eitaa logo
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
1.8هزار دنبال‌کننده
882 عکس
229 ویدیو
12 فایل
❞ فلسفه، علوم اجتماعی، شعر ❝ « یک نیمه من شعور افلاطون است یک نیمه دیگرم دل مجنون است » • گروه #شعر و هنر چامه : https://eitaa.com/joinchat/1530200446C77195466fb 👥 ارتباط: @taha_mojahed تبادل نداریم🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
💠 @soha_olom_ensani • شرح دادن مثنوی مولانا از سوی فیلسوفی که ذوق عرفانی ندارد به مانند این است که
کثیرى از ناس را مى ‌دانند و حال آنکه مخالف با جبر است و علت آن این است که آقایان معناى جبر را نمى ‌دانند. و چنانکه مرحوم حاجى (حکیم ) نیز در شرح خود بر مثنوى نتوانسته در شرح و ، مرام را برساند؛ زیرا حکیمى قول عارفى را بیان نموده بدون اینکه حظ وافر از قریحه داشته باشد و بلاتشبیه مثل این است که ملحدى، مرام مرسلى را شرح کرده باشد. بیان مرام شخصى قریب الافق بودن با او را لازم دارد، براى شرح قول ، مردى که یک نحوه ذوقى داشته باشد لازم است که آن هم نه با نثر بلکه با نظمى که از روى عرفانى برخاسته باشد مانند نسیمى که از سطح آبى برمى‌خیزد، به شرح آن بپردازد.» ▪▪▪ (تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 2 ص 198) _ 💠 @soha_olom_ensani
❁ بلایی که به اسم تاویل برخی از فلاسفه ( دانشمندان) بر سر قرآن آوردند بسیار بی انصافی بود. ❖ • (فلاسفه) وقتى به بحث در پيرامون قرآن پرداختند، سر از تطبيق و تاويل آيات مخالف با آراء مسلم‏شان در آوردند، البته منظور ما از فلسفه، فلسفه بمعناى اخص آن يعنى فلسفه الهى به تنهايى نيست، بلكه منظور، فلسفه بمعناى اعم آن است، كه شامل همه علوم رياضيات و طبيعيات و الهيات و حكمت عملى ميشود. • البته خواننده عزيز توجه دارد كه فلسفه به دو مشرب جداى از هم تقسيم مى‏شود، يكى مشرب مشاء، كه بحث و تحقيق را تنها از راه استدلال معتبر ميداند و ديگرى مشرب اشراق است كه ميگويد حقايق و معارف را بايد از راه تهذيب نفس و جلا دادن دل، به وسيله رياضت، كشف كرد. • مشائيان وقتى به تحقيق در قرآن پرداختند، هر چه از آيات قرآن در باره حقايق ما وراء طبيعت و نيز در باره خلقت و حدوث آسمانها و زمين و برزخ و معاد بود، همه را تاويل كردند، حتى باب تاويل را آن قدر توسعه دادند، كه به تاويل آياتى كه با مسلميات فلسفيان ناسازگار بود قناعت نكرده، آياتى را هم كه با فرضياتشان ناسازگار بود تاويل نمودند. • مثلا در طبيعيات، در باب نظام افلاك، تئورى و فرضيه‏هايى براى خود فرض كردند، و روى اين اساس فرضى ديوارها چيدند، و بالا بردند، ببينند آيا فرو مى‏ريزد يا خير، كه در اصطلاح علمى اين فرضيه‏ها را (اصول موضوعه) مى‏نامند، افلاك كلى و جزئى فرض كردند، عناصر را مبدأ پيدايش موجودات دانسته، و بين آنها ترتيب قائل شدند، و براى افلاك و عناصر، احكامى درست كردند، و معذلك با اينكه خودشان تصريح كرده‏اند كه همه اين خشت‏ها روى پايه‏اى فرضى چيده شده، و هيچ شاهد و دليل قطعى براى آن نداريم، با اين حال اگر آيه‏اى از قرآن مخالف همين فرضيه‏ها بود تاويلش كردند (زهى بى انصافى). • و اما آن دسته ديگر فلاسفه كه متصوفه از آنهايند، بخاطر اشتغالشان به تفكر و سير در باطن خلقت، و اعتنايشان به آيات انفسى، و بى توجهيشان بعالم ظاهر، و آيات آفاقى، بطور كلى باب تنزيل يعنى ظاهر قرآن را رها نموده، تنها به تاويل آن پرداختند، و اين باعث شد كه مردم در تاويل آيات قرآنى، جرأت يافته، ديگر مرز و حدى براى آن نشناسند، و هر كس هر چه دلش خواست بگويد، و مطالب شعرى كه جز در عالم خيال موطنى ندارد، بر هم بافته آيات قرآنى را با آن معنا كنند، و خلاصه بهر چيزى بر هر چيزى استدلال كنند، و اين جنايت خود را به آنجا بكشانند، كه آيات قرآنى را با حساب جمل و باصطلاح بازتر و بيشتر و حروف نورانى و ظلمانى تفسير كنند، حروفى را نورانى و حروفى ديگر را ظلمانى نام گذاشته، حروف هر كلمه از آيات را به اين دو قسم حروف تقسيم نموده، آنچه از احكام كه خودشان براى اين دو قسم حروف تراشيده‏اند، بر آن كلمه و آن آيه مترتب سازند. 📚 ترجمه تفسير الميزان، ج‏1، ص: 11 ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef