#هر_روز_یک_صفحه_از_قرآن
📖 صفحـہ ۴۵۸
سـوره ص و زمر
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🆔 @EmamZaman
94034.mp3
9.71M
#دعای_عهد
ای خورشید پنهان در پس ابرهای غیبت پس کی می آیی؟!
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🆔 @EmamZaman
🌸🌺🌸✨✨✨✨✨✨✨
🌺🌸✨✨✨✨✨
🌸✨✨✨
#دعای_غریق📖
✨بسم الله الرحمن الرحیم
💠«یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَالْقُلوبْ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ»
💠«ای خداوند! ای رحمان! ای مهربان! ای دگرگونکننده دلها! دل مرا بر دینت پایدار کن»
#سفارششدهاستکهدرزمانغیبتامامزمانعجهرروزبرایامانماندنازشبهاتخواندهشود😊
📗بحارالانوار، جلد 52 صفحه 149
📕اعلام الوری باعلام الهدی
📔کمالالدین و تمام النعمه جلددوم
📘الغیبه،شیخ نعمانی
🍃💐همانا برترین کارها،
کار برای امام زمان است💐🍃
🆔 @EmamZaman
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
💞دوست داشتنَت💞
سحـرخیـزترین حسِ دنیاست
که صبــــحها
پیش از باز شدنِ چشمهایم
در من بیدار میشود
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🆔 @EmamZaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#منجی_در_ادیان #امامزمانعجدرادیانومذاهبمختلف🗞 #منجی_در_اسلام 🔸 مزامیر، تورات، انجیل.... تن
#منجی_در_ادیان
#امامزمانعجدرادیانومذاهبمختلف🗞#مهدی_در_مذاهب_اسلامی
🔹 همه ی مذاهب اسلامی با وجود اختلافاتی که دارند، اما در کلیاتِ مهدی باوری هم عقیده اند؛ مثلا نوشته اند: «او دوازدهمین خلیفه رسول خدا است» ۱
🔸 «عیسی بن مریم از آسمان نزول کرده پشت سر او نماز می خواند»۲
🔺 مرحوم سیدمحمدباقر صدر می نویسد: «چهارصد حدیث از پیامبر از طریق علمای اهل سنت داریم و مجموع روایات شیعه و سنی حدود ۲۰۰۰ روایت درباره مهدی(علیه السلام) است، اینها مهدویت را چنان مُسَلَّم کرده که هیچ جای تردیدی نمانده است.» ۳
📚 ۱-مُسند احمدبن حَنبَل ۹۲/۵؛ ۲-صَحیح مُسلم ج۴ ص۲۲۳۴؛ ۳-بحث حول المهدی ص۴۱
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🆔 @EmamZaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب از نگاه دیگران!
🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
@emamzaman
Imam-Khamenei.mp3
2.9M
🌷 نعمت خدا به ما
امام خمینی: در تمام دنیا، یک نفر را مثل آقای خامنه ای که متعهد به اسلام باشد و بنای قلبیاش بر این باشد که به این ملت خدمت کند، پیدا نمیکنید.
🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
@emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
💞✨💞 ✨💞 💞 📖 #رمان_جان_شیعه_اهل_سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 #قسمت_هفتم از صدای فریادهای ممت
💞✨💞
✨💞
💞
📖 #رمان_جان_شیعه_اهل_سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 #قسمت_هشتم
بخاطر حضور مستأجری که راه پله اتاقش از همانجا شروع می شد، از اتاق بیرون نرفتم و همانجا در پاشنه در ایستادم. پدر دمپایی لاانگشتیاش را مقابل صورتم گرفت و پرخاش کرد: «بهت نگفتم این بندش پاره شده؟!!! پس چرا ندوختی؟!!!» بیاختیار با نگاهم پلهها را پاییدم. شاید خجالت میکشیدم که آقای عادلی صدای پدر را بشنود، سپس سرم را پایین انداختم و با صدایی گرفته پاسخ دادم: «دیشب داشتم میدوختمش، ولی سوزن شکست. دیگه سوزن بزرگ نداشتیم. گفتم امروز عبدالله رو میفرستم از خرازی بخره...» که پدر با عصبانیت به میان حرفم آمد: «نمیخواد قصه سر هم کنی! فقط کارِت شده خوردن و خوابیدن تو این خونه!»
