.
📋برکت نان بخاطر حسن است
#مناجات
#روضه_امام_حسن (ع)
#تخریب_بقیع
............................................
برکت نان بخاطر حسن است، شاطران از قدیم می گویند
تاجران بزرگ،صبح به صبح، زیر لب "یاکریم" می گویند
سائل از شرم در زدن بیگاه، خادم از خاکروبی درگاه
بی نیازند، من نمی گویم! آفتاب و نسیم می گویند
نه دری داری و نه دربانی، نه پس هفت پرده پنهانی
زائران حاجتی اگر دارند به خودت مستقیم می گویند
مرقد ساده ی تماشایی! با تمام وجود تنهایی
.( گفت اومده بود مقابل بقیع ، پشت این دیوارههای آهنی ، میگفت آقا تازه قالی امامزاده روستاه رو بریدیم ، اگه میدونستم اینجا اینقدر خاکیه قالی خونمو برات میآوردم یا امام حسن).
از تو با این وجود می ترسند! نرده های ضخیم می گویند
.( میگفت این عالم شیعه مدینه ، علامه عمری ، خودش تعریف کرده : من بودم اون زمانی که حکم کردند باید قبور ، باید حرم خراب بشه ، همه مقاومت کردند اینقدر به شیعیان سخت گرفتن تا یه وقت یکی از شیعیان اومد گفت : دیشب خواب امام حسن و دیدم خودش فرمود : شیعیان خودشون این کار رو بکنند ، و الا اگر اینا بخوان این کار رو کنن هتک حرمت میشه.
خود ایشون میگه بعد ۵۰ سال تبلیغ تو دل وهابیت منو گرفتن حکم اعدام ، پای چوبه دار ، طناب و تا زیر گردنم انداختن توسل کردم به حضرت زهرا ، گفتم خانم من پای شما اومدم وسط ، آبرو گذاشتم ، جون گذاشتم ، میگه زیر پامو زدن اعدامم کردن ، اما ۳۵ روز بعد به هوش اومدم فهمیدم خانوم عنایت کرده ، شاید علتش اینه؟).
خواستی تا بخاطر زهرا نگذارند خلق پا اینجا
پس تو هم یک مدافع حرمی، عقل های سلیم می گویند
شاعر : #محمد_حسن_ملکیان ✍
.............................................
مسعود پیرایش 🎤
📋لکنت افتاده میان سخنم می بینی؟
#روضه_حضرت_رقیه (س)
............................................
یارب نصیب هیچ غریبی دگر مکن
دردی که گیسوان حسن را سپید کرد
مردک پست که عمری نمک حیدر خورد
نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد
ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
همه امیدش بودم / پسر رشیدش بودم
اما نشد یارت شم
بهش نرسید فریادم / هر جوری بود وایسادم
ولی نشد یارت شم
به خودم اومدم دیدم / افتاده رو زمین مادر
رو دیوار جای خون مونده/ رو صورت جای انگشتر
اون کوچهی لعنتی پیرم کرد
از زنده بودن دیگه سیرم کرد
تا آخر عمر زمین گیرم کرد
(آه رو لب من، دیگه شد کوچه)۲
کابوس شب من، دیگه شد کوچه
دلیل تب من، دیگه شد کوچه
. ( اما واسه امام حسن میدونم داغه تخریب قبور سخت تره یا داغ خرابه نشینی «آل الله»؟).
شرطه های مدینه بد بینن
دلشان سنگ و دست سنگینن
کارشان بی گناه زدن است
زائر بی پناه را زدن است
.( ای روزگار دیدی زینب و بردن خرابههای شام ، امام رضا فرمود : میخواستند عزیز خدا رو ذلیل کنند ناموس آل الله «أذَلَّ عَزيزَنا»
امام سجاد فرمود : « شبا سرما ما رو اذیت میکرد و روز ها گرما ، اینقدر که این بدنها و پوستها خشک شده بود خون جاری میشد.).
لکنت افتاده میان سخنم می بینی؟
اصلا انگار که یک پیر زنم میبینی؟
زخم های تن من میخ دری کم دارد
مثل زهرا شده وضع بدنم می بینی؟
نکند مثل من امروز تو سیلی خوردی؟
شده چشمان تو هم تار…منم! می بینی؟
کعب نی ها چه در این قائله گُل می کارند
لاله افتاده روی پیرهنم میبینی؟
با لبِ لب پرت اینبار مرا بوسه بزن…
.( سوالم اینه تخریب قبور بقیع خرابهنشینی آل الله یا با چوب خیزران جسارت به لب ولی خدا ! واسه کدوم باید جون داد ؟
خودم دیدم نامرد با چوب خیزران به لبت میزد ، بابای قاری قرآن من).
جای سالم تو اگر روی تنم می بینی
شاعر : #یاسین_قاسمی✍
اونی که برید گلوتو
.(دست کوچیکشو دراز کرد سر بابا رو به آغوش گرفت ، گفت بابا تا دیروز تو رقیه رو بغل میکردی ؛ بیا بغلم بابا ! نگاه کرد به بابا بالای نیزه، به عمه گفتم یک بغل بدهکاری ).
نمی گفت که من می میرم
پاهاتم که جا گذاشتی ، حالا من کجا بشینم
به دخترای شامی گفته بودم من پدر دارم
حیف شد شب آمدی خوابن دختر ها
.............................................
.👇
.
📋 کمکم صدای قافله دارد میاید
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_رقیه (س)
حاج سید رضا نریمانی
#شب_دوم_محرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کمکم صدای قافله دارد میاید
از این طرف هم هلهله دارد میاید
آقا سنان بهر صله دارد میاید
آه ای ربابه حرمله دارد میاید
خیری ندیدی ای رباب از زندگانی
شیرش بده این بچه را تا میتوانی
اینجا جوانان پاسبان زینب هستند
خیلی بنی هاشم میان زینب هستند
اینها مراقبهای جان زینب هستند
عباس و اکبر محرمان زینب هستند
وای از غروب کربلا و عمه زینب
شلاق شمر بیحیا و عمه زینب
من را برم گردان عزیزم جان مادر
بوی جدایی میدهد اینجا برادر
ای زینت دوش نبی جان پیمبر
پس لااقل انگشترت را در بیاور
چشمش گرفته ساربان انگشترت را
حتی النگو و طلای دخترت را
میترسم اینکه پیش من از پا بیوفتی
با زور تیغ و سنگ و نیزهها بیوفتی
تشنه کنار موج این دریا بیوفتی
یا گوشهی گودال این صحرا بیوفتی
دیدم خودم که کربلا گودال دارد
اینجا که آوردی مرا گودال دارد
طفل سه ساله جا در این صحرا ندارد
باور بکن که طاقت گرما ندارد
یا طاقت آزار اینها را ندارد
طفل یتیمی که اگر بابا ندارد
باشد اگر آن دخترک یک نازدانه
اصلا نباید زد به رویش تازیانه
*شاعر: #حامد_جولازاده✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ورودیه
📋 اولین روضهخوان کرب و بلا
#روضه_شب_دوم_محرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روایت میگه ابی عبدالله همچین که رسید کربلا، اول خودش روضه خوند. «فَجَمَعَ الْحُسَيْنُ عليه السّلام وُلْدَهُ وَ إِخْوَتَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ»، همه رو جمع کرد دور خودش؛ بچههاش، اهل بیتش، برادراش «ثُمَّ نَظَرَ إِلَيْهِمْ» یه نگاهی بهشون کرد، یکی یکی قد و بالای همشون و نگاه کرد، آخ بابا دورت بگرده علیاصغر، بابا فدات شه رقیه جونم، عمو دورت بگرده قاسمم، عبداللهم، آی قربونش قد و بالات برم علیاکبرم «فَبَكَى سَاعَةً» فقط با همین نگاه ساعتها گریه کرد. «ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّا عِتْرَةُ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ » خدایا ما عترت نبی تو هستیم، « وَ قَدْ أُخْرِجْنَا وَ طُرِدْنَا وَ أُزْعِجْنَا عَنْ حَرَمِ جَدِّنَا » میبینی ما رو از حرم جدمون طردمون کردند، بیرونمون کردند. بعد شروع کرد روضه بخونه.
