eitaa logo
امام حسین ع
17هزار دنبال‌کننده
389 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. فاطمه ی خون خدا رقیه خدیجه ی کربوبلا رقیه تو کودکی شدی تو از لیاقت مدرس حجب و حیا رقیه ای ناجی امامت مهد نجابت نور هدایت   بی بی تو صاحب مقامی خورشید شامی بنت الامامی  بی بی ای جانم رقیه .... 🌸🌸 قبله ی قلب اولیا رقیه کوثر دیگر خدا رقیه اسم تو جون میده به اهل هیئت شور دم سینه زنا  رقیه ای گوهر معظّم بانوی مریم روح مُحرم   بی بی تو فاطمه خصالی اوج جلالی شرط کمالی بی بی ای جانم رقیه... 🌸🌸 مجری عدل مرتضی، یامهدی منتقم کربوبلا، یامهدی با انتظار فرج تو وَلله میشه قبول طاعات ما، یا مهدی ای وارث پیمبر صمصام حیدر خونخواه مادر، مهدی تو رهبره قیامی نور الْاَنامی حُسن ختامی، مهدی    ای جانم یا مهدی.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇
. خدایا چنان کن سرانجام کار.. که دیگر رهایم کند نیزه دار شبیه اسیران جنگی شدم رخم سوخته صورتم پرغبار به یک سمت زجر و به یک سمت شمر برایم نمانده ست راه فرار روی صورتم‌ چنگ محکم زدند همین پیرزنهای گوشه کنار دویدند روی تنت ده سوار دویدند دنبال من صد سوار گذر کردن از کوچه های شلوغ.. چه سخت است بر دختر با وقار! سرم روی گردن نمی ایستد تنم روی ناقه نشد استوار اگرچه نخورده لب من به آب.. ولی خورده ام سیلی آبدار فقط چوب خوردی به صبح و غروب فقط فحش خوردیم لیل و نهار عزیزم خداوند صبرت دهد! که دیدی مرا با دوصد می گسار! ملک بود خدمتگزارم ولی به من گفت آن مست خدمتگزار ✅سید پوریا هاشمی-محرم ۱۴۰۲ .
. خورشيدِ من‌ آمدی شبانه قدری بغلم کن عاشقانه نشناختمت در اول‌ کار نفرین خدا به این زمانه کی زیر گلوت را عزیزم اینطور بریده ناشیانه تقصیر حرارت تنور است این سوختگی‌ زیر چانه امروز شبیه موی تو سوخت آن موی بلند دخترانه اوضاع مناسبی ندارم چه خوب که آمدی شبانه من که همه عمر رفته بودم تنها به مجالس زنانه رفتم وسط شرابخواران کَت بسته، به زورِ تازیانه "بَر" خورده به من، چرا نبوده؟! برخوردِ کسی مودبانه من دختر شاه عالمینم دادند ولی به من‌ اعانه در راه، شتر تکان نمیخورد خوردم کتکی به این بهانه هر بار طناب را کشیدند خوردیم‌ زمین دانه دانه من‌ سیر غذا نخوردم اما خوردم‌ دل سیر تازیانه افتاد سرت ز روی شاخه افتاد سرم به روی شانه هر سنگ که بر سر تو میخورد میکرد به سمت ما کمانه از خاطر من نمیرود... نه... آن ضربه ی چوب وحشیانه سالم لب من ، لب تو زخمی؟! واللهِ که نیست عادلانه دیگر ز سفر بدم میاید کِی می بری ام پدر به خانه دیدی که ز شب هراس دارم خورشیدِ من آمدی شبانه ✅شعر از گروه "یا مظلوم"✍ .👇 اجرای
. نوحه‌یِ شهادت حضرت رقیّه سلام اللّه علیها سبکِ ماهِ محرّم اَلسّلام .... مهمونِ ویرون  اَلسَّلام اَلسَّلام اَلسَّلام سرِ پریشون اَلسَّلام  اَلسَّلام  اَلسَّلام سرِ تو مثلِ سرم شکسته بابایی نبودی بال وُ پرم شکسته بابایی حُرمتِ اهلِ حرم شکسته بابایی مثلاً گیسویِ سالم   هنوزم رو سرم دارم مثلاً جایِ این خاکا  رویِ دوشِ علمدارم مثلاً هنوزم چشمام  خیلی خوب داره می‌بینه هنوزم دو تا گوشواره  به دو تا گوشِ سنگینه وای بابا /۴/ گریه و ناله اَلسَّلام  اَلسَّلام  اَلسَّلام خانوم سه‌ساله اَلسَّلام  اَلسَّلام  اَلسَّلام بابا چرا شده رَگات پاره پاره بیا بریم برام بخر یه گوشواره که دخترِ شامی نَگه بابا نداره مثلاً برا من معجر  داری می‌خری از بازار مثلاً بغلم کردی که نبینه پاهام آزار مثلاً عمو عبّاسم  همه‌جا هوامو داره مثلاً چیه بابایی!!! نگاه کن تو پاهام خاره وای بابا /۴/ ✍ .👇
. زیارتِ اربعین و حضرت رقیّه سلام اللّه علیها‌‌ مانندِ رقیّه تک وُ تنها ماندم از قافله‌یِ کرب‌وبلا جا ماندم او از غمِ تو پایِ طبق دق کرد و .... من لنگِ گناه وُ این دلِ وا مانده‌َم ✍ .
