Nimeshaban1397-A126(1).mp3
6.38M
بیا نگار آشنا،🌙شب غمم سحر نما...
تویی امید ما همه، قرارِ جانِ فاطمه
🎤 #علی_فانی
تعجیل در ظهور 14 مرتبه #صلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
تصویر دیده شود 👆 همه دعوتید به دومین یادواره مردمی شهید ابراهیم هادی
👆👆👆👆👆
با سلام
لطفا هرکس ، هرچقدر در توان داره برای شهید ابراهیم هادی کمک کنه .
ما مدیون خون شهدا هستیم .
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨
❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
@zohoreshgh
❣﷽❣
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 36
چرا باید نماز رو همیشه بخونیم؟!
استاد پناهیان:
در حرم مطهر زیارت میکنید
یکی از آداب زیارت سفارشی است که فرموده اند :
زیارت کن و زود برگرد...
اگر میبینی زیاد بمونی تو حرم حال و هوای حرم برات کم میشه
برو خونتون! برو هتل. برو محل استقرار خودت.
چند روز برای زیارت بمون برگرد.
بزار "ابهت و عظمت و حلاوت شیرینی حرم" برات از بین نره!
یجایی داشته باشی که وقتی اومدی دلت اباد بشه...
در و دیوار حرم، ضریح منور و گنبد نورانی حضرت برات از تازگی نیفته..
اینجا خانه ی امید معنوی تو باشه.
تا اومدی در و دیوار تو رو بحالت معنوی بکشونند
به ما سفارش فرمودند:
که زیاد احیانا حرم نمونید که از چشمتون بیافته!
خب این یک سفارشی برای آدمای ضعیف مثل من هست.
درسته این سفارش رو که برای آدمای ضعیف داریم
اما برای نماز نمیشه اجرا کرد!
چون من بارها بخدا گفتم
خدایا بزار من "گاهی" نماز بخونم! عوضش نماز پیشم شیرین باشه
میفرماید نمیخواد!!
نماز اونیه که باید همیشه بخونی 😒
✅دنبال شیرینیش نباش. دنبال "عوض کردن خودت باش "
خیلی مهم!👆
حرم رو که مجبور نکرده که خدا همیشه بری!
اما نماز رو مجبور کرده که همیشه بخونی!
نماز رو چون همیشه میخونیم "شیرینیش از ما گرفته میشه "
خدا هم میدونه که شیرینیش گرفته میشه ؛
شیرینیش گرفته میشه چیش باقی میمونه
«« ادبش می مونه»
#ادامه_دارد...
🍃🌹الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌹🍃
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
✨🍃🌺
✨⭐️🍂
❣️✨✨✨✨
namaaz33.mp3
3.83M
#نماز_سکوی_پرتاب 33
⁉️برای ياد گرفتن رانندگی
چقدر انرژی گذاشتی؟
💢برای نمازی که
قراره تا خودِ خدا بالا ببردت چی؟
👈 هنوزم دیر نشده! بجنب
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
◈-🌺◈-🌼◈-🌺◈-🌼◈🌺-◈- ❣﷽❣ 💖 #ݕانۅے_ݘشمہ 💖 #قسمت_ 4⃣1⃣ ــ خ
◈-🌺◈-🌼◈-🌺◈-🌼◈🌺-◈-
❣﷽❣
💖 #ݕانۅے_ݘشمہ 💖
#قسمت_5⃣1⃣
تنگ غروب عمّار در خانه نشسته است و با خود فكر مى كند.
آيا موافقى نزد او برويم و قدرى با او سخن بگوييم؟
ــ به چه فكر مى كنى؟ عمّار!
ــ آرى، من بايد پيام خديجه را به محمّد برسانم; امّا نمى دانم چگونه؟
ــ همين امشب نزد محمّد برو و ماجرا را بگو.
