eitaa logo
امام حسین ع
27.7هزار دنبال‌کننده
435 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
سلامٌ علی آل طاها و یاسین سلامٌ علی آل خَیرِ النَّبِیِّین سلامٌ علی روضةٌ حَلَّ فیها امامٌ یُباهِی بِهِ المُلکُ وَ الدّین امام به حق شاه مطلق که آمد حریم درش قبله‌گاه سلاطین شه کاخ عرفان، گل شاخ احسان دُرِ دُرج امکان، مه برج تمکین علی بن موسی‌الرّضا کز خدایش رضا شد لقب چون رضا بودش آیین ز فضل و شرف، بینی او را جهانی اگر نَبْوَدَت تیره چشم جهان‌بین اگر خواهی آری به کف دامن او برو دامن از هر چه جز اوست برچین «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 دیوان جامی
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم سلطان دو عالم، علیِ موسیِ کاظم در دیده و دل نور تجلّیِّ تو باقی بر چهرهٔ جان لمعهٔ دیدار تو دائم شد غنچهٔ شاخ شجر وادی ایمن از نطق تو با موسی عمران متکلِّم دست تو همان دست بود کز سر قُدرت شد قرص قمر را به گه معجزه قاسم از شمع سراپردهٔ قدر تو که آنجا پروانهٔ تو مشتری و مِهر، ملازم روشن نشود شمع جهان‌تاب مه و مهر هر شام و سحر تا نرسد رخصت خادم آن شب که پی روشنی کار دو عالم شد صاحب معراج در آن کوکبه جازم با نور نبی لمعهٔ انوار رخت بود تا منزل مقصود به هر مرحله عازم ای نور تو بر سرّ ضمیر همه حاضر وی ذات تو بر راز نهان همه عالِم در کُنْهِ صفات تو که آیینهٔ ذات است بینش متحیّر شد و دانش متوهّم تا رفت گل روی تو در پرده نشد باز از باغ جهان غنچهٔ شادی متبسّم تا لذّت دیدار تو دریافت «فغانی» از چاشنی عیش دو عالم شده صائم «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 دیوان بابا فغانی
دین را حرمی‌ست در خراسان دشوار تو را به محشر آسان از معجزهای شرع احمد از حجت‌های دین یزدان همواره رهش مسیر حاجت پیوسته درش مُشیر غفران چون کعبه پر آدمی ز هر جای چون عرش پر از فرشته هزمان هم فَرّ فرشته کرده جلوه هم روح وصی در او به جولان از رفعت او حریم مشهد از هیبت او شریف، بنیان از دور شده قرار زیرا نزدیک بمانده دیده حیران از حرمت زائران راهش فردوس فدای هر بیابان قرآن نه درو و او اولوالامر دعوی نه و با بزرگ برهان... از خاتم انبیا در او تن از سید اوصیا در او جان آن بقعه شده به پیش فردوس آن تربه به روضه کرده رضوان از جملهٔ شرط‌های توحید از حاصل اصل‌های ایمان... ای کین تو کفر و مهرت ایمان پیدا به تو کافر از مسلمان در دامن مهر تو زدم دست تا کفر نگیردم گریبان «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 دیوان سنایی غزنوی
. رسیدم دوباره به درگاه شاهی چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی... سلام ای غریبی که در صبح محشر ندارم به جز مُهر مِهرت گواهی... شلوغ است دورت ولی شد فراهم عجب خلوتی، خلوت دل‌بخواهی چو آیینه از بس که دل‌نازکی تو توان تا حریمت رسیدن به آهی تو آیینه آیینه، نوری و نوری تو مهری چه مهری تو ماهی چه ماهی تو را مهر گفتم؟ تو را ماه خواندم؟ عجب کسر شأنی عجب اشتباهی که مهر است در محضرت مرده‌شمعی که ماه است پیش رخت روسیاهی گرفته‌ست خورشید اذن دمیدن ز نقاره‌خانه دم هر پگاهی تویی شرط توحید و بی‌تو یقیناً همه نیست توحید جز لاالهی اگر ابر لطفت به محشر ببارد نماند ثوابی نماند گناهی به لطف تو کاه ثواب است کوهی به بذل تو کوه گناه است کاهی لب درۀ نفس لغزیده پایم نگه دار دست مرا با نگاهی منم آن گنهکار امّیدواری که دارد ز لطف تو پشت و پناهی ندانم چگونه برآیم ز شکرش اگر راه دادی مرا گاه‌گاهی الهی مرا از حریمش مکن دور مرا از حریمش مکن دور الهی «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
مریض آمده امّا شفا نمی‌خواهد قسم به جان شما جز شما نمی‌خواهد برای پیش تو بودن بهانه‌‌ای کافی‌ست بهشت لطف کریمان بها نمی‌خواهد دلیل نالۀ ما یک نگاه محبوب است وگرنه درد غلامان دوا نمی‌خواهد فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم: مگر که شاه خراسان گدا نمی‌خواهد؟ همین قدر که غباری بر آستان باشد رواست حاجت عاشق، دعا نمی‌خواهد ببین به گوشۀ صحنت پناه آوردم مگر کبوتر آواره جا نمی‌خواهد؟ تو آشنای خدایی، کدام رهگذری در این جهان غریب آشنا نمی‌خواهد؟ نگفته است، حیا کرده شاعرت آقا نگفته است، نه اینکه عبا نمی‌خواهد «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 مسافر @emame3vom
در آغوش آیینه‌ها بوده‌ام نمی‌دانی ای دل کجا بوده‌ام تو گویی در این سیر چون عطر گل روی شانه‌های صبا بوده‌ام به دور حرم توی صحن عتیق کبوتر کبوتر رها بوده‌ام نه در قید دنیا نه در بند خویش که فارغ از این ماجرا بوده‌ام طلا شد مس روحم امشب که من کنار رواق طلا بوده‌ام میان دل عاشق من کسی اگر بوده او بوده تا بوده‌ام گرفتم از او هرچه می‌خواستم به والله حاجت‌روا بوده‌ام اگر شاعرم بی‌خبر نیستید که من ریزه‌خوار شما بوده‌ام برای شفا تا سحر ملتجی به دیوار دارالشفا بوده‌ام من آخر به مهمانی حضرتِ علیّ بن موسی الرّضا بوده‌ام «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 به کسی دل باخته‌ام @emame3vom و
به ظاهر زائرم امّا زیارت را نمی‌فهمم من بیچاره لطف آشکارت را نمی‌فهمم تو از من بیشتر مشتاق دیداری و من حتّی به دل افتادن گاه و گدارت را نمی‌فهمم زیارت‌نامه می‌خوانم دلم از نور لبریز است «اگرچه گاه معنای عبارت را نمی‌فهمم» تو پرواز مرا در اوج می‌خواهی و می‌دانی من ازبس درقفس‌بودم اسارت را نمی‌فهمم به جای غربت تو ازدحام صحن را دیدم غریبی! آه درد بی‌شمارت را نمی‌فهمم به‌هرزائر سه‌جا سرمی‌زنی دلگرمی‌ام این‌ست زیارت نه ولی قول و قرارت را که می‌فهمم «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 عاشقانه‌های نسبتا آرام @emame3vom