.
#شور
#امام_حسین
#حمید_رضا_علیمی
من به تو خیلی عادت کردم؛تو روضه ها زیارت کردم؛هر جایی رفتم از لطفِ تو برا همه حکایت کردم
محبتت یه حسِ خاصه؛قیمتیه به از الماسه؛خوشا به حال اون نوکر که مرید حضرت عباسه
ای جان حسین حسین؛روحِ قرآن حسین حسین؛با جون و دل میگم سنه قوربان حسین حسین
ای بهترین رویا خیلی بت وابسته اَم؛به شیش گوشه ت آقا؛کی میرسه دستم
سنه قوربان حسین حسین؛سنه قوربان حسین حسین؛سنه قوربان حسین حسین
تو بهترین رفیقی واسم؛شما رو از قدیم میشناسم؛به مادرت ارادت دارم
به خانواده تون حساسم؛زندگیمو به تو مدیونم؛پا علمت شما میمونم
؛شوری به پا کن و به دل من نگاه کن و؛آقا بیا منو زائر کربلا کنو
اگه با تو باشم خوبه حال و روزم؛با دوریت می سازم با حسرت میسوزم
سنه قوربان حسین حسین؛سنه قوربان حسین حسین؛سنه قوربان حسین حسین
یه عالمه باهات حرف دارم؛به جز تو کی میشه دلدارم
فقط تویی دوای دردم؛دوری ازت میده آزارم
حرم دوای قلبِ زاره؛واسه کسی که شد آواره
خواب حرم چشامو تر کرد؛دوری اَم آخر یه حدی داره
ز ازل مکتبی اَم؛دیونه ی هر شبی اَم؛آره دنیا بدونه تا به ابد حیدری اَم
عمه جان یا زینب،عمه جان یا زینب؛عمه جان یا زینب،عمه جان یا زینب
ابریم و در هوای تو باران گرفته ایم؛نامِ حسین و آمد و ما جان گرفته ایم
یا حسین غریب مادر تویی اربابِ دلِ من؛یه گوشه چشمتو بسته واسه حل مشکل من
آخرش میاد یه روزی که منم نوکر تو باشم؛چشامو موقعِ مرگم زیرِ پات گذاشته باشم
حسرت زیارت تو مونده تو این دلِ زارم؛کربلا رو تا نبینم آروم و قرار ندارم
یل کربلا ابالفضل،قربونِ اون قد و بالات؛فدای چشای نازت،فدای خشکی لبات
چشای قشنگ عباس خوابو از چشام گرفته؛بی تو گم میشم آقا تو شب و روز و ماه و هفته
.👇
.
|⇦•چشم وا کن احد آیینۀ عبرت ..
#توسل #شهادت_حضرت_حمزه سیدالشهدا علیه السلام _ حاج حنیف طاهری
●━━━━━━───────
چشم وا کن احد آیینۀ عبرت شد و رفت
دشمن باخته بر جنگ مسلط شد و رفت
آنکه انگیزه اش از جنگ غنیمت باشد
با خبر نیست که طاعت به اطاعت باشد
داد و بیداد که در بطن طلا آهن بود
چه بگویم که غنیمت رکب دشمن بود
داد و بیداد برادر که برادر تنهاست
جنگ را وا مگذارید پیمبر تنهاست
یک به یک در ملاء عام و نهانی رفتند
همه دنبال فلانی و فلانی رفتند
همه رفتند غمی نیست علی می ماند
جای سالم به تنش نیست ولی می ماند
مرد مولاست که تا لحظۀ آخر مانده
دشمن از کشتن او خسته شده ٬ در مانده
در دل جنگ نه هر خار و خسی می ماند
جگر حمزه اگر داشت کسی می ماند
مرد آن است که سر تا قدمش غرق به خون
آن چنانی که علی از احد آمد بیرون
می رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
می رسد قصه به آنجا که علی دل تنگ است
می فروشد زره ای را که رفیق جنگ است
چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد
وان یکاد از نفس فاطمه بر تن دارد
کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام
تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام
فاطمه فاطمه با رایحۀ گل آمد
ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد
می رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد
با جهاز شتران کوه احد برپا شد
و از آن آینه با آینه بالا می رفت
دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت
تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد
پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت
تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن ماذنه بالا می رفت
پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا می رفت
گفت : اینبار به پایان سفر می گویم
” بارها گفته ام و بار دگر می گویم “
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است
کهکشان ها نخی از وصلۀ نعلین علی است
واژه در واژه شنیدند صدا را اما ..
گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما
سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آن که فهمید و خودش را به نفهمیدن زد
می رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
شهر این بار کمر بسته به انکار علی
ریسمان هم گره انداخته در کار علی
بگذارید نگویم که احد می لرزد
در و دیوار از این قصه به خود می لرزد
می رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
می نویسم که ” شب تار سحر می گردد “
یک نفر مانده از این قوم که برمی گردد
شاعر: #سید_حمیدرضا_برقعی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حضرت_حمزه
#کربلایی_حنیف_طاهری
#روضه_حمزه_سيدالشهداء_عليه_السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
باب الحرم _حنیف طاهری.mp3
6.7M
|⇦•چشم وا کن احد آیینۀ عبرت ..
#توسل ویژۀ شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام _ حاج حنیف طاهری
.
#شور
#شهادت_امام_صادق علیه السلام
شیخ الائمه یا امام صادق
حق المبین تویی کتاب ناطق
عالم همه گدا و ریزه خوارت
تو خیل نوکرات منم یه عاشق
رییس مذهب شیعه
شکوه مکتب شیعه
تو آسمون تشیع
تویی تو کوکب شیعه
منشاء علمی
حامل حلمی
منبع نوری
امپراطوری
رحمت عامی
اصل اسلامی
اوج ایمانی
ذات قرآنی
((یا امام صادق))
سبط پیمبری امام صادق
محبوب داوری امام صادق
هشتم ولیِ عالَم ولایت
فرزند حیدری امام صادق
زعیم کشور شیعه
تویی تو سرور شیعه
تو اوج غصه و غربت
همیشه یاور شیعه
فیض دواری
معجزه داری
پسر حیدر
عاشق مادر
عشق بی حدی
لطف ممتدی
اشجع الناسی
عشق عباسی
((یا امام صادق))
شعروسبک: #شمس✍
👇
.
#امام_حسن
#مدح
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
دارد دلشان حال و هوایی ..حسنیون
دارد سرشان ..شور و نوایی ..حسنیون
در محضرِ کس لب به شڪایت نگشایند
دارند شهِ عقده گشایی ..حسنیون
از عزّتِ نفس است در این خانه دخیل اند
دارند عجب میلِ گدایی..حسنیون
دل را به حسن داده و سر خوش ز همین کار
آقا و امیرند ..خدایی..حسنیون
رخصت برسد پایِ پیاده برسانند...
با گریه و با لطمه چه جایی ..حسنیون
در خاکِ بقیع باز بسازند حرمِ عشق
بر پای ڪنند کرببلایی ..حسنیون
کی می رسد آن روز که بیتوته نمایند
مابین حرم ..صحن و سرایی..حسنیون
کی می رسد آن روز ڪه در صحنِ حیاطش
سازند مگر آب نمایی..حسنیون
یک روز رسد در کنفِ دولتِ مهدی
پیوسته ڪنند نوحه سرایی ..حسنیون
شاعر: #محسن_راحت_حق✍
.
.
#امام_زمان #عجلالله
اگر تو آه کِشی خشک و تَر نمیماند
اگر تو گریه کُنی که جگر نمیماند
بیا و آه مَکش با حرارتِ جگرت
که از مجالسِ روضه اثر نمیماند
نفَس بزن که نفسهای آخرم برسد
که بی تو این نَفَس مختصر نمیماند
چنان شکسته شدی که شبیه زهرایی
که چون تو دست کسی بر کمر نمیماند
لباسِ مشکیِ مان را فقط کفن بکنید
برای ما که از این بیشتر نمیماند
مدافعان حرم سمت تو به سر رفتند
برایِ حامیِ زینب که سر نمیماند
به دردِ آخرتِ ما نخورد جز گریه...
که هیچ چیز چو اشکِ سحر نمیماند
غنیمت است نشستن میانِ این روضه
که عمر میرود و اینقدر نمیماند
هرآنچه خرج کنی صد برابرش بِبَری
در این معامله حرف ضرر نمیماند
تمامِ حاجت ما را نگفته زهرا داد
که مادر از دلِ ما بی خبر نمیماند
رسید قافله و خواهری پیاده نشد
به گریه گفت که زینب دگر نمیماند
نگاه کرد به اکبر : حسین جانِ علی
به جانِ تو که زِ باغَت ثمر نمیماند
اگر پدر برود میشود پسر باشد
اگر پسر برود نه پدر نمی ماند
(حسن لطفی)✍
................
مداحی اول جلسهای
#شب_دوم_محرم
#شاعر_مجتبی_صمدی_شهاب
من آمدم که گریه کنم دست من بگیر
ترسم زمان رد شود این عرصه زود ، دیر
قسمت نشد اگر که جوانمرگ تو شوم
لطفی نما شوم درِ این خانه پیرِ پیر
باشد مرا به نوکری خود مکن قبول
من داد میزنم که شمائی به من امیر
ماه محرّم است خودم که نیامدم !
