#تلنگر
🎀ارزش یک دختر را خدایی میداند که او را در سنین کودکی برای #عبادت برمی گزیند.
🎀پیامبری میداند که فرمود: دختر #باقیات_الصالحات است.
🎀امام صادق ع میداند که فرمود:پسران، نعمت اند و دختران #خوبی.
خداوند، از نعمت ها سؤال می کند و به خوبی ها #پاداش می دهد .
🎀ارزش دختر را خدایی میداند که هرکسی را لایق دیدن جسمش #نکرد.
🎀ارزش دختر را خدایی میداند که به بهترین مخلوقش
حضرت محمد (ص) دختری عطا کرد
که #هدایت یک جهان به عهده ی فرزندان اوست.
" انا اعطیناک الکوثر "
و این هدیه ی الهی، یک #دختر بود
💢امروز⚡️دشمن نیروهایش را متمرکز کرده که دختر امروز، #فاطمی نباشد...❗️ فاطمی نباشد
که مبادا مادر کودکانی چون #حسنین شود❗️
فاطمی نباشد
که مبادا برای امامش بین در و دیوار بسوزد و حتی یک آه، نگوید...
یا نمیخواهد دختر امروز همچون حضرت معصومه س، اسوه ی #دانش و مظهر #فضایل و کرامات باشد...❗️
می خواهد دختر امروز، زینبی نباشد...❗️ زینبی نباشد که مبادا #صبر و استواری
را از زینب بیاموزد☝️
👈زینبی نباشد که مبادا مبادا زینب وار، یاد شهدای کربلا را زنده نگه دارد…❗
#التماس_تفکر
✨🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸✨
🆔 @Emamzaman
✅ ارزش #آبرو
🌹حضرت اميرالمؤمنين علی علیه السلام مقدار "پنج بار شتر" خرما براى شخصى #آبرومند که از كسى تقاضاى كمك نمى كرد فرستادند. یک نفر که در آن جا حضور داشت به امیرالمؤمنین گفت : "آن مرد كه تقاضاى كمك نكرد ، چرا براى او خرما فرستادید ؟ يك بار شتر هم براى او كافى بود!"
امام علی (ع) به او فرمودند:
"خداوند امثال تو را در جامعه ما زياد نكند ! من می بخشم و تو #بخل مى ورزى!؟ اگر من آن چه را كه مورد حاجت او است ، پس از درخواست کردن بدهم ، چيزى به او نداده ام ؛ بلكه قيمت آبرویش را به او داده ام ؛ زيرا اگر #صبر كنم تا از من درخواست كند، در حقيقت او را وادار كرده ام كه آبرويش را به من بدهد."
📗 وسائل الشيعة ، ج۲ ، ص۱۱۸
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🌤🍃🌤 🍃🌤 🌤 💕 #اخلاق_مهدوی😊 #نیکی_به_مادر🧕 🍃ثواب بوسـ😘ـیدن پای مادر ✍پیامبر(ص) فرمود: ✨«کسی که پ
⛅️🍃⛅️
🍃⛅️
⛅️
💕 #اخلاق_مهدوی 😊
#تقوا و #صبر 🌹
✨بله توجه کن‼️
✔️وقتی حاصلضرب✖️ همۀ هستی به جایی وصل میشه که خداوند در قرآن می فرماید : « کسی که تقوا پیشه کند از جایی بهش روزی میدهم که اصلاً نه حسابشو میکرده یا نه فکرشو...» ،
دو دوتا هم که هیچی ، اگر پیش خودت حساب کتاب هم کنی
بدون که سه سه تا و هزار هزار تا هم میشه ، اینطوری بگم ، هر چی که تو بخواهی ...
اما‼️
به شرطی که ⬇️
💯فقط صبر کنید و تقوا پیشه کنید که وعده ی خداوند عملی است🔰
📙 قرآن کریم / سوره طلاق / آیه 3
✨و او را از راهی که گمان نمیبرد روزی میدهد و کسی که بر خدا توکل نماید او برایش کافی است.
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
⛅️
🍃⛅️
⛅️🍃⛅️
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
⛅️🍃⛅️ 🍃⛅️ ⛅️ 💕 #اخلاق_مهدوی 😊 #ترک_غیبت ✨مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت در باره غیبت کردن می فرمو
⛅️🍃⛅️
🍃⛅️
⛅️
💕 #اخلاق_مهدوی 😊
#صبر
🌷مقام صبر و رضا انسان را بهشتی میکند
🌱✨امام صادق(ع) فرمود: خداوند به حضرت داوود(ع) وحی کرد: نزد «خلاده» دختر «اوس» برو و او را به بهشت مژده بده، و به او اعلام کن که او همنشین تو در #بهشت خواهد شد.
حضرت داوود(ع) به در خانه خلاده آمد، و حلقه در را زد، خلاده پشت در آمد و در را گشود، ناگاه چشمش به چهره داوود(ع) افتاد، عرض کرد: آیا درباره من چیزی از طرف خدا نازل شده که به اینجا آمدهای؟ داوود(ع) فرمود: آری.
خلاده گفت: آن چیست؟ داود گفت: خداوند به من وحی کرد که تو اهل بهشت هستی و به من فرمود تا تو را به بهشت مژده دهم و به تو اعلام کنم که همنشین من در بهشت هستی.
خلاده که چنین چیزی را عجیب میدانست و خود را لایق همنشینی با داود(ع) در بهشت نمیدانست عرض کرد: گویا اشتباهی شده.
داوود گفت: نه، آن زن تو هستی.مقداری از حالت باطنی خودت را برای من شرح بده. خلاده در ضمن گفتارش گفت: از صفات من این است که هرگز دردی- هرگونه باشد- به من نرسیده، و نیز هرگز ناراحتی و نیاز و گرسنگی- هرگونه که باشد- به من نرسیده مگر این که در برابر آن #صبر و #تحمل نموده و به مقدرات الهی خشنود میشدم، و صبر میکنم، و به گونهای در مقام صبر و رضا هستم که از درگاه خدا تقاضای رفع آن را نمیکنم، و از خدا تشکر مینمایم.»
داوود(ع) گفت: تو به خاطر همین حالت و خصلت به این مقام (همنشینی با من در بهشت) نایل شدهای .»
آنگاه امام صادق(ع) فرمود: «این همان دینی است که خداوند آن را برای صالحان پسندیده است.»
🌹امام علی(ع) فرمودند: ای مردم! بر شما باد صبر و مقاومت، چون کسی که صبر نداشته باشد، (در واقع) دین هم نخواهد داشت.
📗 بحارالانوار ج۷۱ص۸۹ / بحارالانوار ج۶۸ ص۹۲ / روزنامه کیهان
🍃💐همانا برترین کارها، کار برای امام زمان است💐🍃
🆔 @EmamZaman
#کمی_تفکر
🍭گاهے رزق و روزی و خوشیای مردم و میبینیم و آه میکِشیم، میگیم لعنت به این زندگی! 👊
🔶چرا من نباید عروس/داماد میشدم؟ چرا من نباید بچه دار میشدم؟ چرا من مریضم و فلانی سالمه؟ چرا پدر و مادر و همسر فلانی خوبن؟ چرا پولدار نیستم و فلانی هست؟😣
🔷آدمِ حسود، همش اعصابش خورد میشه و بی تابی میکنه!😤😢
#بیتابی، هم اجر رو تباه میکنه، و هم به کُفرگویی میکِشونه. ✖
کارِمون به جایی میرسه که نعوذ بالله میگیم: خدایا صدامو میشنوی؟؟؟ اصلا وجود داری؟؟؟ اصلا با #امام_حسین قهرم!!! چقد دعا کنم؟😭😭
🌸امام صادق(ع) فرمود:
#صبر، نور و صفايى را كه در باطن بندگان
است، ظاهر مى سازد،
و ناله و بی تابى، ظلمت و ترس درونى آنها را آشكار مى كند.✖
📗(بحار،ج۷۱،ص۹۰)
🔶یه عزیزی میگفت: آدمِ #حسود، روی خوش زندگی رو نمیبینه! :)
🌸امام سجاد(ع):
از گناهانى كه دعا را رد مى كنند بد نيّتی و بد ذاتى و دورويى با برادران(و خواهران) است.