دمپایی را کف راهرو کوبید، دست به دیوار گرفت و با بیتعادلی دمپاییهایش را به پا کرد و وارد حیاط شد. از تلخ زبانیاش دلم شکست و بغضی غریبانه گلویم را گرفت. خودش اجازه نداده بود درسم را ادامه داده و به دانشگاه بروم و حالا خانه نشینیام را به رخم میکشید که حلقه گرم اشکی روی مژههایم نشست. باز به راه پله نگاه کردم. از تصور اینکه آقای عادلی صدای پدر را شنیده باشد، احساس حقارت عجیبی میکردم. صدای کوبیده شدن در حیاط آخرین صدایی بود که شنیده شد و بلافاصله خانه در سکوتی سنگین فرو رفت. پدر همیشه تند و تلخ بود، ولی کمتر میشد که تا این حد بد رفتاری کند. به اتاق که بازگشتم، دیدم عبدالله مقابل مادر روی زمین زانو زده و دلداریاش میدهد. با سر انگشتم، اشک را از حلقه چشمانم پاک کردم تا مادر نبیند و در عوض با لیوان آب به سمتش رفتم، ولی نه لیوان آب را از من می گرفت، نه به دلداریهای عبدالله دل میداد.
رنگ سبزه صورتش به زردی میزد و لبانش به سفیدی. دستانش را دور بازوانش حلقه زده و به گلهای سرخ فرش خیره مانده بود که دستانش را گرفتم و آهسته صدایش کردم: «مامان! تو رو خدا غصه نخور!» و نمیدانم جملهام تا چه اندازه لبریز احساس بود که بلاخره چشمانش را تکان داد و نگاهم کرد. عبدالله از فرصت پیش آمده استفاده کرد و دنبال حرف من را گرفت: «بابا رو که میشناسی! تو دلش چیزی نیس. ولی وقتی یه گرهای تو کارش میافته، بدجوری عصبانی میشه... مامان! رنگت پریده! ضعف کردی، بیا یه چیزی بخور.» ولی مادر بدون اینکه از پدر گلهای کند، سر شکمش را با مشت فشار داد و گفت: «نه مادر جون! چیزیم نیس، فقط سر دلم درد گرفته.» و من بلافاصله با مهربانی دخترانهام پاسخ دادم: «حتماً دلت خالی مونده. عبدالله نون داغ گرفته. پاشو صبحونه بخوریم.» که نفس عمیقی کشید و با صدای ضعیفش ناله زد: «الآن حالم خوب نیس. شماها برید بخورید، من بعداً میخورم.»
عبدالله به من اشاره کرد که چیزی نمیخورد. خودم هم نه اشتهایی به خوردن صبحانه داشتم و نه با این حال مادر چیزی از گلویم پایین میرفت که بلند شدم و نانها را در سفره پیچیدم. هر کدام ساکت و غمگین در خود فرو رفته بودیم که پدر تا جایی که میتوانست، جام زهرش را در پیمانه جانمان خالی کرده بود. خانه ما بیشتر اوقات شرایط نسبتاً خوبی داشت، اما روزهایی هم میرسید که مثل هوای بهاری در هم پیچیده و برای همه تیره و تار میشد. مادر از حال غمزدهاش خارج نمیشد و این سکوت تلخ او، من و عبدالله را هم غصهدارتر میکرد. میدانستم دلش به قدری از دست پدر شکسته که لب فرو بسته و هیچ نمیگوید تا سرانجام صدای سر انگشتی که به در اتاق نشیمن میخورد، پایههای سکوت اتاق را لرزاند.
#ادامه_دارد....
نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🆔 @EmamZaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
💞✨💞 ✨💞 💞 📖 #رمان_جان_شیعه_اهل_سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 #قسمت_هشتم بخاطر حضور مستأجری ک
💞✨💞
✨💞
💞
📖 #رمان_جان_شیعه_اهل_سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 #قسمت_نهم
نگاه متعجب ما به هم گره خورد و مادر با گفتن «حتماً آقا مجیده!» به عبدالله اشاره کرد تا در را باز کند. عبدالله از جا بلند شد و در را باز کرد. صدای آقای عادلی را به درستی نمیشنیدم و فقط صدای عبدالله میآمد که تشکر میکرد. نگاه پرسشگر من و مادر به انتظار آمدن عبدالله به سمت در مانده بود تا چند لحظه بعد که عبدالله با یک ظرف کوچک شیرینی در دست و صورتی گشاده بازگشت.
