هدایت شده از مرکز نشر آثار آیتالله بهجت
◾️ برداشتن بیعت از یاران در شب عاشورا
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
⚫️ امام حسین علیهالسلام در ابتدای نهضت خود، از افراد برای نصرت خود و دین خدا دعوت میکردند. ازجمله شخصی را پی عبداللهبنعمر فرستادند و به ایشان فرمودند: «إِتَّقِ اللهَ وَ أَجِبْ دَعْوَتَنَا» (تقوا پیشه کن و دعوت ما را اجابت کن). ولی در شب عاشورا، همه را آزاد گذاشت که داوطلبانه و به اختیار و انتخاب خود راه سعادت و شهادت را انتخاب کنند و به آنها فرمود: «أَنْتُمْ فِی حِلٍّ مِنْ بَیعَتِی، فَاتخِذُوا اللیلَ جَمَلاً، فَإِنهُمْ لایرِیدُونَ غَیرِی» (شما در بیعتی که با من نمودید، آزادید. از تاریکی شب استفاده کنید و بروید؛ زیرا آنان جز کشتن من چیزی نمیخواهند).
📚 (رحمت واسعه، ص٩٢)
⚫️ معمول بود که در وقت جنگ و حمله، چند نفر نگهبان میگذاشتند تا کسی فرار نکند، اما امام حسین علیهالسلام در شب عاشورا فرمود: «أنْتُمْ فِی حِلٍّ مِنْ بَیْعَتِی» (بیعت خود را از شما برداشتم). این قوم با من کار دارند، هرکه میخواهد برود. تعداد لشکر امام حسین علیهالسلام در شب عاشورا قریب هزار نفر بود. شب عاشورا ده نفر، ده نفر، بعضی با خداحافظی و بعضی حتی بدون خداحافظی از رکاب آن حضرت دور شدند و رفتند!
📚 (رحمت واسعه، ص٩٩)
✅ Sapp.ir/bahjat_ir
✅ eitaa.com/bahjat_ir
✅ Gap.im/bahjat_ir
✅ ble.im/bahjat_ir
#نکتۀ_روز
دلهای شیعیان از مصیبت عاشورا مجروح است و فقط با گریه و عزاداری آرام نمیشود.
باید آنقدر در درون و بیرون امتحان شوند و آنقدر درسهای #کربلا را در جزءجزء زندگیشان پس دهند تا از اسارت حس و #وهم درآیند و عاقل شوند.
آنوقت با این تلاشها، در مسیر ظهور حضرت حجت(عجّلاللهفرجه) که تنها منتقم خون حسین(علیهالسلام) است، قرار گیرند تا ایشان بیاید و مرهمی عمیق و همیشگی بر دلهای شیعیان باشد.
برگرفته از #بیانات_استاد_لطفی_آذر
#محرم1440
#عاشورا
۹۷/۶/۲۹
@Lotfiiazar
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴
بسماللهالرّحمنالرّحیم
💫مشکل اصلی
(سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران)
(خلاصۀ جلسۀ 2، 2 محرّم 1440)
اصل مهمی که دربارۀ آن صحبت کردیم، این بود که پیش از هرچیز، مسئولیت تمام پیامدهایی را که از دنیای بیرون به ما میرسد، بپذیریم؛ چون دنیا زاییدۀ افکار و خواطر ماست که آنها را به درون خود رسوخ دادهایم.
همۀ هستی در زندگی ما حضور دارند و ما تأثیراتشان را به خود میگیریم. این تأثیرات مثل بذرهایی در خاک خاطرات ما کاشته و هربار قویتر میشوند تا گرههایی میسازند که شخصیتمان را شکل میدهند و ما آنقدر درگیر و مشغول آنها میشویم که دیگر ندای درونمان را نشنویم و بدون هیچ ادراک درونی فقط با بیرون زندگی کنیم.