📗(معانى الأخبار،ص۲۷۱)
🔷یعنی باید خیرخواه مردم باشیم. از ته اعماقِ قلبمون برای بقیه دعای #خوشبختی و دعای خیر کنیم،
بعد بگیم👈 نوش جونش، اللهُمَ ارزُقنا!
خدایا به ما هم عطا کن! ❤ (غبطه)
🔶یعنی مشاهده شده طرف تو هیئت بچه دوستشو بغل کرده، کلی قربون صدقش رفته، بعد اومده خونه پیش خودش گفته:
دوستم متولد هفتاد و شیشه، بچه داره! خدایا من چرا هنوز مجردم؟؟ 😭😭 من چیم از اون کمتره؟؟؟!!!!
🔷هی خودمونو مقایسه میکنیم!
که معصوم فرمود: اولین کسی که مقایسه و قیاس کرد، #ابلیس بود. برگشت گفت: آدم از گِله، من از آتیش! من بهترم!
👈 چون ماها در جریان حساب کتابای خدا نیستیم، همه رو با خودمون مقایسه میکنیم.
🔶خوبه که بدونیم که بر اساس ظرفیت ها و خیلی مسائل دیگه، رزقمون با بقیه فرق داره.
🌸چنانچه پیامبر خدا(ص) فرمود:
❤️خداوند فرمود: بعضی از بندگان مؤمنم، کسانی هستند که ایمانشان جز با فقر، درست نمیشود، که اگر بی نیازشان کنم، بی نیازی فاسدشان میکند. و بعضی از بندگان مؤمنم، کسانی هستند که ایمانشان جز با ثروت، درست نمیشود، که اگر نیازمندشان کنم، نیازمندی فاسدشان میکند!
و بعضی از بندگان مؤمنم، کسانی هستند که ایمانشان جز با بیماری درست نمیشود، که اگر به آنان تندرستی ببخشم، تندرستی فاسدشان میکند. و بعضی از بندگان مؤمنم، کسانی هستند که ایمانشان جز با تندرستی درست نمیشود، که اگر بیمارشان کنم، بیماری فاسدشان میکند.
در حقیقت، من بندگانم را با آگاهی ای که از دلهایشان دارم اداره میکنم! چرا که من، دانای آگاهم.
🍃🌺ظـ💫ـهور نزدیک است🌺🍃
🆔 @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
♻️💕 💕 #تمرین_صبوری ۱۷😊 ❌راهکار اول؛ امام علی (ع) اگر حلیم نیستی، خودتو به حلم بزن. 👈یعنی به خودت،
♻️💕
💕
#تمرین_صبوری ۱۸😊
❌راهکار دوم
✔️تحلُّم؛
جلوی خواهشهای دلت بایست؛
کم کم صبور میشی!
نَفْس، فقط با خواستن و شنیدن و ... رشد نمیکنه!
بلکه زمانی قدرت میگیره؛ که جلوش بایستی و باهاش بجنگی❗️
هربارکه جلوی خواهش های نفست بایستی ،یک پله از نردبان #صبر رو بالارفتی. ✅
🌤السلام علیک یاصاحب الامر🌤
@emamzaman
💕
♻️💕
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
♻️💕 💕 #تمرین_صبوری ۲۳😊 ✴️سکوت برات رقّت قلب، و حضور قلب میاره. برای ارتباط با خدا، دور خیز کن❗️
✨💕
💕
#تمرین_صبوری ۲۴😊
💢چون شخص ساکت،
بر شهوتِ کلامش غلبه میکنه؛
تحریک پذیری اش کمتر، و آرامشش بیشتر میشه.ودرنتیجه خودنمایی رو درانسان خاموش میکنه.
✔️برا همینم؛
شیطان کمتر بهش دسترسی داره.
👈یادت نره؛
آخرین میوه ی سکوت، #صبر است.