صدا زد:« أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ» بار بگشای اینجا کرب و بلاست. « وَ هَاهُنَا وَ اللَّهِ مَسْفَكُ دِمَائِنَا» اینجا جایی که خون ما ریخته میشه، «وَ هَاهُنَا وَ اللَّه قُتِلَ رِجَالِنَا» اینجا جایی که مردای ما رو همشون و میکُشند. « وَ هَاهُنَا وَ اللَّه ذُبِحَت اَطْفالِنا » یهو رباب بچه رو توو بغلش محکمتر گرفت. «وَ هَاهُنَا وَ اللَّه سَبیِ نسائنا» اینجا جایی که همهی زنای ما روبه اسارت میبرند...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 آشوبی توو دلم به پاست
#روضه_امام_حسین (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_رقیه (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آشوبی توو دلم به پاست
گفتم که این زمین کجاست
تا گفتی اینجا کربلاست
دلتنگه مادر شدم برادر
کاش بود کنارمون و، آروم میشد دلِ من
توو این غریبی دیگه، تو هم نگو از رفتن
تو هم که بری چی واسهم میمونه
غیر از غم زمونه، غیر از دلی که خونه
میدونم بیتو میمیره دخترِ تو
از غصهی سرِ تو، از داغِ حنجر تو
غم داره اینجا بیامون
دور و بر زینب بمون
چرا شدی به سمت اون
گودال خیره، دلم میگیره
نگو که قتلگاهه، دق میکنم از این غم
آخه چه جور سرت رو توو دست شمر ببینم
بین خاک و خون افتاده پیکرِ تو
میبینه دختر تو، رو نی میره سر تو
زیر دست و پا تن برادرِ من
قرآن مادرِ من، پناه آخرِ من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
|⇦•بین بازا راه میرفتند..
#روضه و توسل به #حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شبِ_سوم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمود کریمی
●━━━━━━───────
بین بازار راه میرفتند
دست در دست دختر و پدری
دخترک گفت میشود بابا
گوشواره برای من بخری
پدر از شوق شادیِ دختر
رفت تا حجره ی طلاسازی
گوشواره خرید
دختر گفت گوشوار مرا می اندازی
پدرش گفت دخترم اینجا پرِ نامحرم است
صبر کن تا به سمت خانه رَویم
عمه هم خانه است عزیز دلم
وقت برگشت سمت خانه ی شان
حجره ی روسری فروشی دید
چند تا روسریِ گلدار و
گلِ سرهای دخترانه خرید
حس پرواز داشت بر روی ابر
دخترک روی شانه های پدر
بین پرواز گاه خم میشد
برسد تا به او صدای پدر
در همین حِین یک نفر ناگاه
لگدی زد به پهلوی دختر
بد زد بی هوا کشیده ای و
تَرَکی خورد ابروی دختر
دخترک مثل بید می لرزید
بین زنجیر بود دستانش
خواب شیرین او خراب شد و
لرزه افتاد در تن و جانش
مردک مست داد میزد هی
دخترک گریه کرد و میترسید
گله ها ماند تا زمانی که
سر باباش در طبقی میدید
دست خود میکشید بر سر او
بوسه میداد روی بابا را
بود رأس پدر در آغوشش
ناز میکرد موی بابا را
یاد آن روزهای رؤیایی
باز هم دخترِ پدر شده بود
هی زبان میگرفت با گریه
روضه خوانِ سر پدر شده بود
دست خود را گذاشت بر رگ ها
حنجری ریش ریش را حس کرد
تا که با اشک گفت یا ابتاه!
گلوی پاره پاره خس خس کرد
با پای پر ورمم، دردسرِ حرمم
همه میگن خیلی شبیه مادرمم
یادم میاد وداع کردی
چقدر حرم پریشون بود
تو خیمه ها که خوابم برد
بابام هنوز تو میدون بود
از انتظار و از درد، تو خیمه رفتم از حال
میگن که آخر کار، کشوندنش تو گودال
میبینم اشکامو بابا به خنده ها بدل کرده
به هوش میام و میبینم، عمه منو بغل کرده
دیگه شفای دردمو مگه تو خواب ببینم
نه میتونم بخوابم نه میتونم بشینم
شکایت همه بابا، از دست نیزه دارانه
من اما بیشترین ترسم از ناقه های عریانه
بیا منو بغل کن بیا منو سوار کن
خدا میدونه دیگه نه میتونم سوار شم
نه میتونم ببینم نه میتونم بیدار شم
*یه جمله ای که فرمودند: این جمله رو تو راه فرمود: اما یبار دیگه هم این جمله رو به ام کلثوم گفته، صدا زد خواهر جان نیمه شب دیدم بیدار شد هی داره میگرده هی میشینه پا میشه بغلش کردم، گفتم عمه جان همه خوابن تو چرا نمیخوابی، گفت عمه جان از گرسنگی خوابم نمیبره...*
بابا جان
ز خانه ها همه بوی طعام بشنیدم
ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم
همه صدا بزنید یا حسین....
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_رقیه
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمود_کریمی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
Shab03Moharram1402[01].mp3
22.11M
|⇦•چرا دیر اومدی .....
#روضه_حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شبِ_سوم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی حسینی
متن کامل شعر👇
https://eitaa.com/emame3vom/100002
.
