eitaa logo
امامزادگان عشق 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.4هزار ویدیو
2 فایل
رزقت‌روازشهدابگیر😍شمابه‌مهمانی‌لاله‌هادعوت شدی ازقافله‌ی‌شهداجانمونی‌رفیق🙂اینجادورهمیم برای شهیدانه زیستن ادمین @Sadat_Yas کپی مطالب فقط برای کسانی که عضوکانال هستندجایزاست اونم باصلوات برای سلامتی امام زمان عج‌ ودعای خیر کپی بنروریپ ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌨❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨❄️🌨❄️🌨 🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨 🌨 بسم الله الرحمن الرحیم همسری شما جوانان عزیزم را که پیوند دل ها و جسم ها و سرنوشت هاست ، صمیمانه به همه شما فرزندان عزیزم تبریک می گویم . سید علی خامنه ای دستخط را دانلود کرد و ریخت روی گوشی 😁❤️ انتخابمان برای مغازه دار جالب بود . گفت :« من به رهبر ارادت دارم ، ولی تا به حال ندیدم کسی خط ایشون رو داخل کارت عروسی ش چاپ کنه!»☺️ از طرفی هم پافشاری می کرد که از متن های حاضر ، یکی را انتخاب کنیم . اما محمد حسین در این کارها سر رشته داشت، به طرف قبولاند که می شود در فتوشاپ ، این کارت را با این مشخصات ، طراحی و چاپ کرد 😁 قضاوت دیگران هم درباره کارت متفاوت بود . بعضی ها می گفتند قشنگ است ، بعضی ها هم خوششان نیامد .🤷🏻‍♀ نمی دانم کسی بعد از ما از این نوع کارت استفاده کرد یا نه ، ولی بابش باز شد تا چند نفر از بچه های فامیل عقدشان را داخل امام زاده برگزار کنند😁 از همان اول با اسباب و اثاثیه زیاد موافق نبود . می گفت :«این همه تیر و تخته به چه کارمون میاد؟😶 از هر دری سخنی گفتم و چند تا منبر رفتم برایش تا راضی اش کنم🤦🏻‍♀ موقع خرید حلقه پایش را کرده بود در یک کفش که بجایش انگشتر عقیق بخریم. باز باید میز مذاکره تشکیل می‌دادیم و آقا را قانع می کردیم🙄😬 بهش گفتم:« انگشتر عقیق باشه برای بعد الان باید حلقه بخریم😁» حلقه را خرید، ولی اولین بار که رفتیم مشهد ، انگشتر عقیقی انتخاب کرد و دادیم همانجا برایش ساختند😍 کاری به رسم و رسوم نداشت هرچه دلش می‌گفت همان راه را می‌رفت😂😐🚶🏻‍♀ از حرکات و سکنات خانواده‌اش کاملا مشخص بود هنوز در حیرت اند که آیا این همان محمد حسینی است که هزار رقم شرط و شروط داشت؟🧐 روزی موقع خریدن جهیزیه ،خانم فروشنده به عکس صفحه گوشیم اشاره کردند و پرسید این عکس کدوم شهیده خندیدم که این هنوز شهید نشده و شوهرمه😂🤦🏻‍♀ کم‌کم با رفت و آمد و بگو و بخند هایش توجه همه را جلب کرد😁 آدم یخی نبود سریع با همه‌ گرم می‌گرفت و سر رفاقت باز می‌کرد☺️ با مادربزرگم هم اخت شد و برو و بیا پیدا کرد😂 ادامـہ‌دارد . . . بہ‌قـلم‌‌✍🏻⁩«محمدعلۍجعفرۍ🌿» 🌨 ❄️🌨 🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨❄️🌨❄️🌨 🌨❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️
🌷🕊 برای درمان به انگلیس اعزام شد! خون لازم داشت؛ گفت خونِ غیرمسلمان نزنید توجه نکردند و هرچه زدند، بدنش نپذیرفت! خون یک مسلمان جواب داد پزشکش که دکتر کلیز نام داشت، بواسطه‌ی آن مسلمان شد و گفت: یک معجزه است:) 🕊 ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🕊 اگر بوی قدرت‌طلبی در انتخابات آینده به مشام برسد، گویی میراث شهید به فراموشی سپرده شده...⁧ ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🌷🕊 همه ی ما... روزی! غروب خواهیم کرد... کاش آن غروب را... بنویسند: شهادت... ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🌷🕊 نجواهای ما را ميشنوند اشک هایی که در خلوت به یادشان میریزیم را میبینند چنان سريع دستگيری ميکنند که مبهوت ميمانی اگرواقعا به آنها دل بسپاری با چشم دل، عناياتشان را ميبينی شهید محمدرضا تورجی زاده ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بایدعاشق امام زمانت باشی تادرمسیرظهور قدم برداری☺️ 🌸🌸 🌸🌸 🌸💛🌸 🌸💛🌸 🌸💛💛🌸 🌸💛 💛🌸 🌸💛💛💛 💛💛💛🌸 🌸💛 💛 💛 💛💛🌸 🌸💛 💛 💛🌸 🌸💛 💛🌸 🌸💛🌸 🌸 باقلبت واردشو👆 تاعطرعاشقی رااستشمام کنی ورسم عاشقی بیاموزی 😌 دوستان امام زمانی باماهمراه باشید👆 کپی⛔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 🌷به‌ چه‌ مشغول‌ کنم‌ دیده‌ و دل را که‌مدام دل‌ تو را‌ می‌طلبد، دیده‌ تو را‌ می‌جوید.. ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام به همراهان گرامی به لطف خداوعنایت شهدا عازم سفرکربلا هستم به امیدخداحتمادعاگوو نائب الزیاره همه شماعزیزان خواهم بود .🤲 میدونم که کانال راترک نمیکنید چون در صورت ترک مشمول دعاها نمیشید😉 وزیارت درپرونده اعمالتون ثبت نمیشه 😄چون اعضای کانال روویژه دعامیکنم به خاطر محدودیت نت ممکنه پیامها کمترباشه ولی حتما درحدامکان گزارش تصویری ویا... خواهم داد. یاعلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رو دست کم نگیرید دامنشون رابگیرید چله نیابتشون بگیرید حتما کربلا میدن 😭
🌷🕊 ✋سلام برشما همسنگران و دوستداران شهـــــداء 🍃 روزمان راباسلام و به شهدا کنیم. سلام برشهدایی‌که مردانه جنگیدندتاما امروز در آرامش وامنیت کامل زندگی کنیم. رزق‌امروزراازاین‌شهیدبزرگواربگیریم👇 امروزهرچی کارخیراز دستمون برمیاد ازطرف رفیق شهیدمون ﴿﴾ برای امام زمان جانمون انجام میدیم 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🔸شهید نوید صفری در تاریخ۱۶ تیر ماه سال ۱۳۶۵ دراستان تهران دیده به جهان گشود. شهیدصفری از نسل سوم از فرزندان حضرت روح الله (ره) بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب راهی سفر عشق سوریه شدند و به مقام شهادت نائل شد. از صفات بارز اخلاقی شهید احترام بسیار زیاد به پدر و مادر ، مودب و با حیا ، بسیار دلسوز ، اهل فکر و صبور ، شوخ طبع، بسیار کار راه انداز و توانمند بود. شهید نوید صفری که برای انجام ماموریت سه ماهه درمردادماه۱۳۹۶ به سوریه اعزام شده بود,پس از پایان ماموریت به درخواست خود شهید و با اجازه فرماندهان به دیرالزور بوکمال اعزام شدندو در عملیات آزادسازی شهر بوکمال سوریه شرکت کرد و در تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۹۶ مصادف با اربعین حسینی با لباس عزای حضرت ثارالله (ع) به آرزوی خود رسید. به دلیل آزاد نبودن منطقه، پیکر شهید ۲۰ روز بعد از شهادت، تفحص و شناسایی شد و ۵ آذر ۱۳۹۶ به ایران بازگشت و طبق وصیت شهید، ابتدا در حرم حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) طواف داده شد و سپس در بهشت زهرای تهران (س) (قطعه ۵۳) در جوار مزار شهید مدافع حرم «رسول خلیلی» که ارادت بسیاری به این شهید داشت، آرام گرفت. پس از شناسایی پیکرشهید مشخص شد که همچون سالار و سرور شهیدان ، مظلومانه به شهادت رسیده و سر از پیکرش جدا شده است. 🍃یادش گرامی ونامش جاودان 🍃دسته گلی‌ازصلوات به نیابت ازامام‌شهدا،شهدایی که امروز سالگردشهادتشان میباشدو این شهیدوالامقام هدیه میکنیم به حضرت ولیعصرارواحنا فداه به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان 🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊 در معطل شدن بوسه به انگور ضریح لذتی هست که درسجده‌ی طولانی نیست😌 ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🌷🕊 درد ما درد خماری است که با یک بوسه روی انگور ضریح تو دوا می گردد.