eitaa logo
امام محله ستایشگر
178 دنبال‌کننده
205 عکس
215 ویدیو
109 فایل
هنر یك شیوة بیان است. یك شیوة ادا كردن است. تنها این شیوة بیان از هر تبیین دیگر رساتر،‌ دقیق‌تر، نافذتر و ماندگارتر است. امام خامنه ای جهت ارتباط با ادمین کانال با آیدی زیر در ارتباط باشید 🆔 @Karim6
مشاهده در ایتا
دانلود
[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ma0201033.mp3
25.07M
غروب بود که  "حَیِّ عَلی"رسید به ما خوش آمدیدِ خدا از سما رسید به ما چه خوب شد رفقا!دور دور ما شده است! دعا کنید،که اذن دعا رسید به ما دوباره گوشه ی این خانه جایمان دادند دراین شلوغی میخانه جا رسید به ما غریبه دور و بر ما زیاد بود اما طراوت نفسی آشنا رسید به ما دوباره شوق گرفتیم بنده اش باشیم گرفته بود دل ما صفا رسید به ما کجاست دست گدایان کریم آمده است کریم آمد و دست عطا رسید به ما به جای ثروت دنیا نجف به ما دادند خوشا به طالع ما خاک پا رسید به ما حساب سی شبه ی ما فقط به دست علیست فقط به عشق علی اِهدِنا رسید به ما علی مراقب ما بود و هست و خواهد بود همیشه و همه جا این بها رسید به ما برای سفره افطار هم حواسش بود کمی هم از رطب مرتضی رسید به ما شروع ماه مبارک صدا زدیم حسین شروع ماه خدا کربلا رسید به ما عیار روزه ما گریه بر حسین باشد هزار خیر در این گریه ها رسید به ما به روزه ی رمضان روضه ی عطش دادند غم لبان عزیز خدا رسید به ما همان لبی که حرامی لگد به رویش زد درآن میان خبر از نیزه ها رسید به ما سپاه شام صدا زد که پیرهن اینجاست! سپاه کوفه صدا زد عبا رسید به ما! 🌐@emame_setayesh
❇️ آغاز جلسه یا ربَّ الحسین بحقِّ الحسین اشفِ صدرَ الحسین بظهورِ الحجة حال بکاء و دیده ی گریانمان بده بغض مدام و اشک فراوانمان بده ✳️ خوش به حال اونا که نماز شب میخونن. خوش به حالشون تو تاریکی. زمانی که همه خوابن اینا دست به قنوت میگیرن والله که بهترین حاله خصوصا این شبا که برا سحری بیدار میشیم چقد خوبه قبل از اذان صبح، نافله شب بخونیم. در خونه خدا گریه کنیم. این چشم ها که بوی شهادت نمی دهد چشمی شبیه چشم شهیدانمان بده همت برای توبه و ترک گناه نیست اما بیا و قلب پشیمانمان بده حال خراب این دل ما را درست کن در بین روضه حال پریشانمان بده دلمرده ایم بس که حرم را ندیده ایم یک یا حسین دَم بده و جانمان بده ✳️ من خیلی وقته حرمو ندیدم. یادش بخیر. وسط بین الحرمین وامیستی. آی اونایی که کربلا رفتید یه طرف حرم علمدار کربلاست یه طرف دیگه حرم آقای غریب عالم حضرت اباعبدالله ان شاء الله به زودی زود قسمت همه مون بشه ما و پناهِ درگهِ سلطانِ عالمین خط امان ز بار گناهانمان بده جان مؤذن حرم، اذن زیارتِ پائین پای حضرت جانانمان بده [١] ✳️ شب هشتم ماه مبارک رمضانه. امشب بیاید بریم در خونه جوان رعنای اباعبدالله. آی مردم! گریه کنا! اگه جوون از دست داده هست منو ببخشه. سلام ما به حسین و به پاره ی جگرش که پاره شد جگرش از شهادت پسرش به خُلق و خو علی آیینه پیمبر بود صدف علی و به فضل و ادب، علی گُهَرَش [٢] ✳️تا صدای علی از میدان بلند شد اباعبدالله سراسیمه خودشو رسوند نزدیک بدن علی یه چیزی به چشم دید که دیگه کار حسین تمام شد. چی دید؟ دِقَم دادند جانم را گرفتند همه تاب و توانم را گرفتند جوانی داشتم خوش قدّ و بالا فلک دیدی جوانم را گرفتند؟ فلک دیدی چه خاکی بر سرم شد علی اکبر؛ علیِ اصغرم شد [۳] چی دید اباعبدالله؟ "فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِهِم اِرباً اِرباً" [۴] دید جوانش رو با شمشیر قطعه قطعه کردند یه وقت دیدند "فَسَقَطَ الحُسَینُ مِنَ الفَرَس" [۵] آقا با صورت به زمین افتاد دیگه زانوهاش رمق نداشت. تو همون حالت آروم آروم خودشو کشوند کنار بدن علی. یه لحظه صحنه رو تصور کن. یه پدر اومده بالا سر جوونی که با شمشیر تیکه تیکه ش کردن. چه زبانحالی میتونه داشته باشه؟ بنا نبود که آفت به باغ ما بزند پسر بزرگ نکردم که دست و پا بزند [۶] یه وقت همه دیدند. "وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلی خَدِّه" [۷] دیدن حسین صورتشو گذاشته رو صورت علی هی صدا میزنه: ولدي علی‌‌‌ [۸] هر جا نشستی بلند و یک صدا ناله بزن یا حسین ✅پایان جلسه نکته این محتوا: علامت ✳️ مخصوص جایی است که روضه خوان می تواند وسط شعر خواندن این جملات را بیان کند. این جملات در مدیریت جلسه بسیار موثر است. پانویس: [۱] شاعر: وحید محمدی [۲] شاعر: مرحوم سیدرضا موید [۳] شاعر: علیرضا خاکساری [۴] بحار الانوار، جلد ۴۵، صفحه ۴۲ [۵] ریاض القدس، جلد ۲، صفحه ۲۲ [۶] علی اکبر لطیفیان [۷] لهوف، سید بن طاووس، صفحه ۱۱۴ [۸] ریاض القدس، جلد ۲، صفحه ۲۲ ‼️ انتشار محتوای کانال به هر گونه ای، شرعا و قانونا جایز است. ‼️ @rasaa1 🌐@dorenabhydar
❇️ آغاز جلسه ✳️ شب یازدهم ماه مبارک رمضانه شام وفات ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیهاست. دلها رو روانه مکه کنیم. قبرستان حضرت ابوطالب همونجا که این بانوی گرانقدر و والامقام به خاک سپرده شد. کسی که تمام سرمایه و زندگیشو فدای دین کرد. عصمت به غیر نام تو بانو سخن نداشت عفت عزا گرفته، به جز تو محن نداشت حق داشت مصطفی که چنین بی قرار بود غیر از گل وجود تو گل در چمن نداشت گریه کن تو فاطمه و نوحه خوان نبی بزم غمت به غیر علی سینه زن نداشت شد داغدار تو نبی، ای بانوی حجاز چون تو نبی به خانه کسی شیرزن نداشت از آسمان برای تو آمد کفن ولی ✳️ اول که هنوز کفنی در کار نبود. پیامبر خدا با عبای خودش بدنو پیچید. بعدش جبرئیل نازل شد. یا رسول الله! من یه کفن آوردم. این کفن، کفن بهشتیه خدا هدیه داده به خدیجه[١] مردم! دلای آماده! اهل روضه! پس حضرت خدیجه دو تا کفن داشت. یکی عبای پیامبر خدا یکی هم کفن بهشتی اما دلای کربلایی امشب شب زیارتی آقا اباعبدالله الحسینه اولین شب جمعه سال جدید امشب دلها رو روانه حرم با صفاش کنیم روح ملکوتی حضرت خدیجه سلام الله علیها هم بهره ببره از آسمان برای تو آمد کفن ولی در کربلا حسین عزیزت کفن نداشت تازه اگر کفن به تنش می‌رسید، باز حاجت نبود بر کفنی، چون که تن نداشت او را همه به گودی گودال می زدند ✳️ فرقةٌ بالسيوفِ یه عده با شمشیر وفرقةٌ بالرماحِ یه عده با نیزه وفرقةٌ بالحجارةِ یه عده با سنگ وفرقةٌ بالخَشَبِ والعصا حتی یه عده پیرمردا با عصا[٢] او را همه به گودی گودال میزدند یک جسم پاره پاره که نیزه زدن نداشت میخواست پا شود طرف خیمه ها رود از روی خاکها نفس پا شدن نداشت عریان تر از تن نوه‌ی تو تنی نبود او روی خاک بود و به تن پیرهن نداشت در زیر نعل تازه تنش پخشِ دشت شد صد تکه شد بدن، بخدا یک بدن نداشت[٣] ✳️ بعد از شهادت حضرت، ١٠ نفر رفتن به کاخ ابن زیاد ملعون، نانجیب گفت شماها کی هستید؟ صدا زدند: "نَحنُ رَضَضنا الصَّدرَ" ما همون ١٠ نفری هستیم که، با اسب بر بدن حسین تاختیم. بدنشو زیر و رو کردیم. [۴] فرج امام زمان بلند بگو یا حسین... ✅پایان جلسه نکته این محتوا: علامت ✳️ مخصوص جایی است که روضه خوان می تواند وسط شعر خواندن این جملات را بیان کند. این جملات در مدیریت جلسه بسیار موثر است. پانویس: [١] المجالس العاشوريّة آل درويش، ج۱، ص۴۷۹ [٢] لهوف سید ابن طاووس ١٧٠ و ١٧١ بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه  ۵٠ و با همین مضمون در صفحه ٩١ [۳] شاعر: محمود اسدی [۴] لهوف سید ابن طاووس، صفحه ١٨٢ ‼️ انتشار محتوای کانال به هر گونه ای، شرعا و قانونا جایز است. ‼️ @rasaa1
❇️ آغاز جلسه وقتی وجودِ گُل بدونِ خار ممکن نیست! مهمانی ات بی بنده ی بَدکار ممکن نیست! خواهم بِبَندم کوله بارِ بندگی ام را وقتی نباشم هر سَحَر بیدار ممکن نیست! راهِ وصالم با گُناهانم شده مَسدود دیگر عبور از این همه دیوار ممکن نیست! عَفوِ خُداوندی چگونه شامِلم گردد؟ تا که گُنه را می کُنم تکرار، ممکن نیست! شرطِ قبولِ توبه تنها صِدق و اِخلاص است اینجا فریبِ قاضیِ سَتّار ممکن نیست! ✳️ به هر کسی هم دروغ بگم، به خدا نمیتونم دروغ بگم. چرا؟ چون "عالِمُ الغَیبِ وَالشَّهادَة است. هر شب ماه مبارک تو دعای افتتاح میخونیم" اَنتَ تَعلَمُ ما في نَفسي" یعنی تو از درون من با خبری، اصلا نیازی نیست لب باز کنم و حرف بزنم. خودت میدونی کَسبِ رضای دوست، در دُنیا و در عُقبی تا قَلبِ “مَهدی” را دَهَم آزار ممکن نیست! ✳️ اگه میخوایم توجه خدا رو جلب کنیم. باید دل حجتش رو به دست بیاریم. از دیدنِ نامَحرَمان، دیده شُده سیراب! حالا که چَشم آلوده شد، دیدار ممکن نیست! تا نانِ شُبهه در میانِ سُفره ی ما هست یادی از آقا هم دَمِ اِفطار، ممکن نیست! موسی اگر باشی به خِضرِ راه مُحتاجی سِیر و سُلوک اینجا بدونِ یار ممکن نیست! اینجا مَقامِ قُرب یعنی: با علی بودن توحیدِ ما بی حیدرِ کَرّار ممکن نیست! حُبِّ عَلیِّ مُرتِضی در قَلبِ هَرکَس نیست دیگر نِجاتش از عذابِ نار ممکن نیست! اصلاً قبولِ توبه های هَر گُنَهکاری بی اشک بَهرِ روضه ی دِلدار ممکن نیست! حَتّی میانِ قبرمان هم اشکِ ما جاری ست دوریِ ما از تو حسین، اِنگار ممکن نیست…![١] ✳️ ان شاء الله اباعبدالله شب اول قبر به فریادمون برسه دوست دارم هر کی بلده با من زمزمه کنه جانم حسین جانم حسین ای جانِ جانانم حسین ✅پایان جلسه نکته این محتوا: این محتوا مناجاتی و نزدیک به محتواهای پند است. بعضی از شب ها برای تنفس مخاطب و مستمع، نیاز است شعر بدون روضه خوانده شود؛ به این دلیل که شما تا به حال بیش از ١٠ شب رو با روضه سپری کردید. خصوصا اینکه چنین شعری برای تنّبه و تذکر به مستمعین به کار برده میشه. پانویس: [١] شاعر: رضا رسول زاده ‼️ انتشار محتوای کانال به هر گونه ای، شرعا و قانونا جایز است. ‼️ @rasaa1