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
خواب بودم یه خورده بد بیدار شدم
یکی داشت نعره میزد بیدار شدم
رو سَرَم دست میکشیدی پا بشم
بعد تو هی با لگد بیدار شدم
بعد رفتنِ تو مهربون من
خواهرت میشد بلاگردون من
میشینم با دندونام قصه میگم
یکی بود یکی نبود دندون من
دستای مردای شامی سنگینه
بعد سیلی چِشِ من تار میبینه
تاریه چشام فدا سرت، فقط
تو رو خوب نمیبینم بدیش اینه
کاش میشد تو رو شریک راز کنم
خیلی حرفا رو برا تو باز کنم
کاشکی دردِ دست و گردنم میذاشت
برا بابایی یه خورده ناز کنم
بازوی شکسته بازو نمیشه
درد مثلِ درد پهلو نمیشه
دوست دارم ناز بُکُنَم برات ولی
نازِ دختر بدون مو نمیشه
غم رفیقه چشای تَرَم میشد
سفرت داشت دیگه باورم میشد
خواهرت اگه نبود موهای من
از اینی که مونده کمترم میشد
بین موهام سورهی فجر و نگاه
سه ساله دخترتم اَجر و نگاه
دنبال موهام روی سرم نَگَرد
لابهلای پنجهی زجر و نگاه
همیشه پدر عزیزه دختره
به خدا که همه چیزه دختره
من کبودیام سَرِ تازیونهس
بگو هی نگن مریضه دختره
دشمنای تو امونم نمیدن
زیر آفتاب سایهبونم نمیدن
به کنیزا اینجا نون خشک میدن
بابا جون به من همونم نمیدن
رسیده آخر کارم بابایی
پُرِ پاییزِه بهارم بابایی
هر چقد دلت میخواد آیه بخون
من که خِیزَرون ندارم بابایی
زخمای سرت من و پیر میکنه
آیههای غم و تفسیر میکنه
دَس نَبُردم توو موهات درد نکشی
توو موهای سوخته دست گیر میکنه
دوره گردنم غُل انداخته بودش
همونی که چهار قُل انداخته بودش
چه قدر زود میخوای از پیشم بری
تازه حرفامون گُل انداخته بودش
بی تو من بایدم آشفته باشم
این اسیری رو پذیرفته باشه
این دفعه خواستی بری منم ببر
بدون من نمیری گفته باشم
*شاعر: #گروه_شعری_یا_مظلوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 حرمله میزد
#روضه_حضرت_رقیه (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حرمله میزد
دستم و میکشید و توو قافله میزد
خسته نمیشد و سر حوصله میزد
من و سکینه رو توو چند مرحله میزد
از بس که زده لبی نمونده
دندونی برام نمونده بابا
وقتی اومدی که تار میبینم
سویی به چشام نمونده بابا
قدم خمیده
سه سالهای شبیه من کسی ندیده
بس که گرسنمه بابا رنگم پریده
ببین که دونه دونهی موهام سفیده
سرم شکسته
عمو که رفته حُرمَّت حرم شکسته
افتادم از رو ناقه و پَرَم شکسته
پهلوی من شبیه مادرم شکسته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.
#تحلیل_مداحی
#روضه_حضرت_رقیه (س)
#استاد_حاج #حسن_خلج
تحلیل #دکتر_محمد_فراهانی
#حساسیت_بخشی
قبل از گفتن اشعار خاص بایستی حساسیت مستمع را برانگیخت، در این جلسه آقای خلج برای گفتن زبانحال حضرت رقیه (س) در مصراع «بنفشه توام ای لاله، خشک و پژمرده» با جمله «دو سه تا کلمه در این شعر هست، خواهشم اینه روش توقف کنید» حساسیت بخشی کردند.
#مکث
برای اثر گذاری کلمات خاص در شعر، گاهی باید بعد از آن مکث کرد، در این جلسه آقای خلج در مصراع «بنفشه توام ای لاله، خشک و پژمرده» بعد از عبارت «بنفشه توام» مکث کردند و فرصت زمزمه به مستمع دادند.
#استحسان
گاهی برداشتهای زیبا که استحسان نامیده می شود، در اثر گذاری کلام بسیار حائز اهمیت است، در این جلسه آقای خلج در مصراع «سیاه پوش تو و سوگوار می میرم» اینگونه استحسان کردند که : «کبودی بدن حضرت رقیه(س) لباس سیاهی است که هیچ وقت از بدن آن حضرت در نمی آید».
#حساسیت_بخشی
اشاره به اینکه دو سال است شعری را مداح نخوانده است در حالیکه در سینه داشته است، به نوعی مستمع را حساس می کند که این چه مطلبی بوده که مداح اینقدر در گفتن آن تأمل داشته است.
🔴تبدیل بیان مکاتبه ای منابع به بیان روضه
اگر جملات مکتوب در منابع بدون تغییر در روضه بیان شود، خیلی اثر گذار نخواهد بود، بلکه باید مقداری جرح و تعدیل در آن صورت بگیرد، برخی عبارات حذف و برخی اضافه شود.
در این جلسه برای بیان روایت «آویختن پیراهن امام حسین ( ع) در اول محرم از عرش الهی» آقای خلج اینگونه جمله بندی کردند :
«دهه عاشورا که شروع می شه، ملائکه می رن خدمت امام زمان ( عج) عرضه می دارن اومدیم امانتی رو بگیریم، پیراهن حسین(ع) رو می گیرن، بین زمین و آسمان به اهتزار در میارن، همون اول محرم بوی پیراهن یوسف همه رو بیچاره می کنه»
گاهی نگفتن مصراعی اثرش بیشتر از گفتن آن است
در این جلسه آقای خلج مصراع دوم بیت «ز شعله های غم و شعله های خیمه پدر / تن کباب و دل غصه دار می میرم» را نگفتند و به گفتن «تن کباب» مصراع دوم اکتفا کردند و همین کار اثر کلام را چند برابر کرد.
#شب_سوم_محرم
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
👇
.
📋 سری غرق در خون، گلویی بریده
#روضه
با نوای حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سری غرق در خون، گلویی بریده
بمیرم سر تو چه رنجی کشیده
لبی سرخ و پرپر، لبی پاره پاره
چه مویی! پریشان، چه رنگی! پریده
چه بابای خوبی! ز عالم سری تو
کسی بهتر از تو، ندیده ندیده
*شاعر: #فاطمه_معصومه_شریف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
📋نکنه روبرومی خودتی یا عمومی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نکنه روبرومی، خودتی یا عَمومی
نشناختمت هنوزم، خودت بگو کدومی
صورتِ نصفه نیمه، حال سرت وخیمه
به همه گفتم این سر، تموم زندگیمه
منو زدن، منو زدن دشمنت سرم ریخت
منو زدن، منو زدن صورتم بهم ریخت
تو رو زدن، تورو زدن نیزهها و خنجر
تو رو زدن، تورو زدن پیش چشم مادر
*شاعر: #محمد_اسدالهی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
..