. چادرم را پس بگیر و فرش این کاشانه کن عمه مهمان آمده موی سرم را شانه کن از محالات است اما گیسویم را باز کن فکر پنهان کردن گوش منه دردانه کن آب و جارویی بزن ویرانه را زینت ببخش من خجالت می کشم فکر من بی خانه کن پادشاه عالم امشب روی دامان من است گرد از رویم بگیر این بزم را شاهانه کن عمه زحمت دادمت امروز راحت می شوی گریه کمتر بر عروج سوخته پروانه کن از روی پیراهنم امشب مرا غسلم بده زخم بسیار است عمه همتی جانانه کن موقع دفنم که شد منت ز نامردان نکش نیمه شب این گنج را پنهان در ویرانه کن ✅ناصر دودانگه-محرم۱۴۰۲ 👇 ‌.
. سلام اللّه علیها به پرِ عَلمِ .... این سه‌ساله قسم یارقیّه که می‌گم به کربلا می‌رسم نذری نینوا خرجی روضه‌ها تویِ بیت‌الرقیّه شده نفس نفسم سایه‌سارِ سرم پرچمِ حرمت دختر شاهِ کرم سیدةُالکرمه هر کی زد به سینه سنگِ عشقِ تو رو تویِ دنیا   قیامت وَاللّه محترمه آرزوی منی آبروی منی وقتی گریه می‌کنم تو روبه‌رویِ منی پادشاهِ وفا سیّدالشّهدا ای سلیمانِ جهان چرا تو بی‌کفنی سیّدالشّهدا سیّدالشهدا سیّدالشّهدا یا وسیلةُالسُّعدا سیّدالشّهدا سیّدالشّهدا سیّدالشّهدا یا مُقَطَّعُ‌الاعضا .👇
. هر کس به کسی داده دل و ما به رقیه لا حول و لا قوة الّا به رقیه هرجا گره افتاد به کارم پدرم گفت یا رو به ابالفضل بزن یا به رقیه شد آینه‌ی حضرت زهرا و رسیده‌ست ارثیه از او أم أبیها به رقیه از بس که گرفتند شفا از حرم او باید که بگویند مسیحا به رقیه تا اینکه گره واشود از کار خلایق باید که قسم داد خدا را به رقیه مانند رکابی که دلش بند نگین است دلبسته شده شانه‌ی سقا به رقیه او جان خودش را سر عشقش به پدر داد دلدادگی اصلا شده معنا به رقیه با دلهره شد صبح، شبش بین خرابه آشفته شده بعد عمو خواب رقیه یک شهر تماشاگر اشکش شده بودند حاشا که کسی داد تسلا به رقیه .