🌤السلام علیک یاصاحب الامر🌤
@emamzaman
💕
✨💕
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#ترک_گناه #نه_روزتامیلادمنجی #غیبت(گوشت مرده خواری🥩) 🔥عواقب ترسناک #غیبت کردن! 🌸پیامبر اکرم صل
#ترک_گناه
#هشت_روز_تا_میلادمنجی
#ترک_دروغ
#تفکر قبل از هر حرفی و سنجیدن آنچه قراره گفته بشه بسیار مهمه👌🏻
هرکسی باید به این موضوع توجه کنه که هر حرفی رو نباید به زبون آورد❗️
#دروغ هم در این دسته حرف های #نباید قرار داره و #تفکر یکی از مهمترین راه های #ترک _دروغ هست.💯
از قدیم الایام گفتن که: کم گو و گزیده گو.😉
باید قبل از گفتن چیزی که تو ذهن میگذره #تامل کرد و فکر کرد که بیان اون چه دلیل و چه بازخوردی داره❗️
با کمی #صبر و #تفکر میتونیم جلوی خیلی از دروغ های احتمالی رو بگیریم👌🏻
#ترک_هر_گناه=#یک_قدم_به_سوی_ظهور
🆔 @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_بیستم 💠 ما زنها همچنان گوشه آشپزخانه پنهان شده و دیگر کارمان از ترس
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_ویکم
💠 در این قحط #آب، چشمانم بیدریغ میبارید و در هوای بهاری حضور حیدرم، لبهایم میخندید و با همین حال بههم ریخته جواب دادم :«گوشی شارژ نداشت. الان موتور برق اوردن گوشی رو شارژ کردم.»
توجیهم تمام شد و او چیزی نگفت که با دلخوری دلیل آوردم :«تقصیر من نبود!» و او دلش در هوای دیگری میپرید و با بغضی که گلوگیرش شده بود نجوا کرد :«دلم برا صدات تنگ شده، دلم میخواد فقط برام حرف بزنی!» و با ضرب سرانگشت #احساس طوری تار دلم را لرزاند که آهنگ آرامشم به هم ریخت.
💠 با هر نفسم تنها هق هق گریه به گوشش میرسید و او همچنان ساکت پای دلم نشسته بود تا آرامم کند.
نمیدانستم چقدر فرصت #شکایت دارم که جام ترس و تلخی دیشب را یکجا در جانش پیمانه کردم و تا ساکت نشدم نفهمیدم شبنم اشک روی نفسهایش نم زده است.
💠 قصه غمهایم که تمام شد، نفس بلندی کشید تا راه گلویش از بغض باز شود و #عاشقانه نازم را کشید :«نرجس جان! میتونی چند روز دیگه تحمل کنی؟»
از سکوت سنگین و غمگینم فهمید این #صبر تا چه اندازه سخت است که دست دلم را گرفت :«والله یه لحظه از جلو چشمام کنار نمیرید! فکر اینکه یه وقت خدای نکرده زبونم لال...»
💠 و من از حرارت لحنش فهمیدم کابوس #اسارت ما آتشش میزند که دیگر صدایش بالا نیامد، خاکستر نفسش گوشم را پُر کرد و حرف را به جایی دیگر کشید :«دیشب دست به دامن #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شدم، گفتم من بمیرم که جلو چشمت به #فاطمه (سلاماللهعلیها) جسارت کردن! من نرجس و خواهرام رو دست شما #امانت میسپرم!»
از #توسل و توکل عاشقانهاش تمام ذرات بدنم به لرزه افتاد و دل او در آسمان #عشق امیرالمؤمنین (علیهالسلام) پرواز میکرد :«نرجس! شماها امانت من دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هستید، پس از هیچی نترسید! خود آقا مراقبتونه تا من بیام و امانتم رو ازش بگیرم!»
💠 همین عهد #حیدری آخرین حرفش بود، خبر داد با شروع عملیات شاید کمتر بتواند تماس بگیرد و با چه حسرتی از هم خداحافظی کردیم.
