eitaa logo
اشاره های ناخوانا
222 دنبال‌کننده
18 عکس
6 ویدیو
0 فایل
ما نشانه هایی هستیم ناخوانا که هر کدام اشاره به چیزی داریم @Ahde_ons آدرس یادداشت های سابق در تلگرام: https://t.me/EshareNakhana
مشاهده در ایتا
دانلود
«چند قدم تا حجله».mp3
1.88M
«چند قدم تا حجله» و خون ایران دوباره کرمان و باز قاسم که شد علمدارِ بزم یاران چه بزم عشقی شده عروسی شده عروسیِ سربداران و لاله باران، عروسیِ شان و آی ای غم دوباره ماندم دوباره ماندم از ین عروسی عروسی آری چه بزمگاهی عروس این بزم شهادت است آه که داده ام من وِ را ز دست آه چقدر داماد، به حجلگاه عروس بردند اگرچه ماندم من از عروسی ولی همینکه ز دور دیدم عروس را واااای چه ناز ها که از او ندیدم و از همان دور چه ها چشیدم و از فراقش چه ها کشیدم ببین چگونه حنا کشیده حنای سرخ بلا کشیده چه رقص و جولان کند شهادت چقدر خونین چقدر رنگین چه دست افشان کند شهادت و کی شودکه مرا پذیرد برای دامادیش شهادت به حجله ی خود بَرَد مرا هم بَرَد به آغوش مرگ خونین ۱۴/دی/۱۴۰۲ @eshareNakhana
غزه شد کربلای پی در پی بسکه هی لاله بر زمین دارد دم به دم هی شهید آوردند چله در چله اربعین دارد لشکر پیلِ ابرهه آمد غزه سجیل در کمین دارد غزه جمعیت پرستو هاست این همه سنگ آتشین دارد کرد عاجز اگر که دشمن را معجزاتی در آستین دارد آفریده حماسه از خونش مرحباها و آفرین دارد باغ فردوس اگر گلستان است لاله از غزه دست چین دارد دی/۱۴۰۲ @eshareNakhana
🎙پادکست "شاهد مهدی" "قصه‌ها و نسبت‌ها" 🔻ما ها نگران دوستی هایمان هستیم هر بار یک جور به دنبالش می گردیم یک جور تازه اش می کنیم هر بار به بهانه ای ولو به دعوا... @esharenakhana
هدایت شده از اشاره های ناخوانا
shahed.f.mp3
5.52M
🔈 پادکست شاهد مهدی 🔺 با روایت احمد کاظمی ... @esharenakhana
زندانبان چندی پیش خوابی از حاج احمد کاظمی دیدم که بعدش چند بیت نوشتم و اجمال خواب این بود که: «حاج احمد زندان بان بود و من زندانیِ حاج احمد. علت زندانی شدنم هم محبت به خود حج احمد بود یعنی از سر محبت به خودش زندانی خودش شده بودم. در واقع از سر یه نسبت و عهدی که با حاج احمد داشتم زندانیش بودم و اون زندان بان.با هر شکلی بود قایمکی خودم رو رسوندم تو اتاقش که بهش همین رو بگم.انگار تازه دوش گرفته بود و حوله ای روی سرش بود تا منا دید انگار رفیق سی ساله ش باشم با همون لهجه نجف آبادی خوش و بش خیلی گرم و رفاقتونه ای کرد و یه میز کوچیک جلوی من گذاشت و چای گذاشت‌. من دلم قنج میرفت و با ذوق و شوقی قصه زندانی شدنم رو میگفتم و انگار اون خودش قصه رو میدونست....» تا که فهمیدم تو زندانبانمی شکر ها کردم که من زندانیَم شکرها کردم از این رو که مرا تو اسیر دست خود می خوانیَم بَه بِه این زندان و زندان بانیَت ما همه زندانیان قربانیَت سفره ات پهن و نفهمد تنگ چشم که اسیرت آمده مهمانیَت ### دوستی هامان دگر نانی شده آشکارا کید پنهانی شده با هزاران دال و مدلول آمده پای مان چوبی و برهانی شده دوستی تنها به پیمان می شود ماندنِ در عهد با جان می شود راه هم عهدی به صبر و طاقت است تاب این ره با شهیدان می شود. ۱۴۰۲/چند ماه پیش @esharenakhana
