eitaa logo
❤️کانال عشق
322 دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
12.9هزار ویدیو
99 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
#یـا_کـریـم_اهـل_بیـت صد مُستحق غنی شود از ذکـر #یـا_حــسـن #اربـاب مــن پــنــاهِ فـقـیـران عـالـم است لبیک یا امام حسن لبیک یا امام حسین @shahidtoraji213
💕🖌 دنیای بی حسین(علیه‌السلام) و خاموش است، مثل خانهٔ بی پدر! ولی هنوز همه می‌دانیم فقط تو حاکم هایی؛ که چون آتش زیر خاکستر، عشقت شعله کشیده و نویدبخش حیاتی دوباره‌ای. های سیاهت چه دلبری‌ها که نمی‌کنند و از این دلربایی به خود می‌بالند. و تو چه سلطان قدرتمندی هستی که عالمیان برای استقبالت چنین سرمست و بی‌تاب‌اند. همه جا سیاه‌پوش محرّم توست و بیشتر از هر سال، دلمان برایت تنگ شده ارباب. دلتنگ روضه‌هاییم، دلتنگ سینه‌زنی، دلتنگ چایی ، دلتنگ بوی اسپند و عود، دلتنگ دسته‌های پرشور... . کاش دوباره از فشار هیاهوی هیئت، عرق‌ریز شویم و «حسین، حسین» کنیم. کاش دوباره بی‌ریا پای منبر بنشینیم و جرعه‌ای ، نوش جان کنیم. کاش صداهایمان دوباره آزاد شود و به عشقِ با تو بودن، فریاد بزنیم: «حسین». چه زیبا نعمتی است محرّم تو؛ و چه زیبا ولی‌نعمتی هستی تو . کاش دنیایمان رها شود از این حجم و فشار تنهایی؛ کاش بیاید او که باید بیاید. ◾️ ◾️ ◾️ 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 📱کانال تلگرامی:👇 @Lotfiiazar 🌐 سایت: saehat.ir
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊 🌦🌈 از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓 . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم😓، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم...😭 گذشتم... . 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... 🥀🕊 🥀🕊🥀🕊 🥀🕊