eitaa logo
امام حسین ع
21.8هزار دنبال‌کننده
413 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
ای ذوالجناح از قتلگاه ، خون جای آب آورده ای بر اهل بیـت بی پنـاه ، حـال خـراب آورده ای در چشـم طفل بی گناه ، خون مـذاب آورده ای بر حس و حال این نگاه ، خونین جـواب آورده ای ** از قتلگاه آمد ، نزدیک خیمه ذوالجناح تنها گردیده جان من ، از دیدن او  شعلة غم ها عمق نگاهم تا ، بر زین وارون فرس افتاد یکدفعه قلبم از ، نادیدن او از نفس افتاد با حال و روزی بیقرار ، با یال خونین بی سوار ، می آیی  با داغ سنگیـن آمدی ، با حال غمگیـن آمدی ، تنهایی با شیهـه هایت  می زنی ، آتش به جان هر تنی ، واویلا تاب از دل ما می بری ، حسرت برایم می خری ، ناپیدا خونیـن سر و یالت شده ، غم حال و احوالت شده ، بی چاره تنهای بی راکب شدی ، بی یار و بی صاحب شدی ، آواره در خیمه های غم زده ، با سینه ای  ماتم زده ، خاموشم شال عـزا بر گردنم ، رخـت یتیـمی بر تنم ، می پوشم ای ذوالجناح از قتلگاه ، خون جای آب آورده ای ** از قتلگاه آمد ، نزدیک خیمه ذوالجناح تنها گردیده جان من ، از دیدن او  شعلة غم ها عمق نگاهم تا ، بر زین وارون فرس افتاد یکدفعه قلبم از ، نادیدن او از نفس افتاد برگو چه شد بابای ما ، آئینه فردای ما ، غمبار است سوز یتیمی می وزد ، سوگ عظیمی می رسد ، خونبار است بنگر چگونه باوفا ، در پنجه ام یال تو را ، می گیرم با آه من زاری مکن ، خون از دهن جاری مکن ، می میرم با گریه های بی صدا ، با کودکان بی نوا ، می سوزم در نینوای بی کسی ،  چشمم به راه مونسی ، می دوزم آکنـده از درد و بلا ، در سرزمیـن نینوا ، بی یاور وامانده ایم درگیر غم ، لب تشنه در زنجیر غم ، دردآور ای ذوالجناح از قتلگاه ، خون جای آب آورده ای ** از قتلگاه آمد ، نزدیک خیمه ذوالجناح تنها گردیده جان من ، از دیدن او  شعلة غم ها عمق نگاهم تا ، بر زین وارون فرس افتاد یکدفعه قلبم از ، نادیدن او از نفس افتاد قلبم شکسته در عزا ، آهم رسیده تا فضا ، بی یارم هر لحظه از داغ پدر ، از دیـده ها خونِ جگر ، می بارم بر یال و رویت خون او ، زیر گلـویت خون او ، می یابم آتش زنم بر تار دل ، حسـرت نصیبی کار دل ، بی تابم زینب بیا ای عمه جان ، دستم بگیر ای مهربان ، افتادم برکنده این بی یاوری ، تیر غم دردآوری ، بنیادم دیگر نمی آید پدر ، در شـام و کوفه دربه در ، می گردم با سـروری در این عزا ، در سوگ یاری باوفا ، همدردم ای ذوالجناح از قتلگاه ، خون جای آب آورده ای .
