#داستان_واقعی
🌺شفای دختر #مسیحی به عنایت حضرت #عباس علیه السلام
قسمت اول👇
✍خطیب دانشمند جناب حجة الاسلام آقای صادقی قمی فرموند:
من در ایام #محرم در تهران منبر 🎤داشتم،روز #تاسوعا برای رفتن به مجلس روضه سوار تاکسی شدم، در بین راه به دسته ای🥁 برخوردیم که به مناسبت روز تاسوعا به #عزاداری پرداخته بودند.راننده تاکسی🚕 به من گفت:
آقا چه خبر است؟
گفتم:
امروز روز #تاسوعاست.
احساس کردم که #نفهمید،گفتم:
مگر شما #مسلمان نیستید؟
گفت: نه
گفتم: چه (مذهبی داری؟
گفت: من #مسیحی هستم.
به او گفتم:
#تاسوعا
یعنی روز #ابوالفضل_العباس علیه السلام.
تا این جمله را گفتم، دیدم راننده سرش را رو فرمان ماشین گذاشت و شروع به #گریه😭 کرد.
گفتم:چرا گریه میکنی؟
گفت:
من #شفای دخترم🙎 را از این آقا گرفتم.دخترم #فلج بود برای معالجه او خیلی #خرج کردم،به حدی که #خانه خود🏡 را فروخته در نتیجه #اجاره_نشین شدم، اما مفید واقع نشد....
#ادامه_دارد...
📚روزنه هایی از عالم غیب
🌸➖🍃➖🌸➖🍃➖🌸➖🍃➖
@emamzaman
🥀 امام زمان (عج) 🥀
#داستان_واقعی 🌺شفای دختر #مسیحی به عنایت حضرت #عباس علیه السلام قسمت اول👇 ✍خطیب دانشمند جناب حجة
#داستان_واقعی
شفای دختر #مسیحی به عنایت حضرت #عباس علیه السلام
قسمت دوم و پایانی👇
✍...روزی در همسایگی ما #مجلس روضه خوانی بود،همسایگان ،خانم مرا هم به #روضه دعوت میکنند و به او میگویند به مجلس #امام_حسین علیه السلام بیا !
خانم من به مجلس روضه رفته، همسایگان به او میگویند:
برای #ابوالفضل_العباس علیه السلام گریه کن😭 تا بچه ات #شفا 🤒پیدا کند.
خانم من هم گریهٔ زیادی میکند.
وقتی از روضه برگشت،#شام درست نکرده بود،گفتم:
چرا امشب شام درست نکردی؟
گفت: به مجلس #روضه همسایگان رفته بودم و برای ابوالفضل العباس علیه السلام گریه کردم،زیرا همسایگان به من گفتند:
#توسل پیدا کن،بچه ات🙎 شفا پیدا میکند.
وقتی این موضوع را از همسرم شنیدم گریه ام گرفت.
موقع خواب که شد،بچه را بین خودمان خواباندیم در حالی که دست بچه در دست من بود و در ایوان اتاق هم خوابیده بودیم.
ناگهان دیدم بچه #دستش را از دست من کشیده و میخواهد بدود.
گفتم:چه شده؟
گفت: آقای💫 اسب سواری رادیدم که به من گفت: بیا!
من نگاه کردم،دیدم بچه ام #خوب شده است.🙋
📚روزنه هایی از عالم غیب،ص۹۹
🌸➖🍃➖🌸➖🍃➖🌸➖🍃➖
@emamzaman