ــ تو كه نويسنده هستى، نمى شود يك متنى را براى من بنويسى؟
ــ براى چه؟
ــ تا من آن را بخوانم و پيام خديجه را اين گونه برسانم.
ــ من خود نيز در نوشتن اين كتاب، بارها ماندم چه بنويسم و آرزو كردم كاش اين كتاب را يك نويسنده زن مى نوشت، ما مردها هر كارى هم بكنيم نمى توانيم احساسات نجيبانه يك زن را بيان كنيم!
ــ پس مى گويى چه كنم؟ چه بگويم؟
ــ توكّل به خدا داشته باش، خودش كمكت مى كند.
ساعتى از شب گذشته است. درِ خانه به صدا در مى آيد، محمّد(ص) برمى خيزد و درِ خانه را باز مى كند و عمّار را مى بيند. او را به داخل خانه دعوت مى كند.
محمّد(ص) برايش نوشيدنىِ خنك مى آورد. عمّار مى گويد:
ــ شنيدم كه عمويت، ابوطالب مى خواهد برايت زن بگيرد.
ــ آرى، من ديگر بايد ازدواج كنم.
ــ بگو بدانم خودت كسى را هم در نظر دارى؟
ــ من اين كار را به عمويم ابوطالب و عمّه ام صَفيّه سپردم.
ــ من براى تو يك همسر خوب سراغ دارم.
ــ خوب، برو به عمو و عمّه ام بگو، اگر آنها پسند كردند به خواستگاريش مى رويم.
عمّار به صورت پاك و نورانى محمّد(ص) نگاه مى كند لبخند شادمانى مى زند و مى گويد:
ــ اين كسى را كه من مى گويم آنها حتماً مى پسندند، مهم اين است كه تو بخواهى با او ازدواج كنى.
ــ چه كسى را مى خواهى معرّفى كنى؟
ــ خديجه.
عمّار خيلى خوشحال است كه توانست وظيفه خود را انجام بدهد. او با محمّد(ص) خداحافظى مى كند و به خانه خود مى رود.
او وقتى به خانه مى رسد از خودههه سؤال مى كند: آيا محمّد(ص) به خواستگارى خديجه خواهد رفت؟
حتماً محمّد(ص) مى داند كه خديجه خواستگاران زيادى دارد. خديجه زيباترين و ثروتمندترين زن عرب است، به همين دليل، شاه يمن به خواستگارى او آمده است.
ثروتمندان مكّه نيز به خواستگارى او آمده اند; امّا خديجه همه آنها را نااميد كرده است.
بايد امشب محمد(ص) تصميم خود را بگيرد، آيا او به خواستگارى خديجه خواهد رفت؟
او به خوبى مى داند كه مردم مكّه فقط به يك بانو، "طاهره" مى گويند، آن هم خديجه است. طاهره يعنى پاكدامن!
هيچ كس به پاكدامنى و نجابت خديجه نمى رسد، او از نسل ابراهيم(ع) است.
خديجه دختر عموى اوست و محمّد(ص) به خوبى او را مى شناسد. خيلى ها آرزو دارند جاى او باشند، زيباترين و ثروتمندترين بانوى عرب شيفته او شده است.
به راستى محمّد(ع) شيفته كدام خوبى خديجه مى شود؟
آيا او به زيبايى خديجه دل مى ببندد يا به ثروت خديجه؟
هرگز!!
او مى خواهد سراغ خودِ خديجه برود، نه سراغ ثروت بى اندازه او و نه سراغ زيبايى او ! 49
📚 #نویسنده:دکتر مهدی خدامیان
#ادامه_دارد...
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
◈-🌺◈-🌼◈-🌺◈-🌼◈🌺-◈-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موضوع کلیپ:
#حضرت_مهدی_عج_و_پسر_جوان🌹
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
👤استاد #رائفی_پور
📝 حفظ نظام یا حفظ جان امام زمان(عج)
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅شباهتهای منجی بنی اسرائیل (حضرت عیسی مسیح ع)
با منجی بنی اسماعیل (حضرت مهدی عج) ...!