. صدای ارباب به گوش آید خون محبان به جوش آید أنا قتیل العبرات منم سفینه نجات ای اهل عالم اجازه دادم سیه بپوشی به این سیاهی گنه بپوشی شده ضیافتم به پا رسیده موسم عزا شده محرم ز شهر کوفه رسد نوایی الهی آقا کوفه میایی خداکند نیاوری به همرت تو دختری عزیز زهرا در انتظارت نشسته کوفه ببین غرورم شکسته کوفه قسم به جان مادرت میاوری تو خواهرت عزیز زهرا ✍ ................... . صدای ارباب به گوش آید خون محبان به جوش آید أنا قتیل العبرات منم سفینه نجات ای اهل عالم زخاک صحرا رسیده آوا خوش آمدی ای حاجی زهرا به پا نما تو خیمه ها به سرزمین کربلا به دست سقا عقیله با چه وقار کامل پیاده گردد ز عرش محمل اهل حرم مودب اند همه غلام زینب اند بیا تماشا عزیز زهرا صدایی آمد بیا حسین جان دلم گرفته در این بیابان مشو‌ دمی ز من جدا غم تو می کُشَد مرا غریب و تنها عزیز زهرا برس به داد دلم عزیزم بگو چه خاکی به سر بریزم اگر ببینمت اخا که مانده ای به زیر پا به خاک صحرا عزیز زهرا .............. . سه ساله اما بزرگ شامم شدم فدای راه امامم خرابه را کنم حرم مُحیِ نام حیدرم (من از تبار حیدرم) عزیز زهرا ببین چه کرده زمانه با من سرت گذارم به روی دامن مگر که مُرده دخترت چنین عوض شده سرت عزیز زهرا دو دیده واکن ببین عزیزم به این قیافه شکل کنیزم؟! لباس پاره ای به تن نخورده شانه موی من عزیز زهرا سلام الله علیها ............... . صدای ارباب به گوش آید خون محبان به جوش آید أنا قتیل العبرات منم سفینه نجات ای اهل عالم کرببلا شد منای زینب رسیده وقت عطای زینب منم عقیلةُ العرب زینب هاشمی نسب عزیز زهرا منم از تبار ابوترابم وقار زهراست در این حجابم چادر من روی سرم شبیه کعبه محترم عزیز زهرا ز نسل جعفر زخون حیدر کشیده زینب زخیمه لشگر بیا و دست رد نزن به این دوتا جان حسن عزیز زهرا ............... . صدای ارباب به گوش آید خون محبان به جوش آید أنا قتیل العبرات منم سفینه نجات ای اهل عالم به کودکی من کوه وقارم بداند عالم حسن تبارم منم منم عبد خدا پارهٔ قلب مجتبی عمو حسین جان زخیمه دیدم . زمین تکان خورد به پهلوی تو . نوک سنان خورد میان‌پنجه موی تو به زیر پا گلوی تو عموحسین جان چه نا مرتب سرم جدا شد به سینهٔ تو‌ تنم رها شد کنار تو به ضربه ها شدم به به چکمه جا به جا عموحسین جان ......... . شده چه ماهی ز خیمه عازم یوسف نجمه جناب قاسم شاخهٔ یاسمن شده جوانی حسن شده جانم به قاسم به روی مرکب نشسته زیبا حسن کجایی بیا تماشا ببین شده عجب یلی بنام مرتضی علی جانم به قاسم به خاک صحرا چه آرمیده زیر لگدها چه قدکشیده شده شبیه مادرش شکسته صورت و سرش جانم به قاسم ................. . علیه السلام به روی دستم بخواب عزیزم بگو چه خاکی به سر بریزم ببین شدم در اضطراب دهم چه پاسخ رباب لای لای علی جان فدای چشمان نیمه بازت به خون نشسته گیسوی نازت چه بد بریده شد سرت شده دریده حنجرت لای لای علی جان دگر برایم نمانده صبری چه زود عزیزم میان قبری ببین تکان دست من خنده به روی من نزن لای لای علی جان ......... . دوباره زنده شده پیمبر به صورت تو علیِّ اکبر تویی بزرگ عالمین ابن الحسن ابن الحسین علیِّ اکبر تمام اهل حرم پریشان پیمبرانه روی به میدان به هر قدم که می روی قاتل جانم می شوی علی اکبر شدی به ضربه چه نامرتب تنت بریزد زروی مرکب به طرف ببینمت روی عبا بچینمت علی اکبر ........ . حضرت سقا علی خصائل باب الجوائج یا ابوفاضل ای پسر ام البنین یابن امیرالمومنین جانم اباالفضل به اهل خیمه قوت قلبی برای من تو کاشفِ کربی امیری و مؤدبی پشت و پناه زینبی جانم اباالفضل دعا کنم که زمین نیفتی همین ادرک اخا تو گفتی ز خیمه ها دویده ام ببین که قد خمیده ام جانم اباالفضل دودستت افتاد میان راهم به صورت تو خیره نگاهم چه کرده با تو این چنین ضرب عمود آهنین جانم اباالفضل ............. . در این شب غم به دیدهٔ تر به گوشم آید صدای مادر بنی نوردیده ام شهید سر بریده ام غریب مادر برس به داد دلم تو امشب بیا و بنشین کنار زینب به چشم تر ببینمت تا سالمی ببوسمت غریب مادر جدایی از تو شده عذابم دارم سوالی بده جوابم اگر جدا شود سرت به پیش چشم خواهرت بگو چه سازم .👇
. هیچ کی نکرد به حال من رحمی خنده نداره این تن زخمی زخمای روگونه م واسه کشیده های یک سپاهه کل فضای صورتم شبیه چادرم سیاهه این قد خمیدگی م برا اون شب جاموندن تو راهه ای وای حسین ای وای حسین ای وای حسین جان 2 گفتم چرا تو اومدی برگرد ضعیف گیر آوردی نزن نامرد از بس کریهه چهره ات بند اومده از ترس زبونم عقب برو نامحرمی خودم میام بده امونم موهای سوختمو نکش چی می خوای آخه تو ز جونم 3 چی اومده سر چشات بابا؟ کجا با چی سوخته لبات بابا؟ خیلی پریشونه رگات چه بد بریده حنجر تو از کوفه تا شام چند دفعه رفته روی نیزه سر تو؟ خیلی جسارت شد تو شام به همسر و به خواهر تو سلام_الله_علیها .