📋 به جرم اینكه ندارم پدر زدند مرا
#روضه_حضرت_رقیه (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به جرم اینكه ندارم پدر زدند مرا
شبیه مادر در پشت در زدند مرا
چه بینِ طشت، چه بر نیزه ها زدند تو را
چه در خرابه، چه در رهگذر زدند مرا
همچین که سر و بغل گرفت؛ شروع کرد از موهای بابا رو نوازش کردن، دست توو موهای باباش میکرد، باباجان! من که دیگه مویی برام نمونده بابا...
اومد رسید به پیشونیه بابا؛ بابا! پیشونیتم که شکسته. هی نوازش میکرد تا رسید به این لبا، بابا! تازه فهمیدم یکی دو روز پیش توو مجلس اون نامرد چی شد، عمه نمیذاشت ما ببینیم چادرش و باز کرده بود جلو چشمای ما اما از لابهلای تار و پودای چادر عمه میدیدم یه چوب بالا میره، چوب که پایین میاومد نمیدیدم به کجا میخوره؛ اما میدیدم عمهم با دو دست توو سرش میزنه، هی داره میگه نزن نامرد...
بابا حالا فهمیدم با چوبش داره به کجا میزنه؛ راوی میگه انقدر با مشت توو دهنش زد. بابا لبای تو خونی باشه لب دخترت سالم باشه...
*شاعر : #محسن_عرب_خالقی ✍
#نکنه_روبرومی_خودتی_یا_عمومی
.👇
4_5792095305138705691.mp3
28.36M
متن👇
https://eitaa.com/emame3vom/92543
📋 ابر غم پرور تو، بانی سرمای من است
#مناجات
#روضه_حضرت_رقیه (س)
سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ابرِ غم پرور تو، بانیِ سرمای من است
شبِ برفیِ فراقَت، شب یلدای من است
اشک در چشم، به تنهاییِ خود خندیدم
بُغض پی بُرد که این حالتِ حاشای من است
مشقِ دوری تو تکلیف شب و روزم شد
درسِ هجرانِ تو سرخطِ الفبای من است
یوسف از مصر دَمِ پیریِ یعقوب رسید
پس شکسته شدن از داغ تو مبنای من است
آنقدر آه کشیدم دلِ عُشاقت سوخت
پای شمع تو پری ریخت اگر پای من است
همهی شهر مرا پس زد و تو پس نزدی
سفرهی سبز تو هربار پذیرای من است
دیگران را مَنشان پشتِ در خانهی خود
به همه گفتهام این گوشه فقط جای من است
قانعم یک بغل ساده برایم کافیست
از تو ای دوست همین کُل تقاضای من است
هر زمان لنگ شدم فاطمه راهم انداخت
رفع مشکل هنر حضرت زهرای من است
با خودت یک شب جمعه بِبَرم کرب و بلا
کربلا آرزوی این دل شیدای من است
جان آن دخترک گمشده در دشت بیا
آن سه ساله که حریمش همه دنیای من است
گفت ای سر! که پدر جان منی دستت کو؟!
شوق لمس تو فقط حسرت موهای من است
*شاعر: #بردیا_محمدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.
📋من مَلک بودم و آغوشِ پدر جایم بود
#روضه_حضرت_رقیه (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
............................................
من مَلک بودم و آغوشِ پدر جایم بود
دوری از گرمیِ آغوشِ تو بیمارم کرد
من به عمرم سر بازار نرفته بودم
.(دخترا رو میذاشتن تو بازار رو پله مردم ببینن انتخاب کنن!).
شوقِ یه بوسه مرا راهیِ بازارم کرد
خسته بودم به روی ناقه کمی خوابم برد
.(جاش رو دوش عمو عباس بود ).
زَجر از راه رسید و زد و بیدارم کرد
لگدی زد که خدا قسمت کافر نکند
بی تعادل شدم و دست به دیوارم کرد
.(قربونت بریم یا اباعبدالله ، بعد شهادتتم به فکر دخترایی ، آخه دختر فرق داره ، با دختراش حرف میزد چه تو گودی قتلگاه چه بالای نیزه ، وقتی سکینه اومد کنار بدن ارباً اربا ، دید دختر داره قالب تهی میکنه! شروع کرد با دختر حرف زدن : «دخترم سلام منو به شیعیانم برسون ، بگو بابامو تشنه کشتن «شِیعَتِی مَا إِنْ شَرِبْتُمْ ماءَ عَذْبٍ فَاذْکُرُونِی »
کجا دیگه صحبت کرد با دختراش ، ورودی کوفه یه دفعه دید عقیله بنی هاشم الان دیگه رقیه جون میده صدا زد ««یا أخي فاطم الصغیرة کلّمها فقد کاد قلبها ان یذوباً»
با فاطمه حرف بزن ، بالای نیزه نگاه به دخترا میکرد.).
................................................
حاج مسعود پیرایش
👇👇👇
.
.
📋دلم بهم گفت / که تو میای به زودی
#زمزمه_حضرت_رقیه
#روضه_حضرت_رقیه (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
🏴مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام 1446
............................................
.(بند اول).
دلم بهم گفت
که تو میای به زودی
چه بوسه ها برات فرستادم رو نیزه بودی
به کام تلخم
یه کم عسل می خواستم
دیدم که دخترا بابا دارن ، بغل می خواستم
کبوده صورت من
از دست زجر که بی ادبه
کبوده صورت من
نوازشت رو می طلبه ...
کبوده صورت من
نبوسیدی منو عجبه ... ای بابا
اومدی ، داره تموم میشه نفسام
می بینی ، مزارمه خرابه ی شام
.(بند دوم).
دم غروبه
گلایه هام به چوبه
دیدم با خیزرون یزید روی لبت می کوبه
یه شب نبوده
که راحتم بزارن
شده بابا بخوای ، سر بریده شو بیارن...
مردیم و زنده شدیم
بستن اسیرا رو با طناب
مردیم و زنده شدیم
آوردنت تو بزم شراب
مردیم و زنده شدیم
اذیت شدیم نه مثل رباب ... غمام زیاده
زدنت، بهونه ، دخترت رو گرفت
زدنت، رباب دوید سرت رو گرفت
.(بند سوم).
تنت رو خاکه
ولی سرت رو داری
دم تو گرم، چقد هوای دخترت رو داری
خدا به ماها
تو رو دوباره داده
کم اومدی ولی همین کم از سرم زیاده
انگشتر تو که رفت
انگشت دستتم بریدن
انگشتر تو که رفت
گوشواره از گوشم کشیدن
می فروشم گوشواره ام را اگر پیدا کنم
در عوض انگشتر زیبا برایت می خرم
انگشتر تو که رفت
یه روز خوش چشام ندیدن ...قربون دستت
نفسم ، دست توئه اجازه ی من
رسیدی ، به تشییع جنازه ی من
شاعر : #ناصر_دودانگه
................................................