🎤 #استاد_رائفی_پور
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊 🍃🌸 🎉 💙💍❤️ #هوالعشق #از_من_تا_فاطمه #نفس_های_رفتن بعد از آن همه نبودن های علی،خود
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊
🍃🌸
🎉
💙💍❤️
#هوالعشق💟
#از_من_تا_فاطمه
#قرعه_فال_به_نام_منه_دیوانه_زدند😊😭
قرار بود لوازم مورد نیازت را از ستاد بگیری،امروز با آن ها به خانه برمیگردی،خانه ای که قرار است 45روز نبودت را تحمل کند،خانه ای که لحظه لحظه بودنت را خشت کرده و بر دیوار قلبم ریخته،اری قرار بر این است که نباشی که نبینمت که استشمامت نکنم که قلبم را بر پرتگاه ببرم و معلوم نیست چه زمان درون آن بیفتم و مرگ شیرین را با جان بچشم، مرگی از جنس انتظار، از جنس تنهایی و غربت، از جنس نبودن هایت ای همسفر کوته سفر...
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
روی صندلی آشپزخانه نشسته بودم و سالاد درست میکردم، زنگ در به صدا در آمد، زنگ رمزی که به این حالت بود، دینگ دینگ، دیرینگ دینگ. این نشان میداد که توهستی.طبق عادت همیشگی خودم را در اینه راهرو نگاه کردم و دستی به صورتم کشیدم، با لبخند در را باز کردم و کنار رفتم تا داخل بیاید، آن کیف سبز رنگِ در دستت تمام توانم را برای بستن در گرفت، ا فشار پا در را بستم و پشت سرت به راه افتادم، خوشحال بودی و لبخند بر لب داشتی،از اینهمه خوش حال بودنت لجم گرفته بود، به آشپزخانه رفتم تا سالادم را تکمیل کنم، برش هایم بزرگ شده بود، بی حوصله و خسته تمامش کردم، در چهار چوب درگاه ایستاده بودی و با لبخند نگاهم میکردی، سالاد را در یخچال گذاشتم که گفتی: - عه خانوم سالاد مارو چرا گذاشتی تو یخچال؟؟؟ با گوشه چشم نگاهت کردم و سالاد را روی میز گذشتم،روی صندلی نشستی و قاشق چنگال را در دوستت گرفتی و مثل بچه ها روی میز میکوبیدی و میگفتی: - خانوم غذا ،خانوم غذا ! از چهره نمکینت خنده ام گرفته بود،سرم را به طرفین تکان دادم و غذا را درون دیس کشیدم، با ولع شروع به خوردن کردی، دستانم را زیر چانه ام گذاشتم و با حسرت نگاهت کردم، یک دل سیر به جای غذا نگاهت کردم تا در ذهنم حک شود غذا خوردنت، این روزها حتی راه رفتن را نگاه میکنم تا یادم نرود چطور راه میرفتی،اشک درون چشمانم حلقه میزند و جلوی دیدگانم تار میشوی سریع این اشک های داغ را کنار میزنم تا درست ببینمت، تا یوسفم را وضح ببینم... نگاهم میکنی، قاشق را کنار میگذاری و گردنت را کج میکنی، مظلومانه نگاهم میکنی، از این کارت اشک حلقه شدم جاری میشود، سریع دست میبرم که پاکش کنم تا زمانی ناراحت نشوی،صندلی ات را عقب میزنی و روی صندلی کناری من مینشینی، دستان سردم را میگیری، با تعجب نگاهم میکنی و برایم اب میریزی و به دستم میدهی،غمگیم نگاهم میکنی، خب چه کنم دست خودم نیست! تو کسی را شبیه خودت نداری که بدانی چه میکشم یوسفم! بلند میشوم تا سفره را جمع کنم، دستانم را میگیری و میگویی: - شما برو استراحت کن غذاهم عالی بود خانمم رنگت شبیه گچ شده، خدا منو ... نگذاشتم حرفش را بزند که گفتم: خدااانکنه علی خبب؟ سرم را پایین میندازم، دست خودم نیست ، از آشپزخانه بیرون میزنم، روی مبل مینشینم و چشمم به ساکت میخورد، صدای شستن ظرف ها می آید، کیف را باز میکنم،لباس های پَک شده با پوتین هایی سیاه و تمیز، فکر اینکه این پوتین ها قرار است درپای تو خاکی شوند قلبم گرفته میشود،کلاه و فاتسخه،قمقمه و قاشق و چنگال و چاقو همراه جوراب های ساق بلند ، دستکش و حوله و ... چشمم به سرشانه یا زهرا، میفتد بغض گلویم را چنگ میندازد، دست که میبرم، سربند یا زینب نمایان میشود، اشک قطره قطره روی سربند میفتد، شانه هایم میلرزد، سرم را روی لباست میگذارم و های های میمیرم، از آشپزخانه میایی ، قدم هایت را احساس میکنم مرد من، شانه هایم را میگیری و سرم را روی سینه ستبرت میگذاری، گریه ام شدت میگیرد،اما ارام میشوم، ارامِ ارام... سرم را بلند میکنم، چشم هایت به سرخی میزند، قرار است فردا بروی، باید آماده رفتنت شوم نباید با کوله بار غم بروی، نباید بگذارم نگران و اشفته از من بروی، باید سنگ صبورت باشم نه آینه دِقَّت.لبخند به لب میاورم و دست به اورکتت میکشم، میگویم: چه قدر این خوشگله علی بامهربانی و دلسوزی نگاهم میکنی و میگویی: نه به خوشگلی تو خانومم.. نگاهت میکنم و با خنده میگویم: ارزشش از من بیشتره، میفهمم علی،میفهمم. دیگر نمیکذارم ادمه دهی و صحبت را جمع میکنم، باید آماده شوی رزمنده من، عزیز دل فاطمه ات، باید بروی ، آری باید...
چه میبینند در چشم تو چشمانم نمیدانم
شرار آن چشمها کی ریخت در جانم، نمیدانم....
#ادامه_دارد...
#رسوای_عشق_تو_زیباترین_رسوایی_ست💟💟💟
#عاشقانه_الهی_طبق_روایتی_واقعی_و_ادم_های_واقع💍💍💍
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🎊•••••┅┅❅❈❅┅┅•••••
✨🌹 @entezaar313 🌹✨
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
🎉
🍃🌸
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊
برخیز و سلامی کن و لبخند بزن
که این صبح نشانی زغم و غصـه ندارد
لبخنـد خـدا در نفس صبح عیان است
بگذار خدا دست به قلبـــ❤️ـــت بگذارد
ســـ💞ــلام
#صبحتون_بخیررررر
🌸امـيدوارم حـــال
💜دلتـون مـثل گل زیبـا
🌸و مثـل شبـنـم
💜بــا طراوت باشه
🌸امروزتون سرشار از
💜شـادی و انـرژی مثبـت
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
4_105866674648908357.mp3
6.25M
دلبر تویی...
و دنیا چشم به راه ظهورت نشسته است...😍😍
تعجیل در ظهور 14 مرتبه #صلوات
أللَّھم عجل لولیڪ ألفرج
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨
❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
@zohoreshgh
❣﷽❣
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 37
چرا میخای در بری از نماز ....؟!!!
استاد پناهیان؛
اینجا به بعد بحث نماز جدیده هاااا.....
به این شرط که در نری از نماز...