. جهت خشنودی  مادرانِ اطفال کربلا و به جهت تجلیل از مقام شامخ اطفال حرم آل‌الله جا دارد که هرشب یک بند به همراه سربند در جلسه خوانده شود میمیرم برای آقایی که کوچیک و بزرگ شدن حیرونش بچه‌های ما همه قربون ِ بچه هایی که شدن قربونش اطفال حرم و  ، فخر دو عالم اند الحق که بهترین ، اولاد آدم اند صل الله علی ، اطفال کربلا مى ميرم واسه برادرهايى كه شدن يار اباعبدالله كربلا نبودن اما بودن جزء انصار اباعبدالله دلبند حیدر و ، جانان مسلم اند عالم فدایشان ، طفلان مسلم اند در روضه هایشان ، مهمان مسلمیم سینه زنِ غم، طفلان مسلمیم صلی الله علی ، اطفال کربلا قربون امامى كه تو كربلا طفل پنج ساله بوده در ظاهر بچه ها زيارت عاشوراس يادگارى از امام باقر وه چه حماسه اى ، در شام آفريد ديدن حراميان ، بيچاره شد يزيد صلی الله علی ، اطفال کربلا خوبه از بچگی نوحه حسین همیشه روی لبامون بوده اولین طفلی که روضه خونده بچه ها رقیه خاتون بوده با گریه حافظِ ، این دین و مذهب است در روضه خوانی اش ، شاگرد زینب است صلی الله علی ، اطفال کربلا جونم آقازاده امام حسن که یه ذره تو دلش وحشت نیست زد به میدون به همه ثابت کرد که بزرگی به قد و قامت نیست با دست خالی اش ، کابوس دشمن است این طفل با جگر ، فرزند حسن است صلی الله علی ، اطفال کربلا شب هفتمه شب طفلی که همه ی دنیا براش میمیره با همون دست کوچیکش فردا دست کل عالم و میگیره این ذبح اعظم است ، طفل صغیر نیست اصغر هم اکبر است ، نامش اگر علیست صلی الله علی ، اطفال کربلا ذکری که رو لب سینه زن هاست از یه طفل با اراده بوده امیری حسین و نعم الامیر برا عمرو بن جناده بوده آماده‌ی نبرد  ،   شد بعد از پدرش میگفت امام حسین ، رحمت به مادرش صلی الله علی ، اطفال کربلا جان عالم به فدای طفلی که آتیش زده همه دلها رو برا مردم مدینه میخوند روضه شهادت بابا رو مثل رقیه او ، طفلی جلیله است عالم دخیل اوست ، گر چه علیله است صلی الله علی ، اطفال کربلا دم بگیر با محسن بن زهرا    برا محسن اباعبدالله انتقام این دوتا محسن رو    آقامون میگیره انشاالله هر دو فداییِ ،  خون خدا شدند دنیا نیامده ، دنیای ما شدند صلی الله علی ، اطفال کربلا خوش به حال بچه های خیمه آب از دست عمو میخوردن عمو واسه بچه ها میمرد و بچه ها برا عمو میمردن با اطفال حرم ؛ امشب تو هم بگو جانم به اين عمو ؛ جانم به اين عمو صلی الله علی ، اطفال کربلا وقت جنگ آوریِ عباسه خیمه ها چه شور و حالی دارن عمو سر میزنه بین میدون بچه ها کشته هارو میشمارن هر ضربه ای که زد ، قتال کربلا میگفت به نیتِ ، اطفال کربلا صلی الله علی ، اطفال کربلا ✍ .👇
. اومدی صفا دادی به ویرونه قدمت به چشم من خوش اومدی خیلی واست دل من تنگ شده بود خوب کاری کردی خرابه سرزدی کاش می گفتی که میای تا پاشمو واسه تو غذایی دست وپا کنم چیزی واسه پذیرایی ندارم مجبورم سفره ی دل رو واکنم تازه ازراه رسیدی من نمیخام دلخوریمو به تو منتقل کنم صحبت از گلایه نیست بابا ولی میشه بات یه خورده درد دل کنم؟ بابایی خرابه جای خوبی نیست درو دیوار خرابه خاکین مگه ما به شامیا بد کردیم؟ چرا آخه اینقداز ما شاکین؟ هرجا اسمت رو آوردم زدنم توو مسیر کوفه توو بازارشام اینقده سیلی توصورتم زدن جایی رو دیگه نمی بینه چشام گفتم ازسفر بزار برگرده به عموم میگم سرمن زدی داد بی هوا سیلی زد و خندیدو گفت می زنم بگو عمو جونت بیاد تاحالا دیده بودی که من یه بار لباس خاکی وپاره بپوشم؟ دستاشون ازبسکه سنگینه بابا ندارم صداتو سنگینه گوشم بابایی دلم میخاد یه بار دیگه بغلت کنم ببوسمت زیاد سرتو میخام روپاهام بزارم ولی دستم دیگه بالا نمیاد اگه گفتی مثل کی شدم بابا؟ صورتم کبوده قدم هم خمه بعد آتیشِ میونِ خیمه ها موهای سرم دیگه خیلی کمه خلاصه حالا که اومدی بابا نمیزارم دیگه تنهایی بری به خدا خسته شدم دیگه بابا هر جوری هست منو باید ببری ✍ .
