eitaa logo
🇮🇷 امام‌ زمان (عج) 🇵🇸
11.7هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
6.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
@emamzaman4_5796627749766432822.mp3
زمان: حجم: 7.99M
با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذارو هــر روز، بعـد نماز صبح❤️ همراه ما باشید... اینستاگرام|تلگرام|سهاگراف| مهدیاران|
|هرچیزی بهاری داردوبهارقرآن ماه مبارڪ رمضان اســـــت.| @EmamZaman ┄┅═✧❁✧═┅┄
829.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⃣ ❤️اللَّهُمَّ قَرِّبْنِی فِیهِ إِلَى مَرْضَاتِكَ وَ جَنِّبْنِی فِیهِ مِنْ سَخَطِكَ وَ نَقِمَاتِكَ‏ خدایا مرا در این روز به رضا و خشنودیت نزدیک و از خشم و غضبت دور کن🤲 💚وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِقِرَاءَةِ آیَاتِكَ بِرَحْمَتِكَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ‏ و براى قرائت آیات قرآنت موفق گردان به حق رحمتت اى مهربان‌ترین مهربانان عالم❣ 🌙 @EmamZaman ┄┅═✧❁✧═┅┄
11.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢بعد از انفجار نطنز بحث‌های زیادی پیرامون نفوذ شده است 🔹به این بهانه نگاهی داریم به زندگی عباس زریباف؛ شاه مهره اطلاعاتی منافقین که یک نفوذی بود @EmamZaman ┄┅═✧❁✧═┅┄
تلاوت‌قران_جزءدومتحدیر_+جزء+دوم+قرآن+کریم+.mp3
زمان: حجم: 4.12M
🌱تحدیر(تندخوانی) قران ڪریم با تلاوت استادمعتز اقائی🌱 ثواب قرائت هر جزء هدیه میڪنیم به مولا و سرورمان حجت بن الحسن🦋 🕊 @EmamZaman ┄┅═✧❁✧═┅┄
🇮🇷 امام‌ زمان (عج) 🇵🇸
#اسلام_شناسی #دین (قسمت۸) 🌸 طبق متون مکتوب کتاب قرآن، اسلام افراد را از شراب‌خواری و قمار منع می‌ک
(قسمت۹) 🌸قال الله الحکیم فی کتابه الکریم :   🌱إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذينَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَکْفُرْ بِآياتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَريعُ الْحِسابِ🌱 (آیه 19 سوره آل عمران ) 🍃« همانا دین ، نزد الله ، اسلام است و اهل کتاب اختلاف ننمودند مگر بعد از آنکه علم به حقانیت آن برایشان حاصل آمد آنهم از روی سرکشی و حسدی بود که در بینشان رخ داد و کسی که به آیات الله کافر شود پس بداند که حتما الله سریع الحساب است »🌱     و ایضا قال الله تبارک و تعالی : 🌼وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ (آیه 85 سوره آل عمران)🌼 🌸« و کسی که غیر از اسلام دینی را طلب نماید پس هرگز از او قبول نمی شود و او در آخرت از زیانکاران است »🌸   @EmamZaman ┄┅═✧❁✧═┅┄
دعای‌هرروزماه‌‌مبارک‌رمضان🌙 @EmamZaman ┄┅═✧❁✧═┅┄
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️دوست داشتی زمان کدوم امام به دنیامیومدی؟ 🔺ما ندیده عاشق شدیم 🔺ثواب منتظر امام زمان چیست؟! @EmamZaman ┄┅═✧❁✧═┅┄
نامہ‌امام‌زمان"عـج" بہ‌شیخ‌مفید: |🌿.| میشُد زودتر بیایند بہ‌پیشم فقط کافےبود کھ پاےِ‌قرارهایشان بمآنند و دلشان با هم ؛ یکۍشود ، اگر میبینۍ این همه‌تاخیر افتادھ و من''حبس''شده ام، دلیلش خودِ آنها هستنـد ؛ کارهایۍ کھ میکنند خبرش‌بہ‌ما میرسد! کارهایۍ کھ... توقّعش را از آنھا ندارم 😔💔 . |♡|بحارالانوار،ج۵۳،ص۱۷۷ الهم‌عجݪ‌الولیك‌الفࢪج♥️ @EmamZaman ┄┅═✧❁✧═┅┄