😭 درکنار مضجع شریف ونورانی امیرمؤمنان حضرت علی علیهالسلام دعاگوی همه شما عزیزان هستم. حاجات روا ان شاءالله🤲 بزودی روزی وقسمت همگی عاشقان مولا بشه ان شاءالله ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🌨❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨❄️🌨❄️🌨 🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨 🌨 چند وقت یکبار یکی دوشب در خانه اش می ماندیم😁 با آن خانه انس پیداکرده بود ، خانه ای قدیمی با سقف های ضربی . زیاد می رفت به گوسفندهایشان سر می زد 😅 طوری شده بود که خیلی از جوان های فامیل می آمدند پیشش برای مشاوره ازدواج ، بعضی شان می خندیدند که «زیر لیسانس حرف بزن بفهمیم چی میگی!»😂🤦🏻‍♀ دختر خاله ام می گفت: «الان داره خودش رو رحیم پورازغدی می بینه !»😅😐 من هم مسخره اش می کردم :«ازغدی می شناسی؟! ایشون محمد حسین شونه !»🤣 خداییش قلمبه سلمبه حرف می زد ، ولی آخر حرف هایش به این می رسید که «طرف به دلت نشسته یا نه؟»😉 زیاد هم ازدواج خودمان را مثال می زد😅 یک ماه بعد از عقد ، جور شد رفتیم حج عمره 😍 سفرمان همزمان شد با ماه رمضان . برای اینکه بتوانیم روزه بگیریم ، عمره رایک ماهه به جا آوردیم . کاروان یک دست نبود ، پیر و جوان و زن و مرد . ما جزو جوان تر های جمع به حساب می آمدیم . با کارهایی که محمد حسین انجام می داد ، باز مثل گاوپیشانی سفید دیده می شدیم . از بس برایم وسواس به خرج می داد 😅😄 در مدینه گیر داده بودم که کوچه بنی هاشم را پیدا کنم. بلد نبود، به استاد تاریخ دانشگاهمان زنگ زدم و از او سوال کردم 😁 از باب جبرئیل تا بقیع و قشنگ توضیح داد که حد و حریم کوچه ازکجا تا کجاست.. هر وقت می رفتیم ، عرب ها آنجا خوابیده یا نشسته بودند .. زیاد روضه می خواند ، گاهی وسط روضه ها شرطه های سعودی می آمدند و اعتراض می کردند 🤦🏻‍♀ کتاب دستش نمی گرفت ، از حفظ می خواند . هر وقت ماموران سعودی مزاحم می شدند ، وسط روضه می گفت :«بر پدر همه تون لعنت !» چند بارهم در مسجد الحرام نزدیک بود دستگیرش کنند 🤦🏻‍♀ با وهابی ها کل کل می کرد ، خوشم می آمد این ها از رو بروند ... از طرفی می دانستم اگر نصیحتش بکنم که بی خیال این ها شو ، تاثیری ندارد😐 ادامـہ‌دارد . . . بہ‌قـلم‌‌✍🏻⁩«محمدعلۍجعفرۍ🌿» 🌨 ❄️🌨 🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨❄️🌨❄️🌨 🌨❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️
🌨❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨❄️🌨❄️🌨 🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨 🌨 دوتایی بار اولمان بود می رفتیم مکه😄 می دانستیم اولین بار که نگاهمـان به خانه کعبه بیفتد، سه حاجت شرعی ما برآورده می شود. همـان استاد تاریخ گفت:((قبل از دیدن خانه کعبه، اول سجده کنید. بعد که تقاضای خودتان را از خدا خواستید، سراز سجده بردارید!)) زودترازمن سرش رو آورد بالا. به من گفت:((توی مسجدباش! بـگو خدایا کل زندگی و همه چیزم رو خرج خودت کن، خرج امام حسین کن!))☺️ وقتی نگاهم به خانه کعبه افتادگفت:(( ببین خداهم مشکی پوش حسینه!)) خیلی منقلب شدم. حرف هایش آدم رابه هم می ریخت .. کل طواف را بازمزمه روضه انجام می داد، طوری که بقیه به هوای روضه هایش می سوختند. درسعی صفا و مروه دعاها که تمام می شد، روضه می خواند. دعای جوشن می خواند یامناجات امیرالمومنین و من همراهی اش می کردم. بهش گفتم:((باید بگیم خوش به حالت هاجر! اون قدر که رفتی و اومدی، بلاخره آب برای اسماعیلت پیداشد، کاش برای رباب هم آب پیدا می شد!)) انگار آتشش زدم، بلندبلند شروع به گریه کردن😔 موقعی که برای غار حرا از کوه می رفتیم بالا خسته شدم،نیمه های راه بریده بودم ودم به دقیقه می نشستم. شروع کرد مسخره کردن که:((چه زود پیرشدی! یا داری تنبلی می کنی؟))😂 بهش گفتم:((من باپای خودم میام، هروقتم بخوام می شینم. بمیرم برای اسرای کربلا، مردای نامحرم بهشون می خندیدن!))💔😔 ادامـہ‌دارد . . . بہ‌قـلم‌‌✍🏻⁩«محمدعلۍجعفرۍ🌿» 🌨 ❄️🌨 🌨❄️🌨❄️ ❄️🌨❄️🌨❄️🌨 🌨❄️🌨❄️🌨❄️🌨❄️