حاج مسعود پیرایش
👇
.
📋چاره ای نیست / خوشم اگه با سر تو
#زمزمه
#روضه_حضرت_رقیه (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
🏴مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام 1446
............................................
.( وقتی اباعبدالله اومد لحظه آخر وداع کنه ، دید با چادرش تو خیمهها داره میچرخه ، تا صداش زد رقیه جان خداحافظ دوون دوون اومد پاهای بابا رو گرفت ، صدا زد بابا : «اَلعَطَش اَلعَطَش »
جیگر اباعبدالله رو سوزوند ، اباعبدالله با یه حالی از خیمه بیرون اومد ، یه وقت دید نازدانه دامن بابا رو گرفته صدا زد دخترم «اِجلِسی عِندَ الخُیمه» برو بشین تو خیمه میرم برات آب میارم .
رفت تا شریعه میخواست مشک و پر آب کنه ، یه تیر به مشک ارباب زدن یکی صدا زد برید به سمت خیمههاش آب رو رو آب ریخت برگشت ، دوباره نازدانه اومد دامن بابا رو گرفت اینجا عمه وارد شد دخترم بیا بریم بابا آب میاره ، گذشت دیگه بابا رو ندید بعضیها میگن غروب عاشورا همراه عمه اومد تو گودی قتلگاه ، هی بهونه بابا رو میگرفت ، هی دنبال بابا میگشت اما بابا رو کجا دید.
یه شب که خوب چشماش میدید نگاه کرد دید سر بالای نیزه آشناست ، نیزه ها رو کنار میزد ، همه خوابن آروم آروم اومد کنار نیزه ، صدا زد تو بابای منی یا نه؟
اینجاشو دشمن داره روایت میکنه میگه : یه وقت نیزه خم شد تا تو صورت دخترک پایین اومد دخترم غصه نخور به زودی میام کنارت
.(بند اول).
چاره ای نیست / خوشم اگه با سر تو
بوسه زدم / به رگای حنجر تو
دست نداری / بخوابونی دختر تو ...
خرده نگیر / نامرتبه موی من
سیلی زدن / اگه کبوده روی من
خورده لگد / تیر می کشه پهلوی من
چی مونده از طفلت جز یه جونه بر لب
کجا بودی زجر اومد سراغم اون شب
کبود منو تحویل داد به عمه زینب ...
.( داره دست میکشه رو سر بریده ، قربونت برم کی گلوتو بریده بابا؟).
اونی که برید گلوتو
.(چه نامرتب بریده).
نمیگفت که من میمیرم
.(بند دوم).
سوغاتی نیست / این گلوی پاره برام
بوسه گرفت / از لبای پاره لبام ....
روم نمیشه / از سر تو چیزی بخوام
مثل منی / از صبح تا غروب زدنت
بد نبودی / ولی تو رو خوب زدنت
فرق تو با / من اینه با چوب زدنت
چطوری زد دندونی برات نمونده ...
چطوری زد چیزی از لبات نمونده
چطوری زد جز خون تو چشات نمونده
.(رقیه روضه میخونه اهل خیمه گریه میکنن ، همه دلشون گرمه آخه دختر بابا داره روضه میخونه ، اما حرفاش تغییر کرد یه دفعه سر بریده صدا زد :«الیه الیه» پاشو بریم رقیه! ).
حالا اومدی
حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی
حالا که بار سفر بستم از این دنیا اومدی
عمو عباسو نیاوردی چرا تنها اومدی
ای بابا حکایتی شده مویم / ای بابا شکستگی ابرویم
................................................
حاج مسعود پیرایش
👇
.
|⇦•حالا که اومدی پیشم...
#قسمت_اول #روضه و توسل به #حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شب_سوم_محرم۱۴۰۲ به نفس سیدمهدی میرداماد
●━━━━━━───────
"يَا سَرِيعَ الرِّضَا ، اِغْفِرْ لِمَنْ لاَ يَمْلِكُ إِلاَّ الدُّعَاءَ ، فَإِنَّكَ فَعَّالٌ لِمَا تَشَاءُيَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ ، وَذِكْرُهُ شَفَاءٌ ، وَطَاعَتُهُ غِنىً ، اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَسِلاَحُهُ الْبُكَاءُ .."
*بری سوریه وارد حرم بشی رو به روت یه کاشی فیروزه ای رنگ این بیت روش نوشته ...*
«آن کو که در این مزار شریف آرمیده است
امُّ البُکاء رقیه ی محنت کشیده است»
*گریه سپره معمولا بچه ها از این سلاح استفاده می کنند.تا دعواشون میکنی گریه میکنن دست برمیداری. هر دختر بچه ای رو بخوای بزنی گریه کنه دلت به رحممیاد اما کربلا برعکس شد هروقت این سه ساله گریه کرد زدنش ..میگفتن گریه نکنی نمیزنیمت. میگفت :نه!من با بابام قرار گذاشتم..*
«گر به من گویند بابا را نخوان سیلی نخور
صورتم سازم سپر گویم که بابا بهتر است»
*گریه کرد،گریه کرد تا بالاخره به مراد دلش رسید یه وقت دید سر باباش جلو چشماشه..*
حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو واکن
بغل کن بغضم بازم، غریبیمو تماشا کن
حالا که اومدی پیشم بزار خلوت کنم باتو
بزار تعریف کنم بعدش، ببین من پیر شدم یا تو
تو وقتی اومدی گفتمکه تقصیرِ دل من بود
تو که دیدی بابات خوابه چه وقته گریه کردن بود
ببخش حرفای تعریفیم، دیگه حرفای خوبی نیست
ببخش واسه پذیرایی، خرابه جای خوبی نیست
خرابه بِسترش خاکه، خرابه بالشش خِشته
تو خیلی خاکیی اما، برای دخترت زشته
برای دخترت زشته که خونه اش این طوری باشه
بزار چیزی نگم شایدتو حرفام دلخوری باشه
*خیلی حرفا آماده کرده بود بزنه اما تا نگاش به سر بریده ی باباش افتاد زِبونش بند اومد..بریده بریده گفت :أبَ..*
کدوم خانوم با این حالش، پیش مهمون معذب نیست
ببخش از راه طولانی، سر و وضعم مرتب نیست
اگه مهمون داری باید، براش با جون مهیّا شی
خجالت می کشی وقتی، نتونی از زمین پاشی
نگی من بی ادب بودم
نگی این دختر عاشق نیست
نمی تونم پاشم از جام
پاهام پاهای سابق نیست
«بس که دوید عقب قافله واویلا واویلا
پای من از ره شده پر آبله واویلا واویلا»
حالا چشمای کم سومو
به هر چی جز تو می بندم
به زورم باشه پا میشم
به زورم باشه می خندم
*بابا! یه نگاه کن به دخترت چرا چشاتو بستی؟یه نگاه کرد به باباش گفت..*
مگه تو صورتم امشب، بغیر از خنده چی دیدی
که از وقتی پیشم هستی، یه بار حتی نخندیدی
#شاعر:هادی جان فدا
*توکه هر وقت من ومیدیدی میخندیدی توکه هر وقت دخترتو میدیدی لبخند میزدی! مدینه هم پیغمبر هر وقت فاطمه اش رو میدید می گفت :"السَّلامُ عَلیکَ یا أَبَتاه"پیغمبر گُل از گُلش می شکفت.هر وقت حضرت زهرا سلام الله می گفت أبتاه پیغمبر خوشحال میشد لبخند میزد. یه روز پیغمبر اومد دید لحن فاطمه عوض شد نگفت بابا، گفت یا رسول الله ! پیغمبر تعجب کرد گفت دخترم هر بار من رو یه جور دیگه صدا میزدی میگفتی :یاأبتاه حالا میگی یا رسول الله!حضرت فرمود:آره بابا
از سلمان شنیدم آیه نازل شده همه باید با این لفظ شما رو صدا بزنن بگن یا رسول الله! منم گفتم احترام کنم بگم یا رسول الله. پیغمبر فرمود این آیه درسته اما تو دختر منی، تو پاره ی تن منی، تومیخوای من رو صدا بزنی بگو بابا. هروقت میگی بابا آرام میشم خوشحال میشم ...
