.
#نوحه
#زمزمه
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#شب_هفتم_محرم
#علی_انسانی
#سبک_گل_مینوی_علی
گل بی خار حسین، آخرین یار حسین
آمدی تا که شوی، مهر طومار حسین
غنچهی من مزن از خنده ات آتش به دلم
من که خود از تو و از مادر تو بس خجلم
اصغرم لالایی ۲
لالهی صحرایی، غنچهی زهرایی
کوفیان کف بزنند ، یا بود لالایی
به روی دست پدر با گلوی پاره بخواب
شده دست پدر از بهر تو گهواره بخواب
اصغرم لالایی ۲
ای گل یاس سفید، ای لب تشنه شهید
کس به جز قاتل تو، غنچه از شاخه نچید
عوض شیر پر از خون دهنت را دیدم
بسته پر بودی و پرپر زدنت را دیدم
اصغرم لالایی ۲
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
#زنجیرزنی #زنجیر_زنی
https://eitaa.com/emame3vom/46922
👇
.
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#سید_حمیدرضا_برقعی
#شب_هفتم_محرم
ننوشتید زمینها همه حاصلخیزند؟
باغهامان همه دور از نفس پاییزند
ننوشتید که ما در دلمان غم داریم؟
در فراوانی این فصل تو را کم داریم
ننوشتید که هستیم تو را چشم به راه؟
نامه نامه «لَکَ لَبَّیک اباعبدالله»
حرفهاتان همه از ریشه و بُن باطل بود
چشمههاتان همگی از دِه بالا گِل بود
بیگمان در صدف خالیشان دُرّی نیست
بین این لشکر وامانده دگر حرّی نیست
بیوفایی به رگ و ریشهٔ آن مردم بود
قیمت یوسف زهرا دو سه مَن گندم بود؟!
چه بگویم؟ قلمم مانده... زبانم قاصر...
دشت لبریز شد از غربت «هَل مِن ناصِر»
در سکوتی که همه مُلک عدم را برداشت
ناگهان کودک ششماهه علم را برداشت
همه دیدند که در دشت هماوردی نیست
غیر آن کودک گهوارهنشین مردی نیست
مثل عباس به ابروی خودش چین انداخت
خویش را از دل گهواره به پایین انداخت
خویش را از دل گهواره میاندازد ماه
تا نماند به زمین حرف اباعبدالله
عمق این مرثیه را مشک و علم میدانند
داستان را همهٔ اهل حرم میدانند
بعد عباس دگر آب سراب است سراب
غیر آن اشک که در چشم رباب است رباب
کمی آرام که صحرا پر گرگ است علی
و خدای من و تو نیز بزرگ است علی
پسرم میروی آرام و پر از واهمهام
بیشتر دلنگران پسر فاطمهام
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 رقعه
.
.
#زمزمه
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#زبانحال #حضرت_رباب
گل تیرخورده ی من تیر به دل ماهازدی
از دم خیمه دیدم چطوری دستوپاردی
فهمیدم دردت اومدزبون نداشتی که بگی
از گلوی وا شده مادرتو صدا زدی
آه مادر بیا ببین داره گلوم میسوزه
توعلقمه داره دل عموم میسوزه
غرق خجالت بابا روبروم میسوزه
مثل عمو عباس منم سه شعبه خوردم
ببین سه تا دندون تازه درآوردم
کاش لااقل از سوز تشنگی میمُردم
لای لای علی لای لای علی عزیز مادر
میوهء دلم دیگه از شاخهءدار افتاده
تیر با حلقه نازک من به کلنجار افتاده
تیر مثل شمشیر اومد گردنمو پَروندورفت
عصبای گردن اصغر ازکارافتاده
آه از غبغب سفیدمن چیزی نمونده
این تیر زهراگین وجودمو سوزونده
مُهرههای گردنموزده شکونده
مادر اینا تو اذیت همت بلندن
اگه دیدی رو نیزهها منو میبندن
تکون نده دستتُ تا بهت نخندن
لای لای علی لای لای علی عزیز مادر
حاج مجتبی صمدی شهاب✍
👇