⭕️ این روز ها سالگرد شهادت شهید سید مرتضی آوینی و شهید صیاد شیرازی است
🌸 یادی کنیم از دلاور مردانی که برای دین و ایران و ایرانی جان فشانی کردند
✡ نه مثل اصلاح طلبان که تمام عمر خود را صرف خیانت به دین و ایران و ایرانی کردند
⚠️ اصلاح طلبان در زمان حیات مبارک امام خمینی ، حتی زمانی که جناح چپ تعریف می شدند انقلابی نبودند تظاهر به دینداری و انقلابی گری می کردند گذشت زمان ثابت کرد آنها نفوذی بودند عضو شبکه زیتون در پیش از انقلاب یا عضو سازمان های جاسوسی و حتی ماسونی دنیا
💕 به قول شهید بسیار بزرگ و عظیم الشأن و مجهول القدر سید اسدالله لاجوردی ، اصلاح طلبان خائن از مسعود رجوی و سازمان منافقین هم بدتر هستند
👤 دکتر سید حسن آیت
#صیاد_دلها
@EmamZaman
┄┅═✧❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | شهوت جنسی رو چه کنم؟ چطور شهوتم رو کنترل کنم؟!😔
#استاد_متوسل👤
#خود_ارضایی 🔥
@EmamZaman
┄┅═✧❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما بشنوید
🎞 سخنان #شهید_مصطفی_چمران دربارهی #شهید_علی_صیاد_شیرازی
🌷 ۲۱ فروردین سالروز شهادت سپهبد صیاد شیرازی
#شهیدان
@EmamZaman
┄┅═✧❁✧═┅┄
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#رمان #تا_تلاقی_خطوط_موازی #پارت_ششم در حالی که صورتش را اصلاح میکردم، حس میکردم زل زده است به چه
#رمان
#تا_تلاقی_خطوط_موازی
#پارت_هفتم
خانواده ی پنج نفره مان با آمدن فرید تکمیل شد. همگی سرسفره ی هفت سین نشسته بودیم. چشمانم را بستم
وبرای آنکه ضایع نباشد سرم را پائین انداختم ودر دل شروع کردم به دعا:
_خدایااا؟ خودت نجاتم بده..خدایا منو ببخش..خدایا با این که تو تموم این سالا موقع تحویل سال از تو کمک
خواستم اما اون آرامشی روکه میخواستم به من ندادی.
خدایا خودت شاهدی کمترین نقش رو تو اون حادثه ی شوم من داشتم.
تا امد اشکم بریزد نسیم در آغوشم کشید وگفت;
_سال نوت مبارک آبجی کوچیکه!
فرید لبخندی زد وگفت:
_سال نو مبارک.
_ممنون.برای شما هم همینطور
به شانه ام زده شد، برگشتم وپدرم را دیدم که قرآن به یک دست؛برایم آغوش باز کرده.
با بغض به آغوشش رفتم وازته دل بوئیدمش.
آهسته درگوشم گفت:
_دُرست میشه.ماتم برد وبی حرکت ماندم.
ازمن جدا شد واسکناس تا نخورده ی ده تومانی را به سمتم گرفت وچشمانش را بست وباز کرد.
خجالتزده پول را گرفتم.حس کردم همه چیز را میداند.همیشه با او راحت تر از مادرم بودم.گاهی اوقات یک
فانتزی را در ذهنم پرورش میدادم.
اینکه اگر قرار باشد روزی برای کسی اعتراف کنم تا سبک بشوم؛آن کس کسی نیست جز پدرم.
مادرم و خواهر کوچکترم مستی
همزمان من را به آغوش کشیدند ومن رفته رفته داشتم میفهمیدم که چه نعمت هایی داشتم وغافل بودم.
چقدر بی انصاف بودم که چشمم را روی خیلی از داشته هایم بستم وتنها با دو دوست کلّه شقّم فکرهای خراب
کردم. بلندپروازی های بیجا و شیطنت هایی که دیگر از شیطنت گذشته بود ونام شیطنت مناسبش نبود.
در فکر جمله ی پدرم بودم. میدیدم که سرشان به بگوبخند وشوخی گرم است اما دقیق متوجه نبودم. گفته ی پدرم
هرچند محال،اما دلگرم کننده بود.
عید برای من یک معنا داشت."خواب"
آنقدر کار میکردم که دیگرتفریح در روزهای تعطیل برایم جوک مضحکی محسوب میشد!
#ادامه_دارد....
#کپی_ممنوع❌
@EmamZaman
┄┅═✧❁✧═┅┄
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#رمان #تا_تلاقی_خطوط_موازی #پارت_هفتم خانواده ی پنج نفره مان با آمدن فرید تکمیل شد. همگی سرسفره ی
#رمان
#تا_تلاقی_خطوط_موازی
#پارت_هشتم
طاق باز وسط اتاق خوابیده بودم و درعالم خواب وبیداری به همراه بوی بهار به یک حس خلسه فرو رفته
بودم. صدای آهسته ی مادر وپدرم این حس خوب را ازمن گرفت و وادارم کرد تیز شوم.
