامروز حسین از من و من زانِ حُسینم قربانی حقّ شد پدرم شاه شهیدان فخرِ من از آنَست که قربان حُسینم رُوشن کند این شام سیاهم که شعاعی از روی چو خورشید دِرخشان حُسینم بر پادشهان فخر از آن کرد (ریاضی) کز لطف خدا بندۀ احسان حُسینم شاعر: .
. ◾ سینه زنی ◾(س) ◾بنداول منزلم شد خرابه دختر شاه دینم بین بازارکوفه شدشکسته جبینم دارم از ره نشانه خورده ام تازیانه(۲) من یتیمم یتیمم(۳) ◾بنددوم نیمه شب ای پدر جان من ز ناقه فتادم روی خاک بیابان صورتم را نهادم مادرم یار من شد عمه غمخوار من شد(۲) من یتیمم یتیمم(۳) ◾بندسوم کو علی اکبر من کو علمدار و سقا ای پدر گشته مجروح پایم از خار صحرا شام من را سحر کن عمه ام را خبرکن(۲) من یتیمم یتیمم(۳) 👇
banifateme_3_3_322275.m4a
10.5M
خوش اومدی تو از سفر بابا، تورو خدا منو ببر بابا کجا یهو تو بی خبر بابا، گذاشتی رفتی دیگه تمومه گریه و زاری، تمومه این شبای بیداری آخه نگفتی دختری داری، گذاشتی رفتی نذار بازم بهم جسارت شه همین لباس پاره غارت شه منو ببر که عمه راحت شه بابا بابایی نبودی از همه کتک خوردم یه جوری زد که عمه گفت مردم به خاطر تو طاقت آوردم بابا بابایی بیابونا نمیره از یادم تو راه کوفه بود که جون دادم تو خواب من از رو ناقه افتادم رو نیزه بودی سه سالتو چقدر دادن آزار گوشای خونیمو دیدی انگار بذار بگم چی شد توی بازار رو نیزه بودی ما رو بهم دیگه نشون میدن به زور النگوهامو دزدیدن بابا نامحرما منو دیدن بابا بابایی سید مجید بنی فاطمه🎤 .
باب الحرم _مرحوم حاج حسن جمالی.mp3
6.94M
|⇦•خوش آمدی تو از سفر بابا.. و زمزمه بسیار جانسوز ویژۀ سلام الله علیها به نفس مرحوم ●•┄༻↷◈↶༺┄•● به وقت مرگ می آیی به بالینم، یقین دارم شروع وعده هایِ توست، پایانی که من دارم ..
. خرابه و ماه دوش گلگون سحری آمد و رفت غرق در خون قمری آمد و رفت تا کند سرکشی از دختر خود کنج ویرانه سری آمد و رفت کنج ویرانه سری غرق به خون نزد خونین جگری آمد و رفت از غم روی پدر ناله کُنان دختر نوحه گری آمد و رفت با سر آمده بر روی طبق به جگرها شرری آمد و رفت ما سفر کرده ی داغیم خدا پیش ما همسفری آمد و رفت ما که دل سوخته بودیم و خموش آتش شعله وری آمد و رفت سوی این لانه ی گردیده خراب مرغ بی بال و پری آمد و رفت تا غریبانه نمیرد ز فراق نزد دختر پدری آمد و رفت به تماشای جگر سوختگان باز هم چشم تری آمد و رفت لیلة القدر من امشب اینجاست در همین جا که سری آمد و رفت ماند در قلب حرم داغ دگر تا که خونین گهری آمد و رفت «یاسر» از داغ دلم با خبر است غصه ها را خبری آمد و رفت ** محمود تاری «یاسر» .
. . شعر شهادت حضرت رقیه - (نگاش به سمت آسمون،ستاره ها رو می شمرد) نگاش به سمت آسمون،ستاره ها رو می شمرد خسته می شد بلند می شد،زخمای پارو می شمرد یكی دو تا و هفتا زخم،دستی رو پاهاش می كشید زخمای پا تموم می شد،زخمای دستاشو می دید به ماه آسمون می گفت،شمع شبستون منی یاده عمو بخیر كه تو،مثل عمو جون منی راستی تو از تو آسمون،ببین بابای من كجاست هش بگو كه دخترت ساكن تو خرابه هاست بهش بگو دختری كه شونه به موهاش می زدی جون به لبش رسیده و تو از سفر نیومدی من را ببخش اگر كه لكنت زبان گرفتم آخر شكسته دستی دندان شیری ام را مداح:حاج محمود کریمی 🔊 سبک 👇👇👇
حاج محمود کریمی_۲۰۲۱_۰۹_۱۱_۱۵_۲۸_۰۳_۴۴۲.mp3
4.37M
🏴نگاش به سمت آسمون 🏴ستاره هارو می شمرد 🎤حاج محمود کریمی
. ‍ خوش اومدی تو از سفر بابا تورو خدا منو ببر بابا کجا یهو تو بی خبر بابا گذاشتی رفتی دیگه تمومه گریه و زاری تمومه این شبای بیداری آخه نگفتی دختری داری گذاشتی رفتی نذار بازم بهم جسارت شه همین لباس پاره غارت شه منو ببر که عمه راحت شه بابا بابایی نبودی از همه کتک خوردم یه جوری زد که عمه گفت مردم به خاطر تو طاقت آوردم بابا بابایی بیابونا نمیره از یادم تو راه کوفه جون دادم تو خواب من از رو ناقه افتادم رو نیزه بودی سه سالتو چقدر دادن آزار گوشای خونیمو دیدی انگار بذار بگم چی شد توی بازار رو نیزه بودی مارو بهم دیگه نشون میدن به زور النگوهامو دزدیدن بابا نامحرما منو دیدن سید مجید بنی فاطمه 👇