زهرا مرا کشانده دوباره به این مسیر
چونکه شفای تو اشک است ، فاطمه
بر گریه بر عزای تو کرده مرا اجیر
آخر شنیدهام به غمت خنده کردهاند
بر خشکی لبان تو در خشکی کویر
مثل زنی که مُرده جوانش شبانه روز
من زار میزنم به تن رفته در حصیر
مجتبی صمدی شهاب محرم ۱۳۹۸
#ورودیه
#شاعر_مجتبی_صمدی_شهاب
از آنزمان که خیمه را برپا نمودی
در بِین این صحرای غم مأوا نمودی
دوش مرا تکیه گَه غمها نمودی
خونِ دوباره بر دلِ زهرا نمودی
غم ذرّه ذرّه قلب من را آب کرده
این سرزمین روح مرا بی تاب کرده
تو گفته بودی میهمان کوفیانیم
تو گفته بودی در امانِ کوفیانیم
آرام از دست و زبانِ کوفیانیم
محبوبِ هر پیرو جوان کوفیانیم
از چه به استقبالمان لشکر رسیده؟
سدّ ره ما نیزه با خنجر رسیده
دلشوره اُفتاده به جانم جانِ خواهر
کج کن مسیر رفتنت را سوی دیگر
برخیز برگردیم تا شهرِ پیمبر
بازی نکن با قلب زینب ای برادر
یک دل فقط دارم که آن بر تو سپُردم
اصلا نزن حرف از جدائی تا نمُردم
عبّاس را فرمان بده جولان نماید
با غُرّشی این قوم را حیران نماید
شاید که دشمن خویش را پنهان نماید
سوی مدینه رجعتم آسان نماید
عباسِ من قرص قمر تو آفتابی
میترسد این لشکر زِ عباسم حسابی
اُطراق کردی بین این صحرا چه سازی
گر سَد شود بر روی ما دریا چه سازی
با آفتاب و خشکی لبها چه سازی
خواهی که با اهل حرم آقا چه سازی
با من نگو با چشم خود حرف از جدائی
با من نگو زینب میان کربلایی
در ذهن من زیباترین تمثال هستی
از چه پریشان خاطر و احوال هستی
تو محو معبودی کمی خوشحال هستی
آخر چرا خیره به آن گودال هستی
ایکاش راهت لحظهای آنجا نیفتد
کارت به عصر روز عاشورا نیفتد
از این سراشیبی به دیدارت میآیم
دنبال چشم خسته و تارت میآیم
شاید که خوردم یار به کارَت میآیم
وقتی دهد سر نیزه آزارت میآیم
امّا دعا کن تا نباشم من به پیشت
وقتی که پنجه میزند قاتل به ریشت
مجتبی صمدی شهاب
.
.
#زمزمه #شهادت_حضرت_حمزه و #سیدالکریم علیهمالسلام
عباشو پهن کرده واسه بردنِ پیکر
میگیره زیرِ بازویِ نبی رو حیدر
داغِ عمو میمونه رو سینهَش همیشه
یه دردایی با هیچ دَوایی خوب نمیشه
واویلتا واویلتا وای از غریبی/۴/
اگرچه نیزه سینهیِ شیر ُو دَریده
خنجرِشو ظالم پسِ سر نَکِشیده
اگرچه خواهر بدنِ صدپاره دیده
رگایِ پارهیِ گلوشو نبوسیده
واویلتا....
حضرت سیدالکریم علیه السلام
رویِ سرم سایهیِ پرچمِ کریمه
افتخارم خادمیِ عبدالعظیمه
تو این حرم کربلایی شدم خدایا
رو به ضریح حسن حسن نوایِ زهرا
واویلتا.....
غریبونه جون دادی و آخرِ روضه
سرِ بریدهَت نمیره به رویِ نیزه
پیراهنت نَیفتاده به چنگِ دشمن
اَسبا رویِ بدنِ بیسر نمیتازن
واویلتا......
#زمزمه
#حضرت_حمزه علیه_السلام #حضرت_عبدالعظیم علیه_السلام
#حسین_ایمانی
.👇
.
#زمینه
#حضرت_عبدالعظیم علیه_السلام
#حسین_ایمانی ✍
سَیّدالکریم شاهعبدالعظیم
تو مولایی و ما همه نوکریم
لباسِ خادمیِ شما رو جبرائیل میپوشه
صورت بهرویِ ضریح میذاره به یادِ شیشگوشه
کربلائیه حرمت
مجتبائیه کرمت
سایهیِ خدا بر سرم
شده سایهیِ پرچمت
یا سیّدالکریم مولا عبدالعظیم/۴/
از نسلِ حسن در خطِّ حسین
حس میشه تو صحنت بویِ بینالحرمین
نفس نفس زدنِ سینهزن ذکر یاحسنه
زائرِ تو زائرِ صحنِ شاهِ بیکفنه
تو حرم پا که میذارم
از غم تو میبارم
انگاری تو کربلامو
زائرِ علمدارم
یا سیّدالکریم...
👇.