از اتاق که بیرون آمدم دیدم حیدر با عمو تماس گرفته تا از حال همه باخبر شود، ولی گریههای یوسف اجازه نمیداد صدا به صدا برسد. حلیه دیگر نفسی برایش نمانده بود که عباس یوسف را در آغوش کشید و به اتاق دیگری برد.
💠 لبهای روزهدار عباس از خشکی تَرک خورده و از رنگ پژمرده صورتش پیدا بود دیشب یک قطره آب نخورده، اما میترسیدم این #تشنگی یوسف چهار ماهه را تلف کند که دنبالش رفتم و با بیقراری پرسیدم :«پس هلیکوپترها کی میان؟»
دور اتاق میچرخید و دیگر نمیدانست یوسف را چطور آرام کند که دوباره پرسیدم :«آب هم میارن؟» از نگاهش نگرانی میبارید، مرتب زیر گلوی یوسف میدمید تا خنکش کند و یک کلمه پاسخ داد :«نمیدونم.» و از همین یک کلمه فهمیدم در دلش چه #آشوبی شده و شرمنده از اسفندی که بر آتشش پاشیده بودم، از اتاق بیرون آمدم.
💠 حلیه از درماندگی سرش را روی زانو گذاشته و زهرا و زینب خرده شیشههای فاجعه دیشب را از کف فرش جمع میکردند.
من و زنعمو هم حیران حال یوسف شده بودیم که عمو از جا بلند شد و به پاشنه در نرسیده، زنعمو با ناامیدی پرسید :«کجا میری؟»
💠 دمپاییهایش را با بیتعادلی پوشید و دیگر صدایش به سختی شنیده میشد :«بچه داره هلاک میشه، میرم ببینم جایی آب پیدا میشه.»
از روز نخست #محاصره، خانه ما پناه محله بود و عمو هم میدانست وقتی در این خانه آب تمام شود، خانههای دیگر هم #کربلاست اما طاقت گریههای یوسف را هم نداشت که از خانه فرار کرد.
💠 میدانستم عباس هم یوسف را به اتاق برده تا جلوی چشم مادرش پَرپَر نزند، اما شنیدن ضجههای #تشنهاش کافی بود تا حال حلیه به هم بریزد که رو به زنعمو با بیقراری ناله زد :«بچهام داره از دستم میره! چیکار کنم؟» و هنوز جملهاش به آخر نرسیده، غرش شدیدی آسمان شهر را به هم ریخت.
به در و پنجره خانه، شیشه سالمی نمانده و صدا بهقدری نزدیک شده بود که چهارچوب فلزی پنجرهها میلرزید.
💠 از ترس حمله دوباره، زینب و زهرا با #وحشت از پنجرهها فاصله گرفتند و من دعا میکردم عمو تا خیلی دور نشده برگردد که عباس از اتاق بیرون دوید.
یوسف را با همان حال پریشانش در آغوش حلیه رها کرد و همانطور که بهسرعت به سمت در میرفت، صدا بلند کرد :«هلیکوپترها اومدن!»
💠 چشمان بیحال حلیه مثل اینکه دنیا را هدیه گرفته باشد، از شادی درخشید و ما پشت سر عباس بیرون دویدیم.
از روی ایوان دو هلیکوپتر پیدا بود که به زمین مسطح مقابل باغ نزدیک میشدند. عباس با نگرانی پایین آمدن هلیکوپترها را تعقیب میکرد و زیر لب میگفت :«خدا کنه #داعش نزنه!»...
#ادامه_دارد
نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🏴@EmamZaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_پنجم 💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و #رزمندگان غرق خون ر
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_ششم
💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو میکردم این #خمپارهها فرشته مرگم باشند، اما نه!
من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمیدانستم این #مقاومت به عذاب حیدر ختم میشود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود.
💠 زنعمو با صدای بلند اسمم را تکرار میکرد و مرا در تاریکی نمیدید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال میکردند دوباره کابووس دیدهام و نمیدانستند اینبار در بیداری شاهد #شهادت عشقم هستم.
