✨امانتی از اهل بیت(ع) که در شام به جا ماند✨
✳️پس از واقعه کربلا و در زمانی که کاروان اسرای کربلا در شام بودند، حضرت رقیه (س) به خاطر سختیهایی که در این جریان دید و غم فراق پدربزرگوارشان رحلت فرمودند. یزید دستور داد چراغ و تخته غسل را ببرند، و او را با همان پیراهن کهنه اش کفن کردند.
زنان شام ازدحام کردند و در حالی که سیاه نهپوش شده بودند، برای بدرقه اهل بیت (ع) از خانهها بیرون آمدند. صدای ناله و گریه آن ها از هر سو شنیده میشد و با کمال شرمندگی با اهل بیت (ع) وداع نمودند، و تا کاروان اهل بیت (ع) پیدا بود، مردم شام گریه میکردند.
🌹حضرت زینب (س) هنگام وداع، ناگاه سر از هودج بیرون آورد و خطاب به مردم شام فرمود:
«ای اهل شام، از ما در این خرابه امانتی مانده است؛ جان شما و جان این امانت. هر گاه کنار قبرش بروید (او در این دیار غریب است) آبی بر سر مزارش بپاشید و چراغی در کنار قبرش روشن کنید».
✳️وقتی حضرت زینب (س) با همراهان به مدینه بازگشتند زن های مدینه برای عرض تسلیت، به حضور زینب (س) آمدند آن حضرت حوادث جانسوز کربلا و کوفه و شام را برای آنها بیان می کرد و آن ها گریه می کردند، تا اینکه به یاد حضرت رقیه (س) افتاد و فرمود:
«اما مصیبت وفات رقیه در خرابه شام، کمرم را خم کرد و مویم را سفید نمود.»
✳️ زن ها وقتی این سخن را شنیدند، صدایشان با شور و ناله به گریه بلند شد و آن روز به یاد رنجهای جانگداز رقیه (س) بسیار گریستند.
📚در کتاب «وقایع الشهور و الأیام» مرحوم آیت الله بیرجندی آمده است که دختر کوچک امام حسین (ع) روز پنجم ماه صفر سال ۶۱ وفات کرد.
👈چنانکه همین مطلب در کتاب «ریاض القدس» نیز نقل شده است.
📚در صفحه ۲۴۴ «مهیج الاحزان» از حمید بن مسلم نقل شده که چون حضرت علیاصغر شهید شد... دخترانی از خیمه بیرون دویدند، و خود را بر روی نعش آن طفل شهید انداختند... و آن دختران فاطمه و سکینه و رقیه بودند.
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🌹🍀 کرامتی فوق العاده زیبا وجالب
از #باب_الحوائج #حضرت_رقیه (س)🍀🌹
یکی ازعلمای روحانی به نام افشار
که مردی متدین بودوبه صداقتش
ایمان داشتم، حدود چهل سال قبل
برایم نقل کرد:
🍀 درجوانی که روضه می خواندم
زخمی عمیق درزانویم پیداشدوبراثر
آن دربیمارستان بستری شدم.
پس ازگذشت دوماه ، پزشکان
چاره ای جز قطع پای من ندیدند
وقتی ازاین موضوع باخبرشدم،
مضطرب گشتم وتصمیم گرفتم
به مولایم امام حسین (ع) توسل
پیداکنم برای فراهم آمدن توجه
بیشتر، منتظرماندم که تاریکی
شب برسد.شب هنگام باخودگفتم
: دخترپیش پدرخیلی عزیزاست.
خوب است ازنازدانه ی امامم
بخواهم که ازپدرشفای مرابخواهد
سپس این اشعارصامت بروجردی
راخواندم وگریه کردم:
بوددرشهرشام ازحسین دختری
آسیه فطرتی، فاطمه منظری
همینطورباگریه ، شعرها راادامه
دادم سپس درحال خواب وبیداری
دیدم مولایم به طرف تخت من
می آیدواین دخترانگشت پدررا
گرفته، اورابه سوی من می کشد.
🍀 حضرت کنارتخت من آمدندو
فرمودند: " افشار، من این اشعار
صامت رادوست دارم.برایم بخوان
خواستم بخوانم که فرمودند:
بایست . عرض کردم : آقاجان ،
قریب دوماه است که نمی توانم
بایستم فرمودند: " اگرارباب به
نوکرش میگوید بایست، می تواند
اوراشفادهد."برخیز"
من ایستادم واشعارراخواندم. در
حین خواندن ناگهان بخودآمدم و
دیدم که ایستاده ام وچندنفراز _
پزشکان وپرستاران وبیماران،
اطرافم گریه میکنند.
🍀 صبح دکترها مرامعاینه کردند
وگریه کنان ، باتعجب گفتند:
" پایت هیج مشکلی نداردومی
توانی مرخص شوی .
🍀 بیماران دیگراتاق هاازاین
موضوع باخبرشدندوباعصاو
ویلچربه اتاق من آمدندوگفتند:
"بایداین اشعاررادوباره بخوانی
تاماهم گریه کنیم: من اشعاررا
خواندم وآنان گریه کردند".
سپس ازهمه خداحافظی کردم
ومرخص شدم .
🍀 پس ازیک هفته به بیمارستان
رفتم تابه دو هم اتاقی خودسری
بزنم ، اماازآن دوخبری نبودپس از
پرس وجو، مسولان بیمارستان
گفتند: " آن روز همه ی بیماران
شفاگرفتند ومرخص شدند..