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_رقیه
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#پنجم_صفر
#سید_مهدی_میرداماد
#تو_وقتی_اومدی_گفتم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
روضه بیرون.mp3
18.35M
|⇦•تو وقتی اومدی...
#روضه_حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سید امیر حسینی
#تو_وقتی_اومدی_گفتم
.
|⇦•خورشیید من...
#روضه #حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفسِ سید امیر حسینی
●━━━━━━───────
من یه چی میگم قبل این روضه ای که میخوام بخونم، بعد تو میدونی و حضرت رقیه...همتون یه خلوت کنید با حضرت رقیه...این خانم حق و اختیار انتخاب ویژه داره.یعنی اگه کسیو رقیه چشمشو بگیره رد خور نداره. به هرکی ام نشون بده به باباش به عموش..به هرکی نشون بده، رو حرف این بچه حرف نمی زنن. حرف رقیه زمین نمی مونه. همه میخوان یجوری از دلش در بیارن. آخه این بچه رو خیلی زدن. کربلا تا شام زدنش. با بهانه بی بهانه زدنش. همه میخوان یجوری از دلش دربیارن... *
فقط دختر حسین بود شبا از سرما خوابش نمی برد تو خرابه.. روزا از گرما میگفت بابا! همینطور داره صورتم پوست میندازه. از خوشگلی دخترت سراغ نگیر. دخترا اینجوری میگن دیگه. بابا از بَر و رو افتادم! اما من هنوزم دختر قشنگتم مگه نه؟
حالا مونده گریه کنی...*
خورشید من آمدی شبانه
قدری بغلم کن عاشقانه
نشناختمت در اول کار
نفرین خدا به این زمانه
کی زیر گلوت را عزیزم
اینطور بریده ناشیانه
* امشب نخوای گریه کنی کِی میخوای گریه کنی؟
تقصیر حرارتِ تنور است
این سوختگیِ زیر چانه
امروز شبیه موی تو سوخت
آن موی بلندِ دخترانه
اوضاع مناسبی ندارم
چه خوب که آمدی شبانه
من که همه عمر رفته بودم
تنها به مجالس زنانه
رفتم وسطِ شرابخواران
کَت بسته به زور تازیانه
«آه باباجان... آه باباجان...»
برخورده به من چرا نبوده
برخوردِ کسی مؤدبانه
من دخترِ شاه عالمینم
دادند ولی به من اعانه
در راه شتر تکان نمی خورد
خوردم کتکی به این بهانه
هر بار طناب را کشیدند
خوردیم زمین دانه دانه
من سیر غذا نخوردم اما
خوردم دل سیر تازیانه
افتاد سرت ز روی شاخه
افتاد سرم به روی شانه
هر سنگ که بر سر تو میخورد
میکرد به سمت ما کمانه
«بابایی بابایی بابایی بابایی...»
این عین مقتله... از لشکر دشمنه. میگه دیدم یه دختری از وسط این اسرا بلند شد آرام و بی صدا که بقیه بیدار نشن یه وقت، رفت سمت نیزه بابا. همچین دور و برشو نگاه کرد کسی بیدار نشه. هی دست تکون داد اومد رو پنجه هی صدا میزد بابا! بابا! منم منم رقیه. بیا یه بغل به من بده. یه بغل به من بده. من دلم برات تنگ شده. من بغل تو رو نداشته باشم می میرم بابا خوشگلم. راوی قسم میخوره میگه دیدم نیزه خم شد، سر باباشو بغل گرفت. این صورت کبود رو گذاشت جای نیزهٔ خولی. تو نمیگی دل دخترت برات تنگ میشه. دخترت میمیره...*
(این روضه مردن داره. کسی نشینه نگاه کنه ها. رفقا! خیلی بلا می بینیم با این روضه بخوایم راحت کنار بیایم. این روضه مردن داره...)
با این پای زخم و خونی
عمه بگو باید چیکار کرد
هرجا میرم سنگه و خاره
آخه کجا میشه فرار کرد؟
اگه نیای عمو اباالفضل
اهل حرم بیچاره میشن
یه عده پخشن توی صحرا
یه عده هم توی آتیشن
«آه آه بابا ...»
بی آبی سخت تر میشه وقتی
گیر یه مشت بی آبرویی
حالا تو این هجوم دشمن
ما چه کنیم با بی عمویی
دیگه چی میخوای از وجودم
ازم گرفتی تو بابامو
نزن نزن یه لحظه وایسا
خودم میدم گوشواره هامو
«آه آه بابا...»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_رقیه
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#سید_امیر_حسینی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
#شب_سوم
توان نمانده بگیرم تو را در آغوشم
هنوز درد بد نیزه مانده بر دوشم
سر تو خوب شلوغ است،من خبر دارم
ولی نگو که مرا کرده ای فراموشم
پس از تو ای پدر تشنه لب،لبم شاهد
به غیر زخم زبان شربتی نمی نوشم
هنوز در اثر مشت های نامحرم
تمام روز کنار خرابه مدهوشم
چرا شبیه گذشته دگر نمی شنوم؟
صدای عمه ضعیف است یا که من گوشم...؟
از آن شبی که مرا زجر بی حیا ترساند
به هر صدای بلندی ز ترس می جوشم
خراش پنجه ی آن گرگ هار را بابا
ز چشم زخمی تو با دو دست می پوشم
#حسن_کردی✍
.