زنعمو شانههایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره میخواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمیخورد.
💠 #وحشت همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم.
چطور میتوانستم دم بزنم وقتی میدیدم در همین مدت عمو و زنعمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمیکشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال میخواست مراقب ما باشد.
💠 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بیتابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.»
شاید #داعشیها خمپارهباران کور میکردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل.
💠 گرمای هوا بهحدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل میدیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است.
البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، میدانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و میترسیدم از اینکه علیاصغر #کربلای آمرلی، یوسف باشد.
💠 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایهها بود، اما سوخت موتور برق خانهها هم یکی پس از دیگری تمام شد.
تنها چند روز طول کشید تا خانههای #آمرلی تبدیل به کورههایی شوند که بیرحمانه تنمان را کباب میکرد و اگر میخواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتشمان میزد.
💠 ماه #رمضان تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری #ایثار میکرد.
اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ #تشنگی و گرسنگی سر میبرید.
💠 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلیکوپترها در آتش شدید داعش برای شهر میآوردند.
گرمای هوا و شورهآب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم میخورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمیشد و حلیه پا به پای طفلش جان میداد.
💠 موبایلها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر #مظلومی بود که روی زمین در خون دست و پا میزد.
همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست #محاصره مقاومت میکردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود.
💠 چطور میتوانستم #آزادی شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم.
روزها زخم دلم را پشت پرده #صبر و سکوت پنهان میکردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بیخبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره #عشقم باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد.
💠 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوشمان به غرّش خمپارهها بود و چشممان هر لحظه منتظر نور انفجار که #اذان صبح در آسمان شهر پیچید.
دیگر داعشیها مطمئن شده بودند امشب هم خواب را حراممان کردهاند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانههایشان خزیدند.
💠 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خوابشان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمیبرد.
پشت پنجرههای بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بیآبی مرده بودند، نگاه میکردم و #حسرت حضور حیدر در همین خانه را میخوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش میچکید.
💠 دستش را با چفیهای بسته بود، اما خونش میرفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه میزد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم.
دلش نمیخواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود...
#ادامه_دارد
نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🆔 @EmamZaman
🌷 امام صادق (ع):
(خداوند) مردمى را به مصيبت ها گرفتار كرد، ولى آنان #صبر كردند، در نتيجه، آن مصيبت ها براى آنان به نعمت تبدیل شد.
📗تهذيبالأحكام ج۶ ص۳۷۷
🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
@emamzaman
❓#صبر _رهبرمعظم انقلاب، در مقابل #خیانت_غربگراها، از کدامین گونه است؟
👈 جواب:
از نوع صبر #مولا_علی(ع) و #فاطمه زهرا(س).
⏪ این دو معصوم(ع)، برای #حفظ_اصل_اسلام، چنان شکیبایی کرده اند که برخی مصداق ها را می شماریم:
☑️ویژگی های #صبرِ امام علی(ع) در #خطبه_3_ نهج البلاغه:
بسانِ فرد خار در چشمش و استخوان درگلو. صبری سخت و طولانی که بزرگ تران را فرسوده و کوچک تران را پیر مى کند...
☑️ویژگی های صبر #فاطمه زهرا(س)در #خطبه فدکیه:
بسان خنجرى بر گلو خليده و نيزه اى بر دل فرو نشسته. (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۲۹ ص:۲۲۶).
📛اما #خون_دل خوردن مولا و همه مشکلات، نتیجه جهل مردم و #انتخاب_غلط شان است.
(نهج البلاغه،خطبه ۳ و ۱۵۸)
👈 پس ولی امر مسلمین، با لحاظ مصالح طبقه بندی شده ومنافع کشور، اقدام میکند.
و این ما هستیم که باید
#درست_انتخاب کنیم
📝علی اکبر صیدی
🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
@emamzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸پیشرفت معنوی در تحمل سختی های زندگی
✅اجر صبر بر بداخلاقی اطرافیان
#پیشرفت_معنوی
#صبر
#دکتر_سعید_عزیزی
【@emamzaman】