اینجاست که مشکلات میآیند و موقعیت و فرصتی میشوند برای اینکه به درون خود برگردیم و به خاطراتی که از حوادث و اشخاص در لابهلای افکار ذهنیمان جای گرفته، پی ببریم؛ بلکه بتوانیم حجاب ذهنیات را کنار بزنیم، گرههایی را که در شخصیتمان ایجاد شده، بگشاییم و در یک کلام، وجودمان را پاکسازی کنیم تا وحدت و زیبایی روحمان آشکار شود و به شهود و شنود حقیقت در درونمان نایل شویم.
به عنوان مثال فرض کنید قرار مهمی با کسی داریم و از برنامههای دیگرمان میزنیم تا او را ببینیم؛ اما او سر قرار نمیآید. ما معمولاً کلی ناراحت میشویم که چرا سر کارمان گذاشته و در دلمان به او بد و بیراه میگوییم! اما آنکه در مسیر پاکسازی است، مثبت فکر میکند و همان جا میگوید: «حتماً دلیل موجّهی داشته که نیامده و خیری در این بوده؛ هرجا هست، خدا همراهش باشد؛ کار مرا هم خدا درست میکند.»
آری؛ مشکلات حتی آنها که ظاهراً از عوامل بیرونی ناشی میشوند، فرصتهایی هستند که از جانب خدا و ولایت به ما داده میشوند تا بتوانیم دنیا و هستی را از دید وجود و عشق ببینیم. اما ما باز مشکلات را گردن بیرون میاندازیم و دنبال راهحلها نیز در بیرون میگردیم. اگر خیلی خوب و مؤمن باشیم، میگوییم هدفمان اصلاح دیگران است و نهایتاً وقتی بیرون را برای رفع مشکلمان به هم ریختیم، کمی هم به فکر خود میافتیم.
اما اگر مسئولیت خود را قبول کنیم، به جای صرف انرژی برای اصلاح دیگران، در جهت اصلاح خود قدم برمیداریم تا وجودمان به جریان بیفتد. آنوقت نور وجود در همه چیزمان آشکار میشود و در دیگران هم تأثیر میگذارد.
البته نور وجود همواره هست و با نفخۀ روح الهی، تعلیم اسماء و ندای فطرت در کار است؛ اما ما نمیفهمیم و برنامۀ زندگیمان را به او نمیسپاریم. از بس سرمان شلوغ شده با اشخاص و اشیائی که در بیرون رفتهاند، اما تأثیرشان در درون ما مانده است. روح ما بیماری ندارد و اقتضای خلقتمان سلامت است. اما یک روز خوش و سالم نداریم! چون با تأثیراتی که از بیرون گرفتهایم، زندگی میکنیم و مثل بتنآرمه، آنقدر سخت و غلیظ شدهایم که نمیتوانیم نور وجود را منعکس کنیم؛ پس در ظلمت درونمان غوطه میخوریم و جسم و روانمان بیمار میشود.
روح ما سن ندارد، دیروز و امروز و فردا ندارد؛ همه چیز برایش حاضر است. پس نه از مرگ میترسد، نه از نبودن؛ چون همیشه هست و فنا ندارد. اما ما هرچه سنّ دنیایمان بالا میرود، در درون پیر و بینشاط میشویم، چون به جای روح، حواسمان به بیرون است. آخر، بیرونیها اگر هم تا کنون نرفته باشند، دیر یا زود میروند؛ چرا اسیرشان ماندهایم؟!
آزاد شویم از هرچه این و آن کردهاند. اینهمه در آیات و روایات سفارش شده که کینه، سوءظن، غیبت، تهمت و... نداشته باشید؛ ولی ما اهمیت نمیدهیم. آنوقت دانشمندان غربی پس از قرنها با علوم روز این حقایق را کشف میکنند و زندگیشان را سامان میدهند.
در فیزیک کوانتوم ثابت شده که حرکت یا تغییر هر ذره در عالم، در ذرات دیگر تأثیر دارد و روانشناسی به نام دکتر هولن براساس این علم، به تفکری رسیده که با آن، تعداد زیادی جنایتکار روانی را درمان کرده؛ آن تفکر، همین است که سالها و قرنهاست آیات و روایت و معارف ما میگوید: مسئولیت کامل اتفاقات را بپذیریم و هرجا مشکلی بود، دنبال ریشۀ آن در درون خود باشیم؛ وقتی آن ریشه را یافتیم و برطرف کردیم، مشکل هم حل میشود.
نکند فردا در عصر ظهور، امام بیاید و ما او را نشناسیم؛ اما ببینیم غربیانی که قوانین هستی را شناخته و براساس آن، خود را بیدار کردهاند و از کثرات رها شدهاند، او را یافتهاند و همراهش شدهاند. آنوقت چه حسرتی که نخواهیم کشید! البته حرکت جامع، آن است که مبتنی بر وحی باشد. اما بعید نیست آنها با حرکت درست، درنهایت به وحی هم ایمان آورند و ما با بیاعتنایی به حقایق ارزشمندی که از طریق وحی رسیده و به آنها ایمان داریم، از قافله جا بمانیم.
خلاصه، ظهور مشکلات از جانب دیگران، برای این نیست که آنها را اصلاح کنیم؛ برای این است که خود را اصلاح کنیم و حضور خود را برای خود و آنها پر از عشق و محبت نم
اییم؛ آنو
قت
خودشان اصلاح میشوند.
مگر در زیارت جامعه نمیخوانیم: ولایت امام، پاکیِ درون و کفّارۀ گناهان ماست[1]؟ این، یک امر بیرونی و اعتباری نیست؛ حقیقتش این است که امام پاک میماند، درنتیجه ما پاک میشویم؛ او عصمت خود را حفظ میکند، ما هم از گناه بیرون میآییم؛ او غرق محبت میشود، تا ما هستی را به عشق ببینیم.
در قرآن هم آیاتی داریم که به استغفار پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) اشاره دارد[2]. اما او هرگز گناهی نداشت! گناه او، ما امتش هستیم که با استغفارش درونمان پاک میشود. این، روشی است که باید از آن الگو بگیریم. نه مانند مسیحیان که این حقیقت را دربارۀ پیامبرشان گرفتهاند و او را پاککنندۀ گناهان خود میدانند؛ ولی مسیرش را اشتباه رفتهاند و میپندارند میتوانند هر خطایی بکنند، چون حضرت عیسی با خدا حساب میکند!
خدا و پیامبر و امام مثل پیشخدمت رستوران نیستند که هرچه گفتیم، آماده کنند و هرچه کردیم، بگوییم خودشان درست میکنند! اگر هم بکنند، وقتی ما رشد و تعالی نداریم، هرگز نمیتوانیم زیبایی آنها را درک کنیم. این زیبایی را فقط در پاکسازی درون و ظهور نورشان در این مسیر میتوانیم ببینیم. البته باز نتیجۀ آنی ندارد و نیازمند تدریج است.
ما بین فجور و تقوا زندگی میکنیم و هر عملی که انجام میدهیم، به قصد و ارادۀ یکی از این دو بُعد است. اما اگر به شهود وجود نرسیم و ندای وجود را نشنویم، همۀ انتخابهایمان براساس ذهنیات است و حتی اگر تقوا را برگزینیم، با نیت درونی نیست. امتحانش آسان است. ببینیم در کدام تضاد بیرونی، اسماء الهی در درون به ما راه نشان دادهاند و ما فهمیدهایم و با همان رفتهایم؟ کجا وقتی میدان غضب بوده، ندای اسم «عفو» را در درون شنیدهایم و با طیب خاطر گذشتهایم؟ چند بار وقتی در نماز "إِيَّاكَ نَعْبُد" گفتهایم، حقیقت معبود را پیش روی خود یافتهایم؟
ما که معتقدیم، میدانیم و باور داریم که این حقایق هستند؛ ما که در وادی اسلام و ولایتیم؛ واقعاً چرا از درونمان چیزی نمیبینیم و نمیشنویم؟ چون شلوغیم! برعکس، اگر بیخیال بیرون شویم و خود را باشیم، خدایمان را در درون مییابیم و انعکاسش میشود مهر و محبتی که به همه، فراخور ظرفیتشان میرسد و موجب اصلاحشان میگردد.