. از زبان زجر(لعنت الله علیه) خسته ام بس که بین این صحرا در پی تو دویده ام ای طفل چکمه هایم خراب شد از بس خار از آن کشیده ام ای طفل نام من را شنیده ای تاحال خوب بشنو که نام من زجر است از من و شغل من چه می دانی کار هر صبح و شام من زجر است دیدم از دور با کسی انگار درد دل بی حساب میکردی چه کسی را در این بیابان ها مادر خود خطاب میکردی به امید کمک مباش ای طفل احدی بین دشت هرگز نیست زحمتم دادی و نمی دانی در مرامم گذشت هرگز نیست وقتی از روی ناقه با لگدم به روی خاک با سر افتادی باید این را حساب میکردی که تو با بد کسی درافتادی از همان لحظه نیزه پدرت با غضب در زمین فرو رفته همه فهمیده اند کار من است از منِ زجر آبرو رفته از زبان حضرت رقیه(سلام الله علیها) بس کن ای زجر کم گزافه بگو گرچه طفلم ولی یلی هستم جز خدا از کسی نمی ترسم نوه مرتضی علی هستم اگر آهم درآید از سینه کار تو اشک و آه خواهد شد هرکسی با رقیه در افتد روزگارش سیاه خواهد شد تو مرا هر چقدر هم بزنی باز هم جان نمی سپارم من مقصد آخرین من شام است با حبیبم قرار دارم من من خبر دارم او شهید شده ورنه بی من نمی رود سفری خواستم عمه غصه کم بخورد زده ام خویش را به بی خبری من اگر که تو را حلال کنم ولی از حرمله نمیگذرم از کلام رباب فهمیدم پیش لشکر خجل شده پدرم قصد دارم در انتهای قیام آبروی یزید را ببرم بعد هم با خیال آسوده می روم، می روم سوی پدرم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در قافله عشق سپهدار رقیه‌ است علمدار رقیه است در هیئت ویرانه میاندار رقیه است علمدار رقیه است ............. دودمه پا به پای عمه زینب کار را کردی تمام حضرت زهرای شام خواب بر چشم حرامی ها ز اشکت شد حرام حضرت زهرای شام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی اومد روبروم یه سیلی زد باز به روم میخواس که این لحظه رو رو نی ببینه عموم هر لحظه پای نیزه ها / زخمی شده احساس من خون گریه کرده روی نی / چشم عمو عباس من نیزه ی بد پس بده آغوش من و خونه دل عموم که دید پارگی گوش من و خونه دلش من و میزد مقابلش همون که بوده قاتلش خونه دلش ### اومدی اما چه دیر شدم با هر روضه پیر بیا دم آخری من و توو آغوش بگیر دستات کجاس اصلا چطور / این لحظَه رو باور کنم بابا بگو بی تو چه جور / من با یتیمی سر کنم کو تن تو / بگو چی شد پیکر تو بوی تنور و بوی نون میوزه از رو سر تو دخترتم شکسته بال و پرتم چقد مثه مادرتم دخترتم ######### نمی گم از غصه هام نمی گم از شهر شام دلم نمیاد که تو دلت بگیره برام اصلا لباسم پاره نیس / رخت تنم ابریشمه اصلا کسی ما رو نزد / گوشواره هامم پیشمه غصه نخور / حال رقیه عالیه جای تو هم کنارمون توی خرابه خالیه تاج سرم غصه نخور به خاطرم شکسته نیس بال و پرم تاج سرم 🎤