غزه! خانه خراب ماییم یا تو؟! با این همه لاله و نخل و سرو استوار؟ کجا تو خانه خرابی؟ مرده ماییم یا تو؟! تو که سر زنده گی از سر و کولت می بارد مدام خون در رگ و پی ات می جوشد خانه خراب مایییم با این متروکه های بی روح مان که همسایه از همسایه خبر ندارد تو که خود یک خانواده ای خانواده‌ای دو ملیونی سفره ی، شادی تان غم تان روح و تن تان یکی شده دربِ آخرت برایتان دروازه شده است و مدام در رفت و آمدید مرده ماییم که خونمان یخ زده است و‌ دیگر با هیچ رویدادی نه گرم میشویم نه تکانی میخوریم میت بیجان مگر چیست؟ رگ مان نمی جنبد اگر خدا هم بیاید و مگر با تو نیامد؟ برایمان فرقی کرد؟ آری مرده ماییم خانه خراب ماییم نه تو
۹/بهمن/۱۴۰۲
@eshareNakhana
نه عقلی وا کند از دست من بند نه دل دستی به سویم میکشد چند گره افتاده بر ابروی یارم به غارت رفته از لب هاش لبخند گره افتاده و کو ره گشایی مروت پیشه و مرد خردمند نشسته محتسب در جای رندان شدیم اهل حساب و اهل ترفند به جای عشق کینه در دل ماست نشست ابلیس برجای خداوند معما از وجود آدمی رفت معماها دگر افسانه گشتند ز مکر روزگار ایمن کسی نیست برابر ایستایش را در افکند دهن‌ها گشته گس از قهوه‌ای تلخ نمی‌بینم به لبها نقش لبخند اگر خواجه ندیده عیش در کس چه داری چشم، از ما شکَّر و قند در این گندیدگی باید فقط سوخت معطر میشود با آتش اسپند امیدا که سلیمانی بیاید به دست و خاتمش بگشاید این بند ۱۶/بهمن/۱۴۰۲ @eshareNakhana
سر گشته ای و چشم تو این حد نگران است دنبال چه ای؟ صورت معشوق عیان است در سرد زمستان که درختان به قنوتند انگشت اشاره به خدایی به نشان است هی رنج زمین دیده ای و رنج کشیدی تقصیر کسی نیست،... که این دردِ زمان است ای برِّه که از گرگ چنین واهمه داری راحت به چرا شو که حوالیت شبان است گر اهل حسابی برو و راه رها کن کاین راه تمامش بری از سود و زیان است ما فتنه گری کرده و هی جور کشیدیم از جور، گِله نیست که جرم خودمان است چوپان ز چه نالی بنوا از دل جان نی که سِر، به زبان نیست و در سینه نهان است اسفند /۱۴۰۲ @eshareNakhana
‌ دشمنان و دوستانم می‌شناسندَم خوب می‌دانند من ایرانی‌َم نشانش هَم خب همین انگشت جوهر مالیَ‌م @soha_sima
«مسئله‌ی غزه هم اسلام را به دنیا معرفی کرد، هم فرهنگ و تمدن غربی را معرفی کرد.» شمیم بوی عطر غزه در فضا هنوز می دود ولی چرا مشام ما به تازگی پی اش نمی رود مگر که گنگ بو شدیم و یا عقیم ؟ اگر نه، پس چرا مشام مان به بوی لاله لمس شد و چشممان، ز فرط هجمه های سایه های روز مره غافل از حضور گرم شمس شد چقدر منجمد شدست قلب مان چرا زِ یاد رفت این همه اشاره و نشان چرا دوباره کور گشته ایم؟ دوباره گرم عادت و ز اصل قصه دور گشته ایم مگر نه اینکه اصل قصه غزه است مگر نه اینکه راه غزه منتهی به کربلاست و قالوی الست ما مگر که حرف دیگری به جز بلیٰ ست سلام بر حسین سلام بر سفینه النجات سلام بر یمن که او شنید بوی عطر را شنید بوی کربلا و کشتی عدو به دست او میان بحر خون به گل نشست بهمن/۱۴۰۲ @eshareNakhana
هان یمن! ای جوان پیر من!...
1677749_605.mp3
1.39M
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک این صدا عادی نیست به واقع نمیتواند زمینی باشد صدایی که گوئیا بلبلی آن را برایمان از آسمان به سوغات، بر زمین آورده است بار اولی که شنیدم بغض و حیرتم عجین شد. اذانی ملکوتی از شهید باکری که قطعا احوال، و جای آدم رو عوض میکند @eshareNakhana