. خورشید به روی نی نشسته با زلف دریده و گسسته خونین شده صورتش شفق وار ما بین دو ابرویش شکسته از بهر تماشای اسیران مردم به نظاره دسته دسته آذین شده شهرو، جشنی شده برپا هستند همه خشنود با دلی خجسته او می نگرد به خواهر خویش گردیده چقدر پیر و خسته دیدند که گریه کرد و آنگاه چشمان قشنگ خویش بسته .👇
. بعد از تو گوشواره به دردم نمیخورد رخت و لباس پاره به دردم نمیخورد اي آفتاب برسر زینب طلوع کن این چند تا ستاره به دردم نمیخورد نزدیک تر بیا که کمی درد دل کنیم تنها همین نظاره به دردم نمی خورد ما را پیاده کن، سرمان سنگ میخورد این بودن سواره به دردم نمیخورد چندین شب است منتظرصحبت توأم حرفی بزن، اشاره به دردم نمیخورد این ها مرابه مجلس خوبی نمی برند بعد از تو استخاره به دردم نمیخورد این سنگها هنوزحسابم نمی کنند با این حساب چاره به دردم نمیخورد علی اکبر لطیفیان✍ ********************* هفت روز است اسير سفرم غصه‌ي جانسوز تو و قاسم و عباس و علي‌اكبر و جعفر شده داغ جگرم سايه‌ي سنگين سرت روي سرم خم شده ديگر كمرم بعد تو بي بال و پرم درد و بلايت به سرم ، كاش كه چشمي بگشايي و ببيني كه در اين داغ جدايي چه به روز من و اطفال حرم آمده اي ماه خدايي آنقدر سخت گرفتند به ما بعد تو در راه كه از ما نرسيده است به كوفه به جز سايه‌ي آهي . هفت روز است بجاي تو و عباس شدم همسفر سايه‌ي خولي و سنان هر طرفي چشم من افتاد ، غمي روي دل افتاد كه ناگاه در آن كوچه‌ي تنگ از همه جا بارش سنگ آمد و يك پيرزن از جنس جهنم به كسي قول طلا داد كه با نيزه به نزديكي بامش برود لحظه‌اي آمد و دنيا به سرم ريخت كه سنگي به سر زخمي تو بوسه زد و سر ز روي نيزه‌ات افتاد رقيه به سويت خم شد و تا خواست كه نامت ببرد شانه‌ي زنجير ، حصاري به پرش شد ، پُرِ سرباز همه دور و برش شد ، نيش تلخ دو سه شلاق عجب دردسرش شد تنش انگار حصيري است پر از تار سياهي . هفت روز است پرستار حرم زينب كبراست سپر و حامي و غمخوار حرم زينب كبراست پدر و مادر و دلدار حرم زينب كبراست و وقتي همه خوابند نگهباني بيدار حرم زينب كبراست چه گويم كه ابالفضل علمدار حرم زينب كبراست بخداوند قسم حيدر كرار حرم زينب كبراست پس از حضرت حق و پسر خون خداوند ، نگهدار حرم زينب كبراست ولي چشم به نيزه ست كه از چشم تو بر خسته‌ي اين راه رسد نيم نگاهي. محمد بختیاری✍ **************** ای صبرتو چون کوه در انبوهی از اندوه طوفان بر آشفته ی آرام وزیده ای روضه ترین شعرغم انگیز حماسه ای بغض ترین ابر به باران نرسیده ای کوه شبیه دلت و چشم تو چون رود هرروز زمانه به غمت غصه ای افزود غم درپی غم درپی غم درپی غم بود ای آنکه کسی شکوه ای از تو نشنیده من تاب ندارم که بگویم چه کشیدی تا بشنوم آن روضه و آن داغ که دیدی تو در دل گودال چه دیدی چه شنیدی ؟ که آمده ای با دل خون قد خمیده نه دست خودم نیست که شعرم شده مقتل شد شعر به یک روضه ی مکشوف مبدل نه دست خودم نیست خدایا چه بگویم؟ این بیت رسیده ست به رگ های بریده این کرب و بلا نیست مدینه ست در آتش شد باز درون دل تو شعله ور آتش در خیمه کسی هست ولی خیمه در آتش ای آنکه شبیه تو کسی داغ ندیده این قافله ی توست سوی کوفه روان است برنیزه برای تو کسی دل نگران است شکر است که تا شام فقط ورد زبان است رفتید دعا گفته و دشنام شنیده سخت است که بنویسم دستان تو بسته ست مانند دلت قد تو چندی ست شکسته ست قد تو شکسته ست نماز تو نشسته ست من ماندم و این شعر و گریبان دریده سید محمد رضا شرافت✍ ******* زیبا هلال یک شبه،ای سایه سرم بالا نشته ای مرا می کنی نگاه عالم همه پناه به نام تو میبرند حالا ببین که خواهرتوگشته بی پناه تو قرص ماه بودی و حالا شدی هلال دیشب مگر چگونه شبت کرده ای سحر روی تو سوخته چونان روی مادرم خاکستر است لای همه گیسوان سر عمری سرم به سینه ات آرام میگرفت حالا تو روی نیزه و من بین محملم هربار نیزه دار ، سرت چرخ می دهد با هر تکان نیزه تکان می خورد دلم از بعد قتلگاه که دیدم به چشم خود زخمی شده دو گونه تو در وضوی خاک دامن گرفته ام پی رأس تو هرقدم تا که نیفتی از سر نیزه به روی خاک عمری ندیده است کسی سایه مرا حالا ببین که رنج و بلا یاورم شده شاه نجف کجاست تماشا کند مرا این آستین کهنه حجاب سرم شده قاسم نعمتی✍
. ای نیزه دار ؛ آینه بر نیزه میبری؟ خواهی چگونه از وسط شهر بگذری از کوچه های خلوت آنجا عبور کن خوب است اندکی به ابالفضل بنگری کمتر بخند ،قاری قرآن دلش شکست بر آیه ها قسم که تو بی دین و کافری دیگر بس است نیزه خود را زمین مکوب تو از یهودیان محل سنگ دل تری دیدی حسین فاطمه خیر کثیر داشت حالا تو صاحب دو سه تا کیسه زری با رقص نیزه پدرم قصد کرده ای در پیش چشم عمه لجم را در آوری؟ داری گل سری که عمویم خریده است بی آبرو برای که سوغات میبری؟ حس میکنم به دختر خود قول داده ای از کربلا براش دو خلخال میبری وحید قاسمی✍ *************** قرآن بخوان از روي نيزه دلبرانه ياسين و الرحمان بخوان پيغمبرانه قرآن بخوان تا خون سرخت پا بگيرد همچون درخت روشني در هر کرانه بايد بلرزاني وجود کوفيان را قرآن بخوان با آن شکوه حيدرانه خورشيد زينب شام را هم زير و رو کن قرآن بخوان با لهجه اي روشنگرانه کوثر بخوان تا رود رود اينجا ببارم در حسرت پلک کبودت خواهرانه قرآن بخوان شايد که اين چشمان هرزه خيره نگردد سوي ما خيره سرانه اما چه تکريمي شد از لب هاي قاري تشت طلا و بوسه هاي خيزرانه گل داده از اعجاز لب هاي تو امشب اين چوب خشک اما چرا نيلوفرانه در حسرت لب هاي خشکت آب مي‌شد ريحانه ات با التماسي دخترانه آن شب که مي‌بوسيد چشمت را سه ساله خم شد ز داغت نيزه هم ناباورانه از داغ تو قلب تنور آتش گرفته تا صبح با غمناله هايي مادرانه یوسف رحیمی✍ ******** سبز است باغ آینه از باغبانی‌ات گل کرد شوق عاطفه