به این شرط که روحت فرار نکنه از نماز ❌
دیدی یه بچه ای رو معلم قدیما میخواست بزنه ؟
قدیما معلم باچوب میومد سر کلاس
اونوقتا ما بچه دبستانی بودیم قبل از انقلاب
البته قبل از انقلاب راهنمایی رو هم تجربه کردیم
ولی یادمه دبستان ما ،
هر معلمی ی چوبی هم داشت . الان دیگه ظاهرا معلما چوب نمیزنند به شاگردا .
معلم چوب داشت ، اونوقت میخواست چوب بزنه .
بعضیا دیدی میترسند دستشونو میکشند؟ بله... دیدی .
😥
این میخواد در بره ، این هیچوقت با چوب معلم ادب نخواهد شد .
ای خدا ببخشید من اینجوری مثال میزنم
🙏🙏🙏
بعضیا نماز براشون تلخه
میخوان نماز بخونن ، عین اونیکه میخواد چوب بخوره
هی روحش داره در میره از نماز...
یه شیر مرد پیداکن بخواد باچوب معلم ادب بشه
اون ضرب المثل رو شنیده ...
چوب معلم گله هر کی نخوره خله ...
اینو شنیده ، دستشو میگیره میگه :
بزن ....بزن ....چه کیفی میکنه ،
دردشم میادا ، میگه بزن ..
ای خدا ببخشید من نماز رو اینجوری تشبیه میکنم
نماز برای هر کی خسته کننده اس ،
بره تو نماز،
بگه خدایا خسته میشم ، 🙏
باشه ... من وایسادم محکم،
تا دیدی دلزده شدی ،
❎ میخوای زود نماز رو تموم کنی ؟
یه سبحان ربی العظیم و بحمده دیگه بگو...✅
چقدر مگه خدا چوبش دردناکه ؟
ببین هیچی نیس نترس از نماز در نرو
دنبال شیرینیش نباش ......
#ادامه_دارد....
🍃🌹الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌹🍃
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
✨
✨🍃🌺
✨⭐️🍂
❣️✨✨✨✨
namaaz34.mp3
5.28M
#نماز_سکوی_پرتاب 34
خدا کنه یاد بگیریم
چجوری ميشه سوارمرکب نماز شد
👈باید براش وقت بذاريم،
تمرکز بگیریم،
تانماز رو،برای پرواز به استخدام بگیریم
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
◈-🌺◈-🌼◈-🌺◈-🌼◈🌺-◈- ❣﷽❣ 💖 #ݕانۅے_ݘشمہ 💖 #قسمت_5⃣1⃣ تنگ غر
◈-🌺◈-🌼◈-🌺◈-🌼◈🌺-◈-
❣﷽❣
💖 #ݕانۅے_ݘشمہ 💖
#قسمت_6⃣1⃣
اى خديجه! براى چه شيفته محمّد(ص) شدى؟
تو كه مى دانى او فقير است، پس چرا او را انتخاب كردى؟
فهميدم. در نگاه تو، دنيا هيچ ارزشى ندارد، هر چه پايان پذير باشد دل تو را نمى ربايد!
تو به دنبال صداقت و انسانيّت هستى. تو مى خواهى با مردى ازدواج كنى كه از دنيا آزاد است.
تو خوب مى دانى، ثروتمند واقعى كسى است كه دنيا براى او ارزشى نداشته باشد.
تو نمى خواهى كه ديگر در فكر دنيا و آب و خاك باشى. تو فهميده اى كه ارزش عمر تو از همه اين ها بالاتر است. تو مى خواهى عمر خود را صرف چيزى كنى كه بى نهايت است!
تو خوب مى دانى مردى كه به دنيا دل نبندد، خيلى قيمت دارد.
ارزش او از همه دنيا بالاتر است!
تو شيفته كسى شده اى كه شيفته دنيا نيست.
صبح روز بعد فرا مى رسد و محمّد(ص) به سوى خانه خديجه مى رود. او مى خواهد با خديجه سخن بگويد.