🌹التماس دعای ویژه 🙏🙏🙏🌻
🍀 راوی : استادسازگار
🍀 کتاب ریحانه ی کربلاص ۱۵۴
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
زیارت حضرت رقیه(س)
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنـا رُقَيَّةَ،عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يـا بِنْتَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ عَلِيِّ بْنِ اَبي طالِبِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَيِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمينَ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَديجَةَ الْكُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ الْحُسَيْنِ الشَّهيدِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا التَّقيّةُ النَّقيَّةُ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الزَّكِيَّةُ الْفاضِلَةُ،اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِيَّةُ،صَلَّى اللهُ عَلَيْكِ وَعَلى رُوحِكِ وَبَدَنِكِ،فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَكِ وَمَاْواكِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِكِ وَاَجْدادِكِ،
الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ الْمَعْصُومينَ،اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ،وَعَلَى الْمَلائِكَةِ الْحـافّينَ حَوْلَ حَرَمِكِ الشَّريفِ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ،وَصَلَّى اللهُ عَلى سَيِّدِنا مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ وَسَلَّمَ تَسْليماً برَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
زیارت قبول
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🏴 خاطره
🔺یكی از روضه خوان ها میگفت:
🔺پیرهن سیاه تنم كردم برم هیئت، یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داشتم،
گفت: بابا كجا میری؟
گفتم: دارم میرم هیئت؛🏴
گفت: مگه الان چه خبره؟
گفتم: شهادت حضرت رقیه(س)است؛
🔺گفت: بابا رقیه كیه؟ گفتم: دختر امام حسینه،
گفت: بابا چند سالشه؟گفتم: هم سن خودته،
گفت: بابا منم با خودت میبری؟
گفتم: نه عزیزم تو مریضی، استراحت كن، حالت بهتر بشه،
🔺گفت: بابا حالا كه من رو نمیبری با خودت، بهش میگی بیاد كنارم؟
با خودم گفتم: حالا من چی توضیح بدم به این بچه، گفتم: نه، نمیتونه بیاد،
🔺گفت: چرا بابا؟ گفتم: اونم مریضه،😞
چرا بابا؟ چی شده؟
گفتم: بابا پاهاش درد میكنه.
گفت: بابا، چرا پاهاش درد میكنه؟
🔺گفتم: رو خارهای بیابون دَویده ،😔
گفت: بابا چرا رو خارهای بیابون دویده؟مگه كفش پاش نبوده؟😔
گفتم: نه كفش نداشته، كفشاشو غارت كردن، كفشاشو دزدیده بودن.
گفتم : دخترم میذاری من برم، بیچاره ام كردی تو؟ گفت: آره برو. من خداحافظی كردم،
🔺دم در دوباره گفت: بابا، یه سؤال دیگه، سؤالش من رو بیچاره كرد، نشستم دم در شروع كردم به گریه كردن؛😭
🔺گفت: بابا كفشاشو غارت كردن، چرا باباش بغلش نمیكرد؟!!!😔
بابا من اون روز كفشم گم شده بود تو بغلم كردی بابا، چرا باباش بغلش نكرد...😭
💞السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَولادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ (ع)💞
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
👇🏻دروغ میگوید کسی که...
📍رسولخدا(ص) فرمود:
«ما من مومنٍ خلص ودّی الی قلبه الاّ وقد خلص ودّ علی الی قلبه کذب یا علی من زعم انه یحبنّی ویبغضک»
✔️هر بندهای که از روی اخلاص مرا دوست داشته باشد امیرمؤمنان علی(ع) را نیز دوست خواهد داشت.
✔️سپس فرمود یا علی(ع) دروغ میگوید کسی که فکر میکند مرا دوست دارد در حالی که با تو دشمن است.
📌امام باقر(ع) میفرماید:
بعد از این سخن رسولخدا(ص)
دو نفر از منافقان گفتند رسولخدا(ص) فریب این جوان را خورده است
پس دربارهٔ آنها این آیه نازل شد:
«فستبصر ویبصرون بایّکم المفتون»
به زودی خواهی دید و متوجّه خواهی شد.
📚1001 نور از فضائل اميرالمؤمنين علی(ع) ص17 ، 51
☑️فقطعلیامیرالمؤمنیناست
جهت امضای قیام امام زمان(عج)
و سلامتی و خشنودی حضرت صلوات
اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الفَرَج بِحَقِّ زِینَب(س)
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🎙حجت الاسلام حاج شیخ کاظم سلامتی(از شاگردان آيت الله سید عبدالکریم کشمیری ره، آیت الله بهجت قدسسره و... و امام جماعت مسجد جنرال ارومیه) :
در سال ٩٣ که موفق شدم پیاده به کربلا بروم، در بین راه پاهایم درد گرفت، به حدی که دیگر توان قدم برداشتن نداشتم. کناری نشستم. مرد عربی از آن وادیه ما را دید. گفت: شما به حضرت رقیه ایمان دارید؟ گفتم: آری.
گفت: صد مرتبه بگو
«یا مولاتی یا رقیه اغیثینی»
ما شروع کردیم به این ذکر. با کمال تعجب بالفور درد برطرف شد و پیاده حرکت کردیم و به راحتی به سوی کربلا رفتیم.
📚نسیم های گرهگُشا، ج ٢، ص ۶٣
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401