نمیدانم،حس ششمم
میگفت درمورد من صحبت میکنند.
بی حوصله برخاستم وبه دراتاق نزدیک شدم:
پدر: راحتش بذار.میدونی که جوابش چیه؟؟
مادر:تا چه وقت راحتش بذاریم؟!
_میگی چی کار کنم؟!به زور شوهرش بدم؟
_به زور که نمیشه،فقط راضیش کن اجازه ی ملاقات بده حداقل!
_مگه نمیگی خانومه اول با خودش صحبت کرده وبهار جواب منفی داده ؟
_خب؟!
_پس من دیگه چه کاره ام؟!بهار با تمام ظاهر بی باک وبی خیالش خیلی فهمیده اس ومن به اون اعتماد دارم اگه میگه نه حتمن دلیل محکمی داره!
مادر که طبق معمول از قاطعیت پدر حرصش گرفته بود آهسته اما پر گلایه گفت:
_ الحق که به خودت رفته، میدونی چقدر سرشناسند؟؟
بعداز خواستگاریشون بلا فاصله به خانم تأثیری زنگ زدمو از اون تحقیق کردم. باورت میشه زبونش بند اومده میگفت خدا شمارو خواسته که دخترتون رو پسندیدند.
پدر که معلوم بود بدش هم نیامده است گفت:
_خیله خب.باهاش صحبت میکنم اما اجبارش نمیکنم.فقط حرف.
مادر هیجان زده گفت:
_الهی دور سرت بگردم میدونم رو حرف تو حرف نمیاره!
میدانستم که مادر دست بردار نیست، صدای در اتاق که آمد تقریبا شیرجه زدم توی رختخواب.
صدای پدرم از پشت در بلند شد :
_دخترم؟ بیداری بابا جان؟ اجازه هست؟
_بفرمائید.
خودم را خواب آلود نشان دادم ونشستم،
کنار بسترم نشست وخندان گفت:
_نسیم و مستی با فرید رفتن بیرون،تو چرا نرفتی؟
_خسته بودم.
دستی روی سرم کشید ومن خنده ام گرفت
_بزرگ شدیا دختر!
_بله دیگه پیرشدم.
_توپیر باشی من چیم؟! مُردم؟!
با اعتراض گفتم
_بابا خدا نکنه، این چه حرفیه!
_بهاربرات خواستگار اومده.
نتوانستم نخندم! درستش این بود که خجالت بکشم اما ازاین طرز خبردادن پدرمخنده ام گرفت!
_هاها...
ای بی حیا!
خنده ام را خوردم وسرم را پائین انداختم
_خب باباجان...نظرت؟
_شما که میدونید،من از زندگی فعلیم راضیم.
-شاید با ازدواج حتی راضی ترم شدی...ریسک نمیکنی دخترم!
نمیدانم در یک آن حس کردم شاید تنوع برای خودم هم بهتر باشد، شاید اصلا خدا میخواهد نجاتم دهد، شاید
باید مثل دو دوست بی وفایم زندگی تازه ای را شروع میکردم...اما چطور؟!
پدر سکوتم را پای رضایت گذاشت وبا لبخند نامحسوسی بلند شد.زیاد مهربانی نکرد تا رویم را زیادی باز.نکند! میشناختمش افسوس که دیرکشفش کرده بودم.
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوع ❌
@EmamZaman
┄┅═✧❁✧═┅┄
AUD-20201205-WA0010.mp3
3.62M
قرائت هرشب دعای فرج به نیت ظهور
#دعای_فرج🌸
چگونهسرکنم بدونعشق صبح و شام را
چه علتی بیاورم ندیدن مدام را
شلوغ شد دل من از برو بیای هر کسی
ولی دوباره یاد تو شکست ازدحام را😔
#شب_بخیر_آقای_من🌙💫
@EmamZaman
┄┅═✧❁✧═┅┄
4_5796627749766432822.mp3
7.99M
#دعای_عهد
با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذارو هــر روز، بعـد نماز صبح❤️
همراه ما باشید...
اینستاگرام|تلگرام|سهاگراف| مهدیاران|
|منتظران ظهورامام مهدی علیه السلام
برترین اهل هرزمـــــــــــان اند.|
#حدیث_گرافی🌸
@EmamZaman
┄┅═✧❁✧═┅┄
8.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 پست اینستاگرام سایت رهبرانقلاب | مومن از یک سوراخ، دو مرتبه گزیده نمیشود!
🔺 نکته مهمی که در رابطه با ابرقدرتها بایستی رعایت کرد.
#سیاسی
@EmamZaman
┄┅═✧❁✧═┅┄