از مهربانی‌ات از بس که خار خاطره بر پای تو نشست چشم کسی ندید گل شادمانی‌ات حتی در آن نماز شبی که نشسته بود پیدا نشد تشهدی از ناتوانی‌ات آن‏جا که روز کوفه ز رزم تو شام بود شوق حماسه می‌چکد از خطبه‏خوانی‌ات امّا شکست خطبه‏ی پولادی تو را بر نیزه آیه‌های گل ناگهانی‌ات با آن سری که در طبق آمد، شبی بگو لبریز بوسه باد لب خیزرانی‌ات عمر سه ساله صبر دل از لاله می‌گرفت آتش نمی‌زنیم به داغ نهانی‌ات جواد محمدزمانی✍ *************** زن بود مثل مرد اما حرف میزد پر جوش و غوغا مثل دریا حرف میزد بر مردی خود کوفیان شک کرده بودند مثل تمام مردها تا حرف میزد از بغض های در گلو ترکیده میگفت از زخم های عشق حتی حرف میزد راز حضور اهرمن را فاش میکرد وقتی که از عشق اهورا حرف میزد گویی علی در پیکر او زنده میشد از بس که زینب مثل بابا حرف میزد حامد صافی قهدریجانی✍ ************** اينان كه سنگ سوي تو پرتاب مي كنند بي حرمتي به آينه را باب مي كنند در قتلگاه،آن جگر تشنه ي تو را با مشك هاي آب خنك،آب مي كنند لب هاي خشك نيزه ي خود را حراميان از خون سرخ توست كه سيراب مي كنند عكس سر بريده ي عباس را به ني در چشم هاي اهل حرم قاب مي كنند با نوحه ي رباب و تكان دادن سنان شش ماهه ي تو را سر ني خواب مي كنند اين آسمان شب زده را اي هلال عشق هفده ستاره گرد تو جذاب مي كنند هفده ستاره معتكف چشم هايتان سجده به سمت قبله ي مهتاب مي كنند هفده ستاره با كلماتي ز جنس اشك تفسير سرخ سوره ي احزاب مي كنند وحید قاسمی✍
. با چادرش قیامت عظما رقم زده بانویِ برتری که جهان را بهم زده در علقمه علم به زمین زَد برادرش در شام و کوفه اوست که حالا علم زده با "یاحسین" گفتن خود عشق می کند او که فقط زِ عشق حسین آه.. دم زده غم های او چو کوه بلند است و اُستوار با صبر خود چه طعنه بر این کوهِ غم زده از کودکی به غصّه و غم مبتلا شده لطمه به صورتش زِ همان سنّ کم زده زینب عفیفه ایست که در راه عفتش معجر نداده، بوسه به دست قلم زده از آسمان بپرس چه شد عاقبت، که او.. در کربلای خونِ خدایش قدم زده! ای"ملتمس"قیام خدا زنده شد از او، او زیرِ تازیانه دَم از این ستم زده.. .
radio-qom2.mp3
3.56M
با چادرش قیامت عظما رقم زده - روز یازدهم ١۴٠٢ با چادرش قیامت عظما رقم زده بانویِ برتری که جهان را بهم زده در علقمه علم به زمین زَد برادرش در شام و کوفه اوست که حالا علم زده با "یاحسین" گفتن خود عشق می کند او که فقط زِ عشق حسین آه.. دم زده غم های او چو کوه بلند است و اُستوار با صبر خود چه طعنه بر این کوهِ غم زده از کودکی به غصّه و غم مبتلا شده لطمه به صورتش زِ همان سنّ کم زده زینب عفیفه ایست که در راه عفتش معجر نداده، بوسه به دست قلم زده از آسمان بپرس چه شد عاقبت، که او.. در کربلای خونِ خدایش قدم زده! ای"ملتمس"قیام خدا زنده شد از او، او زیرِ تازیانه دَم از این ستم زده.. .
🔻علیرضا پناهیان در نشست تخصصی نوحه‌سرایان و نغمه‌پردازان: 🔸معارف دینی تا زمانی که به زبان شعر در نیاید و در نوحه‌ها جاری نشود، در سینه‌ها باقی نمی‌ماند 🔘هیچ‌گاه از ادبیات کهن فارسی جدا نشوید؛ برای تقویت حماسه‌سرایی حتماً شاهنامه را مطالعه کنید 🔘امتیاز مهم نوحه‌سرایان، توصیف حقایق به‌جای اثبات آنها است 🔘نوحۀ خوب می‌تواند به حل بحران‌های فرهنگی جامعه کمک کند 🔘امروز نیاز داریم نیمۀ دوم ولایت‌مداری یعنی ولایت عرضی و فداکاری برای یکدیگر در نوحه‌ها مطرح شود --------------------- : سخنرانی‌ها و معارف دینی ما تا زمانی که در اشعار ثبت نشود و به زبان شاعران نیاید، در سینه‌ها باقی نمی‌ماند. مضامین این اشعار هم تا وقتی که در متن نوحه‌ها جاری نشود، ماندگار نمی‌شود. تا زمانی که ساعت‌ها سخنرانی‌، به کتاب تبدیل نشود و کتاب‌ها به شعر تبدیل نشود و شعرها به نوحه تبدیل نشوند و در قالب‌های ملودیک در هیأت‌ها خوانده نشود، آن‌چنان بقاء و گسترش پیدا نمی‌کند. جنس قیام امام‌حسین(ع) تبلیغی است. براساس روایات، کسی که یک بیت شعر برای امام‌حسین(ع) بگوید و کسی که آن را بخواند پاداش باعظمتی برایش خواهد بود. لذا پاسخ‌دادن به نوحه در هیأت هم دارای ثواب و پاداش است. (مَنْ أَنْشَدَ فِی‏ الْحُسَیْنِ‏ بَیْتاً... ؛ کامل الزیارات، ص104) نوحه‌ها باید هنرمندانه سروده شود و غیرمستقیم باشد و در آن، هرچه بیشتر از استعاره استفاده شود. در اشعار باید جملاتی وجود داشته باشد که بعدها به ضرب‌المثل تبدیل شود و افراد در اوقات مختلف زندگی، آن را بخوانند. مثلاً در روز دختر، مناسب است این شعر را پدرها برای دخترانشان بخوانند «دختر فکر بکر من، غنچۀ لب چو وا کند ؛ از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند». هیچ‌گاه از ادبیات کهن فارسی جدا نشوید، مثلاً برای تقویت حماسه‌سرایی حتماً شاهنامه را مطالعه کنید که به روحیه حماسی شما در شعر گفتن کمک می‌کند. ترکیب نوحه‌ها با اشعار کهن فارسی هم بسیار مهم است. شما در نوحه‌ها، روایت می‌کنید که در اصطلاح مداحی به «زبان حال» مشهور است. به تصویر کشیدن، مهمترین شاخصۀ کار شماست و ما در ادبیات دینی خودمان در این زمینه، ضعف داریم. ما معمولاً حقایق دینی را اثبات می‌کنیم ولی سراغ توصیف آن نمی‌رویم. در ادبیات انقلابی هم همین ضعف را داریم. اما شما نوحه‌سرایان قدرت توصیف دارید و باید آن را حفظ کنید. برخی روضه‌ها هست که تاکنون خوانده نشده است. سوز روضه وداع حضرت زینب(س) با امام‌حسین(ع) به‌خاطر، جدایی یک خواهر از برادرش است یا وداع با امام زمانش؟ به‌خاطر وداع با امام زمانش است، ولی ما در این خصوص، کمتر شعر داریم. پیشنهاد می‌کنم برای روضه‌خوانی زاویۀ دیدهای جدید را ارائه کنید. آیا گریه امام‌حسین(ع) برای حضرت علی اکبر(ع) صرفاً به دلیل از دست دادن فرزند بود؟ نه؛ به‌خاطر این بود که او «اشبه الناس به رسول‌الله خَلقاً و خُلقاً» بود و چنین فردی را شهید کرده بودند. چرا این رویکردها را کمتر در روضه‌ها داریم؟ مضامین انقلابی را با زاویۀ دید مسائل عاشورایی می‌توان رشد داد. نوحۀ خوب می‌تواند به حل بزرگ‌ترین بحران‌های فرهنگی جامعه کمک کند؛ ناشکری، ناامیدی و ندیدن نیمه پر لیوان، از جمله معضلات امروز جامعه است. این موضوع را می‌توان با امام‌حسین(ع) که دارای دعای عرفه است حل کرد؛ دعایی که از ۱۱۰ سطرش، ۵۰ سطر آن تشکر از خداست! مثلاً احساس افتخار را چگونه می‌توان با زاویه دید خود بیان کرد؟ راه کربلای امام‌حسین(ع) باز شده است ولی ما هنوز در هیأت‌ها می‌گوییم «این دل تنگم غصه‌ها دارد و کربلا می‌خواهد...» الآن وقت بیان حرف‌های جهانی دربارۀ امام‌حسین(ع) است. ما امروز نیاز داریم که نیمه دوم ولایت‌مداری را در جامعه بیان کنیم. البته بیان رویکرد نوکر و ارباب هم خوب است اما باید به بحث «ولایت عرضی» و رابطۀ بین مؤمنین ولایت‌مدار وارد شویم. از شما تقاضا دارم موضوعاتی مانند «به هم پیوستن» و اینکه ما برای هم بمیریم و با هم مهربان باشیم و... را در قالب نوحه، میان هیأتی‌ها ترویج کنید. الآن مشکلات جامعه ما با اصلاح حکمرانی مردمی حل می‌شود. 🚩 نشست تخصصی نوحه‌سرایان و نغمه‌پردازان - ۱۴۰۲/۰۴/۱۳ .
. ویران‌سرایم امشب شد میهمان‌سرایم این‌جا که خیزران نیست قرآن بخوان برایم هر شب صدات کردم امشب دعات کردم یا در برم بمانی یا همرهت بیایم زهرا عذار نیلی نگشود بهر حیدر من هم به محضر تو صورت نمی‌گشایم گر افکنی جدایی در بین جسم و جانم دیگر به جان زهرا از خود مکن جدایم من دختر حسینم هم‌سنگر حسینم ماه صفر محرم، شام است کربلایم خواهم در این خرابه دور سرت بگردم دیوار گشته حائل، زانو شده عصایم دیشب به شوق وصلت تا صبح گریه کردم امشب بگو اسیران گریند در عزایم کی گفته در خرابه شب‌ها گرسنه خفتم؟ بعد از تو بوده هر شب خون جگر غذایم دانی چرا عدویم تا حد مرگ می‌زد؟ فهمیده بود از اول من دخت مرتضایم تا دور او بگردم تا دست او ببوسم ای کاش همرهت بود عموی با وفایم هر چند روسیاهم آلوده‌ی گناهم مولا بگیر دستم من "میثم" شمایم .
. بخشی از منظومه عاشورایی 🔻 ▫️کربلا مجرای تقدیر و رضا ▫️نطق زینب با نوای مرتضی ▫️کربلا یعنی جمیل ما رایت (۱) ▫️ما لنا من امر، الا ما قضیت (۲) ▫️کربلا یعنی مسیر کهکشان ▫️خانه‌ای بر دامن آتشفشان ▫️کربلا یعنی که صبر و ابتلا ▫️سیر قدسی با "بلاء للولا" ▫️کربلا یعنی دل آرامم حسین ▫️نقطه آغاز و فرجامم حسین ✍ پاورقی🔻 ۱. برگرفته از گفتار تاریخی حضرت زینب (س): ما رایت الا جمیلاً ۲. یادآور گفتار توحیدی امام سجاد (ع) در ششمین دعای صحیفه سجادیه: لَیسَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ إِلَّا مَا قَضَیتَ، وَ لَا مِنَ الْخَیرِ إِلَّا مَا أَعْطَیتَ ──────────── .