. فَابکِ عَلی' رقیه، که او را چه بد زدند فَابکِ عَلی' رقیه، که بر او لگد زدند منزل به منزل، عاطفه اَش غرقِ آه شد هر جا رسید، کعبِ نِئی سدّ راه شد وقتی شبیهِ مادرِ سادات شد مفید از بسکه ضربه خورد، چو او قامتش خمید کوچکترین، بزرگِ حرم شد ز داغ و درد تاثیرِ اوست، بیشتر از صد هزار مَرد از بسکه دید محنت و غمهای عالمین شد پیر راهِ قافله ی زینب و حسین حالا که اینهمه اثرش جاودانه شد مانند فاطمه به تنش تازیانه شد تا گفت یاعلی، کتکی خورد بی هوا یافاطمه که گفت، چَکی خورد بی هوا هر بار، ذکرِ یااَبَتا یاحسین گفت سیلی جواب او شد و بَد ناسزا شِنُفت خسته نشد از اینهمه دردی که میچشید خسته شد از اِهانتِ زشتی که میشنید مویی که بارها دلِ باباش، آب شد در دستِ زجر، گیسوی پُر پیچ و تاب شد از مُشتِ محکمی، که دهانش بخون نشست دندان و لَثّه ها و زبانش بخون نشست لَحنَش ز لَحنِ فاطمه زینت گرفته بود شیرین زبانِ قافله لُکنَت گرفته بود برگشته بود لهجه ی، بابایی گفتنَش داداشی اَش کجاست، به لالایی گفتنَش بر نیزه رَاسِ کودکِ شش ماهه را که دید غَش کرد و خوش زبانیِ لالایی اَش پَرید در آخرِ مسیر، شد از یک نظاره شاد بابا ز نیزه خم شد و یکباره بوسه داد این بوسه را دوباره سحر در خرابه دید وقتی سری، به دیده ی تر در خرابه دید بعد از یکی دو درد دل، انگار جان گرفت در آخرین نفَس، لبِ بابا نشان گرفت لب های پاره پاره به اشکش که شُسته شد چشمانِ خسته اَش، ز همان بوسه بسته شد ✍ .
. بند1️⃣ بگیرید دست عدو رو نمی‌بینم رو برو رو مگه من چی بهش گفتم فقط میخواستم عمو رو منو میزد طاقت آوردم منو میزد غصه می‌خوردم یه جوری سیلی به روم زد که دیگه فکر کردم الان مُردم ما بودیم و -- یه مشت جنگی یدونه محرم نداشتیم اگه بودش -- عمو عباس تو این جولان غم نداشتیم بند2️⃣ یکی واسم آب بیاره رو زخمام مرحم بزاره امیدم رو گرفت از من همین دوتا گوش پاره لباس کهنه که می‌پوشم می‌گیرم زانو تو آغوشم مثه عمه که سرش زخمه منم خیلی درد داره گوشم واسه دردم -- با این احوال نمیشه پیدا علاجی خودم دیدم -- که گوشوارم میفته دسته حراجی بند3️⃣ رسیده جونم به لب هام نشد درمون درد تب هام می‌گفتم به -- عروسک هام دلم تنگه واسه بابام میدونم دلواپسه واسم سه ساله بابامو میشناسم توی گودال بود گمش کردم رو نیزه پیدا شده واسم روی دستات -- که خواب بودم برام هی قصه میگفتی ولی حالا -- الهی که تو از رو نیزه نیفتی _روش‌ ✍ .......... 🔸گوشواره: واویلا آه و واویلا 🎤 سلام_الله_علیها .👇
. ، سلام الله علیها برگشتی چه بی خبر برگشتی برگشتی دم سحر برگشتی من دست نوازشت رو می خوام برگشتی چرا با سر برگشتی راستی اون دختری که تو کوچه ها سنگم زد ، بخشیدم اصن اون پیر زنی که چن دفه چنگم زد ، بخشیدم۲ ولی خدا نگذره از حرمله منو کتک زد وسط سلسله شبا یهو می پرم از خواب آخه می پیچه تو سرم صدا هلهله ای وای ای وای ای وای ... برگشتی باباجونم برگشتی برگشتی مهربونم برگشتی به عمه جون خبر دادم که امشب من دیگه نمی مونم برگشتی راستی اونکه منو بد صدا میزد تو ازدحام ، بخشیدم اوناکه میخندن به اشک من به گریه هام ، بخشیدم ۲ ولی خدا نگذره از زجر پست یه جوری زد که دست و پهلوم شکست منو می زد می گفتم آخه چرا؟ می گفت صدا نده همینی که هست ای وای ای وای .... برگشتی تو از سفر بر گشتی واسه دیدنم پدر برگشتی دیدم رو سرت شرابش رو ریخت برگشتی با طشت زر برگشتی راستی اونکه منو داد با طعنه هاش آزارم ، بخشیدم اونکه خندید به سر و وضع و لباس پارم ، بخشیدم ۲ ولی خدا نگذره از این یزید که مارو توی مجلس می کشید حرف کنیزی شده من چی بگم از این بلا قد سکینه خمید https://eitaa.com/emame3vom/104546 👇