محمّد(ص) مى خواهد همه ماجرا را از زبان خود خديجه بشنود. مردم وقتى مى بينند او به خانه خديجه مى رود خيال مى كنند او مى خواهد مزد خود را از خديجه بگيرد.
مَيسِره به خديجه خبر مى دهد كه محمّد(ص) آمده است. او وارد اتاق خديجه مى شود.
خديجه پشت پرده نشسته است. محمّد(ص) سلام مى كند و جواب سلام مى شنود...
ــ آمدى، چقدر منتظرت بودم! دلم گواهى مى داد كه مى آيى. ببين گفته ام خانه را برايت آب و جارو كرده اند.
ــ پيامى براى من فرستاده بودى، گفتم بيايم از زبان خودت بشنوم، ماجرا چيست؟
ــ پسر عمو! من شيفته خوبى هاى تو شده ام. تو پسر عموى من هستى و هم بهترين مرد اين روزگار!
ــ آيا مى دانى زندگى با من سختى هاى زيادى دارد؟ زندگى من يك سفر پر از بلاست. من به زودى راهى را آغاز خواهم كرد كه دشمنى همه مردم را در پى خواهد داشت.
ــ من همه اين سختى ها را به جان خريدارم! من مى خواهم تو را يارى كنم.
ــ با حرف مردم چه خواهى كرد؟
ــ من از حرف آنها هيچ باكى ندارم.
ــ آنها به تو خواهند گفت: چرا با كسى كه روزى كارگر تو بود ازدواج كردى؟
ــ به آنها مى گويم: من با آقا و مولاى خود ازدواج كرده ام.
ــ اگر همسر من بشوى همه دوستان خود را از دست مى دهى.
ــ من آماده ام تا همه هستى خود را به پاى تو بريزم!
ــ باشد، من به زودى به خواستگارى تو خواهم آمد.
ــ پسر عمو! منتظرت مى مانم.
محمّد(ص) از خانه خديجه بيرون مى آيد. او خيلى خوشحال است كه خدا دعايش را مستجاب كرده است.
او اكنون مى خواهد اين ماجرا را به عمويش ابوطالب بگويد. درست است كه آمنه، مادر او سال ها پيش از دنيا رفته است; امّا صَفيّه كه هست. صَفيّه، عمّه مهربان اوست.50
نگاه كن! محمّد(ص) به سوى خانه صَفيّه مى رود. او مى خواهد با عمّه اش سخن بگويد. عمّه با روى باز از او استقبال مى كند:
ــ خيلى خوش آمدى!
ــ عمّه جان! من مى خواستم مطلبى را به شما بگويم.
ــ بفرما!
ــ من همسر آينده خود را انتخاب كرده ام.
ــ مبارك است! بگو بدانم چه كسى دل تو را ربوده است تا همين امشب به خواستگارى او برويم.
ــ خديجه.
ــ قربانت بشوم. نمى خواهم دل تو را بشكنم; امّا فكر نمى كنم خديجه همسر تو بشود. او همسر شاه يمن نشد. كاش يك نفر ديگرى را انتخاب مى كردى!
ــ من فقط با خديجه ازدواج مى كنم. شما برو از طرف من با او سخن بگو، شايد قبول كند.
ــ باشد، همين الان به خانه او مى روم.
📚 #نویسنده:دکتر مهدی خدامیان
#ادامه_دارد...
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
◈-🌺◈-🌼◈-🌺◈-🌼◈🌺-◈-
4_5764806620538209451.MP3
17.66M
💾🔊 #دانلود_سخنرانی استاد #رائفی_پور
📝 « نقش معلمین در ظهور »
📅 ٢١ آبان ٩٧، تهران
📥🎵دانلود صوتی با کیفیت 24kb
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴علامه کورانی نویسنده کتاب عصرظهور
🎥سید خراسانی حاکم ایران است! اکثر یاران امام زمان عج ایرانی هستن /فرمانده کل قوا سپاه امام زمان عج شعیب بن صالح ) ایرانی هست !
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