#حرفهای_من_و_خدا ❤️ #دلنوشته سحر بیست و سوم. 💢سالهاست که، بیست و سومین سحر رمضان را، گوش به زنگ نشانه ای از تـــو تا صبح، چشم انتظاری می کنیم. امــــا... @ostad_shojae

#حرفهای_من_و_خدا ❤️ #دلنوشته سحر۲۴ دلم برایت تنگ میشود نميدانم تارمضان دیگر، چه برایم مقدر کرده ای؟ اما بگذار؛ سهم من از این رمضان، همین سجاده خیسی باشد، که در همه طول سال، نمناک بماند! @ostad_shojae

#حرفهای_من_و_خدا ❤️ #دلنوشته سحر ۲۶ ✍دیگر سحرهای آخر است و ما... همچنان سهام دارِ دردهای ناتمام شماییم؛ یوسف... @ostad_shojae

استاد محمد شجاعی: #حرف_های_من_و_خدا ❤️ #دلنوشته سحر ۲۷ آی اهل آسمان؛ امشب کاش نامِ مرا هم، در گوشه ای از سفره آخرین منجی زمین، بنویسید. به جان عزیزش قسم فقط گدایِ یک نگاه ویژه اویم همیـــــن! @osta

#حرفهای_من_و_خدا ❤️ #دلنوشته سحر ۲۸ نـرو از خانه ما، بمـان...همین جا، در لابلای تار و پود سجاده ای که به نگاهت خو گرفته است. بمـان! من، بی تو، فقیرترین انسانِ زمینم؛ خــ💛ـدا @ostad_shojae

#حرفهای_من_و_خدا ❤️ #دلنوشته سحر آخر ✍میدانۍ؟ من عاشق شده ام ... و مرا هم، در عیدِ اهل عشق راه مۍ دهند. مۍ آیم، با تمام جان، صدایت مۍ ڪنم... اللّهم اهل الڪبریاء و العظمه... ✨ @ostad_shojae ✨

#حرفهای_من_و_خدا ❤️ #دلنوشته بیست و دوم ✍اولین سحر بدون علی است. و قلب زمین، برای هضم نداشتَنَش، در انقباضی سخت، درگیر شده است... @ostad_shojae

#حرفهای_من_و_خدا ❤️ #دلنوشته سحر۲۴ دلم برایت تنگ میشود نميدانم تارمضان دیگر، چه برایم مقدر کرده ای؟ اما بگذار؛ سهم من از این رمضان، همین سجاده خیسی باشد، که در همه طول سال، نمناک بماند! @ostad_shojae

#حرفهای_من_و_خدا #دلنوشته سحر بیست و پنجم ✍ فقط چهار سحر مانده، تا جامه مهمانی مان را، از تن بدر کنیم. یادم هست؛ زیباترین سحر این مهمانی، بنام نامی تو رقم خورده بود؛ مـ💝ـادر @ostad_shojae

#دلنوشته #چه_روزگاری_داشتیم زمانی که انقلاب پیروز شد من کودکی یکساله بودم، وقتی جنگ شروع شد تازه دوسالم تمام شده بود. و مادرم از ترس هجوم دشمن و کشت و کشتار و بمباران مرا از خود دور نمی کرد تا بزرگ شوم و عصای دست پیری اش باشم. هفت ساله شدم هنوز جنگ ادامه داشت و باز باید با ترس و لرز به مدرسه می رفتیم. یادم هست که هروز تشییع پیکر شهدا در گوشه گوشه ی شهر انجام می شد و هر لحظه خانواده هایی که فرزندانشان به حبهه رفته بودند باید منتظر خبری باشند و با چشمانی منتظر ساعتهای عمر خویش راسپری می کردند. کلاس پنجم که رفتم صدام ملعون شهر های بزرگ میهنم ایران را موشکباران کرد. و مردم بسمت روستاها هجرت کردند. امتحانات ثلث سوم را در روستای پدری ام خواندم. و بسیاری از بچه ها افت شدید تحصیلی داشتند و با نمرات نه چندان جالبی سال تحصیلی را پشت سر گذاشتند. جنگ هوش و هواس همه را به خود جلب کرده بود و مردان و زنان از پیر و جوان تمام قد در خدمت راه حق اسلام سینه سپر کردند و هر کس توان رزم داشت به جبهه می رفت و هر کس توان نداشت پشت جبهه خدمت می کرد. چه روزگاری را پشت سر گذاشتیم. کلاس هشتم که رفتم خبر رحلت پیر فرزانه امان امام محبوبمان خمینی کبیر رحمت الله علیه را شنیدیم و ایران یکپارچه عزادار و به گونه ای یتیم شد و خیلی سخت گذشت ولی به لطف خدا این مصیبت بزرگ با انتخاب رهبر عزیزمان امام خامنه ای حفظت الله باعث شد تا مردم امیدشان ناامید نشود و در مقابل این مصیبت صبر پیشه کنند. و سپس با آزادی اسرا شادی و شعف بسیاری در جامعه حاکم شد که دلهای همه مردم ایران شاد شد و همه شکر گزار این موهبت الهی بودند که پاره های تن این ملت به آغوش وطن بازگشتند. امروز که بزرگ شده ی مکتب جهادو شهادت هستیم بعضی از عجائب روزگار را که می بینیم قلبمان به درد می آید. چرا که عده ای بعد از جنگ از غصه دق کردند. ولی عده ای با اینکه خودشان قرار بود جزء شهدا باشند و با خدا ایمانشان را معامله کنند اما بیخیال شدند و راه گم کردند و ایمانشان را در دنیا معامله کردند و خدا را فراموش کردند. بعضیا هنوز در سنگر جهاد می رزمند و درود بر شرف و غیرتشان که دانا و بصیر هستند و با هیچ گونه ظواهر دنیایی نشکستند و همچنان مانند یک کوه محکم و استوار ماندند همچون سردار بزرگ سلیمانی ها و شهید همدانیها و .... واما !! ای کاش من نیز بتوانم برای اسلام دین عزیزم کاری کنم ، وای کاش بتوانم برای راه شهدا بزرگترین خدمات و پاسداری را انجام دهم . فقط فقط از خدا می خواهم در این راه ثابت قدمم بدارد و در این راه بسیار بسیار آبرومند گردم و روسفید دوعالم باشم. و مزد جهادم در این راه شهادت باشد. ((اللهم الرزقنا توفیق شهادت فی سبیلک)) @shahidtoraji213