دیدن چهره خندان عبدالله، زبان مادر را گشود: «چه خبره؟» عبدالله ظرف بلورین شیرینی را مقابل ما روی فرش گذاشت و با خنده پاسخ داد: «هیچی، سلام علیک کرد، اینو داد دستم و گفت عیدتون مبارک!» که همزمان من و مادر پرسیدیم: «چه عیدی؟!!!» و او ادامه داد: «منم همینو ازش پرسیدم. بنده خدا خیلی جا خورد. نمیدونست ما سُنی هستیم. گفت تولد امام رضا (علیهالسلام)! منم دیدم خیلی تعجب کرده، گفتم ببخشید، ما اهل سنت هستیم، اطلاع نداشتم. تشکر کردم و اونم رفت.» مادر لبخندی زد و همچنانکه دستش را به سمت ظرف شیرینی میبُرد، برایش دعای خیر کرد: «ان شاء الله همیشه به شادی!» و با صلواتی که فرستاد، شیرینی را در دهانش گذاشت.
شاید احساس بهجتی که به همراه این ظرف شیرینی به جمع افسرده ما وارد شده بود، طعم تلخ بدخلقی پدر را از مذاق مادر بُرد که بلآخره چیزی به دهان گذاشت و شاید قدری از ضعف بدنش با طعم گرم این شیرینی گرفته شد که لبخندی زد و گفت: «دستش درد نکنه! چه شیرینی خوشمزهایه! ان شاء الله همیشه دلش شاد باشه!» کلام مادر که خبر از عبور آرام غم از دلش میداد، آنچنان خوشحالم کرد که خنده بر لبانم نشست. با دو انگشت یکی از شیرینیها را برداشته و در دهانم گذاشتم. حق با مادر بود؛ آنچنان حلاوتی داشت که گویی تا عمق جانم نفوذ کرد. عبدالله خندید و با لحنی لبریز شیطنت گفت: «این پسره میخواست یه جوری از خجالت غذاهایی که مامان براش میده دربیاد، ولی بدجوری حالش گرفته شد! وقتی گفتم ما سُنی هستیم، خیلی تعجب کرد. ولی من حسابی ازش تشکر کردم که ناراحت نشه.»
مادر جواب داد: «خوب کاری کردی مادر! دستش درد نکنه! حالا این شیرینی رو به فال نیک بگیرید!» و در مقابل نگاه منتظر من و عبدالله، ادامه داد: «دیگه اخمهاتون رو باز کنید. هر چی بود تموم شد. منم حالم خوبه.» سپس رو به من کرد و گفت: «الهه جان! پاشو سفره رو پهن کن، صبحونه بخوریم!» انگار حال و هوای خانه به کلی تغییر کرده بود که حس شیرین تعارفی همسایه، تلخی غم دلمان را شسته و حال خوشی با خودش آورده بود! ظرف کوچکی که نه خودش چندان شیک بود و نه شیرینیهایش آنچنان مجلسی، اما باید میپذیرفتم که زندگی به ظاهر سرد و بیروح این مرد شیعه غریبه توانسته بود امروز خانه ما را بار دیگر زنده کند!
#ادامه_دارد...
✍نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🆔 @EmamZaman
چگونه عبادت کنم_48.mp3
11.57M
#چگونه_عبادت_کنم ۴۸ 🤲
رعایت ادب
و نیز آدابِ عبادت، بشدّت در ایجاد تمرکز و حضور قلب مؤثر است.
تمرینِ تمرکز را،
کم کم از رعایت آداب ظاهری شروع کنیم!