نترسیم! فکر نکنیم اگر اینهمه درگیر بیرون نباشیم و از گرههای خاطراتمان رها شویم، زندگیمان خراب میشود. آخر، مگر خالق دنیا غیر از خالق ماست؟ مگر دنیا را خدا نداده؟ مگر او در همۀ شئون زندگیمان حضور ندارد؟ او که فقط در عالم وجود و معنا رزّاق نیست؛ در دنیا هم روزی میرساند. او ربّ و مربّی ماست، مراقبمان است؛ چرا اینقدر نگرانیم؟
ما در عالم بیرون، وظایفی داریم که باید انجام دهیم؛ اما در درون، حقّ نگرانی نداریم، جز نگرانی از خودمان! درون خود را پاک کنیم و خدایمان را بیابیم؛ مطمئن باشیم اطرافیان هم خدا را پیدا میکنند. مشکل اصلی، خودمان هستیم؛ آن را حل کنیم، بقیه حل میشوند و این، راه شهود درونی را برای ما باز میکند.
به فرمایش حضرت علی(علیهالسلام): "احْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِکَ."[3]
شرّ و بدی را از سینۀ دیگران ریشهکن کن، با کندن آن از سینۀ خودت.
***
با این مقدمه سراغ اصل بحث میرویم: «مدیریت حواس پنجگانه».
حواس پنجگانۀ انسان، شنوایی، بینایی، بویایی، چشایی و لامسه هستند که از این بین، دو حسّ اول مهمترند. شنوایی و بینایی، ظهور دو اسم «سمیع» و «بصیر» الهی هستند که در قرآن بارها به آنها اشاره شده است. از این تأکید ویژه میتوانیم نتیجه بگیریم که سمع و بصر، در وجود فردای ما نیز بسیار مؤثرند و مسئولیتشان بیشتر است.
در سه آیۀ قرآن، این عبارت یا شبیه آن آمده است:
"...جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ."[4]
برای شما گوش، چشمها و قلبها قرار داد؛ باشد که شکر گزارید.
یکی از نکات آیه، این است که فرموده خدا سمع و ابصار را جعل کرد، نه اینکه آفرید. طبق لغتنامۀ التحقیق، «خلق» ایجاد شیء به نحو مخصوص است و «جعل» گرداندن شیء به حالتی، پس از خلق آن.
در دعای عرفه میخوانیم:
"اللَّهُمَّ اجْعَلْ غِنَايَ فِي نَفْسِي وَ الْيَقِينَ فِي قَلْبِي... وَ اجْعَلْ سَمْعِي وَ بَصَرِيَ الْوَارِثَيْنِ مِنِّي."
خدایا، غنای مرا در نفسم و یقین را در قلبم قرار ده... و سمع و بصرم را وارثان من قرار ده.
در زیارات امام حسین(علیهالسلام) نیز آمده است:
"إِنْ لَمْ تكن أَدْرَكْتُ نُصْرَتَكَ بِيَدِي، فَهَا أَنَا ذَا وَافِدٌ إِلَيْكَ بِنَصْرِي، قَدْ أَجَابَكَ سَمْعِي وَ بَصَرِي."
اگر آن زمان نبودم که با دستم تو را یاری کنم، اکنون با نصرتم نزد تو آمدهام و سمع و بصرم تو را اجابت کرده است.
اینها همه، نشان از اهمیت این دو قوّه دارد که عین ربط به اسماء الهیاند و مسئولیت ما نسبت به آنها زیاد است.