. _گفتگو با عمه زینب در دل خرابه زمین به آسمون بره،یا آسمون بیاد زمین آروم نمیگیرم دیگه،بابائی مو‌میخوام‌ همین شبای دوری از بابا تا سحر هق هق میکنم اگه نیاد تو بغلم ،نمی خوابم، دق می کنم تو شاهدی که دخترا، زبون درازی میکنن خسته میشن، از سر لج دوباره بازی میکنن دست همو میگیرن و‌ می پرن و تاب میخورن اَدامو در میارن و با قد خم آب میخورن گرسنمه تو‌ جمعشون ، از غذای لذیذ میگن از عمو‌دورم که بهم ،خارجی و‌کنیز میگن معجرِ روی سرمو ، یه مرد پرغرور کشید نمیدادم گوشواره مو، یکی اومد به زور کشید لاله ی گوشمو ببین ، خونی که لخته بسته و شبیه مادرت شدم پهلویی که شکسته و میبینی روضه خون شدم ، گریه کنم رو‌نیزه هاس تسبیح این شبای من ، بابا بابا بابا باباس به شوق دیدنش شب سردو تحمل میکنم موهای سوخته مو ببند،دردو تحمل میکنم دندونای شکستمو یه جوری پنهون میکنم یه فکری هم برای این لبای پر خون میکنم ولی بگو جلو بابام قد خم و‌چکار کنم؟ زخم سرم ، تاول پام‌، این ورم و چکار کنم؟ تو هم دیگه نمی شنوی صدای آه و ناله رو دردسرت شدم ببخش،حلال کن این سه ساله رو .
. بعد از تو هر لحظه من اوضام بدتر شد کوفه خیلی بد بود اما شام بدتر شد بازار نگو چه بازاری؟ ازار نگو چه ازاری بزم شراب جه رفتاری چوب تر و لب قاری در اوردن اشک سقارو زدن سیلی عمه مارو ربابُ دروازه ساعات ببین بابا کار دنیا رو ….. وقتی افتادم زجر از پشت سر اومد طوری زد تو گوشم گوشوارم در اومد واسم صداشو بالا برد انگشترش تو چشمم خورد زخمی دو چشم و ابروم شد اینقدر زدم تا اروم شد من ُ اون شب با عذاب اورد برا دستم طناب اورد همین نامرد تو اون مجلس خودم دیدم شراب اورد …. از اون شب باور کن از سایم می ترسم رفتی و من اینجا تنهایم می ترسم شد موی من سفید بابا تو مجلس یزید بابا بی یاور شهید بابا رگهاتو کی برید بابا چشام تاره زخمی پاهام ببرمن رو خسته از دنیام دبگه من هم باهات می یام عمو عباسم رو من می خوام https://eitaa.com/emame3vom/104684 .👇
. میگن سوی چشاش کم شد رقیه رخش نیلی، قدش خم شد رقیه با گریه دشمنو بی آبرو کرد نماد اشک و ماتم شد رقیه بمیرم، دیگه راحت شد رقیه تو این راه خیلی اذیت شد رقیه پاهاش پر آبله، دستاش به زنجیر نماد استقامت شد رقیه بمیرم قامتش تا شد رقیه رخش مانند زهرا شد رقیه خرابه شعبه ای از کربلا شد فدای راه بابا شد رقیه پناه اهل ایمان یا رقیه دم سینه زنی مان یا رقیه به ما گفتند: وقت عرض حاجت بگوییم از دل و جان یا رقیه غریبی و غریبان را پناهی شهیدان حرم را تکیه گاهی پناه دردمندان یا رقیه به ما بیچارگان هم کن نگاهی ✍ .................... . دو بیتی مرثیه سرت را دخترت تا دید در طشت نگاه زخمی ات لرزید در طشت به جای دختر دلتنگ بابا لبت را خیزران بوسید در طشت .... هلال نیزه ها ماه منیرم بخوان قاری من تا جان بگیرم بخوان از آیه های سوره ی کهف بخوان تا مزد قرآنت بمیرم .... به نی حال و هوایت فرق کرده سرِ در خون حنایت فرق کرده بخوان هر چند زیر بارش سنگ کمی لحن صدایت فرق کرده چهل منزل سرت را نیزه می برد رقیه دم به دم از غصه می مرد به خنده حرمله منزل به منزل کنار نیزه ات هی آب می خورد ✍ .
