eitaa logo
امام حسین ع
22.2هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
76d03b93-f2bc-482e-995b-ec97b9494897.mp3
18.32M
🖤 (س) 🔊 🎶 پدر در شانہ هایم درد دارد مےڪشد من را 🎙 پدر در شانه هایم درد دارد میکشد من را  لباسم راه راه است رد چوب تر افتاده  حرمله وقتی دختر تو که اسیر  زیر لگداش میگیره داد میزنه پس چرا این نمیمیره  هر کی منو دید گفت برو اونور مریضی  اینو میگم اشک بریزی  عمه کمک کرد که نرفتم به کنیزی  دیدم که شکل فاطمم  با قصد کشت منو زدن  سیلی که راضیشون نکرد  هر با با مشت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نهالی بودم و بی تو به جان من تبر افتاد من آن طفلم که از چشمم فقط خون جگر افتاد کویر نان خشک و بود و عمه آن راه هم تَصَدُق کرد کمی به ما خرما دادند آن هم در سفر افتاد پدر پدر در شانه هایم درد دارد می کُشَد من را لباسم راه راه است آه رَده چوبِ تَر افتاد شبیه مادرت است پس از دستی که بالا رفت شبیه مادرت هستم پس از روزی که در افتاد ندیدی شاخه ی نخلی که می سوزد چه می پیچد ولی روی سره مایی چند شعله ور افتاد اگر در راه می ماندم جوابش بود با عمه خودم دیدم که در کوچه به جانش با کمر افتاد تو را آورد از قصر و به این ویرانه پرتت کرد دوید عمه ولی قبلش طَبَق افتاد سر افتاد سرت در تشت زر بود و فقط می زد فقط میزد به انگشتم نشان دادم ببین عمه پدر افتاد ببین زوری نمی خواهد دندان های شیری ام
. نشستم توی صحنت...یادم افتاد یه روزی جا نبود اینجا بشینم غریب آقا! عجب همسایه هایی... الهی صحنتو خالی نبینم یه عمری هر مریضی اومد اینجا شفا دادیش با دستای کریمت ببخش آقا که خیلی اعتقادا مطهر نیست برعکس حریمت واسه پاکی ما آلوده ها باز داره توی حرم بارون میباره روایت میگه این مرقد بهشته مریضی تو بهشت جایی نداره! فلج اینجا بلن شد روی پاهاش هنوز لنگه کمیت باورامون تو این دارالشفا ترس از مریضی خدایی خیلی سنگینه برامون رسیدن تا ضریحت...نه نمیشه دلو از راه دور کردم مجاور حریمت این روزا مثل بقیعه جلوتر رفتنش ممنوعه زائر مسعود یوسف پور بار قبل بخاطر انتشار اشعاری در باب بسته شدن ضریح، از برنامه های آستان قدس خط خوردیم... اینبار نمیدونم چیکار کنن مارو دیگه! ولی این بدترین تناقضه که عزیزان جایی رو با الکل ضدعفونی میکنن که نوشته "یا اطهر الطاهرین!" چطوری بعد از دستمال کشیدن این عبارت میشه راحت خوابید؟ .
. عاقبت روزی ذبیح ذوالفقارت می شوم یا شکارم می کنی یا خود شکارت می شوم افضل الاوقات من وقت به یادت بودن است لحظه ای که واقعا دلْ بی قرارت می شوم بی پناه افتاده ام٬ آیا پناهم می دهی؟ مُستَجیر دست های مُستَجارت می شوم واقعا شرمنده ام با نامه ی آلوده ام موجب این غصه های بی شمارت می شوم بین نوکرها به این آواره هم جا می دهی بین نوکرها سگ ایل و تبارت می شوم مبتلای تو شدن اصلا نمی آید به من با دعای مادرت زهرا دچارت می شوم با ضمانت نامه از شاه خراسان، راهی کرب و بلا بهر زیارت می شوم هر ستونی می روم یاد می کنم روضه خوان عمه ی ناقه سوارت می شوم. .