السّلام ای بدن بی‌سر گرما دیده  السّلام ای سر مجروح کلیسا دیده  با چه وضعی، ته گودال کشاندند تو را  ما شنیدیم ولی زینب‌کبری دیده  باد گرمی وزید در گودال  شمر آمد، پرید در گودال  به‌روی سینه‌ی حسین نشست  خنجرش را کشید در گودال  پنجه در گیسوی حسین انداخت  مادرش را ندید در گودال  خنجرش را گذاشت بر حنجر  شور محشر دمید در گودال  بین گودال دست‌وپا می‌زد  مادر خویش را صدا می‌زد  غرق خون و غریب و لب‌تشنه  آه! بی‌حال، دست‌وپا می‌زد  روی جسم‌اش، برو بیایی بود  شاه؛ پامال، دست‌وپا می‌زد ــــــــــــــــــ سلام من به حسین و به کربلای حسین  تمام عالم امکان، شود فدای حسین  میان این‌همه فریاد و شور آزادی  طنین فکنده در عالم فقط صدای حسین  نفس ببین به شروع دعای استسقا  گرفت بارش رحمت ز ربّنای حسین  خدا به پنجه‌ی مشکل‌گشای اصغر داد  تمام سلطنت خویش در ازای حسین  خدا رفیع نموده‌ست آن لوایی که  منقّش است به «یا صاحب ‌اللّوای حسین»  حسین؛ پشت‌سر مادر است در محشر  و هرکه اهل بهشت است در قفای حسین  به رغم سکّه‌ی اصحاب‌کهف، معتبر است  هنوز در همه‌جا، سکّه‌ی بلای حسین  سلام من به حسین و به کربلای حسین  سلام من به علمدار باوفای حسین 👇👇👇 @rasaa1
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ نموده واست ديگه برادري، نه آب آوري نه جُون و عابسي، نه عون و اكبري الهي بميرم براي تو غريبِ كربلا نبينم حسينم تنها بموني بينِ دشمنا تكيه نزن آقا به نيزه ها به نيزها به نيزه ها اِذنم بدي برات ميشم فدا ميشم فدا ميشم فدا واسه وداع اومدي سوي حرم آه برادرم آخه بايد چه جور از تو دل بِبُرم مي دوني چي اومد اين دم آخري به روز من برا چي برادر از من ميخواي تو كهنه پيرُهن خوب ميشناسي آقا اين لشكر و اين لشكر و اين لشكر و خواهر بشه فدات تنها نرو تنها نرو تنها نرو داغ برادر از تنم تاب و توان برد رفتي حصار خيمه را باد خزان برد بغض علي را داشت هر كس رفت گودال پيري عصا و آن يكي تير و كمان برد پيراهني كه يادگارِ مادرت بود هر چند ديگر پاره بود آن ساربان برد اي كاش قاتل خنجرش را تيز مي كرد خواهر بميرد كشتنت خيلي زمان برد در آن شلوغي ها نفهميدم حسينم خولي سرت را بُرد آيا يا سَنان بُرد گودال پيرم كرد جانِ خواهر! اما جانِ مرا بزم شراب و خيزران برد *چند بار ابي عبدالله با زينب وداع كرد، چند بار زينب رو ديد و آرام كرد، اما وقتي اراده ي ميدان رفتن داره ديد زينب آرام و قرار نداره، خيمه ها رو بهم ريخته از بس گريه ميكنه، يه بار موقع ميدان رفتن از مركب پياده شد، نگاه كرد ديد نازدانه اش خودش رو انداخته زير پاي مركب، بابا تا از مركب پياده نشي نميذارم بري، يادمه وقتي خبر شهادت مسلم رو آوُردن، دخترش حميده رو چطور روي زانو گذاشتي، چطور دست نوازش به سرش كشيدي، منم بايد روي زانوت بذاري، دستِ يتيمي به سرم بكشي، دختر رو آرام كرد، دوباره قصد ميدان رفتن داره ديد زينب آرام نميشه، خواهرم چرا اينطور گريه ميكني؟ گفت:عزيزِ دلم! دست ولايت روي سينه ام گذاشتي آرومم كردي، اما الان يه لحظه يادم اومد امشب داري ميري، يه زنِ تنها اين همه زن و بچه، توي اين بيابون ها، اگه بهونه ي بابا بگيرن چي جوابشون رو بدم؟ چه جوري بچه هات رو آرام كنم؟ دوباره داره ميره ميدان، ديد دوباره زينب بهم ريخته، خواهرم! چرا دوباره گريه ميكني؟ گفت: داداش! از خدا پنهان نيست، از تو هم پنهان نيست، تو داري ميري من مي ترسم، هر چي دور و برم رو نگاه ميكنم جز تو پناهي نمي بينم، تو هم ميخواي بري... ای حسین، ای حسین، اي حسين! 👇👇👇 @rasaa1