#استاد_شجاعی🔉
🆔 @EmamZaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
💞🌸💞 🌸💞 💞 #رجعت #قسمت_دهم ⭕️ هم به مرگ طبیعی بمیر، هم شهید شو! 🔹 در بررسی آیات رجعت به این آیه بر
🌿🌺🌿
🌺🌿
🌿
#رجعت
#قسمت_یازدهم
⭕️ فرصتی برای یاری رسانی
🔹 در بررسی آیات رجعت به آیه ۵١ سوره غافر می رسیم: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ»؛ ما پيامبران و مؤمنين را در دنيا يارى خواهيم نمود و در قيامت نيز آنان را يارى مینماييم.
🔸 مرحوم قمى در «التفسير» از امام صادق اینگونه نقل نموده كه امام فرمودند: «به خدا سوگند، مقصود از يارى كردن خدا در اين دنيا، زمان رجعت است. مگر نمیدانى بيشتر پيامبران خدا را، كسى يارى نكرد تا كشته شدند و نيز ائمهی بعد از آنان را، كسى يارى نكرد تا كشته شدند؟!»
📚 بحارالانوار ج۵٣ ص۴٨
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🆔 @EmamZaman
🌷 #آیت_الله_مجتهدی
بعضی ها ميگن بابا #دلت پاک باشد!
جواب از قــــرآن:
آنڪس ڪه تو را خـــلق ڪرده است
اگر دل پاڪ ڪافی بود فقط میگفت
«آمــنوا» ایــمان بیاورید در حالیڪه
گفـــــته «آمَُنوا وَ عَمِــلُوا الصَّالِحات»
✔️یعنی هــــــــــم دلت پاڪـــ باشد
هـــــــــــــــم ڪارت درســـــت باشد.
👈اگر #تخـــــمه ڪدو را بشڪنی و
مغـــــزش را بڪاری ســـبز نمی شـود
پوستش را هم بڪاری سبز نمیشود!
مغـــــز و پوست باید #باهـــــم باشد.
✅ هــــــم #دل ؛ هـــــم #عـــــمل !!
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🆔 @EmamZaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#بیو #مهدوی یاصاحبِروزِجمعههاکجایی؟🍃•|😞 @EmamZaman
#بیو♥️•°○
ڂوڍٺ رۊ بھ يھ لحظھ
ڳُݧاھ
ݧفږوۺ
@EmamZaman
✨﷽✨
#خنده_فرشتگان_به_بیحجاب_ها😄
رسول خدا صلی الله علیه و آله از حضرت جبرئیل علیه السلام سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند ؟
👈جبرئیل علیه السلام فرمود :
{المرأه البارزهإذا ماتت فیسجّى قبرها حتّى
یسوّى علیه اللّبن لئلّا یطّلع على حجمها، فتضحک الملائکه و تقول: حین کانت مشتها فماسجّیتموها،
والآن صارت منفّره فسجّیتموها؟!(۱)
💠یکی از آنجاهای که فرشتگان می خندند ، زمانی است که زن بی حجاب و بدحجابی می میرد و بستگان او را در قبر می گذارند ، و روی آن زن را با خشت و خاک می پوشانند تا بدنش دیده نشود .
👈فرشتگان می خندند و می گویند :
💠تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک می کرد و به گناه می انداخت ، ( پدر و برادر و شوهرش و … از خود غیرت نشان ندادند ) و او را نپوشاندند ، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می پوشانند .
👈 مواعظالعددیه صفحه۹۰
@emamzaman
🌸🌱🌸
#نماز_اول_وقت
نماز اول وقت یعنی اقتدا به امام زمان عج😍
🆔 @EmamZaman
#یاد_مرگ
⚠️گاهی خیلی زود دیر میشود😔
⚰این قبرها
🔝پر است از
👥جوانانی که میگفتند :
❌«بعدا توبه میکنیم…»❌
☑️براستی
🀄️من و شمامیدانیم
⏱تا چه زمانی
😔زنده هستیم⁉️
💐الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💐
💠 @emamzaman
•|🌵|•
اگه کسے تاحالا بهت نگفتہ
من بهت مےگم
تو مےتونے😍♥️🍃
و حتما از پسش برمیای🌱🌈
ღچون خدا رو دارے♡
#انگیزشی 🌿
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🆔 @EmamZaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تربیت_فرزند_مهدوی👶
شعر زیبای من بچه شیعه هستم
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
🆔 @EmamZaman