. ❣﷽❣ 🔰 🔰 🔰 اباصالح التماس دعا هر یئره گئیدون سال بیزی یاده نجفده شاه ولا حرمین دلده یاد ائیدون سال بیزی یاده بویور جدّاشیعا قان آغلار سیز اهلبیته عزا ساخلار 🔰اباصالح دردیمه درمان 🔰ایاصالح گوزلره قربان 🔰یا اباصالح یا اباصالح اباصالح گور حسین علمین باصفا حرمین سال بیزی یاده کنارینده ناز دانه لرین شاه زاده لرین سال بیزی یاده اوپرسن سن قبر اطهردن قبر اکبردن قبراصغردن 🔰اباصالح تک دولانما آقا 🔰اباصالح گل یوبانما آقا 🔰 اباصالح یا ابا صالح نماز حاجت قیلاندا آقا یا اباصالح سال بیزی یاده ائدوب حج مُحرِم اولاندا آقا یا ابا صالح سال بیزی یاده 🔰 بیزی یاده سال دعالرده 🔰 نمازونده هم ثنا لرده 🔰 یا اباصالح یا اباصالح طواف ائدون هر زماندا آقا قبری طاهانی سال بیزی یاده تاپاندا گوزلرده اشکون آقا قبر زهرانی سال بیزی یاده قالیب قبری گون قاباقینده یانان دیللر وار سراغینده 🔰اباصالح تک دولانما آقا 🔰اباصالح گل یوبانما آقا 🔰 اباصالح یا ابا صالح گورنده گونلر اوینده آقا مجتبی قبرین سال بیزی یاده: آلاندا سن باقرین عطرین صادقین عطرین سال بیزی یاده سلام ائیله غملی سجّاده چوخ آغلاردی دار دنیاده 🔰اباصالح تک دولانما آقا 🔰اباصالح گل یوبانما آقا 🔰 اباصالح یا ابا صالح اگر اولدون کان فضله قوناق میرو فضله قوناق سال بیزی یاده دئنن سقّاغملیدور حرمون قانلیدور علمون سال بیزی یاده سنون مولا اوخلانوب مشکون قان اولوب اشکون قلبیمی داغلار 🔰 ابا صالح دردیمه درمان 🔰ابا صالح گوزلره قربان 🔰یا اباصالح یااباصالح اباصالح گل خراسانه ملکِ ایرانه سال بیزی یاده گزنده سن صحن خانه لرین سقّا خانه لرین سال بیزی یاده اوپنده سن جدّوین قبرین آل حسین عطرین سال بیزی یاده اباصالح تک دولانما آقا گل یوبانما آقا 🔰ابا صالح دردیمه درمان 🔰 ابا صالح گوزلره قربان 🔰یا اباصالح یا اباصالح .............. ❣﷽❣ 🔰 امام_زمان عج 🔰 🔰 : اباصالح التماس دعا اباصالح التماس دعا هارداسان ای آقا سال بیزی یاده نجفده سن کربلاده سن کاظمین ده سن سامراده سن سال بیزی یاده 🔰یااباصالح یااباصالح نظرقیل بوبزم انسانه گوزلرین قربان سال بیزی یاده اورکلرقانه دنوب مولا شیعه محتاج بیرنگاهوندی فراقونده هرگجه گوندوز ایله روح فغان سال بیزی یاده آنان زهرا سینده یاراسی سقط الوب بالاسی قبری گیزلیندی یولون دوشسه فاطمه دوگنین کوچه ده اسرارنهان گورسد 🔰یاباصالح.یااباصالح دوشه یاده گوشواراسوزی سخت اولوب اوزمان سال بیزی یاده اویرده چون محوالوبدی سندی ماجرای فدک یاندرارقلبی 🔰یااباصالح یااباصالح 🌹
. علیه‌السلام ننوشتید زمین‌ها همه حاصلخیزند؟ باغ‌هامان همه دور از نفس پاییزند ننوشتید که ما در دلمان غم داریم؟ در فراوانی این فصل تو را کم داریم ننوشتید که هستیم تو را چشم به راه؟ نامه نامه «لَکَ لَبَّیک اباعبدالله» حرف‌هاتان همه از ریشه و بُن باطل بود چشمه‌هاتان همگی از دِه بالا گِل بود بی‌گمان در صدف خالی‌شان دُرّی نیست بین این لشکر وامانده دگر حرّی نیست بی‌وفایی به رگ و ریشهٔ آن مردم بود قیمت یوسف زهرا دو سه مَن گندم بود؟! چه بگویم؟ قلمم مانده... زبانم قاصر... دشت لبریز شد از غربت «هَل مِن ناصِر» در سکوتی که همه مُلک عدم را برداشت ناگهان کودک شش‌ماهه علم را برداشت همه دیدند که در دشت هماوردی نیست غیر آن کودک گهواره‌نشین مردی نیست مثل عباس به ابروی خودش چین انداخت خویش را از دل گهواره به پایین انداخت خویش را از دل گهواره می‌اندازد ماه تا نماند به زمین حرف اباعبدالله عمق این مرثیه را مشک و علم می‌دانند داستان را همهٔ اهل حرم می‌دانند بعد عباس دگر آب سراب است سراب غیر آن اشک که در چشم رباب است رباب کمی آرام که صحرا پر گرگ است علی و خدای من و تو نیز بزرگ است علی پسرم می‌روی آرام و پر از واهمه‌ام بیشتر دل‌نگران پسر فاطمه‌ام «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 رقعه .
9.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️🎥 شعرخوانی حمیدرضا برقعی در رثای حضرت (ع) ننوشتید زمین ها همه حاصل خیزند باغهامان همه دور از نفس پاییز است ننوشتید که ما در دلمان غم داریم در فراوانی این فصل تو را کم داریم .
نوای کاروانت را شنیدم دوباره سوی تو با سر دویدم تمام عمر جا ماندم ولی کاش به تو امسال دیگر می‌رسیدم کبوتر می‌شوم تا آستانت پرستویم به شوق آسمانت سفر کردم من از دلبستگی‌ها که باشم خاک راه کاروانت دوباره اشک و روضه، شور و هیأت هوای پر زدن، شوق زیارت اگر تا کربلا رفتی دل من مشو راضی به کمتر از شهادت نگاهی کن به چشم بی‌قرارم که بارانی‌تر از ابر بهارم فقط یک آرزو در سینه مانده هوای دیدن شش‌گوشه دارم چه بارانی دو چشم آسمان است چه طوفانی دل این کاروان است کنار قبر سالار شهیدان همه جمعند و زینب روضه‌خوان است دلِ خون، ‌حالِ خسته، اشکِ جاری غریبی، بی‌پناهی، بی‌قراری اسارت، آهِ غربت، روی نیلی چهل روز و هزاران یادگاری شبیه آتش است این اشک خاموش که می‌بارد ز چشمان عزاپوش رباب است این که با لالایی خود کنار خیمه‌ها رفته‌ست از هوش نگاه ابری‌اش دارد زمینه شده دلتنگ مهتاب مدینه پس از یک اربعین، سر باز کرده کنار علقمه بغض سکینه نوای ناله و غم‌ها رقیه گرفته کاروان دم: یا رقیه رسیده اربعین بی‌قراری همه برگشته‌اند اما رقیه 📚 فلیرحل معنا ...___________________________ .
. مرگ من بود دمی کز تو جدایم کردند در همان گوشۀ گودال فدایم کردند دوستانم که نبودند بگریند به من دشمنانم همگی گریه برایم کردند هر کجا خواستم از پای درافتم دیدم کودکان دست گشودند و دعایم کردند خجلم از تو که گم گشته امانت‌هایت بر سر خار دویدند و صدایم کردند گریه‌ها داشتم از دوری روی تو ولی خنده‌ها بود که بر اشک عزایم کردند همرهانم که گرفتند غبار از محمل همه در خاک فتادند و رهایم کردند تا دم مرگ طرفدار تو بودم ای دوست دشمنان یکسره تحسین به وفایم کردند این اسارت همه جا عزّت من بود حسین که پیام آور خون شهدایم کردند «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 نخل میثم .
سلام‌الله‌علیها شفق نشسته در آغوشت ای سحر برخیز ستاره می‌رود از هوش، یک نظر برخیز کبوتری که به شوق تو بال در خون زد به بام عشق تو گسترده بال و پر برخیز چو من به حسرت یک چشم بوسه بر قدمت نشسته در ره تو خاک رهگذر برخیز رسیده زائر دل‌خسته‌ای ز غربت راه که مانده از سفری سرخ دربه در، برخیز شبانه‌های شب شام را دلم طی کرد به هُرم چلّه نشستم در این سفر برخیز کنون که خون دلم سرخ همچو لالهٔ دشت به چهره می‌چکد از چشم‌های تر برخیز یه یک اشاره بگویم: قسم به حرمت عشق سکینه آمده از راه، ای پدر! برخیز «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 سرمه در چشم غزل .
. اشک‌ها! فصل تماشاست امانم بدهید شوقِ آیینه به چشم نگرانم بدهید از شما می‌شنوم عطر گل یاسین را خاک‌ها! رنگ یقینی به گمانم بدهید جامی از اشک فراهم شد اگر، ای مردم به تسلایِ دل هم سفرانم بدهید طول یک‌چلّه‌جدایی، به‌خدا یک‌عمر است گاه خطّ و خبر از سیر زمانم بدهید گر خبر دار شدید از گل داودی من یک شمیم از نفسش روح و روانم بدهید پاره‌های‌دلم افتاده در این‌دشت، به‌خاک رخصت گریه به گلگون کفنانم بدهید کاکل آشفته، به‌خون‌خفته،در اینجا سروی باز در سایه‌اش آرامش جانم بدهید این رباب است که با لاله‌رخان‌می‌گوید: ذکر لالایی گل را به زبانم بدهید من که از عطر گل‌فاطمه،مدهوش شدم خبر از حال و هوای دگرانم بدهید سجده‌هاکرده‌ام از بوسه بر این تربت‌پاک طاقت از دست شد آرامش جانم بدهید دشت لبریز گلاب است اگر امکان دارد برگی از آن گلِ صدبرگ نشانم بدهید اربعین نیست حدیثی که فراموش شود شعلۀعشق، نه آن است که خاموش‌شود «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 سفرنامه گلها .
. عشقت مرا دوباره از این جاده می‌برد سخت است راه عشق ولی ساده می‌برد پای پیاده آمدم و شوق وصل تو من را اگر چه از نفس افتاده، می‌برد دل‌های عاشقان جهان کربلای توست نام تو را هر عاشق آزاده می‌برد فریاد غربتت دل ما را تمام عمر با کاروان نیزه از این جاده می‌برد این جاده دیده قافلۀ اشک و آه را بر روی نیزه‌ها سر خورشید و ماه را دیده‌ست در تلاطم طوفان بی‌کسی یک کاروان بنفشۀ بی‌سرپناه را آن شب که ماند یاس سه‌ساله میان راه یک لحظه برنداشته از او نگاه را در آخرین وداع غریبانۀ حرم دیده عبور خواهری از قتلگاه را... در باغ نیست غیر گل اشک و ارغوان داغی نشانده بر دل آلاله‌ها، خزان اما گذشت هر چه که بود آن چهل غروب برگشته سوی کرب‌وبلا باز کاروان با کاروان غربت از این جاده آمدیم ما را رسانده قافلۀ تو به آسمان حالا رسیده‌ایم... سحرگاه جمعه است «عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 فلیرحل معنا https://eitaa.com/emame3vom/50211 .