[1]- "وَ جَع
هدایت شده از ریحانه
🌷 بارزترین ویژگی حضرت زینب سلاماللهعلیها از نظر هبر انقلاب
◀️ رهبر انقلاب؛ شاید مهمترین بُعدی که شخصیت #زن_مسلمان میتواند آن را در مقابل چشم همه قرار دهد، این بُعد است:
❇️ شخصیت زن اسلامی به برکت #ایمان و دل سپردن به رحمت و عظمت الهی، آنچنان سعه و عظمتی پیدا میکند که حوادث بزرگ در مقابل او، حقیر و ناچیز میشود.
🌙 در زندگی #زینب_کبری، این بُعد از همه بارزتر و برجستهتر است. حادثهای مثل روز عاشورا نمیتواند زینب کبری را خرد کند. ۸۴/۳/۲۵
🏴 زن، خانواده و #سبک_زندگی در نگاه رهبرانقلاب 👇
@khamenei_reyhaneh
هدایت شده از ریحانه
⚫️ تلخترین شبها ⚫️
🌺 رهبر انقلاب: در یازدهم ماه محرم یکی از عظیمترین فاجعههای تاریخ اسلام به وقوع پیوست.
▪️ کسانی از خاندان نبوت اسیر شدند که عزیزترین و شریف ترین انسانهای تاریخ اسلام بودند.
▪️ زنانی در جمع هیأت اسراء وجود داشتند که شأن شرف آنها در جامعه اسلامی آن روز نظیر نداشت
▪️ و کسانی این عزیزان را به اسارت گرفتند که از خبیث ترین و پلیدترین انسان های زمان خودشان بودند. ۱۳۶۸/۰۵/۲۳
🌷
مرکز نشر آثار آیتالله بهجت :
◾️ خدا میداند آنها چه میدیدند
درجات و مقامات شهدای کربلا و اشتیاق آنها برای شهادت، در بیان آیتالله بهجت قدسسره
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
حضرت سیدالشهدا علیهالسلام با اختیار خود، آنهمه مصائب و شهادت و اسارت اهلوعیال خود را تحمل نمود؛ زیرا پیوسته و حتی در روز عاشورا بر آن حضرت عرضه میشد که یا نصر و پیروزی را انتخاب کنند یا لقاءالله و معاهده و پیمانی را که با خدا بسته است؛ ولی ایشان با اختیار خود آن مقامات عالیه را انتخاب کردند.
خدا میداند که آنها چه میدیدند! حضرت قاسم علیهالسلام راجع به مرگ میگوید: «اَحْلی مِنَ الْعَسَلِ» (شیرینتر از عسل است). آیا این تعبیر شوخی است؟!
ما نمیتوانیم درجات و مقامات آنها را تعقل و درک کنیم که چه خبر بوده و چه درک میکردند و چه میدیدند، همینقدر نقل شده که امام حسین علیهالسلام مقامات اخروی آنها را به آنان نشان داد.
اینکه نقل شده عابس در روز عاشورا، در میدان جنگ در برابر دشمن لخت شد و زره را از تن درآورد، یک کار عادی و آسان نبود. خواست به دشمن بفهماند که ما از روی عقیده و مرام، راه شهادت را اختیار و انتخاب کردهایم، نه از روی ناچاری و اجبار و تهدید و اکراه یا به جهت شرم و حیا؛ بلکه این مرام ماست و شجاعانه و عاشقانه و داوطلبانه میجنگیم و کشته میشویم و باکی از شهادت نداریم و طرف مقابل، عمر سعد، بیچاره و دربند و اسیر مُلک «ری» است.
حضرت ابوالفضل علیهالسلام نیز با آن فداکاریهایش میخواست به آنان بفهماند که محبت خدا و محبت دوستان خدا چیز دیگری است که تحمل هرگونه دشواری و ناگواری و سختی در راه رسیدن به آن، سهل و آسان و شیرین است.
📚 برگرفته از کتاب رحمت واسعه، ص۵٩
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
11.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬
❤️و...حسیـن مرا هم خریــد...
ماجرای تحوّل #زینب ،
دختری هنرمند که با عنایت حسین،
مسیرِ زندگی اش تغییر کرد.
کیفیت بالا👇
aparat.com/v/UnPTd
@ostad_shojae