Karami_Shahadat_Hazrat_Roghayeh_1402.mp3
2.95M
🏴 السلام علیک یا اباعبدالله
جا مانده ام و بس که دویدم پی ناقه
قدر همه قافله من آبله دارم
ما پرده نشینان حرم را چه به بازار
از دست اباالفضل عمویم گله دارم
◼️ #روضه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
🎤#حاج_علی_کرمی
ناگفته ی بسیار از این غائله دارم
از درد یتیمی دل بی حوصله دارم
دیدند گل باغ توام نقشه کشیدند
بر ساقه ی نیلوفری ام سلسله دارم
دیشب سر سجاده ی زینب، نفسم رفت
از مادر تو ارثیه در نافله دارم
جا ماندم و از بس که دویدم پی ناقه
قدر همه ی قافله من آبله دارم
از نیمه شب گم شدنم تا دم آن طشت
صد خاطره ی تلخ از این قافله دارم
در شام فقط حرف اسیری و کنیزی ست!
من با دو سه تا واژه پدر مسئله دارم
ما پرده نشینان حرم را چه به بازار!؟
از دست اباالفضل عمویم گله دارم
#شام #پنجم_صفر
#وحید_قاسمی
#حضرت_رقیه سلام_الله_علیها
.............
.
#حضرت_علی_اصغر علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
حالا که هدف گلوی اصغر شده است
چشمان خود سه شعبه هم تر شده است
زیر لب خود کمان چنین می گوید
بیچاره رباب تازه مادر شده است
#شهریار_سنجری ✍
.
Bazri_Shab_3_Moharam_1400.mp3
3.21M
🏴 السلام علیک یا اباعبدالله
🔊 آروم آروم از طبق بیا کنارم
سر رو سرت بزارم،حرفا برا تو دارم ...
◼️ #روضه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
🎤#حاج_رضا_بذری
آروم آروم از طبق بیا کنارم
سر رو سرت بزارم
حرفا برا تو دارم
چند شبه بابا یه ذره نون نخوردم
اسمت رو که میبردم
همش کتک میخوردم
آه دیگه از دست خودم کلافم
زحمت و باید کم کنم اضافم
دختر خوش قیافه بودم اما حالا
هیچکی خوشش نمیاد از قیافم
از شهر شام بدم میاد
از ازدحام بدم میاد
به عصمت سکینه از بزم حرام بدم میاد
------------------------------
آروم آروم از طبق بیا کنارم
سر رو سرت بذارم حرفا برا تو دارم
چند شبه بابا یه ذره نون نخوردم
اسمت رو که میبردم همش کتک میخوردم
عمه بکشم سرمه چشام ناز میشه مگه نه
عمه باباییم بیاد دلم باز میشه مگه نه
عمه دوباره زندگیم آغاز میشه مگه نه
نامرتب نیستم من فقط النگوهام دستم نیست
تو ندیدی بابا زیر معجر گل سر بستم نیست
بابا دندونم که افتاده در میاد مگه نه
بابا تو عروسیم داداش اکبر میاد مگه نه
دیگه از دست خودم کلافم
زحمتو باید کم کنم اضافم
دختر خوش قیافه بودم حالا
هیچکی خوشش نمیاد از قیافم
.
Fadaeian_Shahadat_Hazrat_Roghaye_1403 (3).mp3
44.43M
#روضه_حضرت_رقیه
خورشيدِ من آمدی شبانه
قدری بغلم کن عاشقانه
نشناختمت در اول کار
نفرین خدا به این زمانه
کی زیر گلوت را عزیزم
اینطور بریده ناشیانه
تقصیر حرارت تنور است
این سوختگی زیر چانه
امروز شبیه موی تو سوخت
آن موی بلند دخترانه
اوضاع مناسبی ندارم
چه خوب که آمدی شبانه
من که همه عمر رفته بودم
تنها به مجالس زنانه
رفتم وسط شرابخواران
کَت بسته، به زورِ تازیانه
"بَر" خورده به من، چرا نبوده؟!
برخوردِ کسی مودبانه
من دختر شاه عالمینم
دادند ولی به من اعانه
در راه، شتر تکان نمیخورد
خوردم کتکی به این بهانه
هر بار طناب را کشیدند
خوردیم زمین دانه دانه
من سیر غذا نخوردم اما
خوردم دل سیر تازیانه
افتاد سرت ز روی شاخه
افتاد سرم به روی شانه
هر سنگ که بر سر تو میخورد
میکرد به سمت ما کمانه
از خاطر من نمیرود... نه...
آن ضربه ی چوب وحشیانه
سالم لب من ، لب تو زخمی؟!
واللهِ که نیست عادلانه
دیگر ز سفر بدم میاید
کِی می بری ام پدر به خانه
دیدی که ز شب هراس دارم
خورشیدِ من آمدی شبانه
شعر از گروه #یا_مظلوم
Namahang Bi Morovat Baron Rasoli 1403 [Mohjat_Net].mp3
1.57M
#زمزمه
#روضه_حضرت_رقیه
#حاج_مهدی_رسولی
ببار ای آسمون که بی قرارم
منم مثل تو خیلی گریه دارم
شب جمعه است و دورم از ضریحش
ببار ای آسمون من هم ببارم
ببار ای آسمون جای رقیه
به یاد داغ بابای رقیه
به یاد خشکی لبهای اصغر
به یاد اشک چشمای رقیه
ببار ای ابر دلها بی قراره
خرابه پا به پات میخواد بباره
ببار اما بدون ای ابر امشب
رقیه با تو خیلی حرف داره
کجا بودی علی اصغر فدا شد
کجا بودی قیامت کربلا شد
برای چند قطره آب ای ابر
عمو عباس دو تا دستاش جدا شد
شعر: امیر علی شریفی
زمزمه / روضه
#حضرت_رقیه
شب پنجم ماه صفر 1403
شهادت حضرت رقیه
#نماهنگ جدید ای بی مروت بارون
.
Fadaeian_Arbaein1403_Shab3 (3).mp3
14.27M
#روضه_حضرت_رقیه
هی گفتم بهش میام میام میام
موهامو نکش میام میام میام
........
خواب دیدم که، تنت رو زمین
نفس میزدی، گلوتو برید
گریه کردم، همون که زدت
اومد منو زد، موهامو کشید
او می کشید و من می کشیدم
او می دوید و من می دویدم
.
|⇦•سرم رفته از بس سرم داد زدن..
