7.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 °برای بهترین و نورانیترین هفته عمرتان کم نگذارید!❣
#ماه_مبارک_رمضان
#استاد_پناهیان
@EmamZaman
┄┅═✧❁✧═┅┄
هر گناهـے جبران شدنے ست
مگر ناامیدی از درگاهِ خـدا
ناامیدی یعنی از دست دادنِ دستی که
بعد از هر زمین خوردن بلندت میکند...
#لحظـــه_هاتون_خـــدایے💚
@EmamZaman
┄┅═✧❁✧═┅┄
4_6003427336987347260.mp3
7.02M
💢مناجات با امام زمان عجل الله؛
🔸محبوب من!لیلای من...
🔸پیدای ناپیدای من...
#صوت_مهدوی
@EmamZaman
┄┅═✧❁✧═┅┄
💠 امام زمان (عج)💠
#فصل_دوم #رمان #تا_تلاقی_خطوط_موازی #پارت_هجدهم ساعت دوازده ظهر بود,معمولا پیام های تبلیغاتی زیا
#فصل_دوم
#رمان
#تا_تلاقی_خطوط_موازی
#پارت_نوزدهم
عینک آفتابی به چشم روی نیمکتی که همیشه ساقی آن بودم نشسته بودم.انگار همین دیروز بود با فرحناز و
حوریه بعد از تعطیل شدن دبیرستان می آمدیم و اینجا مینشستیم.از دور دیدمش. تیپش شبیه امیراحسان بود.کت و شلوار و تجهیزات به کمر.نه....پلیس بود واقعا. ابهت وجدیتش مثل احسان بود.با ترس ایستادم.عینک آفتابیش را برداشت و گفت:
-بشین.
تقریبا روی نیمکت ولو شدم هر دو به روبه رو نگاه میکردیم.
-خب...بگو...میخواستی منو ببینی.
-تو.. کی هستی؟! یعنى واقعا کی هستی؟!
-من سرگرد علی نادرلو(از جیب داخل کتش کارت شناسایی اش را در آورد) هستم.
-هه! نگو که جعل یه مشت مدارک واسه شما کاری داره!
-برام مهم نیست درموردم چه فکری میکنی...فقط...برات عجیب نیست تو سن 28سالگی سرگرد کردن ؟! ترفیع رتبه است. بخاطر ماموریتی که قبلا انجام دادم.حالا نوبت توعه جواب بدی. اینجا...بین ما چی میخوای؟ از طرف کی اومدی؟ کریم؟
_اونو که گرفتن.تمام روزنامه ها زدن.به من یه دستی نزن. بعدشم اون خورده پا چه نفوذی میخواد بکنه ؟
_خب...جواب بده...تو یه دختر بزدل بودی، خورده پا بودید واسه همین کاریتون نداشتم,اما الان.... جرمتو
بزرگ نکن، از طرف هر کی اومدی بگو و خودت رو بکش بیرون.
-بخدا از طرف هیچکس...اتفاقی با امیر احسان آشنا شدم.
-اما تو لیاقت اونو نداری!
-من درست شدم.
-یعنی میخوای باهاش زندگی کنی؟!
سرتکان دادم.
_خیلی پررویی! اونوقت منم وایمیستم و میذارم به دوستم وهمکارم خیانت کنی! اگه واقعا هیچ کاره ای؛بکش بیرون و برو.
_برم؟ فقط رفتنم خیال تو رو راحت میکنه؟!
-پس چی ؟؟ لابد دنبال دردسر میگردی؟! تو و دوتا دوستت درمقابل جرمایى که باند انجام میداد هیچ به حساب
میاین. طوری که میشه چشم پوشی کرد از خطاتون.
متعجب از این کارش گفتم:
-قضیه زینب..!!!! اون چی میشه..؟؟ ناراحت و مغموم گفت:
_مگه فقط زینب فدا شد؟؟ میدونی این وسط چه قدرا نابود شدن؟
-هه! ولی مقصر ما بودیم شاهین!! تو پلیسی؟! تو چه جور پلیسی,هستی که از من میگذری؟ زینب فرق میکرد! چرا اینجوری میکنی؟؟ چرا خودتو زدی به فراموشی؟
عصبانی نگاهم کرد:
-شاهین نه، علی. هروقت جای ما بودی میتونی نظر بدی.الان احساساتی حرف میزنی.