#دلنوشته این روزا حال برگ زرد پاییزی را می فهمم!!. برگهای رنگ پریده ی آخر پاییز که از شاخه ی اصلی جدا می شوند و بر روی زمین می افتند تا صحنه ی زیبایی دیگر از طبیعت خداوندی را به نمایش بگذارند و رفته رفته به خاک حیاتی دوباره بخشند. رنگ زردم نشان از دلبستگی ام به دنیا نیست بلکه زیبایی و جلوه ای جدید از حکمتهای الهیست که وجودم را از نا خالصی ها پاک می کند. دردهایی که گاه و بیگاه بر من عارض می شود مرا وادار به شکر و سپاس حمد خداوندی می نماید. تا قدر نعمت سلامتی که یکی از بزرگترین نعمات خداوندیست را بدانم. الهی و ربی من لی غیرک خدایا بحق دستان از تن جدای حضرت اباالفضل العباس علیه السلام لباس عافیت و سلامتی را بر تن همه ی بیماران اسلام و مسلمین بپوشان. الهی آمین🤲

┅═✾🍃 ⃟ ⃟ 🌼 ⃟ ⃟🍃✾═┅ 🍃﷽🍃 🍃گم کرده دارم من، اینجا هر کجا می نگرم ،هر کجا که می روم ، نمی یابد دل ما دیده ام نقش هایی ، ز الماس را شیشه خرده های بی ارزش را که سرابی شده بودند ، زیبا این منم که چو طفلی نو پا دلبسته ام به عروسک ها که در اطراف قلبم ، همچو زنجیر شده اند آنها مانده ام در کف ها چونکه خود را دیده ام بینا سنگ و سنگین شده ام این منم که دور شده ام ،کَر شده و کور شده ام 🍃در دلم یک جای خالی داشتم آنچه زیبا به نظر آمد در این دنیا را برداشتم که بستند نقشی در جان و قلب ما که قرار دهند این بی قراری را بلکه آرام کنند این بی تابی را نشد که نشد هر چه کردم هر کجا رفتم نشد باز ماندم در جا و باز هم اما دلی که چون جورچین، می طلبید پاسخ را بیتاب بود به نظر آمده بود یافته ام ، آن تکه را زدم دور ها،کرده ام بازی ها نشد که نشد 🍃عهدی بسته بودم با خدا اما به خیال بازی با رنگ ها آمدم و نشستم در راه شدم وابسته و ترسان و شما ای والا مرا ز این خوف بِرَهان عهدی بسته بودم با خدا دلم رفت ، تا دیدم آن زیبا اما زِ یاد برده بودم عهد را و باز هم ، نشستم در راه که در هواهای این دنیا پر کنم جای خالی اما 🍃 یک نام پُر می کند آنرا نامی ز حیات و جان و هستی نفَس و امید و عشق و زندگی نام مولا رسم مولاست ، در راه که حرکت میدهد ما را پدری دلسوز و دلربا آن زیبا و آن با وفا بلند قامت و ایستاده آری ، منتظرم مانده 🍃این منم که غائبم چند قرن بشکن مرا و جوانه بزن صدها سال نشسته ام در راه من غائب و هستید منتظَر شما مرا ز خودم ببر حالا شده دل شرمنده از درگاهت که خسارت زده ام به این امانت 🍃و باز هم شما ای مولا با معرفت ، پناه هر بی پناه گرفته بودید دست ما را به یاد داشتید عهد خود را که یک عهد هست و یک بینا 🍃همه ی هستی ز مرگ و احیاست مرگی از بود و نبود وشأن هاست آری حتی این نفَس هم از شماست که عالمی همه زیر این عَباسْت بَه که این زندگی زیباست 🍃قرار بود ، یکی که در این عالم هست در دل ما هم او باشد و بس عزیز فاطمه (س)، بگردان دل را که فدایی شود برای شما 🌼 آری اوست که می کند وفا منتظر هست که برخیزم ز جا او آقاست ،اوست آن دلربا اوست ، طبیب همه ی دردها 🍃و باز هم ای محبوب ما که همیشه به وجود شما خیر جاری نور ساری می شود الحمد الله 🍃ماه و خورشید و فلک می گردند همه ی هستی،نفَس می زنند آنکه برگردانْد دل ما را اشهد ان لا اله الا الله یک کلام بوده و هست حالا که به خواسته و لطف خدا یکی بوده حُکمران فرمانروا یک نامْ، مهدی عج الله 💚 آری ماشاءالله #دلنوشته @ketabezendagi ┅═✾🍃 ⃟ ⃟ 🌼 ⃟ ⃟🍃✾═┅ https://eitaa.com/eshgh14