#زمزمه #حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم حاج میثم مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
سرم رفته از بس توی سر- صدا
سرم رفته از بس سرم داد زدن
نگو که چرا موم سفیده آخه
خودت رو یه لحظه بذار جای من
خواب دیدم که، تنت رو زمین
نفس میزدی، گلوتو برید
گریه کردم، همون که زدت
اومد منو زد، موهامو کشید
او می کشید و من می کشیدم
او می دوید و من می دویدم
خدا خواسته من مثل زهرا بشم
زیر کوله بار غمت تا بشم
رمق تو تنم نیست عزیز دلم
ببخشم نمیشه به پات پا بشم
چند روزی هست، میلرزه پاهام
دیگه نمازام، نشسته شده
افتادم من، گمون بکنم
که هردوتا پام، شکسته شده
من، روی ناقه، از جا پریدم
او می دوید و من می دویدم
کجا بودم حالا کجا اومدم
تا رفتی دیگه دل به دریا زدم
تو اون قصه ی غارت خیمه ها
سرم رو شکستم که معجر ندم
بعد غارت، ندیدی ما رو
چجور میبرن، به زورِ طناب
بعد غارت، ندیدی ما رو
نگم که چی شد، تو بزم شراب
*چوب خیزرانُ بلند کرد ..
با دست بسته، هرجا رسیدم
هرچی بگی از، مَردم شنیدم
شاعر: #سید_جواد_پرئی ✍
#روضه_حضرت_رقیه
#حاج_میثم_مطیعی
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
https://eitaa.com/emame3vom/105168
👇
Fadaeian_Arbaein1403_Shab3 (5).mp3
23.05M
دلخوری نیست در این قافله از هیچ کسی
#حضرت_رقیه
دلخوری نیست در این قافله از هیچ کسی
به خدا من که ندارم گله از هیچ کسی
خواب بودم اگر از پشت شتر افتادم
طلبی نیست در این مسئله از هیچ کسی
بعد از آن نیمه شب و گم شدن و تنهایی
نگرفتم نفسی فاصله از هیچ کسی
من نمیترسم اگر عمه کنارم باشد
غیر از این زجر و ازین حرمله از هیچ کسی
خواستم گر چه نشد غیر تو نامی ببرم
در قنوت دل هر نافله از هیچ کسی
زخم زنجیر مرا کشت الهی دیگر
تاب و طاقت نبرد سلسله از هیچ کسی
گریه نگذاشت که پوشیده بماند بابا
مشکل پای من و آبله از هیچ کسی
جز تو و خواهر تو برنمیآید به خدا
خطبه خواندن وسط هلهله از هیچکسی
کاشکی در بغل فاطمه دق میکردم
تا دگر سر نبرم حوصله از هیچ کسی
#روضه_حضرت_رقیه
#مصطفی_متولی✍
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
.
📋 #روضه_حضرت_رقیه
🗓 شب سوم محرم ۱۴۰۳
🎤 با نوای حاج محـــــمود کریـــــمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بذار روو پاهام سرتو؛ بابا! دیگه نگم چی شد
نگاه کن دخترتو؛ بابا! دیگه نگم چی شد
خدافظیتو ندیدم؛ بیهوش شدم یا خوابیدم
بعد علیاصغر تو، بابا! دیگه نگم چی شد
منو ببین؛ همین و بس؛ افتادم از نا و نفس
با بوسهی آخر تو، بابا! دیگه نگم چی شد
بوسه زدی به رووی من؛ سوختم از حرارتت
دست و لب و پیکر تو، بابا! دیگه نگم چی شد
تو اومدی از علقمه؛ میگفت عمّه: دخترم!
گره بزن معجرتو؛ بابا! دیگه نگم چی شد
غلقله، شهر شام شد؛ یهلحظه ازدحام شد
دیدم روو خاکا سرتو؛ بابا! دیگه نگم چی شد
دنیا سرم خراب شد؛ النگوهام طناب شد
پشت سر خواهر تو، بابا! دیگه نگم چی شد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🏷 #شب_سوم_محرم #امام_حسین #حضرت_رقیه
👇
4_5882136910792495622.mp3
6.82M
#شب_دوم_صفر
تو وقتی اومدی گفتم
که تقصیر دل من بود
🎙 #روضه_حضرت_رقیه
کربلایی #امیرطلاجوران
حالا اومدی
حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی
حالا که بار سفر بستم از این دنیا اومدی
عمو عباسو نیاوردی چرا تنها اومدی
حالا اومدی
خوابن حالا که تموم دخترای شام اومدی
حالا که نمی تونم بگم اومد بابام اومدی
حالا اومدی
حالا اومدی
حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی
حالا که بار سفر بستم از این دنیا اومدی
حالا اومدی
خدا الهی مرگم بده ، با سر اومدی
یادته بابا موی منو ، شونه می زدی
تورو خدا با من حرف بزن ، دق کردم بسه
چطور دلت میاد که جوابمو ندی
بابایی، من الذی ایتمنی...
#امیر_طلاجوران 🎤
Fadaeian-Komeil-14030706 (4).mp3
29.98M
#روضه_حضرت_رقیه
حاج سید رضا نریمانی
همه شادند دخترت گریان
همه خوابند دخترت بیدار
خیلی امروز مردم این شهر
دادنم با نگاهشان آزار
دخترت را ببر به همراهت
خسته از دست روزگار شده
یا که تشخیص تو شده مشکل
یا دو چشم رقیه تار شده
گر به دور سَرت نمیگردم
پَر و بالم ببین که بسته شده
مثل سابق زبان نمیریزم
دو سه دندان من شکسته شده
آن قدر روی خارها رفتهام
به خدا هر دو پای من زخم است
لرزش دست من طبیعی نیست
نوک انگشتهای من زخم است
#محمد_حسن_بیات_لو
.....
📋 کی من و تو این سن یتیمم کرده بابا ؟!
ادامه متن روضه👇
Fadaeian-Komeil-14030706 (5).mp3
30.98M
📋 کی من و توو این سن یتیمم کرده بابا ؟!
*بخش دوم صوت فوق *
#روضه_حضرت_رقیه (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شروع کرد با سر باباش حرف بزنه: «مَن الَّذي أیتَمَني عَلی صِغَرِ سِنّی؛ کی من و توو این سن یتیمم کرده بابا»؟
بابام نبودی، عمومم نبود، فقط عمه میدونه؛ این چیزایی که میخوام برات تعریف کنم حالا که عمه حواسش نیست برات میگم:« نبودی دیروز ماها رو کجا بُردن؛ بابا! نبودی؛ نه انگار خودتم بودی بابا، از لب و دندانت مشخصه شما هم بودی بابا!.
بابا! ما رو مجلس حرام بردن، بابا! ما رو بین نامحرما بردن. بابا! خدا رو شکر سر بابا رو نیاوردن؛ خدا رو شکر این صحنهها رو عمو ندیده، اما بابا انگار لب و دندانت خیلی زخمیه...
راوی میگه انقدر با مشت توو دهن خودش زد گفت:« بابا! لب و دندان تو خونی باشه و لب و دندان دخترت سالم»...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.