. ۱۴۰۴ مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها نشانت دادم ای لب سوخته، لبهای زخمی را تو هم پنهان مکن از دخترت، سیمای زخمی را ترک های لبم، بابا که می گویم به درد آید فدایت می کنم اما همین نجوای زخمی را سرم آنقدر،سنگ از این و آن خورده که یادم نیست کجا گم کردم آخر بار، من بابای زخمی را مرا هر کس که می بیند دلش می سوزد الا زجر که طعنه می زند این دختر تنهای زخمی را تو یادت هست چندین مرتبه از نیزه افتادی و من بر خاک دیدم آن سر زیبای زخمی را؟ خودم را وعده ی آغوش گرمت داده بودم من چه خواهی کرد امشب این من و رؤیای زخمی را؟ فدای گیسویت این گیسوان سوخته بابا فدایت می کنم این جان سر تا پای زخمی را ✍ .
. اُف به دنیا ؛ رقیه سیلی خورد بین صحرا رقیه سیلی خورد دختری را برای سکه زدند اُف به دنیا رقیه سیلی خورد نیمه شب جای عمه خالی بود تک و تنها رقیه سیلی خورد هر چهل منزل از عمو پرسید هر چهل جا رقیه سیلی خورد کمتر از گل به او نمی گفتند بعد سقا رقیه سیلی خورد پهن شد شمر سفره اش هر شب هر شب اما رقیه سیلی خورد از شبث تازیانه ها اما از سنان ها رقیه سیلی خورد با همان لکنت زبان هربار گفت: بابا ؛ رقیه سیلی خورد به زمین خورد و گوشواره شکست مثل زهرا رقیه سیلی خورد *** هر اسیری که در اسارت گفت زیر لب یارقیه ؛ سیلی خورد 🔸اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ🔸 .............. میان قافله  من بیشتر یاد پدر کردم پدر نام تو بردن جرم بود و من خطر کردم میامد تازیانه بی مهابا سمت ما بابا شده دستم سیاه از بس که بر صورت سپر کردم پس از آنشب که از ناقه به روی خاک افتادم چه شبهاییی که با درد کمر تا صبح سر کردم تو را با گریه من میخواستم در تشت زر رفتی لبت را خیزران بوسید من خیلی ضرر کردم من از دوش عموعباس رفتم زیر دست زجر ببین از کربلا تا شام را با که سفر کردم اگرکه سوخته گیسویم و زخمیست ابرویم از ان باشد که از کوی یهودیها گذر کردم تو دندانت شکسته من سرم عمه دلش بابا مپرس از من چرا این‌گفتگو را مختصر کردم .
. رواق خاک آلودِ شبستانی که من دارم کجا و شان بی پایان مهمانی که من دارم ببافم فرش قرمز رنگ با گیسوی خونینم به کار آید همین موی پریشانی که من دارم سر و رویت بهم خورده ولیکن باز زیبایی ندارد هیچ کس مثل پدر جانی که من دارم اگرچه خاکی است اما شبیه طشت اصلا نیست بیا بنشین عزیزم روی دامانی که من دارم الهی بشکند دستی که محکم خیزران کوبید شده لب پر لب قاری قرآنی که من دارم از آن لحظه که دیدم در دهانت نیست دندانی بدم می آید از این چند دندانی که من دارم به جای دست از مویم بلندم کرده از بس زجر پریشان تر شده موی پریشانی که من دارم نمیدانم که از ضعف است یا که از شکستن هست دلیل از سر شب دست لرزانی که من دارم سراغت را گرفتم با لگد سرباز رومی زد زبانم را نمیفهمد نگهبانی که من دارم تو را اینجا کشیدم که بگیرم بوس آخر را ندارد هیچ کس مانند پایانی که من دارم شعر از گروه ............... . تو شام که رفتی دل صحرا ماندیم بالای سر پیکر بابا ماندیم پای غم‌ تو‌ پنج ‌صفر میمیرم ما از شب سومت اگر جا ماندیم .
. یا ، چه فرقی میکند؟ رباعی کودکان مظلوم غزّه و فلسطین و روضه‌یِ حضرت رقیّه سلام‌الله‌علیها شد گوشِ جهانیان پر از این چاوُش کابوس شده خوابِ یزیدِ سرخوش با هِق‌هِقِ دردانه‌یِ ویرانه‌نشین دقمرگ شود  ستمگرِ کودک‌کُش ✍ .