با زاری گفتم:
-زینب رو جلوی چشمات تیکه تیکه کردن...
بلند گفت "هیس"و به اطراف نگاه کرد...
#ادامه_دارد...
#کپی_حـــرام❌
@EmamZaman
┄┅═✧❁✧═┅┄
💠 امام زمان (عج)💠
#فصل_دوم #رمان #تا_تلاقی_خطوط_موازی #پارت_نوزدهم عینک آفتابی به چشم روی نیمکتی که همیشه ساقی آن
#فصل_دوم
#رمان
#تا_تلاقی_خطوط_موازی
#پارت_بیستم
با جدیت تمام گفت:
_پاتو از زندگی احسان بکش بیرون .اون تو همین سه ماه شده داداش من و همه کسم.فکر نکن همچینم از گناهات چشم پوشی میکنم.فقط بخاطر امیراحسان. نمیخوام خُرد بشه,میفهمی؟تو مایه ننگشی.به حرمت اینکه مَحرم امیراحسانی بهت مهلت میدم بی سروصدا بری.
با درد چشمانم را بستم و درحالی که به
عمر کوتاه زندگی مشترکم فکر میکردم گفتم:
-ممنونم بخاطر حفظ آبروم.
-من تمام تلاشم حفظ آبروی احسانه.. واقعا پیش خودت چی فکر کردی؟! اون مثل یه فرشتس!
صورتش را از من برگرداند و ادامه داد:
_الانم بلند شو برو. داداشم خوش نداره ناموسش بیرون باشه. اونم کنار یه غریبه.
حرفهایش را زد و از کنارم بلند شد و رفت
**** * **
خسته از روزگاری که هربار بازی جدیدی را شروع میکرد، به خانه برگشتم. زمانی که خوشبختی در خانه امیر احسان و خنده های شیرینش پیدا کردم. از اینکه همیشه از اشتباهاتم چشم پوشی میکرد. مسخره است اما، دلم برای "لااله الا الله" گفتنهایش حسابی تنگ شده بود. نه حتی گریه هم نمیتوانست ارامم کند. عمر زندگی مشترکم چقدر کوتاه بود. حرفهای شاهین مثل چاقویی بود که انگار محکم روی حنجره ام قرار گرفته بود.
قهوه جوش را روشن کردم.برای امیر احسان نوشتم میخواهم بخوابم، نگران نشود. تلفن را کشیدم و گوشی را
خاموش کردم. قهوه جوش آمد؛
برای خودم قهوه ریختم. پشت میزنشستم. میخواستم یک دور هفت سال پیش را مرور کنم.حالا که
قراربود بروم؛ بگذار ببینم چرا باید بروم؟ من مثل فرحناز و حوریه از حقیقت فرار نمیکردم. ترسو و بزدل و احمق
بودم اما هنوز چیزی در وجودم به اسم وجدان حس میکردم که هفت سال تمام نگذاشت آب خوش از گلویم پائین برود.
از قهوه ام نوشیدم و به هفت سال پیش بازگشتم.....
#پایان_فصل_دوم
#ادامه_دارد...
#کپی_حـــرام❌
@EmamZaman
┄┅═✧❁✧═┅┄
☆∞🦋∞☆
✨بقول حاج آقاقرائتے
هر معتاد حداقل سالے یڪنفررو
با خودش همراه میڪنه..!
شما ڪه مسلمون مسجدے
سالی چند نفررو
مسلمونِ مسجدے میڪنے..؟!
#حرفحساب🌿|••
@EmamZaman
┄┅═✧❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوتی های مراسم خواستگاری 😐😂
#کلیپ_طنز
@EmamZaman
┄┅═✧❁✧═┅┄
دعایِ روز بیست وهفتم ماه مبارک رمضان🌙
#ماه_مبارک_رمضان
@EmamZaman
┄┅═✧❁✧═┅┄