4.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 برای چه به میدان جنگ رفتند؟ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 @EmamZaman ┄┅═✧❁✧═┅┄
🇮🇷 امام‌ زمان (عج) 🇵🇸
#رمان #تا_تلاقی_خطوط_موازی #پارت_شانزدهم نشستم ودسته های چوبی مبل را فشردم. حتی نتوانستم یک سلام
با ناراحتی گفت: _میشه جسارتا آزمایشاتونو به دستم برسونید؟ اخمی کردم وگفتم: _ببخشید؟ یعنی من دروغ میگم؟! نگاهش رنگ دیگری شد.تند رفته بودم. انگاری که شمّ پلیسی اش بیدارشده بود. این عکس العمل پراسترس من دستم را رو کرده بود. _من اشنا زیاد دارم، نشون بدم شاید راهی داشت. کم کم داشتم میفهمیدم چقدر مرد است.هرکس جای او بود فوراً ترکم میکرد اما او بدون هیچ نسبتی میخواست کمکم کند. یک حماقت که بکنی،پشت هم تاوان میدهی. شانس به این بزرگی را ازدست داده بودم. با صدایش به خود آمدم: _بواسطه ی شغلم دوست های پزشک زیادی دارم.میدونید که یه پام آگاهیه یه پام پزشکی قانونی.هوم؟ _چرا متوجه نیستید؟؟ میگم درست شدنی نیست .من اصلا نمیخوام ازدواج کنم. همین. انگار که یادم رفته بود او به تیزی معروف است!فکر میکنم از لحن آخرین کلامم متوجه شد کاسه ای زیر نیم کاسه است، وقتی آنطور با زاری گفتم نمیخواهم ازدواج کنم،متوجه شد قضیه چیز دیگریست.این را از نگاه موشکافانه ودقیقش فهمیدم. به تته پته افتادم وغرق در چشمان تنگ شده وشکّاکش شدم. _شما مطمئنید مشکلتون چیز دیگه ای نیست؟ نمیدونم حس میکنم باید با خانوادتون مطرح کنم! بلند شد که با شتاب خودم را سد راهش کردم، اخمهایش در هم کشید و گفت: _لطفا برید کنار خانوم! _اقای.. اقای حسینی.. خواهش میکنم. نگاه زیبایش را به من انداخت، چشمان سیاه وپرمژه اش دلنواز بود.دوباره به زمین نگاه کرد وگفت: _خیالتون راحت چیزی نمیگم، اصلا چیزی وجود نداره که بخوام بگم، چون واضحه که برای فرار از این ازدواج دروغ به این شاخداری گفتید! و من یکی از مهم ترین ملاک هام برای همسرم (ودوباره نگاهم کرد) صداقته کسی که انقدر راحت دروغ میگه؛ همسرمناسبی برای من نیست.حالا برید کنار میخوام رد بشم. دستش را روی دستگیره گذاشت وپشت به من ادامه داد: _درضمن به اندازه ی موهای سرم از مردم بازجویی کردم،مثل اینکه فراموش کردید چه کاره ام.. تشخیص راست و دروغ برام از آب خوردن هم راحت ترشده.! حرفهایش را زد و خارج شد.نمیدانم حسم چه بود یک حسرت سنگین روی قلبم. درست بود که راحت شده بودم، اما حسرت داشتن همچین همسری برای همیشه به دلم میماند. من هم سر به زیر از اتاق خارج شدم، امیر احسان متفکر پشت میز نشسته بود، من نگاهم را می دزدیدم. همه کم کم از آن شور وشوق در آمدند وحس کردند خبرهای خوبی در راه نیست.از غذایی که میخوردم هیچ چیزش را نفهمیدم.بعداز شام دوباره دور هم نشستیم وهمه باهم مشغول حرف زدن بودند. آخر شب پدر قول گرفت تا دوروز بعد آنها بیایند.دیگر نمیدانست که کنسل میشود. همین که در ماشین نشستیم به سمتم برگشتند وهرسه پرسیدند: _چی شد؟؟؟ ماشین فرید کنارمان ایستاد ونسیم هم ازهمان داخل بلند گفت: _میشه بگی چی شد؟! دلم نیامد یکهو شوکّه اشان کنم.با لبخند ظاهری گفتم: _فقط حرف زدیم چیز خاصی نشده! ... @EmamZaman ┄┅═✧❁✧═┅┄