السلام علیک یا بقیه الله ..آجرک الله خداوندی که لیلای حسین است خودش هرجوره شیدای حسین است زگریه پاک کردم چشم خود را چرا آخه به روی چشم من جای حسین است اگر هرشب به هیئت می روم من دلیل آن به فرمای حسین است به جای خوب ها من را سوا کرد خدایی عشق معنای حسین است ملالی نیست دنیا دوستم من اگر دنیام دنیای حسین است گناه از شهر رفت و نور آمد خدا رو شکر غوغای حسین است چرا بیمارها نومید باشند امید ما مداوای حسین است حسین جان حسین جان خوشم با آفتاب کربلایش گلستان بین صحرای حسین است برات اربعینم را بگیرید آخه علاج کار امضای حسین است شب آخر است امشب شب آخر من و تو چه قیامتی‌ست اینجا شده محشرِ من و تو برویم در بیابان بکَنیم هرچه خار است نگران بچه ها شد دلِ مضطرِ من و تو تو ببین رباب و لیلا همه عزم جنگ کردند صفِ این زنانِ بی کس شده لشکرِ من و تو علی اکبر امشب آمد پی دست بوسی من به عبا رسیده فردا تنِ اکبرِ من و تو تو نگو زِ غارتِ من که نگویم از لباست به خدا که قلبِ زهرا زده پرپر من و تو *داره شمشیرش رو تیز میکنه .. همینطور که داشت شمیشیر تیز میکرد صدا میزد یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ .. یه وقت دید پرده خیمه باز شد خواهرش سراسیمه دامن کشان خودش رو رسوند به ابی عبدالله .. حسین جان مگه میخوان فردا تو رو بکشن ؟!! .. عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة هست .. هنوز باور نمیکنه .. تو رو میخوان بکشن ..؟! بعد حضرت شرح داد دونه ذونه جدم کجا رفت ؟ بابام علی کجا رفت .. دونه دونه گفت یه وقت فرمود اگه فردا من مرغ قنطاره باشم بالاترین نقطۀ این سرزمینم برم منو میگیرن و میکشن .. روایت داره چنان با سیلی به صورتش زد غش کرد افتاد .. دستاش رو گرفت یکی یکی بوسید گفت من از تو خواهشی دارم میشه فردا به این لشکر بگی به جای تو سر از تن من جدا کنن .. من طاقت ندارم .. تو نگو زِ غارتِ من که نگویم از لباست به خدا که قلبِ زهرا زده پرپر من و تو طرفی به تازیانه طرفی به تیغ و نیزه همه میزنن زخمی روی پیکرِ من و تو هلال ابن نافع میگه دیدم حضرت از خیمه اومد بیرون دورِ خیمه و یکم فاصله دار از خیمه ها رفت .. میگه ترسیدم دست به شمشیر آهسته مواظب بودم نامردی از پشت نزنه حضرت رو دیدم هی میشینه رو زمین پا میشه .. یه وقت صدا زد کیه دنبالِ من؟.. زود صدا زدم غلامت هلال ابن نافع ترسیدم به شما زخمی بزنن محافظت وار اومدم دنبالِ شما .. آقاجان چه کار میکنی تو این بیابان؟ فرمود فردا شب بچه های من آواره میشن .. دارم دونه دونه خارهارو جمع میکنم .. ــــــــــــــــــ خورشیدِ صبح فردا بالا نیاید ای کاش وقت جدایی از هم، بر ما نیاید ای کاش یک لحظه هم نباشی در دردسر میافتم دلشوره ام زیاد است، فردا نیاید ای کاش بگذار تا بمانم خیره به چشم نازت قرآن بخوان برایم با صوتِ دلنوازت گفتی که در نمازم باشم به یادت اما خیلی مرا دعا کن امشب سرِ نمازت کرده غمت دلم را هر لحظه سخت تهدید خیلی دلم سر شب با گریه هات لرزید طاقت نداشتم خب، آتش به سینه ام زد خاری که پشت خیمه، دست تو را خراشید ای وای اگر بسوزی، در التهاب باشی لب تشنه باشی اما محروم از آب باشی خواهر بمیرد اما این صحنه را نبیند از درد زخم هایت در پیچ و تاب باشی 👇👇👇 @rasaa1